طرح مسئله
در سیر تاریخنگاری اسلامی؛ سده دوم هجری بیشتر با تکنگاریهای فراوانی شناخته میشود که اخباریان مسلمان در خصوص رویدادهای متنوع تاریخی به رشته تحریر درآوردهاند. ویژگی مشترک این آثار نثر ساده و عدم پیچیدگی آنهاست که مؤلفان را در ارائه شرحهای طولانی و ذکر جزئیات هر رویداد یاری میداده است. علاوه بر آن بازنمایی اخبار در قالب گفتوگوهای میان افراد مرتبط با وقایع و در نظر گرفته شدن حوادث مرتبط با موضوع کلی اثر به صورت واحدهای مستقل، بستری مناسب برای شرح جزئیترین رخدادها در قالب این دسته از متون فراهم میآورده است.
کتاب مقتل الحسین ابومخنف نیز که در همین دوره به رشته تحریر درآمده است، از کلیات گفته شده مستثنی نیست. بنابراین با مطالعه روایات به جا مانده از این کتاب در تاریخ طبری[1]، امکان استخراج بخش قابل توجهی از اعمال، رفتار، سخنان و حتی متن نامههای امام حسین (ع) در سیر شکلگیری واقعه کربلا وجود دارد. با توجه به بُعد الگویی سیره ائمه، با واکاوی این روایات میتوان به این پرسش پاسخ داد که وجه تعلیمی مکتب امام حسین (ع) در سیر حرکت ایشان از مدینه تا کربلا و سپس شهادت ایشان، با چه شاخصههایی در کتاب مقتل الحسین ابومخنف بازنمایی شده است؟
با وجود آنکه مطالعات فراوانی در خصوص ابعاد مختلف قیام امام حسین (ع) انجام شده است، نبود تحلیلی مستقل درباره شاخصههای مکتب تعلیمی امام حسین (ع) در ضمن شکلگیری قیام آن حضرت، با رویکردی متن محور و با واکاوی قدیمیترین مقتل نگاشته شده در خصوص این واقعه، اهمیت پرداختن به این موضوع را روشن میسازد. با توجه به جایگاه ویژه مقتل ابومخنف در سیر مقتلنگاری، این رویکرد تحقیقی همچنین این امکان را فراهم میآورد تا در بررسی علمی سیر تحول مقتلنگاری، مبنایی برای تشخیص برخی تفاوتهای محتوایی ایجاد شده در متون نگاشته شده در ادوار بعدی را در اختیار داشته باشیم. بنابراین در پژوهش حاضر ابتدا اشارهای گذرا به شخصیت ابومخنف، محتوای کتاب مقتل الحسین و ویژگیهای تاریخنگاری این اثر خواهد شد و در ادامه، با استناد به گزارشهای ابومخنف، یکایک شاخصههای تعلیمی مکتب امام (ع) در این دوره زمانی شناسایی خواهد شد.
ابومخنف و کتاب مقتل الحسین
ابومخنف؛ لوط بن یحیی (ح 90 – ح 157 ق)[2] از علمای پُرکار قرن دوم هجری است[3] و با وجود شهرتش به عنوان یکی از بزرگان اخباری کوفه، اطلاعات چندانی در خصوص زندگانی او در دسترس نیست. تخصص ابومخنف در زمینه اخبار بوده است[4]. او را نماینده برجسته نگارش تاریخ به شیوه خبر میدانند که از نظر دقت در نقل صحیح خبر و اطمینان از سندیت روایات بسیار برتر از دیگر اخباریان عراقی بوده است[5].
مؤلفان و محققان در خصوص گرایش مذهبی او اختلاف نظر فراوانی داشته، مذهب او را در طیفی وسیع از تسنن[6] تا تشیع[7]، تشیع سیاسی[8] و در نهایت تشیع امامی[9] ذکر کردهاند. به جز مذهب ابومخنف، رجالیون شیعه و سنی درباره اخبار نقل شده توسط او و میزان امکان اعتماد بر او و روایاتش نیز با یکدیگر اختلاف نظر دارند و به نظر میرسد که مذهب او عامل اصلی بحث و اختلاف نظرها نبوده است؛ بلکه کمتوجهی و گاه بیتوجهی ابومخنف به اساتید و نیز محتوای روایاتی که متأثر از خاستگاه خود و نگارش تاریخ در مکتب عراق ذکر کرده است، در این امر تأثیر بیشتری داشته است. بنابراین شاید بتوان گفت که شیعیان بیشتر اخبار او را پذیرفتهاند[10] در حالی که اهل سنت برخی بر او اعتماد کرده و برخی دیگر اخبار او را تضعیف کردهاند[11].
از جمله آثار ابومخنف که از طریق طبری به دست ما رسیده است، کتاب مقتل الحسین (ع) است[12]. نمیتوان گفت که طبری تا چه اندازه در نقل این اثر امانت را رعایت کرده است، اما مهمترین مأخذ مستند نویسندگان بعدی درباره واقعه کربلا همین اثری است که به مقتل ابیمخنف شهرت دارد[13] زیرا ابومخنف روایتهای عاشورا را بیشتر با یک یا دو واسطه از شاهدان عینی حادثه نقل کرده است[14].
این اثر شامل روایات مفصلی درباره واقعه کربلا؛ از زمینههای شکلگیری آن تا خروج امام حسین (ع) از مدینه، فعالیت شیعیان در کوفه، آمدن عبیدالله بن زیاد به کوفه و برخورد او با شیعیان، قیام و شهادت مسلم بن عقیل، اخبار مربوط به خروج امام (ع) از مکه تا رسیدن به کربلا، جنگ و شهادت سیدالشهدا (ع) و یاران ایشان و حوادث پس از واقعه عاشوراست.
در این کتاب شیوه گزارش ابومخنف از شکلگیری واقعه کربلا بهگونهای است که او نه تنها به گفتههای مخالفان و قاتلان امام حسین (ع) و نیز یاران ایشان توجه کرده و از نقل آنها اجتناب نورزیده است، بلکه در پرتو این دست از روایات که گاه خود نیز به اعتبار و ارزش آنها اعتقادی نداشته است به بازنمایی بخشی از باورهای نادرستی پرداخته است که در میان مردم رواج داشته است[15]. رویکرد تاریخی و فرافرقهای این مؤلف را نیز میتوان از اشاره او به اخباری همچون تمایل نداشتن هانی برای سکونت مسلم در خانه او[16] یا عدم تمایل اولیه زهیر بن قین برای پیوستن به اردوی امام حسین (ع) دریافت[17]. توجه به افکار و پندارهای عمومی در خصوص وقایع مرتبط با واقعه کربلا نیز وجهی دیگر از ویژگیهای این اثر را که مبتنی بر جمعآوری و حفظ جزئیترین اخبار و روایات موجود در خصوص این واقعه بوده است آشکار میسازد[18]. این توجه به جزئیات را میتوان از اشاره ابومخنف به تاریخهای دقیق از رخدادهای مختلف[19]؛ وصف اعمال یا ظاهر افراد[20]، ارائه اعداد و ارقام متنوع در ضمن شرح حوادث[21] و نیز اهتمام به معرفی حامیان دو گروه متخاصم دریافت.
با این حال باید به این نکته نیز اشاره کرد که با وجود دقت نظر فراوان ابومخنف برای ارائه اطلاعات دقیق، اغلاط تاریخیای نیز در نوشته او به چشم میخورد[22].
علاوه بر ویژگیهای پیشتر گفته شده، میتوان به بهرهگیری گسترده ابومخنف، به مانند دیگر معاصران تاریخنگار وی در مکتب عراق، از آیات قرآن[23]، اشعار و رجزها[24] برای تأمین اهداف تاریخنگاریاش نیز اشاره کرد. در نهایت میتوان گفت با توجه به موضوع کتاب، نحوه گزینش گزارشها توسط این اخباری کوفی، این امکان را برای او فراهم آورده است تا با برجستهسازی و نقل جزئیترین سخنان و گفتوگوها به تولید متنی بپردازد که هر مخاطب منصفی، همسو با نگاه او، بر حقانیت گفتمان تشیع مهر تائید زند.
شاخصههای مکتب امام حسین (ع) در سیر حرکت ایشان از مدینه تا کربلا
همانطور که پیشتر گفته شد با مطالعه دقیق مجموعه گزارشهای مفصلی که در کتاب مقتل الحسین ابومخنف در خصوص سیره نظری و عملی سیدالشهدا (ع) در روند حرکت ایشان از مدینه تا رسیدن به کربلا و شهادت آن حضرت وجود دارد، میتوان به آن دسته از شاخصههایی که امام (ع) در این بازه زمانی تعلیم آن را به مسلمانان ضروری میدانستهاند، پی برد. همچنین این امکان برای ما فراهم میشود تا دریابیم که امام (ع) چگونه از حج و سفر که فرصتی برای دیدار با اصناف مختلف مردم است، برای تعلیم و تربیت مسلمانان و گسترش مکتب خود تا عراق بهره بردهاند.
همچنین با توجه به مجموعه شرایطی که به خروج امام حسین (ع) از مدینه و در نهایت حرکت ایشان به سوی کوفه منجر شده است، بخش گستردهای از بیانات امام (ع) به ویژگیهایی معطوف بوده است که باید در رهبر جامعه مسلمین وجود داشته باشد، تا او را واجد شرایط قرار گرفتن در آن مقام گرداند. این ویژگیها را که به دفعات در گفتههای آن حضرت تکرار شدهاند، میتوان در دو دسته کلی برخورداری از شأنیت و جایگاه اجتماعی و تقلید عملی و همه جانبه حاکم جامعه به دین اسلام گنجانید که در ادامه به مستندات آنها اشاره شده است.
یک. برخورداری از شأنیت و جایگاه اجتماعی
در میان گزارشهای ابومخنف از واقعه کربلا و روند شکلگیری آن روایات متعددی وجود دارند که در آنها امام حسین (ع) جایگاه و منزلت خاص اجتماعی خویش را به مخاطبان گوشزد نمودهاند یا آنکه ابومخنف با گزینش و نقل روایاتی، بر فضایل خاص امام (ع) تأکید نموده است. امری که در پس آن ناشایست بودن خلیفه وقت برای اداره جامعه مسلمین نیز نهان است.
بنا به گزارش ابومخنف، امام (ع) از همان ابتدا و پس از فراخوانده شدن به اقامتگاه ولید بن عُتبَه؛ حاکم مدینه و مواجه شدن با درخواست او برای بیعت شبانه با یزید، منزلت و جایگاه خویش را به ولید یادآوری کرده و میفرمایند: «فردی مثل من مخفیانه بیعت نمیکند. شما نیز به بیعت پنهانی من اکتفا نخواهید کرد و حتماً از من خواهید خواست که آشکارا و نزد مردم بیعتم را اعلام کنم[25]»؛ امری که مورد تأیید حاکم مدینه نیز قرار میگیرد.
سخنان ایشان در مکه و پس از آخرین ملاقات عبدالله بن زبیر با آن حضرت نیز بر مراتب و جایگاه اجتماعی ایشان در نزد مردم اشارت دارد. امام (ع) خطاب به حاضران فرمودند:
ابنزبیر دنیاطلب هیچ چیزی را بیشتر از خروج من از حجاز به سوی عراق دوست ندارد زیرا میداند که وجود من مانع دستیابی او به حکومت میشود و اگر همراه من باشد، چیزی نصیبش نخواهد شد و مردم او را با من برابر نمیدانند. پس دوست دارد من از اینجا رفته و این سرزمین برای او خالی باشد[26]. این نکته را میتوان حتی در آغاز سخن سیدالشهدا (ع) در شب عاشورا دریافت. امام سجاد (ع) گفتههای پدر خویش در شب عاشورا را اینگونه نقل کردهاند: «[...] خدایا تو را میستایم که به وسیله نبوت ما را گرامی داشتی، به ما قرآن آموختی و در دین بصیرتمان دادی [...] و از مشرکان قرارمان ندادی [...]»[27].
واکنش امام (ع) به وقایع مختلف روز عاشورا نیز همین معنا را در ذهن متبادر میسازد؛ چه آن هنگام که اباعبدالله به دلداری یاران خویش میپردازند که در ناتوانی دفع دشمن از امامشان گریان بودند[28] و چه آن هنگام که با حضور بر بالین شهدای خاندانشان میکوشند تا شأنیت شهدا و البته شخص خویش را به مخاطبان یادآوری نمایند. ابومخنف آورده است که امام (ع) هنگام شهادت علی اکبر بر بالین او رفته و فرمودند: «ای پسرم، خدا بکشد قومی را که تو را کشتند. چقدر بر خدای بخشنده جسارت کرده و حرمت رسول خدا (ص) را دریدند [...][29].» همانطور که پس از اشاره به زخمی شدن قاسم در میدان جنگ، این خبر را نقل کرده است که: «حسین (ع) را دیدم که بر بالای سر آن پسر ایستاده بود و او پای خود را بر زمین میکوبید و حسین (ع) میگفت: از رحمت خدا دور باد قومی که تو را کشتند. روز قیامت جد تو دشمن ایشان باشد[30]». بازنمایی گفتههای امام (ع) در روایات ابومخنف و در واکنش به شهادت یکی از برادرزادههایشان را نیز میتوان بر همین مبنا دانست. ابومخنف لحظات شهادت او را اینگونه به نقل از راوی شرح داده است: حسین بن علی (ع) آن نوجوان را که شیون میکرد در آغوش گرفت و گفت: «ای پسر برادرم، بر این ضربت صبر کن و آن را جزو نیکیهای خود بدان. خداوند تو را به پدران نیکوکارت رسول خدا (ص)، علی بن ابیطالب، حمزه، جعفر و حسن بن علی که درود خدا بر ایشان باد، ملحق کند[31]».
سخنان اباعبدالله (ع) با کوفیان در بیان شأن و جایگاه خود، آنگاه که آنان برای به شهادت رساندن امام (ع) بر ایشان یورش بردند نیز جالب توجه است. امام حسین (ع) خطاب به آنان گفتند:
آیا برای کشتن من عجله دارید؟ سوگند به خدا بعد از این هیچ یک از کشتارهای شما به اندازه کشته شدن، من خدا را خشمگین نخواهد کرد [...] و بهگونهای که نخواهید فهمید، انتقام مرا میگیرد. سوگند به خدا، بدانید وقتی مرا کشتید، خدا شما را با یکدیگر به نزاع انداخته و خونتان را ریخته و به این نیز راضی نمیشود و عذاب دردناک شما را افزون مینماید[32].
اما در میان این مجموعه روایات گاه ابومخنف گزارشهایی را نقل کرده است که امام حسین (ع) ضمن آنها بر موقعیت خاص اجتماعی خویش تأکید کردهاند و این به جز روایات متنوعی است که در آنها یاران و مخاطبان امام (ع) نسب آن حضرت را به عنوان «نواده رسول الله» یا «پسر دختر رسول خدا» برجسته کردهاند. شاید بتوان این تأکیدات امام (ع) را معطوف به شالودشکنی مبانی مشروعیتساز خلفای بنیامیه دانست زیرا آنان با «خالالمؤمنین» خواندن بنیانگذار حکومت خود[33]، تأکید فراوان بر لزوم اطاعت از خلیفه وقت[34] و ... در پی سرپوش گذاشتن بر عمل خویش در غصب خلافت و عصیانگر جلوه دادن امام (ع) بودهاند.
در میان روایات گردآوری شده از ابومخنف حداقل سه گزارش مربوط به سه مقطع زمانی متفاوت از کوشش شخص حضرت برای آگاه نمودن مخاطبان از جایگاه اجتماعی خود و نیز اثبات حقانیتشان برای رهبری و امامت مسلمین وجود دارد. امام حسین (ع) پیش از آغاز حرکت خویش به سوی کوفه نامهای به بزرگان بصره نوشته و آنان را به یاری میطلبند. ایشان در این نامه پس از حمد و ثنای خداوند و یادآوری جایگاه والای پیامبر (ص) خود را اینگونه معرفی مینمایند: «ما از خاندان، جانشینان و وارثان او [پیامبر (ص)] هستیم که از همه مردم به این مقام شایستهتریم[35].» این معرفی با تأکید بر نسب در خطبهای که سیدالشهدا در ضمن حرکت به سوی کوفه، پس از مواجهه با سپاه حر و قبل از رسین نامه ابنزیاد برای سختگیری بر کاروان ایشان بیان میدارند، وضوح بیشتری پیدا میکند. امام (ع) در این سخنرانی خود را حسین بن علی پسر فاطمه دختر رسول خدا[36] معرفی میکنند. اما اوج این تأکید در نخستین سخنان امام (ع) با کوفیان در صبح عاشورا متبلور شده است. ایشان خطاب به کوفیان میفرمایند: «اما بعد از حمد و ثنای خدا؛ آگاه باشید که من چه کسی و از کدام خانواده هستم و به خود آمده و خویشتن را ملامت کنید.
فکر کنید آیا ریختن خون من حلال شکستن حرمتم سزاوار است؟ آیا من پسر دختر پیامبر شما و فرزند جانشین و پسرعموی او که نخستین مؤمن به خدا و تصدیقکننده پیامبر و وحی بوده، نیستم؟ آیا حمزه سیدالشهدا، عموی پدرم نیست؟ و آیا شهید جعفر طیار، عموی من نیست؟ آیا این سخن مشهور را نشنیدهاید که رسول خدا در مورد من و برادرم گفت که این دو سرور جوانان اهل بهشتند. [...] اگر مرا صادق نمیدانید، از افرادی که در میان شما به صداقت من واقفند، [...] بپرسید. ایشان به شما خواهند گفت که این سخن را از رسول خدا در مورد من و برادرم شنیدهاند. آیا این سخنان مانع ریختن خون من نمیشود؟ [...] اگر این سخن مشکوک است، آیا در این سخن نیز شک دارید که من فرزند دختر پیامبر شما هستم؟ به خدا سوگند در همه مشرق و مغرب و در میان شما و دیگران، کسی غیر از من فرزند دختر پیامبر (ص) نیست[...][37].» و بدین ترتیب میکوشند تا با برجستهسازی نسب خویش، سپاهیان مهاجم را در خصوص درستی عملشان به فکر وادارند.
دو. تقید عملی و همه جانبه به دین اسلام
نقل جزئیترین بیانات و گفتههای امام حسین (ع) و نیز ثبت رفتارهای آن حضرت در روند حرکت ایشان از مدینه تا کربلا در کتاب مقتل الحسین (ع)، از توکل، دینمداری، حسن خلق، عدالتورزی، حقطلبی و ... سیدالشهدا حکایت دارد. مطالعه دقیق این گزارشها بازگوکننده آن است که امام (ع) در هر شرایط و مقابل هر فرد و گروهی؛ عمل کننده به مبانی دین اسلام بوده و از این جهت الگویی عملی برای همراهان یا روایتگران سیره خویش بودهاند. امری که به طور غیرمستقیم ویژگیها و معیارهای لازم برای امام و رهبر جامعه مسلمانان را در ذهن مخاطب متبادر میساخته و بر بعدی دیگر از مکتب تعلیمی آن حضرت اشاره دارد.
مروری بر این گزارشها نشان میدهد که سیدالشهدا (ع) از آغاز حرکت خود در مواجهه با نظر مخالفان عملکرد خویش، برخوردی همراه با سعه صدر و حُسن خلق داشتهاند. ایشان ابراز نگرانی برادرشان محمد بن حنفیه در خصوص تصمیم امام (ع) برای خروج از مدینه را با این جمله پاسخ دادهاند که: «ای برادر! دلسوزانه نصیحت کردی.
امیدوارم که در نظرت درست و شایسته باشد.» همین شیوه در برخورد ایشان با ناصحین دلسوزشان در مکه که سعی داشتند امام را از رفتن به عراق منصرف نمایند- تکرار میشود. ایشان خطاب به عمر بن عبدالرحمان مخزومی میفرمایند: «سوگند به خدا که یقین دارم که تو دلسوز و نیکخواه هستی و عاقلانه سخن میگویی و من هر کدام از دو راه را انتخاب کنم (رد یا قبول حرف تو)، به هر حال تو برای من مشاوری پسندیده و نیکخواهی[38].» همینطور که پس از شنیدن نصایح ابن عباس او را «نصیحتگو و دلسوز[39]» میخوانند.
صبوری و سعه صدر امام حسین (ع) را حتی میتوان از واکنش ایشان به فرستادگان حاکم مکه که میکوشیدند مانع از خروج ایشان از مکه شوند و آن حضرت را به اختلافاندازی در میان امت متهم میکردند، دریافت. پاسخ امام (ع) به آنان تنها این آیه از قرآن بود که «لی عملی و لکم عملکم. انتم بریئون مما اعمل و انا بری مما تعملون»[40].
در گزارشهای ابومخنف موارد دیگری نیز از تمسک امام (ع) به آیات قرآن برای بیان منظور نظرشان وجود دارد که مرور آنها ابعاد دیگر شخصیت ایشان همانند مقام رضا، توکل و دینمحوری را آشکار میسازد. ابومخنف نقل کرده است که ورود امام حسین (ع) به مکه با قرائت آیه «وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلقاءَ مَدیَنَ قالَ عَسی رَبّی اَن یَهدِیَنی سَواءَ السَّبیلِ[41]» بوده است[42]. همچنین امام (ع) هنگامی که در میانه راه خبر آماده شدن کوفیان برای جنگ با دعوت شده را میشنوند به گفتن «حسبی الله و نعم الوکیل» بسنده میکنند و بدین ترتیب گردن نهادن خود را بر آنچه از سوی خداوند برای ایشان رقم خورده است اعلام میدارند[43].
دینمحوری سیدالشهدا را میتوان از خلال بسیاری دیگر از بیانات ایشان نیز دریافت. نمونه جامعی از این امر در متن نامه پاسخ ایشان به کوفیان متبلور شده است. از ویژگیهای منحصر به فرد این نامه آن است که امام (ع) در بخشی از آن به صورت مستقیم دیدگاه خویش را در خصوص ویژگیهای رهبر مسلمانان بیان داشتهاند؛ ویژگیهایی که آشکارکننده نگاه دین محور سیدالشهدا به جایگاه امام و امر امامت است. ایشان خطاب به کوفیان نوشتهاند: «[...] امام کسی است که به کتاب خدا عمل کند، عدالت را جاری نماید، حق را بستاند و خود را وقف خدا کند[44].» جالب اینجاست که چینش روایات در کتاب مقتل الحسین به گونهای است که با اندکی فاصله، نمونهای از عمل امام به کتاب خدا ثبت شده است. ابومخنف آورده است که امام حسین (ع) قبل از اعزام مسلم به کوفه او را به «تقواپیشگی» سفارش کردند[45].
در نگاهی جامع میتوان گفت لزوم پایبندی به اصول دین که از مؤکدات سیره عملی امام حسین (ع) نیز بوده است در روندی که به حرکت ایشان به سوی کوفه منتهی شده است، علاوه بر آنکه مکتبی عملی برای پرورش و آگاهی دادن به مخاطبان در خصوص ویژگیهای رهبر و امام بوده است، امکان مقایسه ناخودآگاه افراد میان سیره امام (ع) با حاکم وقت را نیز فراهم میآورده است. به عنوان نمونه ابومخنف گزارش داده است که امام حسین (ع) پس از خروج از مکه در تنعیم، کاروانی را که عامل بنیامیه در یمن برای یزید فرستاده بود، مصادره کردند. ایشان به شترداران فرمودند: «هرکس مایل است با ما به عراق بیاید، کرایهاش را داده و به او نیکی خواهیم کرد و هرکس مایل است در اینجا از ما جدا شود، کرایه او را به اندازهای که راه پیموده است، به او میدهیم[46].» همچنین آن حضرت پس از برخورد با فرزدق در میانه راه، در پاسخ به این گفته او که «قضا از آسمان نازل میشود و خداوند هرآنچه را بخواهد، انجام میدهد»، فرمودند:
راست گفتی، همه کارها به دست خداست و او هرآنچه را بخواهد انجام داده و هر روز در انجام کاری است. اگر آنگونه که ما دوست داریم، قضا نازل شود، خدا را به خاطر نعمتهایش شکر میکنیم و [میدانیم] او ما را در شکرگذاری یاری خواهد کرد و اگر قضای الهی مطابق میل ما نبود، برای کسی که نیت حق داشته و تقواپیشه است، مهم نیست چه پیش خواهد آمد[47]. ابومخنف همچنین آورده است که امام حسین (ع) در پاسخ به امان نامه والی مکه که به امید بازگرداندن امام (ع) به مکه نوشته بود و در آن خدا را شاهد بر امان خود گرفته بود، اینگونه نوشتند:
مرا به امان، نیکی و پاداش دعوت کردهای؛ بدان که بهترین امان، امان خداست و کسی که در دنیا از خدا نمیترسد، هرگز در قیامت امنیت نخواهد یافت. از خدا میخواهم که در دنیا خوفش را به دلم اندازد تا موجب امانم در قیامت باشد. پس اگر در این نامه نیت پیوند و نیکی با من داشتهای، خداوند در دنیا و آخرت به تو پاداش دهد[48].
گزارش ابومخنف از نحوه عملکرد سیدالشهدا (ع) در طول مسیر نیز صحنهای دیگر بر بیانات آن حضرت در خصوص لزوم عمل امام به کتاب خداست و وفای به عهد ایشان را آشکار میسازد. او آورده است که اولین دستور امام حسین (ع) به همراهانشان پس از رویارویی با سپاه حر، سیراب نمودن سپاهیان و اسبهای آنها بود[49]. علاوه بر آن چون مذاکرات ایشان با حر به آنجا منتهی شد که تا رسیدن دستور ابنزیاد، حر تنها به مشایعت امام (ع) بسنده کند و ایشان نیز مسیری جز راه کوفه را در پیش گیرند؛ امام (ع) همانطور که حر را به رعایت پیمان خود ملزوم نمودند[50]، پیشنهاد طرماح که از ایشان خواست تا به همراه او به کوهستان بروند را نیز رد کردند. ایشان به طرماح فرمودند:
خدا به تو و قومت جزای خیر دهد، ولی بین ما و این قوم [سپاه حر] عهدی بسته شده که نمیتوانم از آن تخلف کنم[51].
مروری بر وقایع شب و روز عاشورا که به صورت مفصل و با بیان جزئیترین گفتوگوها، واکنشها و عملکردهای اباعبدالله (ع)، خاندان و یاران ایشان در کتاب ابومخنف آورده شده است، سادهترین راه برای آگاهی از مکتب تعلیمی امام (ع) وتأکیدی است که سیدالشهداء بر شاخصه دین مداری رهبر مسلمانان داشتهاند. بازنمایی علت مهلت گرفتن امام حسین (ع) از عمر بن سعد در شب عاشورا سرآغاز این بخش است.
ابومخنف آورده است که چون عباس بن علی پیام ابنسعد را مبنی بر اطاعت یا جنگ، برای امام حسین (ع) آورد، ایشان فرمودند: «بهسوی آنها برو و اگر توانستی، تا فردا از آنها مهلت بگیر و امشب آنان را دور کن، تا این شب را به نماز، دعا و استغفار نزد پروردگار بگذرانیم. او خود میداند که من خواندن نماز و قرائت قرآن و دعای فراوان و استغفار نمودن را دوست دارم»[52].
آنگاه به بیان روایتی مفصل از گفتوگوهای امام با خواهرشان زینب (ع) به نقل از امام سجاد (ع) پرداخته و به این امر اشاره کرده است که اباعبدالله (ع) با مشاهده بیتابی خواهر به ایشان فرمودند: «خواهرم مبادا شیطان بردباری تو را از بین ببرد.» ایشان به همین مقدار بسنده نکرده و در ادامه صحبتها بار دیگر به حضرت زینب تأکید میفرمایند که «خواهرم تقوای خدا پیشه کن و از او تسلی بخواه و بدان که همه اهل زمین مرده و اهل آسمان نیز پایدار نمیمانند و همه چیز نابود خواهد شد، مگر خدایی که با قدرتش زمین را آفرید و همه بهسوی او بازمیگردند [...][53].
در نحوه عملکرد سیدالشهدا در روز عاشورا نیز جز توکل، دینمداری و کوشش حداکثری برای هدایت افراد نمیتوان یافت. بنا به گزارشهای موجود در کتاب ابومخنف، با آغاز روز عاشورا امام (ع) برای شهادت آماده شدند و سپس دستهای خود را به سوی آسمان بلند کرده و فرمودند: «خدایا در هر گرفتاری اعتماد من به توست و در هر سختی به تو امیدوارم. در هر امری به پشتیبانی تو دل بستهام. [...] با تو راز میگویم که جز با توام رغبتی نیست. تو تنها گشاینده درهای بسته و برطرف کننده مشکلاتی. هر نعمتی از توست، هر نیکویی تو را سزد و همه راهها به تو ختم میشود[54].» آنگاه چون پیشروی سپاه کوفه را مشاهده نمودند، به ایشان نزدیک شده و با صدایی که همه بشنوند، شروع به سخن کرده و کوشیدند تا آنان را به تأمل در کار خود وادارند. اباعبدالله (ع) در سخنان خود از کوفیان خواستند تا ابتدا قضاوتی عادلانه و همراه با رعایت حق و انصاف داشته باشند و سپس در خصوص جنگ تصمیم بگیرید، اما با سکوت اکثر کوفیان و پاسخهای دروغ برخی از فرماندهان آنها این تلاش امام (ع) بینتیجه ماند[55].
سه. عدم مشروعیت حکومت وقت
بنیان مکتب و تعلیمات امام حسین (ع) در مسیر حرکت ایشان از مدینه تا کربلا مبتنی بر آگاهیبخشی و اتمام حجت بوده است. بخش قابل توجهی از این آگاهی دادن در بیانات مستقیم یا غیرمستقیم اباعبدالله (ع) در خصوص حقانیت ایشان برای رهبری مسلمین یا اشاره به عدم مشروعیت حاکم وقت که گاه با اشاره به برخی دلایل است- متبلور شده است. امام (ع) برای بیان این مهم گاه از واژگان، عبارات و جملات و گاه از آیات قرآن و اشعار[56] کمک گرفتهاند.
با مروری بر نخستین گزارشهای ابومخنف میتوان دریافت که چگونه امام حسین (ع) با به کارگیری هوشمندانه واژگان دارای بار معنایی منفی به اعلام باور خود نسبت به حاکمیت و جایگاه آن پرداخته است. ابومخنف آورده است که چون ولید بن عُتبه در ساعتی غیرمعمول از امام (ع) و ابن زبیر خواست تا نزد او حاضر شوند، عبدالله بن زبیر که در حضور امام (ع) بود، نظر ایشان را در خصوص این فراخوانی جویا شد و اباعبدالله (ع) فرمودند: «گمان میکنم طاغوتشان به هلاکت رسیده است [...][57].» همین شیوه در جمله کوتاهی که امام (ع) پس از شهادت طفل شیرخوارشان در روز عاشورا به زبان آوردند نیز تکرار شده است: «خدایا [...] انتقام ما را از این ستمکاران بگیر[58].» همانطور که در جملهای که خطاب به قاصد محمد بن اشعث که پیغام وصیت مسلم را برای ایشان آورد از این روش بهره گرفتهاند. امام حسین (ع) در پاسخ به او فرمودند: «کل ما حم نازل، عند الله نحتسب و انفسنا و فساد ائمتنا»[59].
اما جملات مکتوب و شفاهی اباعبدالله (ع) بیشترین حجم را در شیوه تعلیمی امام (ع) برای آگاه کردن مخاطبان، به خود اختصاص داده است. امام (ع) در نامهای که به مردم بصره نوشتهاند، آوردهاند:
«قوم ما در این کار دیگران را به ما ترجیح دادند و ما برای اجتناب از تفرقه و روحیه صلحجویی به انتخاب ایشان تن در دادیم، درحالی که میدانیم از دیگران که ولایت یافتند، برحق و سزاوارتریم[60].» این بخش از نامه و ادامه آن که امام حسین (ع) به فراخوانی بزرگان بصره به کتاب خدا و سنت پیامبر (ص)، به دلیل «مردن سنت و زنده شدن بدعت»[61] پرداخته است، نمونهای روشن از نحوه به کارگیری عبارات و جملات به منظور تعلیم دادن و آگاه کردن مخاطبان از عدم مشروعیت حاکمان وقت و نحوه عملکرد ایشان از نگاه امام (ع) است.
دقت در جملات هدفمند امام حسین (ع) در سخنرانی آن حضرت در جمع همراهان خود و سپاهیان حر نیز دلیلی دیگر بر مبتنی بودن مکتب ایشان بر آگاه کردن مخاطبان از عدم مشروعیت کارگزاران وقت است. امام (ع) در این سخنرانی پس از حمد و ستایش پروردگار فرمودهاند:
ای مردم، همانا رسول خدا (ص) فرمودند: هرکس سلطان ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال میکند، پیمان خدایی را میشکند و با بندگان خدا گناه و دشمنی میورزد و او با کردار و گفتار علیه آن سلطان برنخیزد، مسلماً خداوند او را نیز به سرنوشت آن ستمگر دچار خواهد کرد. آگاه باشید که این قوم از شیطان اطاعت کرده و نفع را به خویشتن منحصر کردهاند. حرام خدا را حلال کرده و حلال او را حرام کردهاند[62].
حضرت در سخنرانی خود در ذوحُسَم نیز پس از حمد و ثنای خداوند چنین میفرمایند: «کارها چنان شده که میبینید و دنیا دگرگون و زشت شده [است]. نیکی آن پشت کرده و از بین رفته است و جز مقداری ناچیز، همچون آب تهمانده ظرفی نمانده است و زندگی آنچنان پست و ناچیز است که به چراگاه کممایه و زیانآوری میماند. آیا نمیبینید که به حق عمل نشده و از باطل دوری نمیگزینید؟ در چنین شرایطی است که مرگ برای مؤمن سزاوارتر است. من مرگ را جز شهادت و زندگی با ستمگران را جز ذلت نمیبینم»[63].
ابومخنف با جمعآوری گفتوگوهای نقشآفرینان در روند شکلگیری قیام امام حسین (ع) این فرصت را برای ما ایجاد کرده است تا دریابیم که دایره مکتب تعلیمی اباعبدالله (ع) در زمینه تأکید بر حقانیت خود و عملش؛ خاندان ایشان را نیز دربر میگرفته است. ابومخنف آورده است که امام (ع) در مسیر حرکت به سوی کوفه با دیدن خوابی، محتمل بودن شهادت خویش و همراهانشان را به علی اکبر فرزند خود اطلاع میدهند. علی بن حسین از ایشان میپرسد که «ای پدر، خدا به تو بد ندهد. آیا ما برحق نیستیم؟» امام میفرمایند: «قسم به کسی که همه بندگان به سویش برمیگردند، ما برحقیم»[64].
آخرین نمونه از این شیوه تعلیم و آگاه کردن همراهان و مخاطبان را میتوان از نحوه پاسخ امام حسین (ع) به برادر عمرو بن قُرظَه بن کعب دریافت. ابومخنف آورده است پس از شهادت عمرو، برادر او علی که در سپاه عمر بن سعد بود، بانگ زد: «ای حسین! ای دروغگو پسر دروغگو! برادرم را گمراه نموده و فریب دادی تا اینکه او را کشتی.» اما پاسخ کوتاه و هوشیارانه امام (ع) به این فرد بازگوکننده تمام باور امام نسبت به نامشروع بودن حاکمیت و عملکرد آن است. سیدالشهداء در پاسخ به او میفرمایند: «خدا برادر تو را هدایت نمود و تو را گمراه کرد»[65].
بخش قابل توجهی از شیوه تعلیمی امام حسین (ع) در آگاهی دادن غیرمستقیم به مخاطبان، در خصوص عملکرد مبتنی بر ظلم خلفا و سردمداران آنها و حقانیت عمل امام (ع) و همراهان ایشان نیز در آیاتی متبلور شده است که آن حضرت بسته به شرایط مختلف از مضمون آنها بهره میگرفتهاند. ابومخنف آورده است که هنگامی که اباعبدالله از مدینه به سوی مکه حرکت کردند، فرمودند: «فَخَرَجَ مِنها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی مِنَ القَومِ الظّالِمینَ»[66].
قرائت آیه «مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَن قَضی نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظِرُ وَما بَدَّلُوا تَبدیلاً»[67]
در زمان اطلاع امام حسین (ع) از شهادت برخی از اصحابشان را نیز میتوان در این راستا دانست. به نظر میرسد ایشان با قرائت این آیه در پی اثبات غیرمستقیم حقانیت عمل خود و یارانشان و در نتیجه نادرستی عملکرد حاکمیت بودهاند. حتی شاید بتوان سورههای انتخابی امام (ع) برای قرائت قرآن در شب عاشورا را نیز هدفمند دانست. واکنش و مصداقیابی یکی از نگهبانان سپاه عمر بن سعد به آیاتی که توسط امام حسین (ع) در این شب قرائت شده و به سنتهای خداوندی برای آزمایش و «جداسازی پاکان از ناپاکان» اشارت دارند، بهترین سند این مدعاست[68].
سخنرانی امام (ع) در روز عاشورا و هنگام صفآرایی دو گروه در مقابل یکدیگر آخرین نمونه از این شیوه است. مروری بر آیاتی که امام (ع) در انتهای این سخنرانی از آن بهره گرفتهاند حاکی از آن است که اباعبدالله (ع) در آخرین بیانات خود نیز به صورت غیرمستقیم و با بهرهگیری از آیات «فَاَجمِعُوا اَمرَکُم وَشُرَکاءَکُم ثُمَّ لا یَکُن اَمرُکُم عَلَیکُم غُمَّهً ثُمَّ اقضُوا اِلَیَّ وَ لاتُنظِرُونِ»[69] و «اِنَّ وَلِیَّ اللهُ الَّذی نَزَّلَ الکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصّالِحینَ»[70] به دنبال ایجاد دو قطبی «امام مشروع – نامشروع» در ذهن مخاطبان و در نهایت آگاهی دادن به آنها در خصوص جایگاه نامشروع حاکمان وقت بودهاند[71].
نتیجه
بررسی متن محور کهنترین مقتل به جا مانده در خصوص واقعه کربلا حاکی از آن است که بنیان مکتب امام حسین (ع) در مسیر حرکت ایشان از مدینه تا کربلا بر آگاهی دادن به مخاطبان بوده است. بر این اساس امام (ع) کوشیدهاند تا با گفتار، عمل و نوشتار خود (سیره نظری و عملی) به هدایت مردم بپردازند و براساس گزارشهای موجود در کتاب مقتل الحسین این مهم را با محوریت دو موضوع به انجام رسانیدهاند: بیان ویژگیهای امام و رهبر مسلمانان و عدم مشروعیت حکومت وقت.
محور نخست تعلیمات ایشان مبتنی بر دو ریز شاخصه لزوم برخورداری رهبر مسلمانان از شأنیت و جایگاه اجتماعی و نیز تقلید عملی و نیز همه جانبه به دین اسلام بوده است. با دقت در روایات منتخب ابومخنف در کتاب مقتل الحسین میتوان گفت که امام (ع) با تأکید بر یگانگی منزلت و جایگاه خود در موقعیتهای مختلف از یک سو و پایبندی عملی به ارزشهای دینی همچون صبر، خوشرویی، توکل، مقام رضا و در یک کلام دینمداری از سوی دیگر، به بهترین شکل ممکن به ارائه شاخصههای رهبر مسلمانان پرداختهاند. مروری بر جزئیات و محاورات نقل شده در این اثر همچنین نشان میدهد که امام حسین (ع) به منظور برجستهسازی عدم مشروعیت حکومت (محور دوم آموزهها)، علاوه بر تأکید مستقیم در سخنان خود، از روشهایی همچون به کارگیری هوشمندانه واژگان، عبارات یا جملات دارای بار معنایی منفی، خواندن برخی اشعار آشنا با ذهن مخاطبان و نیز قرائت آیات قرآن برای انتقال منظور خود بهره بردهاند.
منابع و مآخذ
قرآن کریم.
آقابزرگ طهرانی، محسن، الذریعه، بیروت، دارالاضواء، بیتا.
ابن ابیالحدید، نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، دارالاحیاء الکتب العربیه، 1378 ق.
ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، هند، حیدرآباد، 1313 ق.
ابن عدّی، ابواحمد عبدالله الجرجانی، الکامل فی ضعفاء الرجال، بیروتف دارالکتب العلمیه، 1418 ق.
ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، 1407 ق / 1986 م.
ابن ندیم، محمد، الفهرست، ترجمه رضا تجدد، تهران، کتابخانه ابنسینا، 1343.
ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبین، تحقیق احمد صقر، بیروت، دارالمعرفه، بیتا.
ابومخنف، لوط بن یحیی، مقتل الحسین، ترجمه حجت الله جودکی، تهران، فهرست، 1389.
____، وقعه الطف، تحقیق محمدهادی یوسفی غروی، قم، موسسه نشر اسلامی، 1367.
بغدادی، اسماعیل پاشا، هدیه العارفین، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1951 م.
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار، بیروت، دارالفکر، 1417 ق / 1996 م.
بهرامیان، علی، «ابومخنف»، دائره المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر محمدکاظم بجنوردی، تهران، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، 1373.
تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، قم، جامعه المدرسین، 1410 ق.
جبوری، کامل سلمان، نصوص من تاریخ ابیمخنف، بیروت، دارالمحجه البیضاء، 1420 ق.
جعفریان، رسول، منابع تاریخ اسلام، قم، انصاریان، 1382.
حضرتی، حسن و لیلا نجفیان رضوی، «واقعه کربلا و بازنمایی عملکرد گفتمان حاکم در تاریخنگاری ابومخنف»، فصلنامه تاریخ ایران و اسلام، س 25، ش 26، تابستان 1394، ص 48 – 29.
ذهبی، شمس الدین محمد، تاریخ الاسلام، بیروت، دارالکتب العربی، 1413 ق.
____، سیر اعلام النبلاء، تحقیق حسین اسد، بیروت، موسسه الرساله، 1413 ق.
____، میزان الاعتدال، تحقیق علی محمد بجاوی، قاهره، دارالاحیاء الکتب العربیه، 1382 ق.
رجایی، عبدالله، «جایگاه ابومخنف ازدی در تاریخنگاری اسلام»، مقالات و بررسیها، دفتر 65، 1378.
زرکلی، خیرالدین، الاعلام، بیروت، دارالعلم للملایین، 1979 م.
زرگرینژاد، غلامحسین، نهضت امام حسین (ع) و قیام کربلا، تهران، سمت، 1383.
سزگین، فؤاد، تاریخ التراث العربی، قم، مکتبه آیت الله مرعشی، 1412 ق.
شرف الدین، عبدالحسین، مؤلفوا الشیعه فی صدر الاسلام، بغداد، مکتبه الاندلس، بیتا.
صائب، عبدالحمید، معجم مورخی الشیعه الامامیه – الزیدیه – الاسماعیلیه و مؤلفون فی التاریخ بالعربیه منذ قرن اول حتی نهایه قرن رابع العشر، قم، موسسه دائره المعارف فقه اسلامی، 1424 ق.
صدر، سید حسن، الشیعه و فنون الاسلام، صیدا، مطبعه العرفان، 1331 ق.
صفدی، صلاح الدین خلیل، الوافی بالوافیات، بیروت، داراحیاء التراث العربیه، 1420 ق.
طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، 1967 م.
فرخندهزاده، محبوبه، «فرهنگ بسامدی و شرح حال راویان طبری در تاریخ الرسل و الملوک از سال 11 تا 132 هجری»، رساله کارشناسی ارشد به راهنمایی جمال موسوی، دانشکده الهیات دانشگاه تهران، 1384.
قمی، عباس، الکنی و الالقاب، توضیح محمدهادی امینی، تهران، صدر، بیتا.
کلبرگ، اتان، کتابخانه ابنطاووس و احوال و آثار او، ترجمه علی قرائی و رسول جعفریان، قم، منشورات کتابخانه مرعشی، 1371.
مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، تهران، جهان، بیتا.
مقریزی، تقیالدین، مختصر الکامل فی ضعفاء و علل الحدیث ابنعدی، بیروت، دارالجیل، 1442 ق.
نجاشی، احمد بن علی، الرجال، قم، جامعه المدرسین، 1407 ق.
یعقوبی، احمد بن واضح، تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر، بیتا.