درآمد
فرزدق، شاعر معروف اموی قصیدههای مشهور در وصف امام سجاد (ع) و خاندان عصمت و طهارت سروده است. سبب سرودن شعر آن بود که هنگام حج، هشام بن عبدالملک برادر ولید بن عبدالملک با جماعتی وارد مسجدالحرام شد. هشام برای استلام حجرالاسود پیش رفت، اما به دلیل ازدحام جمعیت، امکان طواف نیافت و به ناچار در گوشهای نشست. در این هنگام امام سجاد (ع) به قصد استلام وارد شد. ناگهان انبوه جمعیت شکافته شد و مردم راه را برای امام سجاد گشودند. در این شرایط یکی از همراهان هشام از او پرسید او کیست که مردم چنین بزرگش داشتند؟ هشام خود را به نادانی زد و گفت: «أنا لا أعرفه» در این هنگام فرزدق که حضور داشت، گفت: «أنا أعرفه» و فی البداهه قصیدهای سرود که مطلع و برخی ابیات آن چنین است:
هَذا الّذی تَعرِفُ البَطْحاءُ وَطْأتَهُ |
وَالبَیْتُ یعْرِفُهُ وَالحِلُّ وَالحَرَم |
هذا ابنُ خَیرِ عِبادِ الله کُلّهِمُ |
هذا التّقیّ النّقیّ الطّاهِرُ العَلَمُ |
هذا ابنُ فاطمَهٍ، إنْ کُنْتَ جاهِلَهُ |
بِجَدّهِ أنْبِیَاءُ الله قَدْ خُتِمُوا |
وَلَیْسَ قَوْلُکَ: مَن هذا؟ بضَائرِه |
العُرْبُ تَعرِفُ من أنکَرْتَ وَالعَجمُ[1] |
با شنیدن این اشعار بلند و نغز، هشام به شدت خشمگین شد. فرزدق پس از سرودن این قصیده، مدتها زندانی و به فرمان هشام محکوم به مرگ شد، ولی بعدها آزاد شد. این واقعه و شعر در ادب فارسی و عربی بسیار مشهور است و جامی شاعر قرن نهم در مثنوی هفت اورنگ، شعر فرزدق را به فارسی برگردانید که این گونه شروع میشود:
پور عبدالملک به نام هشام |
در حرم بود با اهالی شام |
می زد اندر طواف کعبه قدم |
لیکن از ازدحام اهل حرم |
استلام حجر ندادش دست |
بهر نظاره به گوشهای بنشست |
ناگهان نخبه نبی و ولی |
زین عباد، ابن حسین علی |
در کساء بها و حله نور |
بر حریم حرم فکند عبور |
هر طرف میگذشت بهر طواف |
در صف خلق میفتاد شکاف[2] |
طرح مسئله
بدیههسرایی فرزدق، شاعر توانای اموی در ثنای امام سجاد (ع)، هرچند برای او پیامد زندان داشت، شعرش را به عنوان نمونهای از مبارزهطلبی شاعران و قدرت آنان در برابر حاکم ظالم بلند آوازه ساخت. هشام، مخاطب این شعر با این قصیده در میان جمع شرمسار و خجلت زده گشت. بیشک آنچه موجب منکوب شدن او در این مجادله لفظی گشت، فراتر از آفرینش هنری و کاربرد آرایههای ادبی در سخن فرزدق بوده است. فرزدق در شعرش از سلاح زبان بهره گرفته و بر تکبر و خودمحوری هشام فائق آمده است. زبانی که در موقعیت خاصی با کاربرد ویژهای از واژگان و دستور زبان و آوا و بیان ادبی و نحوه ادای کلام و ... تأثیری خاص در مخاطب ایجاد میکند. بررسی عوامل و عناصری که موجبات این تأثیر کلام را فراهم آورده است، میتواند به شناخت بهتر زبان و تواناییهای آن بینجامد. فرضیه تحقیق بر قدرتمندی زبان و بر اساس یافتن پاسخهایی در مورد چرایی و چگونگی عوامل تأثیر کلام فرزدق در این قصیده شکل گرفته و جستجو با روش تحلیل گفتمان صورت پذیرفته است.
1. در سخن فرزدق چه نکته خاصی نهفته بود که هشام را با همه تبختر بر جای فرو نشاند؟
2. قدرت این کلام از کجا حاصل آمده است؟
3. چگونه میتوان این نفوذ کلام را در متون دیگر تقویت کرد؟
پاسخ به این پرسشها از نظر پژوهشگران این مقاله از طریق تحلیل گفتمان میسر است. بررسی نحوه انتخاب واژگان، کاربرد دستور زبان، نحوه ادای کلام و شناخت بافتی که کلام در آن موقعیت شکل گرفته است میتواند ما را در دریافت پاسخ پرسشها مدد رساند و این مهم از طریق تحلیل گفتمان متن انجام میپذیرد. تحلیل گفتمان باید متن را تحلیل کند و روشن سازد چهره زیرین آن چیست[3]. برای یافتن بطن متن باید ساختارهای آن جستجو کرد. به نظر میرسد تحلیل گفتمان هر متن، نوعی سفیدخوانی و درک نانوشتهها است؛ همان طور که زبان بدن بدون کلام و گفتار میتواند درون فاعل را به مخاطب نشان دهد. بنابراین در تحلیل گفتمان این قصیده باید از عوامل جانبی، مفاهیم درونی آن را بیابیم.
روش تحقیق
روش تحقیق بر اساس براساس تحلیل گفتمان انتقادی به شیوهای که وان دایک پیشنهاد کرده، شکل گرفته است. واژه «گفتمان» که سابقه آن در برخی منابع به قرن 14 میلادی میرسد، از واژه فرانسویdiscours»» و لاتین discourse-us»»، به معنای گفتگو، محاوره و گفتار و از واژه «discoursum/ discourrer»؛ به معنای طفره رفتن، از سرباز کردن و تعلل ورزیدن گرفته شده است.[4] ولی گفتمان بعدها مفهوم گستردهتری یافت؛ به این ترتیب که تنها به معنای ظاهری کلام توجه نمیشود، بلکه شرایط زمانی، مکانی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هنگام ارایه کلام نیز در نظر گرفته میشود. «گفتمان عبارت است از تلازم گفته با کارکرد اجتماعی»[5]، وان دایک گفتمان را رخدادی ارتباطی با شکلی از تعامل کلامی تعریف کرده است[6]. پیش از او سرل و آستین مطرح کرده بودند که ما کارهای فراوانی را میتوانیم با زبان انجام دهیم[7].
در این نوع نگرش هر متن به مثابه یک کل معنادار است و این معنا لزوماْ در خود متن موجود نیست. هر معنایی از بافت یا زمینه اجتماعی و فرهنگی دوران تولید خود متأثر است. «در تحلیل گفتمان، ارتباط بین ساختارهای گفتمان مدار و دیدگاههای اجتماعی حاکم بر تولید گفتمان بررسی توصیف و سپس توجیه میشوند»[8]. تحلیل گفتمان بر پایه این نظریه شکل میگیرد که «زبان ابزاری برای تعامل اجتماعی است»[9]. به این ترتیب زبان غیر از سخن گفتن و ایجاد ارتباط خبری یا انشایی برخی کارها را نیز برعهده دارد. از نظر زبانشناسان مردم هنگام کاربرد زبان چندین عمل را به طور همزمان انجام میدهند[10]. این عمل «کنش گفتار» یا «کار گفتار» نامیده میشود. سرل و آستین بنیان گذار این نظریه در ادب معاصر هستند. استین اعلام کرد کلمه فی نفسه همان کار است.[11]
زبانشناسان امروز علاوه بر مطالعه (جزءنگرانه وکل نگرانه) متن، به مطالعه بافت موقعیتی آن نیز در تحلیلها میپردازند. آنها تحلیل گفتمان را شناخت رابطه جملهها با یکدیگر دانسته و علاوه بر توجه به عناصر نحوی و لغوی تشکیل دهنده جمله، به عوامل بیرون از متن؛ یعنی زمینه موقعیتی، فرهنگی و اجتماعی، یعنی بافت موقعیتی [12]هم توجه دارند. تحلیل گفتمان، چگونگی شکلگیری معنا را در ارتباط با عوامل درون زبانی (خود متن) و برون زبانی (زمینههای اجتماعی و فرهنگی)، مورد مطالعه قرار میدهد[13].
پیشینه تحقیق
پژوهشهایی در متون ادبی و مذهبی از طریق تحلیل گفتمان انجام شده است، مانند مقاله «تحلیل نشانهشناختی گفتمانی سوره الرحمن» از حدیث شریفی و فؤاد نجمالدینی، در پژوهشنامه تفسیر و زبان قرآن شماره پنجم، سال 1393؛ مقاله «تحلیل فرآیندهای گفتمانی در سوره قارعه با تکیه بر نشانه شناسی تنشی» از احمد پاکتچی، حمیدرضا شعیری وهادی رهنما در مجله جستارهای زبانی؛ مقاله «بررسی گفتمان کاوی و چگونگی کاربست آن در مطالعات قرآنی» از رضا شکرانی، مهدی مطیع و هدی صادق زادگان منتشره در مجله پژوهش شماره اول 1390، مقاله «درآمدی بر گفتمان کاوی تاریخی - مطالعه موردی خطبه حضرت زینب (ع) در شام از محمد نصراوی که در شماره 57 مجله صحیفه مبین در سال 1394 چاپ شده است. با این همه به نظر میرسد تحقیقی با روش تحلیل گفتمان بر قصیده میمیه فرزدق صورت نپذیرفته باشد. با توجه به اهمیت این قصیده در زمینه ادبیات متعهد و بررسی تاریخ مبارزات شاعران شیعی، لزوم چنین تحقیقی احساس میشود.
نوآوری این تحقیق نیز برگزیدن روش تحلیل گفتمان برای بررسی این شعر است تا با نگاهی ساختارشناسانه عوامل توانمندیهای زبان آشکارتر شود.
درباره فرزدق نیز تحقیقات و پژوهشهایی صورت گرفته است، مانند مقاله «فرزدق» از قدسیه خدامی منتشره در سایت پژوهشکده باقرالعلوم (تاریخ دسترسی،20 / 07 / 1394) و بسیار قبلتر از آن ترجمهای از جامی که به صورت شعر ارایه شده و نشانه اهمیت قصیده فرزدق و تأثیرگذاری آن در قرون بعد نیز است.
طرح بحث
گفتمان را میتوان در سطوح مختلف ساختاری توضیح داد. این ساختارها را میتوان برای مثال از طریق مطالعه نحو، معنا، سبک و رتوریک، و ... بررسی نمود[14]. برای تحلیل گفتمان متن، قصیده را در دو سطح زبان و فرازبان مد نظر قرار میدهیم. در سطح زبانی به واژگان، دستور زبان، عوامل بلاغی (رتوریک) توجه میکنیم و در سطح فرازبان اندیشه و ایدئولوژی شاعر، بستر اجتماعی تولید سخن (در روزگار مؤلف) و ..... بررسی میشود.
الف) بررسی قصیده در سطح زبانی
سطح زبانی کلام شامل سه مقوله آوایی، لغوی و نحوی است. [15] از آنجا که آفرینشها و خلاقیتهای گوینده و نگاه و اهداف مختلف او در نحوه کاربرد زبان مؤثر است، لذا عوامل بلاغی و بیانی را میتوان علاوه بر واژگان و دستور و آوا در بررسی سطح زبانی کلام مطرح کرد. نقش آرایههای ادبی در سخن و تأثیر آن در نفوذ کلام پوشیده نیست.
یک. کارکرد واژگانی
واژگان: کلام مجموعهای از واژگان است که نویسنده یا گوینده از میان لغات برمیگزیند تا مفهوم مد نظر خود را بیان کند. واژگان غیر از معنای ظاهری، حالات و معانی دیگر را نیز القا میکنند. وان دایک انتخاب واژهای خاص را وابسته به نوع گفتمان میداند و تعلقات گروهی، مقام یا عقیده گوینده یا نویسنده را در آن دخیل میداند. [16] از نظر او تنوعات واژگانی نشان میدهد که گویندگان، ایدئولوژی و عقاید متفاوتی دارند[17]. یارمحمدی نیز بر این عقیده است که واژگان در موقعیتها و شرایط زمانی و مکانی مختلف، معنای جدید کسب میکنند[18]. وی واژگان را به نشاندار و بینشان تقسیم میکند. از نظر او واژگان بینشان تنها نمادی از حقیقت هستند و به مصادیق ذاتی و تجریدی اشاره دارند و واژههای نشاندار علاوه بر اشاره به یک مصداق، نگرش خاص گوینده و نویسنده را نیز در خود جای داده اند[19]. همچنین واژههای مختلف تشکیل دهنده متن به تولید واقعیت و توصیف فضایی که نویسنده در آن مینگارد، کمک میکنند[20]. به عنوان مثال در شعر فرزدق میتوان به مصراع «العُرْبُ تَعرِفُ من أنکَرْتَ وَالعَجمُ[21]» اشاره کرد. کاربرد واژه عجم در کنار عرب کلیت مفهوم را میرساند. یعنی همه او را میشناسند. هرچند در این تعبیر آرایه ادبی مجاز نیز قابل مشاهده است. استفاده از دو واژه عرب و عجم و تقابل آن با ضمیر «من» و «ت» شناختن همه مردم را در برابر انکار یک فرد (هشام) قرار میدهد که در این مواجهه شناخت عرب و عجم (همه مردم) برنادانی هشام فائق میآید. نویسنده فضایی را میآفریند که نادانی هشام را در برابر دانایی همه مردم قرار میدهد و او را در این وادی، تنها مینهد.
ضمایر: ما در این تحلیل، واژگان را در مفهوم عام واژه به صورت ضمیر، فعل و حرف بررسی میکنیم. در این قصیده در موارد متعدد از ضمیر اشاره «هذا» که اشاره به نزدیک است، استفاده شده تا ضمن بیان موقعیت امام و خاندانش از نظر والامقامی، عظمت آنان را نیز بیان کند. مانند: «َهذا الّذی تَعرِفُ البَطْحاءُ وَطْأتَه. هذا ابنُ خَیرِ عِبادِ الله کُلّهِمُ. هذا التّقیّ النّقیّ الطّاهِرُ العَلَمُ، العلم[22]» در تمام این مصراعها شاعر از ضمیر اشاره «هذا» استفاده کرده است.
افعال: فرزدق در این شعر گاه افعالی را در مصادری که معنای مورد نظرش را میرساند، به کار میبرد. مانند این بیت:
کِلْتا یَدَیْهِ غِیَاثٌ عَمَّ نَفعُهُمَا |
یُسْتَوْکَفانِ، وَلا یَعرُوهُما عَدَمُ[23] |
در این بیت شاعر فعل «یُسْتَوْکَفانِ» از باب استفعال را به کار برده است. یکی از معانی این باب طلب است. شاعر از این فعل استفاده کرده تا بیان دارد مردم همیشه و در همه حال از دریای گرم اهل بیت طلب بخشش میکنند.
حرف ربط: در مشرب زبان شناختی تحلیل گفتمان، سه عامل مهم مورد استفاده قرار میگیرد:
1.راهبردهای آغازگری؛
2. بافت توزیع اطلاعات؛
3. تمهیدات پیوندی[24].
یکی از تمهیدات پیوندی حروف ربط است. حذف و ذکر آنها میتواند معنای خاصی داشته باشد. آمدن حرف ربط در بین واژگان و جملات نشان دهنده نحوه ارتباط واژگان از نظر همپایگی و یا عدم آن و ارتباط جملهها از نظر روند انجام کار و یا هم پایگی و تبعیت یا عدم تابعیت معناست. ضرورت وصل و فصل جملات، استفاده از حروف موصول و استثنا و ... از موارد مورد بحث در این زمینه است. تمهیدات پیوندی غیر از پیوند واژگان و جملات میتوانند مفاهیم را با ذهن و خاطر شنونده و اطلاعات او نیز مرتبط سازند. حتی حذف برخی حروف ربط میتواند معانی خاصی را در ذهن مخاطب ایجاد نمایند. در مصراع:
«هذا التّقیّ النّقیّ الطّاهِرُ العَلَمُ[25]» نعتهای متعددی برای امام سجاد (ع) آمده است که معانی متفاوتی دارند؛ ولی حرف ربط واو حذف شده است. به نظر میرسد هرکدام از این صفتها نتیجه دیگری باشد. تقوا موجب بروز صفت نقی و پاکیزگی و پس از آن طهارت گشته است. اینکه فرزدق برای ستایش امام سجاد (ع) صفات گوناگونی را بدون حرف ربط میآورد مانند مصرع: «هذا التّقیّ النّقیّ الطّاهِرُ العَلَمُ[26]» توجیه دیگری نیز میتواند داشته باشد و آن این است که در این مصراع، کلمه «النقی» مطلق پاکیزگی را دربر میگیرد، اما کلمه «الطاهر» گرچه ظاهرا همان معنا را میرساند، به نوعی خاص تر میگردد و القاب خاندان اهل بیت را نیز دربر میگیرد؛ از این رو به حضرت زهرا (س) «طاهره» میگویند.
حذف حرف ربط در بیت زیر چنین است:
هذا ابنُ فاطمَهٍ، إنْ کُنْتَ جاهِلَهُ |
بِجَدّهِ أنْبِیَاءُ الله قَدْ خُتِمُوا[27] |
«إن کنت جاهله» جمله معترضه است و دو جمله دیگر به خاطر اتصال معنوی بدون حرف عطف آمدهاند. در این قصیده از بین حروف ربط، حرف «واو» بیشترین استعمال را دارد، اما غیر آن از حروف «فاء» و «الا» برای ارتباط واژگان و جملات استفاده شده است:
هَذا الّذی تَعرِفُ البَطْحاءُ وَطْأتَهُ |
وَالبَیْتُ یعْرِفُهُ وَالحِلُّ وَالحَرَمُ |
کِلْتا یَدَیْهِ غِیَاثٌ عَمَّ نَفعُهُمَا |
یُسْتَوْکَفانِ، وَلا یَعرُوهُما عَدَمُ |
یُغْضِی حَیاءً، وَیُغضَى من مَهابَتِه |
الله شَرّفَهُ قِدْماً، وَعَظّمَهُ |
لا یَستَطیعُ جَوَادٌ بَعدَ جُودِهِمُ، |
وَلا یُدانِیهِمُ قَوْمٌ، وَإنْ کَرُمُوا |
مُقَدَّمٌ بَعْدَ ذِکْرِ اللَهِ ذِکْرُهُمْ |
فی کلّ بَدْءٍ، وَمَختومٌ به الکَلِمُ[28] |
ابیات یاد شده از نظر خبریه بودن با یکدیگر یکسانند، از این رو حرف ربط «واو» بین دو جمله به کار رفته است.
مَن یَشکُرِ الله یَشکُرْ أوّلِیّهَ ذا؛ |
فالدِّینُ مِن بَیتِ هذا نَالَهُ الأُمَمُ |
عمَّ البَرِیّهَ بالإحسانِ، فانْقَشَعَتْ |
عَنْها الغَیاهِبُ والإمْلاقُ والعَدَمُ[29] |
دو جمله پیش گفته از نظر خبریه بودن یکسان هستند و از حرف ربط «فاء» استفاده شده است که بیانگر ترتیب است.
دو. کارکرد نحوی
کلام مجموعهای از جملات خبری، پرسشی و امری است. چگونگی کاربرد افعال و وجوه آن و نقش واژگان و حروف و ضمایر نیز از موارد مهم در بررسی دستوری متن به شمار میرود.
جمله خبری: جملهای است که احتمال راست یا دروغ بودن در آن وجود دارد. خبر سخنی است که مدلول آن در خارج از ذهن و جدای از گفتار وجود داشته باشد. مقصود از راست بودن خبر، هماهنگی آن با واقعیت خارجی است و مراد از دروغ بودن آن، ناهماهنگ بودنش با واقعیت است[30]. بیشک خبر دهندهای که درصدد خبردهی و به قصد آگاه سازی مخاطب خبر میدهد دو هدف اساسی دارد:
1. رساندن حکم خبر به مخاطب؛ یعنی میخواهد او را از چیزی آگاه سازد که نمیداند.
2. به مخاطب بفهماند که او نیز از خبر آگاهی دارد[31].
حال اگر هدف از جمله خبری، خبر دادن نباشد، خبر از قلمرو اهداف خود خارج گشته و به سمت اهداف دیگری نظیر ستایش، فخر، تحقیر و استرحام میگراید.
در قصیده فرزدق بیشتر جملات، جملات خبری است که با هدف ستایش و افتخار به خاندان نبوت سروده شده است. میتوان از برخی از این جملات اغراض دیگری نیز استنباط کرد. در ذیل نمونههایی از این جملات آمده است:
- هَذا الّذی تَعرِفُ البَطْحاءُ وَطْأتَهُ
- هذا ابنُ خَیرِ عِبادِ الله کُلّهِمُ
- هذا التّقیّ النّقیّ الطّاهِرُ العَلَمُ.[32]
این جملات خیریه است و مسندالیه به صورت اسم اشاره آورده شده تا اوج توجه به مقام امام سجاد (ع) نشان داده شود. همچنین این جملات برای «فخر» به کار رفته است یا در مصراع «سَهْلُ الخَلِیقَهِ، لا تُخشى بَوَادِرُهُ[33]» جمله خبریهای است که در معانی ستایش، خضوع و خشوع به کار رفته است، یا بیت زیر برای تحقیر و تحذیر هشام آمده است تا بیان دارد سخن وی مبنی بر ناشناسی امام در واقع از روی دشمنی است و نشناختن یک فرد از ارزش و جایگاه ائمه نمیکاهد.
وَلَیْسَ قَوْلُکَ: مَن هذا؟ بضَائرِه |
العُرْبُ تَعرِفُ من أنکَرْتَ وَالعَجمُ [34] |
در بیت زیر نیز کاربرد جمله خبری در مقام تحسین است:
مُقَدَّمٌ بَعْدَ ذِکْرِ اللَهِ ذِکْرُهُمْ |
فی کلّ بَدْءٍ، وَمَختومٌ به الکَلِمُ [35] |
این بیت جملات علاوه بر غرض اصلی خود که همان خبر دادن است، معنای ترتیب را میرساند و اشاره دارد به اینکه ما پس از نام خداوند همیشه بر پیامبر و آل او درود میفرستیم. پس خاندان او رتبهای والا دارند. (توجه شود که کاربرد ضمیر ما نیز حاوی نکتهای مبنی بر اتفاق همه حتى مخالفان امام نیز است.) اما در جملههای «هذا ابنُ فاطمَهٍ، إنْ کُنْتَ جاهِلَهُ» فرزدق در آن علاوه بر اینکه امام سجاد (ع) ستایش کرده است، با اعلام این خبر کوشیده به تجاهل و نادانی هشام و خاندان اموی نسبت به منزلت (ص) گوشه و کنایه / تعریض بزند. همچنین در ابیات:
ُنمى إلى ذُرْوَهِ الدّینِ التی قَصُرَتْ |
عَنها الأکفُّ، وعن إدراکِها القَدَمُ [36] |
لا یَستَطیعُ جَوَادٌ بَعدَ جُودِهِمُ |
وَلا یُدانِیهِمُ قَوْمٌ، وَإنْ کَرُمُوا [37] |
فرزدق در این جملات ضمن ستایش مقام دین داری و اعلام جود و کرم در این خاندان خبر میدهد که دیگران (درواقع خاندان هشام از دستیابی به آن عاجز و ناتوان هستند؛ ازاین رو جملات خبریه در معنای تعجیز استعمال گشته است. در بیت زیر:
لا یُنقِصُ العُسرُ بَسطاً من أکُفّهِمُ |
سِیّانِ ذلک: إن أثَرَوْا وَإنْ عَدِمُوا [38] |
مصراع دوم این بیت در معنا و غرض تسویه آمده است تا بیان دارد در هر دو حالت توانگری و درویشی، دستهای این خاندان از جود و کرم بازنمیایستد و باز هم خاندان امام سجاد (ع) را ستایش کرده است.
جملههای انشایی: در این گونه جملات، خبری که امکان صدق یا کذب در آن باشد، وجود ندارد؛ بلکه دستور، خواهش، تمنا یا پرسش صورت میپذیرد. برای دستور و پرسش نیز موارد و اغراض متعدد میتوان ذکر کرد. برخی موارد به شرح زیر است:
استفهام: استفهام و پرسش ممکن است همیشه برای کسب دانش نباشد و اغراض دیگری داشته باشد. مثلاْ در بیت زیر:
أیُّ الخَلائِقِ لَیْسَتْ فی رِقَابِهِمُ، |
لأوّلِیّهِ هَذا، أوْ لَهُ نِعمُ [39] |
«أی» در این جمله برای استفهام انکاری به کار رفته تا بیان دارد که هیچ یک از خلایق الهی نیست که از نیاکان این شخصیت عظیم یا از خود این شخص کریم، منتی و نعمتی بر ذمه خود نداشته باشد. در این جمله پرسشی نیز مراد پرسش نیست «ولیس قولک، «من هذا؟» بضائره». در بیت زیر نیز استفهام با غرض ستایش آمده است:
إنْ عُدّ أهْلُ التّقَى کانوا أئِمّتَهمْ، |
أوْ قیل: «من خیرُ أهل الأرْض؟» قیل: هم [40] |
حذف ارکان جمله: گاه بخشهایی از جمله مانند مسند یا فعل، به دلایل مختلف از قبیل آشکاری و وضوح بیش از حد محذوف، اهمیت فراوان آن و پرهیز از تکرار حذف میشود. با حذف بخشهایی از جمله، گوینده یا نویسنده آگاهی مخاطب و احترام به شخصیت او را در نظر میگیرد؛ یعنی گوینده مخاطب را عاقل فرض کرده از توضیح واضحات پرهیز میکند. از طرف دیگر حذف برخی از ارکان جمله موجب ایجاز میشود که گاه موجبات افزایش اقتدار گوینده سخن را نیز فراهم میآورد. موارد متعددی از حذف را به شرح زیر میتوان برشمرد:
حذف مسند: ممکن است مسند در جمله به دلایل پیش گفته حذف شود. مانند حذف در بیت زیر:
إنْ عُدّ أهْلُ التّقَى کانوا أئِمّتَهمْ، |
أوْ قیل: «من خیرُ أهل الأرْض؟» قیل: هم [41] |
اگر اهل تقوی شمارش شوند، ایشان پیشوایان آنانند و اگر از بهترین اهل زمین باز پرسند، نام ایشان به میان میآید. پایان مصراع دوم این گونه بوده است: «قیل: «من خیرُ أهل الأرْض؟» که «خیر اهل الأرض» به قرینه قبل از خود برای پرهیز از تکرار حذف گردیده است. گاه فاعل حذف میشود مانند: حذف فاعل در مصراع «بِجَدّهِ أنْبِیَاءُ الله قَدْ خُتِمُوا[42]» که «قد ختموا» فعل مجهولی است که فاعل آن حذف گردیده و نیز در مصراع «إنْ عُدّ أهْلُ التّقَى کانوا أئِمّتَهمْ[43]» فعل «عد» فعل مجهولی است که فاعل آن حذف گردیده است و «أهل التقی» به عنوان مفعول جانشین آن شده است.
حذف مسندالیه (مبتدا): گاه مسندالیه با اغراضی حذف میگردد؛ مانند بیت زیر:
حَمّالُ أثقالِ أقوَامٍ، إذا افتُدِحُوا |
حُلوُ الشّمائلِ، تَحلُو عندَهُ نَعَمُ [44] |
در این بیت مبتدا (مسندالیه) «هو» حذف شده است؛ زیرا فرزدق میپندارد مقام امام سجاد (ع) بر هیچ کس پوشیده نیست. تکرار موارد حذف «هو» در موارد زیر نیز میتواند تأکیدی بر والامقامی آن حضرت و فوق بشری بودن او نیز باشد که شاعر را واداشته از کاربرد آن لفظ پرهیز کند.
سَهْلُ الخَلِیقَهِ، لا تُخشى بَوَادِرُهُ |
یَزِینُهُ اثنانِ: حُسنُ الخَلقِ وَالشّیمُ [45] |
«من مَعشَرٍ حُبُّهُمْ دِینٌ، وَ... [46]»
همچنین در این مصراعها نعتهای متعددی آورده شده که منعوت آن یکسان است و حذف گردیده است.
حذف ارکان تشبیه: گاه برای تناسی تشبیه و حقیقت مانندی آن ارکان تشبیه هم حذف میشوند؛ مانند این تشبیه بلیغ که ادات تشبیه و وجه شبه در آن حذف شده است: «هُمُ الغُیُوثُ إذَا مَا أزْمَهٌ أزَمَتْ[47]»، «کِلْتا یَدَیْهِ غِیَاثٌ عَمَّ نَفعُهُمَا»[48].
بیان مسندالیه با اسم اشاره: وقتی مسندالیه به صورت اسم اشاره آورده میشود، به منزله آن است
که مسندالیه در ذهن شنونده حاضر و آشکار باشد. بدین سان که مسندالیه، حاضر و محسوس است و گوینده و شنونده نمیدانند[49]. مانند:
هَذا الّذی تَعرِفُ البَطْحاءُ وَطْأتَهُ |
وَالبَیْتُ یعْرِفُهُ وَالحِلُّ وَالحَرَمُ [50] |
وجه فعل: یکی از معیارهای بررسی متن در نگاه دستوری، چگونگی کاربرد وجه فعل در آن است. در تحلیل گفتمان از آن با تعبیر «وجهت» یاد میشود. «وجهت عمومأ به تلقی گوینده از چیزی یا عقیدهای درباره میزان درستی مفهوم یک جمله اشاره دارد. وجه کلام در یک گفتگو یا گفتمان نوع روابط میان افراد و مناسبات اجتماعی را مشخص میکند[51]» وجوه شرطی و التزامی و اخباری هرکدام در جایگاه خاصی از نظر معنا در ذهن گوینده و مخاطب سخن او قرار دارند.
وجه شرطی: کاربرد فعل در وجه شرطی وابستگی انجام آن را به امور دیگر منتسب میدارد. در واقع گوینده وقوع یا پذیرفتن امری یا امکان عدم وقوع آن امر را به فعلی دیگر موکول میکند و به این ترتیب مناسبات چند فعل منوط به دیگری میشود. در بیت زیر، فرزدق سپاس از خدا را در گرو سپاس از خاندان نبوت میداند و آنان را سرچشمه دین میخواند.
مَن یَشکُرِ الله یَشکُرْ أوّلِیّهَ ذا |
فالدِّینُ مِن بَیتِ هذا نَالَهُ الأُمَمُ [52] |
این مصراع «فَمَا یُکَلَّمُ إلاّ حِینَ یَبْتَسِمُ» جمله شرطی است، زیرا تکلم مردم را مشروط به تبسم امام سجاد (ع) میداند.
وجه وصفی: آن است که فعل به صورت صفت و در معنای فعل باشد که مناسبت بیشتری با جملات خبری دارد و وجود حالت و صفت غالب را بیان میکند. در بیت زیر فعل «عم» بعد از «غیاث» که نکره است، آمده و حکم صفت مییابد:
کِلْتا یَدَیْهِ غِیَاثٌ عَمَّ نَفعُهُمَا |
یُسْتَوْکَفانِ، وَلا یَعرُوهُما عَدَمُ [53] |
منظور از چنین جملاتی میتواند قابل پذیرش کردن آن اوصاف برای منکران آن و یا مطلع کردن ایشان و رفع بیخبری از آنها باشد که خود متضمن اعلام نادانی مخاطب از آن و آگاهی گوینده است.
سه. کارکرد بیانی و رتوریک کلام
گفتمان بعد دیگری هم دارد که رابطه تنگاتنگی با تحلیل سبکی دارد و آن را «بعد رتوریک» گفتمان مینامیم. تحلیل رتوریکی توجه خود را بر تمهیدات اقناعی متمرکز مینماید که عبارتنداز ساختارهای خاص، مانند تکرارهای غیرمنتظره، ترتیب واژگونه کلمات، ساختارهای ناکامل یا تغییرات معنایی[54] گفتمانها میتوانند کمابیش اغراقآمیز، کنایی و استعاری باشند. [55] از آنجا که فرزدق از شعرای بزرگ عصر اموی محسوب میشود[56] و معروف است که اگر شعر فرزدق نبود، ثلث لغت عرب از دست میرفت و نیمی از روایات و اخبار نابود میشد[57]، توانایی او در کاربرد آرایههای ادبی شایان بررسی است.
آرایه ادبی تشبیه: کارکرد تشبیه آن است که با قائل شدن وجه تشابه بین دو امر با شناخته بودن «مشبه به» (همانند شده به) میتوان امری را که برای آن نزد همگان شناخته شده است، به «مشبه» (همانند شده) نیز تعمیم داد. در چنین حالتی اگر مشبه به امری بزرگ باشد، از طریق تشبیه میتوان عظمت و بزرگی مشبه را نشان داد و در مواردی باهدف مبالغه مشبه بر مشبه به برتری داده میشود. فرزدق برای ستایش امام سجاد (ع) از شیوههای مختلف تشبیه بهره گرفته است. وی با تشبیه دستان با سخاوت اهل بیت به ابر رحمت و پرباران، خاندان پیامبر را ستوده است:
کِلْتا یَدَیْهِ غِیَاثٌ عَمَّ نَفعُهُمَا |
یُسْتَوْکَفانِ، وَلا یَعرُوهُما عَدَمُ [58] |
در بیت زیر زیبایی چهره امام (ع) به واسطه تشبیه، مانند خورشیدی است که تاریکی را از بین میبرد و این گونه ستوده شده است:
فرزدق با تشبیه بخشندگی و قدرت اهل بیت (ع) به ابرهای رحمت به هنگام سختی و شیران بیشه به هنگام جنگ، آنان را ستوده است:
هُمُ الغُیُوثُ إذَا مَا أزْمَهٌ أزَمَتْ |
وَالاُسْدُ أُسْدُ الشَّرَی وَالبَأْسُ مُحْتَدِمُ [59] |
آرایه ادبی کنایه: بسیاری از مفاهیم از طریق کنایات القا میشود. در بیت زیر «کنایه نسبت» وجود دارد:
إذا رَأتْهُ قُرَیْشٌ قال قائِلُها |
إلى مَکَارِمِ هذا یَنْتَهِی الکَرَمُ [60] |
آنگاه که قریش به سوی او بنگرند، شعرا و خطبای ایشان به مدح و ثنای ایشان زبان میگشایند و بی اختیار اذعان میکنند که کاروان کرم در منزلگاه مکارم او رخت میکشاند. کرم به خاندان اهل بیت نسبت داده شده است. در بیت زیر:
بِکَفّهِ خَیْزُرَانٌ رِیحُهُ عَبِقٌ |
من کَفّ أرْوَعَ، فی عِرْنِینِهِ شمَمُ [61] |
در دستش عصای خیزرانی است که عطر را میپراکند و بویش دل انگیز است. او بیننده را از زیبایی و تناسبی که در چهره دارد به وجد میآورد. در پایان بیت «فی قرنینه شمم» کنایه صفت از رفعت و عظمت شأن امام (ع) است.
ما قال: لا قطُّ، إلاّ فی تَشَهُّدِهِ، |
لَوْلا التّشَهّدُ کانَتْ لاءَهُ نَعَمُ [62] |
در این بیت خوی پسندیده و مسالمت جوی امام که هرگز کلمه مخالف بر زبان نمیراند، به کنایه ستایش شده است.
در مصراع «حَمّالُ أثقالِ أقوَامٍ، إذا افتُدِحُوا»، «حَمّالُ أثقالِ أقوَامٍ» کنایه از صفت از حلال مشکلات بودن امام در شرایط سخت است.
آرایه ادبی مراعاتالنظیر: آمدن واژگان هم طراز در متن، سرایت دهنده مفهوم جانبی هر کدام به دیگری است. در بیت زیر تسری بزرگی مقام حل و حرم و بیت و بطحاء به واژگان جانبی و فرد مورد توصیف، قابل مشاهده است. مخاطب با درک بزرگی حل و حرم و بیت و بطحاء آمادگی آن را مییابد که مسئله بزرگی ذکر گردد. در بیت زیر بین کلمات البطحاء، البیت و الحرم مراعات النظیر وجود دارد، هرچند جان بخشی و استعاره موجود در بیت هم در جای خود قابل بررسی است.
هَذا الّذی تَعرِفُ البَطْحاءُ وَطْأتَهُ |
وَالبَیْتُ یعْرِفُهُ وَالحِلُّ وَالحَرَمُ [63] |
و یا در بیت:
سَهْلُ الخَلِیقَهِ، لا تُخشى بَوَادِرُهُ |
یَزِینُهُ اثنانِ: حُسنُ الخَلقِ وَالشّیمُ [64] |
بین عبارات «سَهْلُ الخَلِیقَهِ، حُسنُ الخَلقِ وَالشّیمُ» که همه آنها از ویژگیها و صفات انسانی است، مراعات النظیر وجود دارد و نیز بین کلمات «حمال» و «أثقال» در بیت زیر مراعات النظیر به چشم میآید. موسیقی حاصل از جناس و واج آرایی نیز گوش نواز است:
حَمّالُ أثقالِ أقوَامٍ، إذا افتُدِحُوا |
حُلوُ الشّمائلِ، تَحلُو عندَهُ نَعَمُ [65] |
در مصراع «عَنْها الغَیاهِبُ والإمْلاقُ والعَدَمُ» بین «الغیاهب»، «الإملاق» و «العدم» مراعاتالنظیر وجود دارد.
آرایه ادبی مقابله: بسیاری از موارد موجودات و پدیدهها و صفات، با شناسایی اضداد آنها شناخته میشوند. مانند:
من مَعشَرٍ حُبُّهُمْ دِینٌ، وَبُغْضُهُمُ |
کُفْرٌ، وَقُرْبُهُمُ مَنجىً وَمُعتَصَمُ [66] |
در این بیت به این معنا که او از گروهی است که دوستیشان دین و دشمنیشان کفر است و قرب جوارشان ساحل نجات و پناهگاه امن و امان است، «صنعت مقابله» میان محبت و بغض و دین و فر وجود دارد. در ابیات زیر میان کلمات «سهل الخلیقه» و «بوادر» و نیز بین کلمات «لا» و «نعم» تضاد وجود دارد:
سَهْلُ الخَلِیقَهِ، لا تُخشى بَوَادِرُهُ |
یَزِینُهُ اثنانِ: حُسنُ الخَلقِ وَالشّیمُ |
ما قال: لا قطُّ، إلاّ فی تَشَهُّدِهِ، |
لَوْلا التّشَهّدُ کانَتْ لاءَهُ نَعَمُ [67] |
آرایه ادبی تلمیح: با تلمیح و اشاره غیر مستقیم میتوان بسیاری از اطلاعات را با اندک واژگان یادآوری کرد. در این شیوه نویسنده یا خواننده با اشارهای گذرا، اطلاعات گذشته مندرج در متون ادبی یا خاطرات قبلی را به یاد خواننده میآورد و آنها را در فضایی جدید و شرایطی تازه باز تولید میکند. در این شیوه مخاطب نیز در تولید معنای جدید با یادآوری خاطرات و درک خود مشارکت میکند. مانند:
ما قال: لا قطُّ، إلاّ فی تَشَهُّدِهِ، |
لَوْلا التّشَهّدُ کانَتْ لاءَهُ نَعَمُ [68] |
این بیت با معنای آنکه او هیچ گاه جز به هنگام تشهد کلمه «لا» بر زبان نرانده است و اگر ذکر تشهد نمیبود «لای او نیز «نعم» میگشت، ضمن تلمیح به ذکر تشهد نماز «أشهد أن لا إله إلا الله»، حسن خلق و پاسخ گویی دائمی امام (ع) را ستایش کرده است.
مَن یَشکُرِ الله یَشکُرْ أوّلِیّهَ ذا |
فالدِّینُ مِن بَیتِ هذا نَالَهُ الأُمَمُ [69] |
فرزدق اشاره به آیهای از قرآن داشته است، ولی خوانندگان پس از فرزدق با قرائت این بیت که اشاره به سخن امام رضا (ع) است که فرمود: «مَن لَم یَشکُرِ المُنعِمَ مِنَ المَخلوقینَ لَم یَشکُرِ اللّه َ عَزَّ و جلَّ.» کسی که نعمت دهنده از مخلوقات را شاکر نباشد، شکر گزار خداوند نیز نخواهد بود[70]، میتوانند با بازتولید اطلاعات به درک تازه تری از متن دست یابند.
اطناب: تطویل کلام (با اغراض مختلف) اگر موجب زیبایی کلام شود، اطناب است. یکی از انواع اطناب ذکر خاص بعد از عام است که در مصراع «هذا التّقیّ النّقیّ الطّاهِرُ العَلَمُ» با ذکر کلمه «الطاهر» بعد از واژه «النقی» ذکرخاص بعد از عام محرز است. با اطناب میتوان فضا و بستر تولید کلام را بهتر توصیف کرد.
آرایه ادبی توشیع: یکی از نمونههای توضیح بعد از ابهام «توشیع» است. توشیع در لغت به معنای پیچاندن و فشردن پنبه زده شده است؛ اما در اصطلاح آن است که در پایان سخن، تثنیهای آورده شود، آنگاه آن تثنیه تفسیر شود با دو اسمی که دومی بر اولی عطف شده باشد. در بیت زیر وجود دو خصلت حلم و کرم، زینتهای اخلاقی امام محسوب شده است:
سَهْلُ الخَلِیقَهِ، لا تُخشى بَوَادِرُهُ |
یَزِینُهُ اثنانِ: حُسنُ الخَلقِ وَالشّیمُ [71] |
در مصراع دوم «إثنان» به صورت ثنیه آمده است و به واسطه دو واژه مفرد «حسن الخلق» و «الشیم» تفسیر شده است تا ضمن روشن کردن معنا، نادانی مخاطب (هشام) نیز تذکر داده شود.
تکرار: یکی از اقسام اطناب، تکرار است و آن ذکر دوباره یا چند باره چیزی است که برای اهداف گوناگونی از جمله: تأکید، فاصله زیاد بین فقرات و ... میآید[72]. در بیت زیر فعل «دان» دوبار تکرار گشته تا ضمن تأکید، معنا را در جان شنونده استوار سازد:
مَنْ جَدُّهُ دان فَضْلُ الأنْبِیاءِ لَهُ |
وَفَضْلُ أُمّتِهِ دانَتْ لَهُ الأُمَمُ [73] |
آرایه ادبی حشو: یکی از انواع اطناب «حشو» است. حشو زائدهای است که در جمله قابل تشخیص است و کلام به واسطه آن تباه نمیگردد. حشو برای توضیح مطلب و اغراض دیگر میآید.
مُشْتَقّهٌ مِنْ رَسُولِ الله نَبْعَتُهُ |
طابَتْ مَغارِسُهُ والخِیمُ وَالشّیَمُ[74] |
در این بیت دو کلمه «الخیم و الشیم» هر دو به معنای اخلاق، خوی و سرشت است، اما فرزدق در قالب دو کلمه به کار برده است و تأکید بر آن نوعی ستایش مجدد است.
آرایه ادبی اعتراض: نوعی دیگر از اطناب، آوردن جملات معترضه است؛ به این گونه که دو جمله که با یکدیگر اتصال معنوی دارند، آنگاه بین آنها جملهای که دخلی در معنا ندارد و اصطلاحا محلی از اعراب ندارد، آورده میشود. مراد از اتصال معنوی این است که کلام عطف بیان، بدل ویا تأکید برای کلام نخست باشد[75]. در بیت زیر «إن کنت جاهله» جمله معترضهای است که برای نشان دادن تحقیر و نادانی هشام از فضیلت و نسب امام سجاد (ع) آمده است.
هذا ابنُ فاطمَهٍ، إنْ کُنْتَ جاهِلَهُ |
بِجَدّهِ أنْبِیَاءُ الله قَدْ خُتِمُوا [76] |
آرایه ادبی جناس: یکی از موارد تأثیر کلام استفاده از موسیقی است که وجود جناس در متن، آن وظیفه را ایفا میکند. جناس همانندی دو لفظ در گفتار و ناهمانندی آنها در معناست و به دو دسته تام و ناقص تقسیم میشود. در مصراعهای «هذا التّقیّ النّقیّ الطّاهِرُ العَلَمُ[77]»، «طَابَتْ مَغارِسُهُ والخِیمُ وَالشّیَمُ[78]» بین دو واژگان «التّقیّ» و «النّقیّ» و «الخِیمُ» و «الشّیَمُ» جناس ناقص وجود دارد.
ضرب المثل: برشمردن صفات ضرب المثل برای ممدوح، هم مبالغه در ذکر اوصاف اوست و هم عام و همگانی بودن امری را نشان میدهد. فرزدق از آن برای ستایش امام سجاد (ع) بهره گرفته است.
ُمُ الغُیُوثُ، إذا ما أزْمَهٌ أزَمَتْ |
وَالأُسدُ أُسدُ الشّرَى، وَالبأسُ محتدمُ [79] |
«الشری» نام منطقهای در کنار نهر فرات است که شیران فراوانی دارد و بر سبیل ضرب المثل استفاده میگردد.
آرایه ادبی استعارہ: استعاره مجازی است که مشابهت، مناسبت بین معنای حقیقی و مجازی آن را برقرار میسازد[80]. وقتی به جای مشبه، به ذکر مشبه به اکتفا شود، نوعی «تناسی تشبیه» به این معنا که دیگر از فرط شباهت نیازی به ذکر مشبه وجود ندارد، رخ میدهد. وجود استعاره مصرحه اصلیه در مصراع «حَمّالُ أثقالِ أقوَامٍ، إذا افتُدِحُوا» تناسی تشبیه است که ویژگی ممدوح را از جهت وضوح، فراتر از تشبیه و مانندسازی دانسته است؛ به طوری که با ذکر مشبه به گویا نام مشبه نیز آمده است. وجود ترکیب «ثوب الدجی» در بیت زیر با این معنا که نور پیشانی امام پرده ظلمت را میدرد، چنان که خورشید با اشراق خود ظلمتها را نابود میگرداند، استعاره مکنیه اصلیه است. در اینجا باز هم تناسی تشبیه صورت پذیرفته؛ به این معنا که خصوصیات مشبه به در وجود مشبه محرز فرض شده و از جهت تساوی آن دو میتوان با ذکر مشبه صرفا به ذکر خصوصیات و صفات مشبه به اکتفا کرد:
یَنْشَقّ ثَوْبُ الدّجَى عن نورِ غرّتِهِ |
کالشمس تَنجابُ عن إشرَاقِها الظُّلَمُ [81] |
شاعر در مصراع اول بیت زیر، احسان امام سجاد (ع) را در شمول و فراگیری به ابر تشبیه کرده است، آنگاه با حذف ابر، استعاره مکنیه اصلیه به کار برده است:
عَمَّ البَرِیّهَ بالإحسانِ، فانْقَشَعَتْ |
عَنْها الغَیاهِبُ والإمْلاقُ والعَدَمُ [82] |
فرزدق با کاربرد استعاره تبعیه برای فعل «ینمی» تناسی تشبیه را به اوج رسانده است و آن را به جای فعل «یصل» آورده است:
یُنمى إلى ذُرْوَهِ الدّینِ التی قَصُرَتْ |
عَنها الأکفُّ، وعن إدراکِها القَدَمُ [83] |
در مصراع «جَرَى بِذاکَ لَهُ فی لَوْحِهِ القَلَمُ» قضا و قدر به رودی تشبیه شده است که در جریان است، آنگاه فعل «جری» را برای آن به شیوه استعاره تبعیه آورده است. در بیت زیر فعل «یُسْتَوْکَفانِ» در معنای طلب مستمر جریان آب میباشد و از آنجا که مردم همیشه از دریای رحمت و بخشش امامان طلب جود میکنند، مصراع «یطلب جودهما» بر سبیل استعاره تبعیه آمده است:
کِلْتا یَدَیْهِ غِیَاثٌ عَمَّ نَفعُهُمَا |
یُسْتَوْکَفانِ، وَلا یَعرُوهُما عَدَمُ [84] |
فرزدق با استعاره مصرحه در مصراع «مُشْتَقّهٌ مِنْ رَسُولِ الله نَبْعَتُهُ،» امام سجاد (ع) ناله را به درختی تشبیه کرده که دارای شاخ و برگهایی است. در مصراع «وَالاُسْدُ أُسْدُ الشَّرَی وَالبَأْسُ مُحْتَدِمُ» که بزرگان خاندان نبوت را به شیران شجاعی تشبیه کرده است و نیز در بیت زیر واژه «الأسد» را برای خاندان نبوت بر سبیل استعاره مصرحه اصلیه آورده است:
هُمُ الغُیُوثُ إذَا مَا أزْمَهٌ أزَمَتْ |
وَالاُسْدُ أُسْدُ الشَّرَی وَالبَأْسُ مُحْتَدِمُ [85] |
ب) بررسی قصیده در سطح فرازبان
تحلیل گفتمان، چگونگی شکل گیری معنا را در ارتباط با عوامل درون زبانی (خود متن) و برون زبانی (زمینههای اجتماعی و فرهنگی)، مورد مطالعه قرار میدهد[86]. عوامل برون زبانی که آن را رویکرد فرازبانی مینامیم، شامل سطوح مختلفی است که زمینههای فکری مورد قبول گوینده و مخاطب، همچون باورهای مذهبی، اعتقادی، سیاسی، اجتماعی و اخلاقی، تربیتی را دربر میگیرد. به نظر وان دایک، میتوان هم تفکر گوینده و هم مخاطب او را از فحوای کلام گوینده دریافت. در همه سطوح گفتمان میتوانیم نشانههایی از بافتی را بیابیم که مشخصههای اجتماعی مشارکین، نظیر جنسیت، طبقه اجتماعی، قومیت، سن، اصلیت، جایگاه، یا سایر اشکال عضویت گروهی آنها، نقش مهمی در آن ایفاء میکند[87]. در این صورت نویسنده با تعلق خاطر به هر اندیشهای از امکانات زبانی و بیانی خود بهره میگیرد و آن اندیشه را بروز میدهد. به اعتقاد وان دایک «گونه کاربرد زبان متضمن رمزگذاری الگوهای ایدئولوژیک یا ساختهای گفتمانی است که در کار بازنمایی جهان در زبان واسطه گری میکند[88]»
یک. سطح فکری
در سطح فکری به بررسی آرمانها، آرزوها، اندیشههای مذهبی، اعتقادی و مسایل سیاسی، اجتماعی، امور تربیتی و اخلاقی مندرج در این شعر میپردازیم. فرکلاف، همسو با وان دایک معتقد است «ایدئولوژی، پیوستگی نزدیکی با زبان دارد ... اعمال قدرت از طریق کار کردهای ایدئولوژیک زبان صورت میپذیرد»[89].
در این مقوله باید بافت شعر بررسی گردد. بافت به نوع محیط، شرایط، یا بستر یک رویداد، کنش یا گفتمان اشاره دارد[90].
باور اخلاقی - تربیتی: در این شعر ابیاتی است که جنبه تربیتی دارد و به نوعی باورها و عقاید اخلاقی فرزدق را میرساند. در این ابیات به ترتیب به مسئله نماز، یاری رساندن در هنگام گرفتاری، جود و کرم امام (ع) در هر حالتی اشاره دارد:
ا قال: لا قطُّ، إلاّ فی تَشَهُّدِهِ، |
لَوْلا التّشَهّدُ کانَتْ لاءَهُ نَعَمُ [91] |
حَمّالُ أثقالِ أقوَامٍ، إذا افتُدِحُوا |
حُلوُ الشّمائلِ، تَحلُو عندَهُ نَعَمُ [92] |
لا یَستَطیعُ جَوَادٌ بَعدَ جُودِهِمُ، |
وَلا یُدانِیهِمُ قَوْمٌ، وَإنْ کَرُمُوا [93] |
لا یُنقِصُ العُسرُ بَسطاً من أکُفّهِمُ؛ |
سِیّانِ ذلک: إن أثَرَوْا وَإنْ عَدِمُوا [94] |
باور اعتقادی - مذهبی: سرودن این شعر از زبان فرزدق بیانگر این است که وی حقانیت خاندان نبوت را تأیید کرده و به نوعی اعتقادات و باورهای مذهبی خود را بیان داشته است. هرچند نمیتوان به شیعی بودن او حکم کرد. [95] در این شعر شاعر به احترام ائمه که اعتقاد دینی اوست، اقرار میکند. عنوان مثال ابیات زیر در ابتدا به مسئله ختم سلسله شریفه انبیاء با حضرت محمد (ص) اشاره دارد. آنگاه شکر خدا را در گرو شکر پروردگار میداند و با اشاره به مقام والای انبیاء بیان میدارد که امام سجاد (ع) نیز از سلسله طیبه انبیاست.
هذا ابنُ فاطمَهٍ، إنْ کُنْتَ جاهِلَهُ |
بِجَدّهِ أنْبِیَاءُ الله قَدْ خُتِمُوا [96] |
مَن یَشکُرِ الله یَشکُرْ أوّلِیّهَ ذا؛ |
فالدِّینُ مِن بَیتِ هذا نَالَهُ الأُمَمُ [97] |
یُنمى إلى ذُرْوَهِ الدّینِ التی قَصُرَتْ |
عَنها الأکفُّ، وعن إدراکِها القَدَمُ |
مَنْ جَدُّهُ دان فَضْلُ الأنْبِیاءِ لَهُ |
وَفَضْلُ أُمّتِهِ دانَتْ لَهُ الأُمَمُ |
مُشْتَقّهٌ مِنْ رَسُولِ الله نَبْعَتُهُ، |
طَابَتْ مَغارِسُهُ والخِیمُ وَالشّیَمُ [98] |
ایدئولوژی: «در زبانشناسی، ایدئولوژی به مجموعهای از عقاید، برداشتها و ارزشهای نظام مندی که در یک جامعه یا بخشی از آن ساری و جاری است، اطلاق میشود». [99]در بخش زبان و بررسی واژگان روشن شد که عواملی فراتر از زبان در انتخاب واژگان تأثیر میگذارند. «ایدئولوژی خاص نویسندگان در انتخاب واژگان امری مؤثر است[100]». در این شعر ابیاتی وجود دارد که بیانگر باورها و احترام فرزدق به خاندان نبوت است که از آن جمله میتوان به ابیات زیر اشاره کرد:
من مَعشَرٍ حُبُّهُمْ دِینٌ، وَبُغْضُهُمُ |
کُفْرٌ، وَقُرْبُهُمُ مَنجىً وَمُعتَصَمُ [101] |
یکی از فروع دین «تولی و تبری» است که در این بیت مطرح میشود. تولی به معنای دوست داشتن دوستان خدا و تبری به معنای بیزاری جستن از دشمنان خداست. تولی و تبری از فروع دین است و در فرهنگ اسلام، مخصوصا شیعه، جایگاهی خاص دارد.
مَن یَشکُرِ الله یَشکُرْ أوّلِیّهَ ذا؛ |
فالدِّینُ مِن بَیتِ هذا نَالَهُ الأُمَمُ [102] |
یُنمى إلى ذُرْوَهِ الدّینِ التی قَصُرَتْ |
عَنها الأکفُّ، وعن إدراکِها القَدَمُ [103] |
در منابع شیعی از ملاقات بین فرزدق و امیرالمؤمنین علی (ع) و حفظ قرآن بعد از فرمایش ایشان[104]، ملاقات با امام حسین (ع) و سرودن مرثیه برای آن حضرت و یارانشان[105]، اشعاری در مذمت ابن ملجم[106] و ارادت فرزدق نسبت به اهل بیت (ع)[107] سخن به میان آمده و مستوفی نیز این موارد را تأیید کرده است. [108] حتی اگر استاد یاد شده که بیانگر محبت و ارادت فرزدق به اهل بیت است، نمیبود، باز هم به استناد این قصیده و طرز رفتار فرزدق در برابر هشام، میتوان دوستی فرزدق با اهل بیت را اثبات کرد. به ویژه در روزگاری که هشام و خاندانش نسبت به امام سجاد (ع) و سایر شیعیان ستم روا میداشتند.
دو. باورسیاسی
برای نشان دادن باورهای سیاسی شاعر لازم است اوضاع اجتماعی - سیاسی روزگار شاعر بررسی گردد.
نظام حکومتی هشام: هشام بن عبدالملک دهمین خلیفه امویان و هفتمین خلیفه مروانیان است[109]. او در سال 72 هجری به دنیا آمد. پدرش عبدالملک و مادرش دختر هشام بن اسماعیل مخزومی است[110]. هشام بعد از وفات برادرش یزید در تاریخ 4 شعبان سال 105 هجری در 34 سالگی به خلافت رسید. او مردی خشن، درشتخو و مال اندوز بود. بخل، ستمگری، سخت دلی و بیعاطفگی او بیش از هر خصلتش رخ مینمود[111].
هشام و شیعیان: یزید بعد از شهادت امام حسین (ع) حدود سه سال و سه ماه خلافت کرد. امام سجاد (ع) در این دوره از ماجرای کربلا بر ضد حکومت ننگین یزید بیشترین بهره برداری را کرد. خطبه آن حضرت در شام و بیانات کوبنده او در هر فرصتهای دیگر مردم را نسبت به سلطنت یزید متنفر کرد؛ به طوری که منشأ انقلابهای متعدد گشت[112]. هرچند علویان تا به دست آوردن فرصت مناسب جنبشی نداشتند، شورش علیه حکومت امویان در دل آنان از بین نرفت[113]. برای ترسیم دشواریهای شیعه در عصر خلافت هشام، توجه به سرگذشت زندگی «جابر بن یزید جعفی» که به توصیه امام، خود را مجنون معرفی کرد تا از مرگ برهد، قابل توجه است[114].
هشام و شاعران مبارز: با وجود ستم هشام نسبت به شیعیان، شاعرانی هم بودند که به رغم این مشکلات در مدح ائمه اطهار (ع) و بیان فضائل ایشان و ظلم و ستمهایی که بر ایشان رفته بود، شعر میسرودند و با اشعار خویش حقانیت ائمه را اثبات میکردند. از جمله این شاعران میتوان به «حسان بن ثابت»، «کمیت»، «سید حمیری» و «دعبل خزائی» اشاره کرد. هشام بن عبدالملک دستور داد خانه «کمیت»، شاعر شیعی، را خراب کنند و زبان و دست او را به دلیل ستایش اهل بیت و هجو فرماندار هشام در عراق ببرند. فرزدق در چنین روزگاری با سرودن این قصیده در مدح امام سجاد (ع) نام خود را جاودانه کرده است.
فرزدق و دستگاه اموی: فرزدق در دوران حکومت امویان زندگی میکرد و شاعر دربار ایشان بود. وی در دربار سایر خلفای اموی از جمله ولید، سلیمان و عمر بن عبدالعزیز حضور داشت و برای آنان نیز اشعاری سروده است. به عنوان مثال درباره عبدالملک چنین سروده است:
فَالأَرضُ لِلَّهِ وَلّاها خَلیفَتُهُ |
وَصاحِبُ اللَهِ فیها غَیرُ مَغلوبِ[115] |
زمین از آن خداست که آن را به دست خلیفه اش داده و صاحب خدا در زمین شکست نمیخورد.
هرچند این اشعار مبین دیدگاه نظری فرزدق درباره جایگاه خلافت امویان است و دست کم وی را از قلمرو شیعه اعتقادی بیرون میراند[116]، در قصیده میمیه فرزدق روشی دیگر در پیش میگیرد. در بیت زیر وی با آوردن جمله معترضه «إنْ کُنْتَ جاهِلَهُ» به تجاهل حاکمان اموی در قبال امامان اشاره میکند که به رغم آگاهی بر شایستگی ائمه برای خلافت، دلهای کور و سیاه آنان پذیرای حق نبود.
هذا ابنُ فاطمَهٍ، إنْ کُنْتَ جاهِلَهُ |
بِجَدّهِ أنْبِیَاءُ الله قَدْ خُتِمُوا[117] |
نتیجه بسیاری از شاعران آزاده هرچند در دوران خفقان حاکمان جور زندگی میکردند، به دفاع از ارزشها و باورهای دینی برخاستند و از طریق نگارش متون و سرودن اشعار، باورها و آرمانهای خویش را بیان داشتند و در ضمن کلام از مصایب جامعهای که در آن زندگی میکردند، پرده برداشتند. برخی از آنان به هنگام مبارزه با ظالمان روزگار با استفاده از ابزار زبان گاه چنان سیلی سختی به ظالمان نواختهاند که تا قرنها مایه اعجاب میگردد. این پژوهش از طریق تحلیل گفتمان بر اساس نظریه وان دایک به تحلیل مبارزه کلامی بین فرزدق و خلیفه خون خوار اموی پرداخته است و چگونگی نفوذ کلام فرزدق را در قصیدهای که در آن او با مدح امام سجاد (ع)، هشام خلیفه اموی را بر جای خود نشاند، در دو محور زبان و فرازبان بررسی کرده و نتایج حاکی از آن است که توانش کلامی او از ترکیب شایسته اندیشه و زبان در کلام حاصل آمده است.
نتایج بررسی در دو حوزه فرازبانی و زبانی نشان میدهد فرزدق برای القای محورهای مهم اندیشگی خویش مانند مدح و ستایش امام سجاد (ع) و اثبات حقانیت و شهرت خاندان نبوت و توهین و تحقیر نسبت به هشام و بیان عتقادات و پیامهای خویش از واژگان برگزیده با بار معنایی ویژه و تعبیرات خاص بهره گرفته است. وی با استفاده از واژگان خاص، کاربرد آرایههای ادبی تشبیه و استعاره، شیوههای مختلف کاربرد جملات خبری و انشایی، حذف یا ذکر برخی ارکان جمله و ... که با شیوه خاصی بیان شدند، توانسته است کلام خود را تأثیرگذارتر نماید.
تحلیل گفتمان قصیده مدح فرزدق بر امام سجاد (ع) نشان میدهد که او از توانایی کلامی خود در کاربرد آرایههای ادبی و انتخاب نحو و واژگان و سایر تمهیدات زبانی به همراه توجه به مباحث فرازبانی، بجا و شایسته استفاده کرده است و با قدرت کلام توانسته است عرصه را بر حریف خود که فرمانروای پر قدرت زمانه بوده است، تنگ آورد.
منابع و مآخذ
1. ابن اثیر، عزالدین على الکامل، ج 10، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، 1371.
2. امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج 4 و 10، تحقیق حسن أمین، بیروت، دار التعارف، 1403 ق / 1983 م.
3. امینی نجفی، عبدالحسین احمد، الغدیر فی الکتاب و السنه و الأدب، ج 2، بی جا، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، 1414 ق /1996 م.
4.بهرام پور، شعبان علی، مقدمه تحلیل انتقادی گفتمان (نورمن فرکلاف)، تهران، مرکز مطالعات و
تحقیقات رسانهها، چاپ اول، 1379.
5. تفتازانی، سعدالدین، مختصر المعانی، قم، مؤسسه دارالفکر، چاپ نهم، 1411.
6. جامی، عبدالرحمن بن احمد، مثنوی هفت اورنگ، دفتر اول سلسله الذهب، تصحیح مرتضی مدرس گیلانی، تهران، گلستان کتاب، 1370. 7. خدامی، قدسیه، «فرزدق»، پایگاه اینترنتی پژوهه، بی جا، پژوهشکده باقرالعلوم (بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی)، تاریخ دسترسی 1394/07/25 www.pajoohe.com/fa/index/.../43813
8. الخضری بک، شیخ محمد، محاضرات تاریخ الأمم الإسلامیه، بیروت - لبنان، دار القلم، الطبعه الأولى، 1406 ق / 1986 م.
9. دانشنامه امام باقر (ع)، پایگاه جامع عاشورا، www.ashoora.ir
10. دبیرمقدم، محمد، زبان شناسی نظری، تهران، سمت، 1383.
11. دمشقی، أبو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر، البدایه و النهایه، ج9، بیروت، دار المعرفه، 1412. 12. سلطانی، علی اصغر، قدرت گفتمان و زبان، تهران، نشر نی، 1384
13. شمیسا، سیروس، کلیات سبک شناسی، تهران، نشر فردوس، چاپ دوم، 1373.
14. شهیدی، سید جعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، مرکز نشر دانشگاهی،1362
15. صدوق، ابوجعفر، عیون الأخبار الرضا (ع)، ج 2، محقق و مصحح مهدی لاجوردی، تهران، چاپ اول، 1378
16. صفوی، کورش، معنی شناسی کاربردی، تهران، همشهری، 1382.
17. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، مصر، دار المعارف، 1960 م.
18. طقوش، محمد سهیل، دولت امویان، ترجمه حجت الله جودکی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چاپ سوم، 1386
19. فتوحی، محمود، سبک شناسی (نظریهها، رویکردها و روشها)، تهران، نشر سخن، 1390
20. فرزدق، همام بن غالب، دیوان الفرزدق، ج 1 و2، مقدمه و شرح مجید طراد، بیروت، دار الکتاب العربی،1427 ق.
21. فرکلاف، نورمن، «تحلیل انتقادی گفتمان»، گروه مترجمان، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها، 1379.
22. کلانتری، عبدالحسین، گفتمان از سه منظر زبان شناسی، فلسفی و جامعه شناختی، تهران، انتشارات جامعه شناسان، چاپ اول، 1391
23. کلبی، هشام بن محمد، الاصنام، تحقیق احمد زکی پاشا، تهران، نشر نو، چاپ دوم،1364
24. محدث اربلی، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، ج 1 و 2، تبریز، بنیهاشمی، چاپ اول، 1381.
25. محمدی اشتهاردی، محمد، پرتوی از زندگانی چهارده معصوم (نگاهی بر زندگی امام سجاد (ع))، تهران، نشر مطهر،1374.
26. مستوفی، حمدالله بن ابی بکر، تاریخ گزیده، تحقیق عبدالحسین نوایی، تهران، امیرکبیر، چاپ سوم، 1364.
27. مک دانل، دایان، مقدمهای بر نظریههای گفتمان، ترجمه: حسینعلی نوذری، تهران، فرهنگ گفتمان، چاپ اول، 1380.
28.هاشمی، سید احمد، جواهر البلاغه فی المعانی، البیان و البدیع، بیروت، صیدا، المکتبه العصریه، بی تا.
29. وان دایک، تئون. ای، مطالعاتی در تحلیل گفتمان: از دستور متن تا گفتمان کاوی انتقادی، گروه مترجمان (پیروز ایزدی، شعبانعلی بهرامپور، محمدجواد غلامرضا کاشی، علیرضا خرمایی، تژا میرفخرایی)، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه، 1389.
30. یارمحمدی، لطف الله، در آمدی به گفتمان شناسی، تهران، نشر هرمس، چاپ اول، 1391
31. یحیایی ایله ای، احمد، وب سایت ارتباطات اجتماعی http://www.yahyaee.com
32. Fairclough, N, Language and Power, London, Group.uk. Limited, 1996.
33. Searle, J, Speech Acts, Cambridge, University press, 1969.