1- بیان مسئله

بعد از قرآن کریم و نهج‌البلاغه، صحیفه سجادیه مهم‌ترین گنجینه ارزشمند حقایق و معارف الهی به شمار می‌آید. این کتاب که مجموعه‌ای از دعاهای امام سجاد (ع) است در موضوعات مختلف اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی، عقیدتی و حتی سیاسی به بیان دعایی مطالب پرداخته است. این مجموعه در مقام بیان دعاها از شیوه‌های گوناگون بلاغی همچون به‌کار بردن آرایه‌های گوناگون ادبی و نیز صنایع بلاغی بهره برده است. در حقیقت امام سجاد (ع) با به‌کارگیری شیوه‌ها و اسلوب‌های بلاغی به خالصانه‌ترین نوع دعا با پروردگار پرداخته به طوری که بر روح و روان خواننده تاثیری عمیق می‌گذارد.

از آنجا که آفرینش هنری تصاویر در یک متن، به بالا بردن میزان تاثیرگذاری بر مخاطب کمک بسیاری می‌کند این احتمال وجود دارد که در برخی از دعاهای صحیفه سجادیه از شیوه بلاغی تصویرآفرینی استفاده شده باشد. این مقاله سعی داردبر اساس روش توصیفی – تحلیلی بندهای مختلف دعای هفتم صحیفه را از نظر چگونگی آفرینش هنری و تصویرآفرینی بررسی کند و به این سوال پاسخ دهد که ویژگی خاص تصاویر احتمالی ترسیم شده در این دعا کدامست؟

پاسخگویی به سوالات بالا نیازمند بررسی مقدماتی برخی امور است:

2- مقدمه. صحیفه سجادیه و هنر تصویرآفرینی

صحیفه سجادیه، مجموعه‌ای از 54 دعا از ادعیه امام سجاد (ع) است که بعد از قرآن کریم و نهج‌البلاغه حاوی عمیق‌ترین معارف الهی شمرده می‌شود. این مجموعه با عناوینی مثل اخت القرآن نیز یاد شده است. صحیفه سجادیه شامل مجموعه‌ای از راز و نیازها و بیان حاجات به پیشگاه خداوند بزرگ در شرایط مختلف بوده و دریای بی‌پایان از علوم و معارف اسلامی در آن مطرح شده است.

یکی از ادعیه این مجموعه دعای هفتم آنست که برای آن اثرات شگفتی نیز نقل کرده‌اند؛

این دعا در طول تاریخ همواره مورد توجه علما بوده است. دعای هفتم به کرات و در مواضع مختلف ذکر شده و روایاتی دال بر اهمیت خواندن آن نیز وجود دارد. (سید ابن طاووس، 324 و مجلسی، 50/220) شیخ عباس قمی این دعا را در مفاتیح‌الجنان نیز نقل کرده است.

تصویرآفرینی یکی از شیوه‌های هنری و بلاغی است که برای بیان مطالب در متون و زبان‌های مختلف از آن استفاده می‌شود. استفاده از این روش در بین ادبا و شعرای زبان عربی سابقه‌ای طولانی دارد به طوری که در شعر جاهلی نمونه‌هایی زیبا از تصویرآفرینی‌ها دیده می‌شود. بهره بردن از انواع صنایع بلاغی و همچنین گزینش دقیق کلمات، حروف و نحوه ترکیب و نوع کنار هم قرار گرفتن آن‌ها از اسلوب‌های مهم تصویرآفرینی به شمار می‌آید. می‌توان گفت تصویرآفرینی مناسب‌ترین روش در آشکار نمودن مقصود و تاثیرگذاری بر مخاطب است. این تاثیر، زمانی مضاعف می‌شود که تصاویر خلق شده با فطریات و بدیهیات هماهنگ باشد. به توضیح دیگر تصویرآفرینی در اصطلاح به معنای به کار گرفتن سخن به شیوه‌ای خاص است که در آن معانی و مفاهیم به روشی جدید و ابتکاری، تجسم می‌یابند و حتی به صورتی جلوه می‌کنند که گویی خواننده آن‌ها را می‌بیند. در این گونه موارد کلمه از قالب تنگ خود خارج می‌شود و به عالمی زنده و پویا قدم می‌گذارد. (یأسوف، 80)

تصویرآفرینی، هنری است که در مرحله نخست می‌توان آن را یکی از ویژگی‌های زبان عربی دانست که البته در قرآن نیز کاربرد دارد و به وسیله آن تمامی موجودات و مظاهر عالم هسای به صورت زنده و پویا مقابل دیدگان خواننده قرار داده می‌شود؛ قلم تعابیر قرآن هیچ جمادی را لمس نکرده، مگر آنکه به آن حرکت و پویایی بخشیده است. (معرفت، 5/341) بعد از قرآن در سایر متون دینی از جمله صحیفه سجادیه از این اسلوب استفاده شده است.

تصاویر هنری صحیفه سجادیه به صنایع ادبی و زیبایی‌های لفظی و آرایش کلامی محدود نمی‌شود بلکه از شیوه‌های متنوعی در خلق تصاویر استفاده شده است. این اسلوب‌ها گاه در محدوده لغات است و گاه از صناع بلاغی مدد می‌گیرد[1]

3- آفرینش هنری تصاویر در دعای هفتم

امام سجاد (ع) هنگامی این دعا را می‌خوانده‌اند که برای آن حضرت امر مهمی پیش می‌آمده یا اینکه محزون بوده و بلایی بر آن حضرت عارض شده و یا هنگامی که حادثه عظیمی رخ داده بود (اردکانی یزدی، 242) در یک تصویر کلی و کلان حضرت در این دعا فردی را به تصویر می‌کشند که مشغول التماس و التجاء نزد پروردگار خویش است. این تصویر در فرازهای مختلف دعا دیده می‌شود و در نهایت تصویری به هم متصل را ترسیم می‌کند. در ادامه به تشریح این تصویر پرداخته می‌شود.

بند اول- گره ناگشودنی سختی‌ها!

یا مَن تُحِلُّ بِهِ عُقَدُ المَکارِهِ، وَ یا مَن یُفثأُ بِهِ حَدُّ الشَّدائِدِ، و یا مَن یلتَمَسُ مِنهُ المَخرَجُ إلی رَوحِ الفَرَجِ.

عنی ای کسی که گره هر سختی به دست تو گشوده شود و ای که تندی شدائد به عنایتت می‌شکند، ای که راه بیرون شدن از تنگی و رفتن به سوی آسایش از تو خواسته شود.

حضرت در این عبارت فردی را به تصویر می‌کشند که در حال گفت‌وگو با خداوند است. این فرد در سخنانش مشکلات و امور ناخوشایند زندگی را همانند گره کوری به تصویر می‌کشد که به هیچ عنوان امکان باز شدن آن وجود ندارد و توضیح می‌دهد که این گره را هیچ کس جز خداوند نمی‌تواند بگشاید.

در جمله اول امام (ع) بیان می‌کند که « یا مَن تُحِلُّ بِهِ عُقَدُ المَکارِهِ»! به طور کلی «حل العقده» به معنای گشودن گره است و واژه «عُقَد» به معنای گره‌ها است. «المکاره» به معنای امور مکروه و ناخوشایند است. (فراهیدی، 3/27؛ ازهری، 3/280)

کلمه «العُقَد» جمع گره است. عقده به معنای جایگاه گره است یعنی آن قسمتی که حجم گره مشخص می‌شود و مرکز گره به حساب می‌آید. (ملاباشی شیرازی، 413-426) عبارت «عقد المکاره» به معنای سختی‌های به هم پیچیده است. (اردکانی یزدی، 243) یک استاره مکنیه تخیلیه است که در آن سختی ناملایمات به اشیا پیچیده با انواع دشواری‌ها تشبیه شده است.

قابل ذکر است که بیان استعاری یکی از شیوه‌های مهم تصویرآفرینی است. امام (ع) با استفاده از روش استعاره، تصویری را مقابل دیدگان خواننده قرار می‌دهند که همه اجزاء آن به دقت قابل دیدن است.

امام سجاد (ع) در جمله بعدی نیز همین مضمون را با عبارتی دیگر بیان می‌کنند: «وَ یا مَن یُفثأُ بِهِ حَدُّ الشَّدائِدِ»! چنانکه روشن است، استفاده از تشبیه یکی از شیوه‌های مهم تصویرآفرینی است. ماده «فثأ» به معنای شکستن ناگهانی است. (ازهری، 15/110) برخی نیز گفته‌اند به معنی آن است که مثلا قلیان با آب سرد بترکد! (ابن درید، 2/1101)؛ «حد الشدائد» نهایت درجه سختی را به تصویر می‌کشد! طریحی در مجمع‌البحرین ذکر می‌کند که « یُفثأُ بِهِ حَدُّ الشَّدائِدِ» به معنای شکستن نهایت درجه سختی و بلا است! امام (ع) در تصویری گویا نشان می‌دهند که این فقط خداوند است که توانایی درهم کوبیدن مشکلات و سختی‌ها را دارد. (فهری، 397-414)

در جمله بعدی امام (ع) می‌فرماید: « یا مَن یلتَمَسُ مِنهُ المَخرَجُ إلی رَوحِ الفَرَجِ» این عبارت در ادامه عبارت قبل، بنده‌ای به تصویر کشیده می‌شود که در حال التماس به درگاه خدا است و راه خروجی به سوی گشایش را تمنا دارد.

عبارت «روح فرج» به معنای گشایش حقیقی است؛ اضافه روح به فرج از نوع اضافه بیانیه است. (جزائری، نعمت‌الله، 129-131) یکی از نکاتی که در تصاویر این بند به چشم می‌خورد سریع بودن حل مشکلات به واسطه اراده الهی است. ین سریع بودن با دقت در افعالی همچون «یحل» و یا «یفثأ» دیده می‌شود. (مغنیه، 135-141)

بند دوم- گرفتاری مستأصل!

ذلَّت لِقُدرَتِکَ الصِّعابُ، وَ تَسَبَّبَت بِلُطفِکَ الأسبابُ، وَ جَرَی بِقُدرَتِکَ القَضاءُ، وَ مَضَت عَلَی إِرادَتِکَ الأشیاءُ

یعنی کارهای دشوار به قدرت و توانایی تو آسان شده و به لطف و توفیق (از جانب تو) اسباب (هر کاری) سبب گردیده و مقدر شده بر اثر قدرت تو جاری و برقرار شده و اشیاء بر وفق اراده و خواست تو به کار رفته‌اند!

در بیان حضرت همچنان فردی به تصویر کشیده می‌شود که در برابر خداوند ایستاده و عرضه می‌دارد که « ذلَّت لِقُدرَتِکَ الصِّعابُ» یعنی خداوندا! قدرت الهی مافوق همه سختی‌ها است و همه سختی‌ها در برابر قدرت الهی سر تعظیم فرود می‌آورند؛ امام (ع) با استفاده از فعل «ذلت ل...» این مطلب را به خوبی به تصویر می‌کشند. کلمه «صعاب» به معنای شدائد و سختی‌ها است. (ابن منظور، 1/524) در عربی میان دو کلمه «ذ ل ل» و «صعاب» ارتباط معناداری به چشم می‌خورد. (مدنی؛ ریاض السالکین، 2/307-332) «حیوان صعب» به چهارپای غیر اهلی گفته می‌شود در صورتی که «حیوان ذلول» چهارپای رام است. (ابن سیده، 1/454) بدین ترتیب حضرت تصویری زیبا را ترسیم می‌کنند که در این تصویر سختی‌های زندگی همچون حیوانی درنده است که در برابر قدرت الهی رام شده و مطیع فرمان خداوند است.

در ادامه نیز با عبارت « تَسَبَّبَت بِلُطفِکَ الأسبابُ» تصویر گفت‌وگوی این فرد ادامه پیدا می‌کند. واژه «السبب» به معنای ریسمان است. (فراهیدی، 7/203) و اسباب جمع آن است. (ابن درید، 2/1000) در این عبارت مجموعی از ریسمان‌ها به تصویر کشیده شده است که به واسطه لطف الهی در اختیار بندگان قرار گرفته و به واسطه آن‌ها شدت سختی پایان خواهد یافت. (نکـ: مغنیه، 137؛ موسوی لبنانی، 176)

در عبارت بعدی نیز همچنان با همان زاویه قبلی و بدون تغییر در زاویه نگاه تصویر فرد متضرع به درگاه الهی ادامه پیدا می‌کند. او بیان می‌کند که « جَرَی بِقُدرَتِکَ القَضاءُ» صحبت از قدرت الهی و تسلط او بر همه امور است. فعل «جری» به معنی به جریان افتادن و جاری شدن سریع است. (راغب اصفهانی، 1420/194) فعل «جری ب...» از جمله افعالی است که تصاویری پویا و دارای حرکت را می‌سازد. این عبارت در حقیقت نشان‌دهنده علم الهی به مصالح افراد است. (مدنی، ریاض السالکین، 2/307-332)

در جمله بعدی همان تصویر گفت‌وگو ادامه دارد: «مَضَت عَلَی إِرادَتِکَ الأشیاءُ»! واژه «مضی – امضاء» واژه‌ای است به معنای رفتن و در حقیقت به همراه اراده الهی همان ایجاد حالت سکون در چیزی از خارج است. (سبزواری، 1390/368) یعنی اشیاء مطابق با اراده تو به حرکت درآمده‌اند.

یکی از نکاتی که در تصاویر این بند به چشم می‌خورد مطیع بودن مشکلات در برابر خواست الهی است. این مطبع بودن با استفاده از افعالی چون «ذل»؛ «سبب» و «جری» به تصویر درآمده است.

بند سوم- فرمانبرداری بدون قید و شرط

فَهیَ بِمَشِیَّتِکَ دونَ قَولِکَ مُؤتَمِرَهٌ، وَ بِإِرادَتِکَ دونَ نَهیِکَ مُنزَجِرَهٌ

یعنی پس از آن اشیاء بدون گفتنت فرمانبردار و به خواست تو بدون نهی و بازداشتنت بازداشته‌اند!

مضمون این بند از دعای هفتم شبیه آیه: «إِنَّما قَولُنا لِشَیءٍ إِذا أَرَدناهُ أَن نَقولَ لَهُ کُن فَیَکونُ» است. (النحل، 40 و نیز یس، 82) از مفهوم این دو آیه به دست می‌آید که خدا امر خود را «قول» نامیده؛ همچنان که امر و قولش را از جهت قوت و محکمی و ابهام‌ناپذیری، حکم و قضا نیز خوانده است. (طباطبایی، 12/249)

در این بخش از دعا اگرچه امام سجاد (ع) به نکته‌ای مهم با مبنای قرآنی اشاره دارند اما جز همان تصویر فرد متضرع قبلی که در حال گفت‌وگو با خداوند است، تصویری در این بند دیده نمی‌شود.

بند چهارم- پناهجویی دردمند!

أَنتَ المَدعُوُّ لِلمُهِمّاتِ، وَ أَنتَ المَفزَعُ فی المُلِمّاتِ، لا یَندَفِعُ مِنها إِلّا ما دَفَعتَ، وَ لا یَنکَشِفُ مِنها إِلّا ما کَشَفتَ

یعنی تویی که برای (آسان کردن) دشواری‌ها خوانده می‌شوی! و تو در سختی‌ها پناهگاهی! هیچ سختی‌ای دور نمی‌شود جز آن سختی که تو آن را دور کنی! و از آن‌ها برطرف نمی‌شود جز آن سختی که تو آن را برطرف کنی!

کل بند چهارم، به صورت دعایی و خطاب به خداوند است. با توجه به اسلوب‌های تصویرآفرینی به ویژه تصاویر مربوط به گفت‌وگوها (در جملاتی شبیه به این بند) در این قسمت، تصویر یک گوینده و نیز تصویر یک مخاطب وجود دارد؛ این تصویر همان تصویری است که به صورت کلان در همه دعا ترسیم شده است.

در جمله اول آمده است: «أَنتَ المَدعُوُّ لِلمُهِمّاتِ» اصل دعا به معنای ابتهال و استغاثه است. (سبزواری، 370) کلمه «داع» دعاکننده و «مدعو» به کسی می‌گویند که مخاطب دعا است. (ابن درید، 2/1059) و کلمه «المُلهِم» به امری اطلاق می‌شود که بسیار سخت و شدید باشد. ابن درید ذیل ماده «همم» نکته‌ای را مطرح می‌کند: «و أهمَّنی الشیءُ یُهِمُّنی، إِذا أحزننی، فأنا مُهَمٌّ و الشیء مُهِمٌّ» با توجه به این نکته می‌توان گفت که گاه علاوه بر مسائل پیچیده و سخت، به مسائل حزن‌آور زندگی نیز اطلاق می‌شود. (ابن درید، 1/171)

در این عبارت «انت» خبر مقدم واقع شده و «تقدیم ما هو حقه التاخیر» افاده حصر می‌کند. (سبزواری، 370) لذا در این تصویر شخصی دیده می‌شود که فقط رو به سوی خداوند دارد و کسی جز او را نمی‌خواند.

در جمله دوم آمده است: «أَنتَ المَفزَعُ فی المُلِمّاتِ» مفزع در اصل محل پناهگاه است. لغویان در مورد واژه «مَفزَع» چنین می‌نویسند: «فَزِعتُ إلی فلان إذا لجأت إلیه و هو مَفزَعٌ، لمن فزِع إلیه أی مَلجأ لمن التجأ إلیه» (ازهری، 2/87؛ جوهری، 3/1258) بدین ترتیب «مفزع» شخص یا مکان پناه بردن است. کلمه «المُلِمّات» به معنی سختی‌ها، وقتی به کار می‌رود که شدائد در یک جا جمع شده باشند! (ابن منظور، 12/548؛ مدنی؛ ریاض السالکین، 2/307-332)

به طور اجمال در این جمله تصویر فردی دیده می‌شود که انواع سختی‌ها و مشکلات بر او جمع شده است و او خداوند را به عنوان تنها پناهگاه خود برگزیده و به دامان پرمهر او پناهنده است!

در جمله سوم حضرت می‌فرماید: «لا یَندَفِعُ مِنها إِلّا ما دَفَعتَ» در این جمله نیز همچنین فردی دیده می‌شود که در حال گفت‌وگو با قادر مطلق است. کلمه «دفع» به معنای برطرف کردن با قوت است! (ابن منظور، 8/87) یعنی نشان می‌دهد که این قادر متعال است که می‌تواند همه سختی‌ها را برطرف کند. در این تصویر، فرد خدا را با این عبارت می‌خواند که تو توانایی برطرف کردن شدائد و سختی‌ها را دارا هستی!

در ادامه زاویه دید همان زاویه قبل بوده و در حال به تصویر کشیدن جملات فرد گرفتار و گفت‌وگوی او با خداوند است! «وَ لا یَنکَشِفُ مِنها إِلّا ما کَشَفتَ»! این تصویر، فرد مضطر را در حال نوعی اعتذار نشان می‌دهد! او در جمله‌ای دعایی می‌گوید: هیچ سختی‌ای دور نمی‌شود جز آن سختی که تو آن را دور کنی! کلمه «کشف» به معنی «اظهار» است و به معنی دفع و رفع و إزاله نیز به کار می‌رود. (زبیدی، 18/82) ولی در موضوع بحث کنونی همان معنی حقیقیش که اظهار و ابراز باشد را می‌رساند زیرا اگر به معنی دفع باشد با فقره قبل از دعا تکرار می‌شود. (سبزواری، 372)

بند پنجم- بار بلا بر دوش!

وَ قَد نَزَلَ بی یا رَبِّ ما قَد تَکَأَّدَنی ثِقلُهُ، وَ أَلَمِّ بی ما قَد بَهَظَنی حَملُهُ

یعنی الهی! بلایی بر من فرود آمده که سنگینی آن مرا در هم شکسته است! و گرفتاری‌هایی بر من حمله‌ور شده که تحملش بر من دشوار است!

زاویه دید همان زاویه قبل بوده و در حال به تصویر کشیدن جملات فرد مستاصل و گفت‌وگوی او با خداوند است! این تصویر، همان فرد مضطری را نشان می‌دهد که در حال بیان عمیق گرفتاری خود و بیان عمیق دچار شدن به بلا است! لذا در گفت‌وگوی خود می‌گوید: «وَ قَد نَزَلَ بی یا رَبِّ ما قَد تَکَأَّدَنی ثِقلُهُ»! به کار بردن عبارت «یا رب» در حقیقت خطاب قرار دادن خداوند است و به نوعی توجه طلبیدن را می‌رساند! یعنی ای خدای من! (جزائری، نعمت‌الله، 413-426)  

عبارت ترکیبی «نزل ب...» به معنای «فرود آمدن بر ...» است. در واژه «تکأّدنی» تشدید بر روی همزه قرار دارد و این فعل در اصل «تکادد» بوده و اینکه از باب تفاعل یا از باب تفعل باشد در اصل معنا تفاوتی را ایجاد نمی‌کند. (تنکابنی، ذیل شرح این قسمت) این کلمه به معنی سختی و شدت مشقت است. (ملاباشی شیرازی، 413-426)

یکی از امور مهم در به وجود آمدن تصاویر مهم ویژگی موسیقایی واژگان است. (کواز، 303) از نظر موسیقی کلام و تاثیر آن در ایجاد تصویر به نظر می‌رسد که استفاده از واژه «تکأدنی» (خواه تشدید بر روی همزه و خواه تشدید بر روی حرف دال) به جهت موسیقای خاصی که دارد با نوعی ثقل بیان همراه بوده و این سنگینی در بیان، به نوعی در به تصویر کشیدن شرایط سخت و سنگین فرد تاثیرگذار است.

در جمله بعد همان مفاهیم قبلی با عباراتی دیگر تکرار می‌شود؛ گویی آن فرد خواسته خود را با عباراتی دیگر بیان می‌کند: «وَ أَلَمِّ بی ما قَد بَهَظَنی حَملُهُ» در این عبارت فعل «ألم ب...» به معنای «نزل ب...» است؛ نازل شدنی که بعد از نزول از همه جوانب بر منزول خود احاطه کامل پیدا می‌کند. (جزائری، عزالدین، ص 71) فعل «بهظنی» به معنای «شُق علیّ» به کار می‌رود و این فعل در اموری که بسیار بر فرد گران است کاربرد دارد. (فهری، 404)

در این تصویر نشان داده می‌شود که فرد گرفتار در گفت‌وگویی با خدا در حال عرضه چنین جملاتی است که: خدایا! من انسانی هستم که سنگینی بلاها بر دوش خود حمل می‌کند؛ باری که تحمل آن برای فکر و روح و وجودم ثقیل و گران است زیرا که تمامی عواطف انسانی با امنیت و آرامش می‌رسد! (اردکانی یزدی، 244)

در این عبارت فرد گوینده دعا، وضعیت خود را برای خداوند همچون کسی به تصویر می‌کشد که باری بسیار سنگین بر دوش دارد و توانش برای حمل این بار تمام شده است. این فرد از خدای خود می‌خواهد که این بار را از دوش او بردارد و او را در حمل این بار یاری کند. در این قسمت علاوه بر خود فرد که به تصویر کشیده شده است در نوع عبارات او نیز تصویر وجود دارد به نوعی دو تصویر متداخل دیده می‌شود. در فراز بعدی امام با بیان خود، توضیح می‌دهند که اساسا خداوند با اراده خود این بار را بر دوش او نهاده است و در چنین شرایطی هیچ کس جز خداوند توان برطرف کردن این بار را ندارد.

بند ششم- باربردار مصائب

وَ بِقُدرَتِکَ أورَدتَهُ عَلَیَّ وَ بِسُلطانِکَ وَجَّهتَهُ إِلَیَّ.

یعنی خدایا! و آن بار را تو از باب قدرتت بر من وارد کرده‌ای!» این عبارت در راستای همان تصویر قبلی است که فردی در حال عرض حاجت به درگاه الهی است!

میان دو کلمه سلطان و قدرت تفاوت وجود دارد. سلطان اخص از مطلق قدرت است. (مدنی، 2/307-332) و این معنا را بیان می‌کند که اگر اراده الهی نبود هیچ بلایی هم وارد نمی‌شد و سررشته همه امور به دست خداوند است.

فعل «أورد» از ریشه «ورد» به معنای حاضر کردن است. «ورد» به معنای وارد شدن و داخل شدن و حاضر شدن است اما «أورده غیره» یعنی او را حاضر کرد. (زبیدی، 5/310) لذا عبارت «وَ بِقُدرَتِکَ أورَدتَهُ علی» یعنی این قدرت مطلق توست که این همه مشکلات و بلاها را بر من وارد کرده است. تصویری متحرک که فاعلی بیرونی باری را بر دوش فردی می‌گذارد. در عبارت «بسلطانک وجهته الی» فعل «وجه» به معنای ارسال و فرستادن (مدرسی، 119-126) با توجه به دو فعل «أورد» و «وجه»، در این فراز از دعا تصویری از هجمه و ورود ناگهانی بلاها ترسیم می‌شود.

لازم به ذکر است که شارحین ذیل این قسمت از دعا بحث‌هایی همچون کلامی همچون جبر و اختیار را مطرح کرده‌اند که ذکر آن‌ها از بحث این مقاله خارج است. (سبزواری، 289-309)

بند هفتم- بی تو؛ ذلیل و بی‌یاور!

فَلا مُصدِرَ لِما أورَدتَ، وَ لا صارِفَ لِما وَجَّهتَ، وَ لا فاتِحَ لِما أغلَقتَ، وَ لا مُغلِقَ لِما فَتَحتَ، وَ لا مُیَسِّرَ لِما عَسّرتَ، وَ لا ناصِرَ لِمَن خَذَلتَ.

یعنی اله من! چیزی را که تو آورده‌ای کسی توان بیرون بردن آن را ندارد و آنچه تو فرستاده‌ای دیگری بازنگرداند و بسته تو را کسی نگشاید و چیزی که تو بگشایی دیگری نبندد و آنچه را تو دشوار نموده‌ای کسی آسان نکند و آن را که تو ذلیل کرده‌ای یاوری نباشد!

زاویه دید در تصاویر این فراز نیز همانند فرازهای قبل، شخصی را نشان می‌دهد که در حال گفت‌وگوی خاضعانه و ملتمسانه با خالق خویش است.

در جمله اول امام می‌فرماید: «لا مُصدِرَ لِما أورَدتَ» در این عبارت واژه «مُصدر» اسم فاعل از ریشه «صدر» به معنای منصرف کننده است. الصَّدر: صَدر عن الماء و عن الموضع یصدُر صَدرا و صُدورا: رجع و انصرف. به عبارت دیگر «فلا مصدر» یعنی هیچ از بین برنده و زایل کننده‌ای نیست. (شیرازی، 71-74؛ حسین یوسف، 2/746؛ ابن منظور، 4/448) واژه «اصدار» نقطه مقابل «ایراد» است (موسوی لبنانی، 179) یعنی «أورد» به معنای وارد کردن و ضد «اصدار» است.

در جمله بعدی این فراز آمده است: «وَ لا صارِفَ لِما وَجَّهتَ» که همانند جمله قبل در این جمله نیز صنعت تضاد دیده می‌شود. دو کلمه «صارِف» به معنای منصرف کننده (ابن منظور، 9/189) و «وجهت» از نظر معنایی در تقابل با هم قرار دارند. تصویری که در این جمله دیده می‌شود نیز بر اساس همین صنعت تضاد ساخته می‌شود. (مدنی؛ ریاض السالکین، 2/307-332)           

در دو جمله بعدی امام (ع) نیز زاویه دید تصاویر همانند فرازهای قبل، شخصی را نشان می‌دهد که در حال گفت‌وگو با پروردگار خویش است. «وَ لا فاتِحَ لِما أغلَقتَ، وَ لا مُغلِقَ لِما فَتَحتَ»! در این دو جمله علاوه بر اینکه افتتاح به معنای گشودن (أزهری، 4/259) و اغلاق به معنای بستن (جوهری، 4/1538) در تضاد با هم هستند؛ دو جمله ذکر شده حالتی متقابل را نیز نشان می‌دهد. (دارابی، 121) تصویر ترسیم شده در این جملات گویی دو جمله متضاد از یک صحنه، مثل دو روی یک سکه را مقابل دیدگان خوانندگان قرار می‌دهند.

در جمله بعدی امام سجاد (ع) می‌فرماید: «و لا مُیَسِّرَ لِما عَسَّرتَ»! در این جمله دو مصدر «ایسار» به معنای آسان کردن و واژه «میسر» به معنای آسان کننده (ابن منظور، 5/298) و «اعسار» به معنای دشوار کردن و به تنگی افتادن است. (مدنی؛ الطراز، 8/399) اگر خداوند اراده بر عُسرت امری داشته باشد کسی توان تیسیر آن را ندارد. (شیرازی، 71-74) این دو واژه علاوه بر اینکه در تقابل با هم هستند (فراهیدی، 1/326) دو واژه هم‌آوا نیز به حساب می‌آیند و موسیقی یکسانی دارند. و چنانکه بیان شد یکی از نکات مهم در تصویرآفرینی توجه به مسئله موسیقی کلمات است. (خان جانی، 15)

در این تصویر نیز بنده‌ای در حال تضرع و التماس به درگاه ربوبی ترسیم شده است. گویی تصویر یکپارچه و به‌هم پیوسته دیده می‌شود که در آن گفت‌وگویی در حال ادامه است.

در جمله بعدی که عبارت آخر این فراز نیز هست حضرت می‌فرماید: «وَ لا ناصِرَ لِمَن خَذَلتَ»! با دقت در مفهوم کلمه «ناصر» به معنای «یاور» (ابن درید، 2/744) و نیز فعل «خذل» به معنای «ترک کمک و یاری» (ابن منظور، 11/202) به دست می‌آید که در این جمله نیز همانند سایر جملات این فراز، برای بیان مطالب از صنعت تضاد استفاده شده است. در این جمله همان فردی که در تصویر اصلی دعا دیده می‌شود خود را همانند تصویر فردی ترسیم می‌کند که در نهایت درجه خواری و ذلت می‌یابد و هیچ کس یار و یاور او نیست! یعنی امام عرضه می‌دارند که خدایا اگر تو کسی را از یاری خودت محروم نمایی، هیچ کس نمی‌تواند یاور او باشد! در این فراز با تصویر فردی تنها و بی‌یاور مواجه هستیم. فردی که در تمام احوال بر توحید افعالی اذعان دارد و با استناد به کلیه آثار مبدأ اثر حقیقی و مسبب اصلی امور دارد به سلب توجه از کلیه ماسوا می‌پردازد. (سبزواری، 291)

بند هشتم- تمنای گشایش درها!

فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افتَح لی یا رَبِّ بابَ الفَرَجِ بِطَولِکَ، وَ اکسِر عَنّی سُلطانَ الهَمِّ بِحَولِکَ، وَ أنلِنی حُسنَ النَّظَرِ فیما شَکَوتُ، وَ أذِقنی حَلاوَهَ الصُّنعِ فیما سَألتُ، وَ هَب لی مِن لَدُنکَ رَحمَهً وَ فَرَجاً هَنیئاً، وَ اجعَل لی مِن عِندِکَ مَخرَجاً وَحیا.

یعنی پس بر محمد و آلش درود فرست! (پروردگارا!) به لطفت باب فرج و گشایش را بر من بگشا و با توانایی خود، سلطه و هجوم اندوه را بر من در هم شکن و در آنچه شکایت می‌کنم با حسن نظر رسیدگی فرما و شیرینی انجام و اجابت خواسته‌ام را به من بچشان و از ناحیه خود رحمت و گشایش گوارایی به من ببخش و از پیشگاهت راه رهایی سریعی پیش رویم قرار بده!

از این فراز دعا به بعد نوع اگرچه فرد متضرع در تصویر ثابت است اما ادبیات گفت‌وگوی وی تغییر کرده و از حالت عرض حال به تمنا تغییر می‌کند و مطابق با آداب تمنا این فراز با صلوات بر خاندان مطهر پیامبر اکرم (ص) آغاز می‌شود.

در جمله بعد امام سجاد (ع) می‌فرماید: «وَ افتَح لی یا رَبِّ بابَ الفَرَجِ بِطَولِکَ»! در این جمله اشاره به موضوع ربوبیت، رب صلاح مربوب را در نظر می‌گیرد و امام (ع) با اضافه کردن ضمیر متصل «ک» به واژه «بطولک» بر این موضوع تاکید کرده‌اند. (مدنی؛ ریاض السالکین، 2/317)

کلمه «افتتاح» و مصدر «فتح» چنانکه قبلا نیز بیان شد به معنای گشایش (ازهری، 4/259) است.

در مسئله تضرع به درگاه الهی، قرع باب یا همان «کوبیدن در» استعاره‌ای شایع است. استعاره لفظ «در» برای سبب گشایش امری، استعاره مکنیه تخییلیه است. (مدنی؛ ریاض السالکین، 2/317) در این جمله حضرت با استفاده از استعاره، تصویری را ترسیم می‌کنند که گویی همه درها بسته است و ایشان طلب گشایش آن‌ها از خداوند که قادر مطلق است را دارد.

در جمله بعد امام سجاد (ع) عرضه می‌دارند که: «وَ اکسِر عَنّی سُلطانَ الهَمِّ بِحَولِکَ»! لفظ «سلطان» به معنای تسلط و غلبه است. (ابن منظور، 7/321) عبارت «سلطان الهم» در این جمله استعاره است برای چیره شدن و فراگیر شدن غم‌ها و هموم. (مدنی؛ ریاض السالکین، 2/317).

واژه «کسر» به معنای در هم کوبیدن و از بین بردن است. (ازهری، 10/30) امام (ع) از خداوند درخواست می‌کنند که لباس غم و اندوه را از تن ایشان به در آورد؛ یعنی هموم و غم‌ها را از ایشان دور کند.

در عبارت بعدی از این فراز امام (ع) می‌فرماید: «وَ أنلِنی حُسنَ النَّظَرِ فیما شَکَوت» این جمله یعنی پروردگارا در شکایت من نیک بنگر! یعنی خداوندا! شکایت من از غم‌ها و هموم به سوی توست، به واسطه نگاه رحمتت بر من تفضل فرما! (شیرازی، 73)

کلمه «انلنی» از مصدر «نول» است. در معنای مصدر نول به معنای عطا کردن و بخشیدن است. (ابن منظور، 11/683) در اینجا این فعل به صورت امر (درخواست و تمنا) به کار رفته است یعنی پروردگارا نظر رحمتت را به من عطا فرما! (مدرسی چهاردهی، 109)

عبارت «حسن نظر» به معنای نگاه نیک و دقیق به امری داشتن است. این عبارت کنایه است از کمال توجه و نیکی بی‌حساب در حق کسی که شایسته است و لیاقت این مسئله را دارد؛ زیرا کسی که مورد عنایت فردی قرار می‌گیرد به او نگاه می‌شود؛ یعنی سمت‌وسوی نگاه دو چشم به سوی او قرار می‌گیرد. در اثر کثرت استعمال، عبارت «حسن نظر» به معنای اعتنا به کسی و احسان و توجه به او به کار می‌رود اگرچه واقعا نگاه از طریق چشم و به صورت فیزیکی به سمت او نباشد. (ملاباشی شیرازی، 422) در این جمله نیز همانند تصاویر قبلی فردی در حال گفت‌وگو با خداوند است و از او می‌خواهد در حال او نیک بنگرد!

در جمله بعد امام سجاد (ع) عرضه می‌دارند که: «وَ أذِقنی حَلاوَهَ الصُّنعِ فیما سَألتُ»! لفظ «حلاوه» به معنی شیرینی است (فراهیدی، 3/259) در این جمله معنای استعاری دارد؛ شیرینی حقیقتی است در مورد کیفیت و چگونگی اجسام و استعارتا در حالت گشایش  روحی نیز به کار می‌رود. (دارابی، 123) این انبساط روحی به سبب دستور الهی ویژگی‌هایی منحصر به فرد دارد: اول آنکه شناخته شده است، دوم آنکه همه لذائذ را در خود جای داده است لذا با لفظ «إذاقه» به معنای چشیدن به کار رفته است. ساختار این عبارت بر اساس استعاره تخییلیه است. (مدنی؛ ریاض السالکین، 2/317 و 318) امام (ع) در این فراز با استفاده از این اسلوب تصویر فردی را ترسیم می‌کند که از خداوند می‌خواهد تا شیرینی اجابت خواسته‌اش را به وی بچشاند.

در قسمت بعدی از این فراز امام (ع) می‌فرمایند: «وَ هَب لی مِن لَدُنکَ رَحمَهً وَ فَرَجاً هَنیئاً»! فعل «هب، یهب» به معنای هدیه دادن و بخشیدن است که از آن فعل امر «هَب» به معنای ببخش ساخته می‌شود. امام سجاد (ع) در همان فضای تمنا و با همان زاویه دید قبل تصویر فردی را ترسیم می‌کند که او در حال درخواست از خداوند است و از او می‌خواهد که از جانب خودش رحمتی را بر او عرضه دارد که به دنبال این رحمت گشایشی روی دهد و مشکلات به پایان برسد.

در این جمله حضرت برای بیان مطالب خود از حرف «لدن» استفاده می‌کنند. در جمله بعدی که در راستای همین جمله قرار دارد از حرف «عند» استفاده شده است. در این دو عبارت تصویری که امام (ع) ترسیم می‌کنند تصویری است که با استفاده از کاربرد حروف ساخته می‌شود. باید توجه داشت که میان «عند» و «لدن» تفاوت وجود دارد. (مدنی؛ ریاض السالکین، 2/327) لازم به ذکر است که در فارسی کلمه‌ای وجود ندارد که حقیقت معنای «لدن» و «عند» را دقیق ترجمه کند و در هر دو حالت گفته می‌شود: در نزد فلان کس است یا پیش فلان کس است. «لدن» به چیزی گفته می‌شود که در مقابل باشد، ولی «عند» ممکن است در مقابل باشد و ممکن است نباشد. (الطوسی، 3/200)

در جمله بعد حضرت بیان می‌دارند که: «وَ اجعَل لی مِن عِندِکَ مَخرَجاً وَحیا»! در ادامه همان تصویر قبلی فردی دیده می‌شود که در حال تمنا به درگاه ربوبی است. کلمه «وحی» بر وزن فعیل است اما معنای فاعل را می‌دهد. مثل کلمه سریع؛ در اینجا امام (ع) از خداوند می‌خواهد راه خروج را به سرعت برای او مهیا کند. (مدنی؛ ریاض السالکین، 2/319)

ترکب کلمات در عبارت «مخرجاً وحیا» تصویرآفرینی می‌کند و مخاطب در مقابل دیدگان خود تصویر درهایی را می‌بیند که به اراده الهی به سرعت به روی او گشوده می‌شود. تصویر فردی ترسیم می‌شود که او از خداوند می‌خواهد درهای مشکلات برای او به سرعت گشوده شود. در این عبارت دو تصویر متداخل وجود دارد؛ اول فردی که در کل دعا در حال گفت‌وگو و تضرع به درگاه الهی است نشان داده می‌شود و سپس در عباراتی که توسط این فرد بیان می‌شود مشکلات به درهای بسته تشبیه شده و تصویری غیر متحرک ترسیم می‌گردد.

بند نهم- سرگرم امور زندگی!

وَ لا تَشغَلنی بِالإِهتِمامِ عَن تَعاهُدِ فُروضِک، وَ استِعمالِ سُنَّتِک.

یعنی: خداوندا مرا با اشتغال و اهتمام به مشکلات و امور زندگی، از توجه به فرایض و به کار بستن سنت‌های خود بازمدار!

در مورد فعل «اهتمام» دو دیدگاه وجود دارد: نخست آنکه اهتمام از افتعال است از الهم و الغم نه اینکه از مصدر همّ (قصد انجام کار) باشد. (جزائری، 130) برخی دیگر می‌گویند که اهتمام ممکن است از هم باشد زیرا فرد مبتلا به شدائد همان‌طور که حزن آن امر بر او غلبه یافته است سعی و تلاش برای برطرف کردن مشکل نیز بر او غلبه می‌یابد. (ملاباشی شیرازی، 425) در هر دو صورت تغییری در تصویر یکپارچه این دعا حاصل نمی‌شود و در این فراز نیز بدون تغییر زاویه نگاه همچنان فردی دیده می‌شود که در حال تضرع به درگاه الهی است.

بند دهم- در تنگنای سختی‌ها

فَقَد ضِقتُ لِما نَزَلَ بی یا رَبِّ ذَرعاً، وَ امتَلَأتُ بِحَملِ ما حَدَثَ عَلَی هَمّاً، وَ أَنتَ القادِرُ عَلَی کَشفِ ما مُنیتُ بِهِ، وَ دَفعِ ما وَقَعتُ فیهِ، فَافعَل بی ذلِکَ وَ إِن لَم أستَوجِبهُ مِنکَ، یا ذا العَرَشِ العَظیمِ.

یعنی پس ای پروردگار به آنچه به من رسیده طاقت ندارم و به آنچه به من روی آورده پر از غم و اندوه گشته‌ام؛ و تو بر دفع غم و اندوهی که به آن گرفتار و بر دفع آنچه در آن افتاده‌ام توانایی! پس آن گرفتاری را از من دور کن اگرچه از جانب تو شایسته نباشم ای صاحب عرش بلندمرتبه!

در جمله اول امام (ع) می‌فرماید: «فَقَد ضِقتُ لِما نَزَلَ بی یا رَبِّ ذَرعاً»! معنای واژه «ضیق» به معنای کوچک و تنگ کردن است. در این عبارت امام (ع) با استفاده از «تشبیه» تصویرآفرینی می‌کنند. وجه شبه در این عبارت آن است که شیء کوتاه و قصیر هرگز نمی‌تواند به آن چیزی دست یابد که شیء بلند به آن دست می‌یابد یعنی در اساس طاقت چنین مسئله‌ای ندارد لذا این مثال برای کسی به کار می‌رود که قوتش در مسئله‌ای قبل از رسیدن به حد نهایی و کمالش ساقط شده باشد. (دارابی، 124)

در خصوص واژه «ذرع» نکته‌ای ظریف وجود دارد؛ این کلمه به معنای «ذراع» است که قسمتی از آن دست است از آرنج به پایین را شامل می‌شود. مثلی در این مورد وجود دارد و آن اینکه شتر به هنگام راهپیمایی دست‌های خود را کاملا می‌کشد و دراز می‌کند که مساحت بیشتری را در زمان کمتری طی کند. اگر بار شتر بیشتر از توان او باشد او نمی‌تواند دست‌های خود را کاملا باز کند و در نتیجه فاصله قدم‌ها کوتاه‌تر و تنگ‌تر می‌شود. در این صورت می‌گویند: «ضاق به ذرعاً» یعنی ذراعش کوتاه شده است. این عبارت کنایه است از هر بار غمی که تحمل آن بر صاحبش دشوار است. (فهری، 407)

در این عبارت نیز ما با تصویری متداخل مواجه هستیم. در نگاه اول فردی در حال التماس به درگاه الهی است و در تصویر دوم این فرد خود را به شتری تشبیه می‌کند که باری بسیار سنگین و فوق طاقت بر دوش دارد.

در جمله بعدی امام (ع) می‌فرماید: «وَ امتَلَأتُ بِحَملِ ما حَدَثَ عَلَی هَمّاً»! چنانکه قبلا نیز بیان شد واژه «هم» به معنی حزن و اندوه است و به معنای اضطراب نفس و قلق و نگرانی نسبت به مشکلات نیز به کار می‌رود. در این بخش با همان زاویه نگاه قبلی فرد متضرع عرضه می‌دارد که خدایا قلبم از تحمل آنچه روی داده از اندوه لبریز است. (دارابی، 124) در این فراز نیز با دو تصویر متداخل روبه‌رو هستیم؛ یکی فرد در حال زاری و انابه به درگاه الهی و در تصویر دوم این فرد قلب خود را به ظرفی لبریز از غم و پر از اندوه تشبیه می‌کند.

امام سخن خود را چنین ادامه می‌دهد: «وَ أَنتَ القادِرُ عَلَی کَشفِ ما مُنیتُ بِهِ، وَ دَفعِ ما وَقَعتُ فیهِ»! واژه «مُنیت» از ریشه منی و منو به معنای ابتلا است و عبارت «منیت به» یعنی بدان مبتلا شده‌ام (جزائری، 130) در این عبارت مقدم شدن «انت» قبل از «قادر» افاده حصر می‌کند یعنی هیچ کس جز تو نمی‌تواند که این ابتلا را از من بردارد. (مدنی)

در این فراز نیز همان تصویر قبلی ادامه دارد و فردی دیده می‌شود که در حال تمنا به درگاه ربوبی است.

کلام بعدی امام (ع) چنین است: «فَافعَل بی ذلِکَ وَ إِن لَم أستَوجِبهُ مِنکَ، یا ذا العَرَشِ العَظیمِ»! در بخش پایانی از این تصویر فرد متضرع سخن خود را با این جملات به پایان می‌برد که اگر من مستحق برطرف شدن گرفتاری‌هایم نیستم اما تو ای خدای بزرگ این کار را در حق من انجام بده! و گفت‌وگوی خود را با این جمله تاکیدی به پایان می‌برد که تو صاحب عرش بلندمرتبه هستی!

نتایج مقاله

امام سجاد (ع) در مجموعه صحیفه سجادیه امام (ع) و در گویش دعایی مطالب خود از صنایع بلاغی و نیز آرایه‌های ادبی استفاده کرده است. یکی از امور بلاغی مورد توجه در صحیفه سجادیه استفاده از شیوه تصویرآفرینی است. به عنوان نمونه در دعای هفتم صحیفه از این اسلوب استفاده شده است. این دعا یکی از معدود مواردی است که از ابتدا تا انتهای آن یک تصویر یکپارچه و منسجم وجود دارد. در یک نگاه کلی این دعا بیانگر وضع روحی بنده مخلص خداوند سبحان است؛ هنگامی که دچار بلا و گرفتاری و ناملایمات و نابسامانی‌ها در زندگی می‌شود، به خدای خود پناه می‌برد و تنها با تکیه‌گاه خود نجوا می‌کند. امام سجاد (ع) احوال این بنده و نحوه عرض حاجت او در برابر خداوند را به زیبایی به تصویر کشیده است تا با استفاده از این تصاویر به طور ضمنی وظایف بنده در هنگام پیش‌آمد بلایا را گوشزد نماید.

کتاب‌شناسی

قرآن کریم.

صحیفه سجادیه.

ابن اثیر، مجد الدین ابی السعادات، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم، 136 ش.

ابن درید، محمد بن حسن، جمهره اللغه، دارالعلم للملایین، بیروت، 1998 م.

ابن سیده، علی بن اسماعیل، المحکم و المحیط الاعظم، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1421 ق.

ابن طاووس، جعفر بن محمد، مهج الدعوات و منهج العبادات، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1424 ق.

ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، بیروت.

اردکانی یزدی، قاضی بن محمد، تحفه رضویه، پژوهشکده باقر العلوم، تهران، 1388 ش.

ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، دار احیاء التراث العربی، 1421 ق.

امین، احسان، نظریه الاصلاح من القرآن الکریم، العارف للمطبوعات، بیروت، 1431 ق.

جزائری، سید نعمت‌الله، نور الانوار فی شرح صحیفه سجادیه، دارمحجه البیضاء، بیروت، 1420 ق.

جزائری، عزالدین، شرح صحیفه سجادیه، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت، 1402 ق.

جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، دارالعلم للملایین، بیروت، 1407 ق.

چمن‌خواه، عبدالرسول، صور خیال در نهج‌البلاغه و تجلی آن در ادب فارسی، نوید شیراز، شیراز، 1384 ش.

حسن، عبدالقادر، القرآن و الصور البیانیه، بیروت، 1405 ق.

حسین یوسف، موسی، الافصاح، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، 1410 ق.

الحسینی، سیدجعفر، اسالیب البیان فی القرآن، موسسه الطباعه و النشر، تهران، 1413 ق.

خان‌جانی، علی اوسط، مقاله شکوه تعبیر و صحیفه سجادیه، مجله اندیشه دینی، شماره 15، تابستان 1384 ش.

خیاط، علی، تجلی قرآن در نیایش‌های معصومان، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، مشهد، 1392 ش.

دارابی، محمد بن محمد، ریاض العارفین، اسوه، تهران، 1379 ش.

راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات لألفاظ القرآن، دارالقلم، بیروت، 1420 ق.

زبیدی، محمد بن محمد، تاج العروس من جواهر القاموس، دارالفکر، بیروت، 1414 ق.

سبزواری خراسانی، ابراهیم، شرح صحیفه سجادیه، مرکز تحقیقات رایانه‌ای حوزه علمیه، اصفهان، 1349 ش.

شیرازی، سید محمد، شرح صحیفه سجادیه، النعمان، نجف، 1385 ش.

ضیاءآبادی، شهریار، عیار استعاره، سروش، تهران، 1390 ش.

طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه، قم، 1417 ق.

طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، کتاب‌فروشی مرتضوی، تهران، 1375 ش.

الطوسی، محمد بن حسن، تفسیر التبیان، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی‌تا.

عباسی، آزاده، زبان تصویرآفرینی یکی از رموز جاودانگی قرآن، نشر تعارف، تهران، 1393 ش.

عبدالتواب، صلاح‌الدین، الصوره الادبیه فی القرآن الکریم، ناشرون بیروت، 1995 م.

عسگری، ابو هلال، الفروق فی اللغه، دار الآفاق الجدیده، بیروت، 1400 ق.

عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، امیرکبیر، تهران، 1376 ش.

فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، انتشارات هجرت، قم، 1410 ق.

فضل‌الله، سیدمحمدحسین، من وحی القرآن، دارالملاک للطباعه و النشر، بیروت، 1419 ق.

فهری زنجانی، سید احمد، شرح و ترجمه صحیفه سجادیه، اسوه، تهران، 1375 ش.

قطب، سید، مشاهد القیامه، دارالشروق، قاهره، 2007 م.

کاتب بلخی، رشیدالدین محمد، حدائق السحر فی دقائق الشعر، تصحیح عباس اقبال، کتابخانه طهوری، تهران، 1362 ش.

کواز، محمدکریم، سبک‌شناسی اعجاز بلاغی قرآن، ترجمه سیدحسین سیدی، سخن، تهران، 1386 ش.

مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق.

محمدقاسمی، حمید، جلوه‌هایی از هنر تصویرآفرینی در قرآن، انتشارات علمی فرهنگی، تهران، 1387 ش.

مدرسی چهاردهی، محمدعلی، شرح صحیفه سجادیه، نشر مرتضوی، تهران، 1379 ش.

مدنی، سید علی خان، الطراز الاول، موسسه آل البیت (ع) لإحیاء التراث، مشهد، 1384 ش.

                          ، ریاض السالکین، موسسه نشر الاسلامی، قم، 1428 ق.

معرفت، محمدهادی، التمهید فی علوم القرآن، موسسه تمهید، قم، 1415 ق.

ملاباشی شیرازی، سید محمدباقر، لوامع الانوار العرشیه فی شرح الصحیفه السجادیه، مرکز تحقیقات علوم کامپیوتری، اصفهان، 1383 ق.

موسوی لبنانی، عباسعلی، فی رحاب الصحیفه السجادیه، دارالمرتضی، بی‌جا، 1411 ق.

یأسوف، احمد، جمالیات المفرده القرآنیه، دارالمکتبی، دمشق، 2006 م.