مقدمه
به گاه مرگ معاویه بنابی سفیان و خودداری امام حسین (ع) از بیعت با یزید[1]، کوفیان نغمه مخالفت، ساز کرده و با اجتماع در منزل سلیمان بن صرد خزاعی بر دعوت امام حسین (ع) به کوفه همصدا شدند[2] و طی نامههای بسیاری، آن حضرت را به کوفه دعوت کردند[3]. امام (ع) نیز پس از تدبر و تحقیق در باب گفتار کوفیان راه کوفه در پیش گرفت[4]. با این حال، کوفیان نتوانسته یا نخواسته امام حسین (ع) را یاری دهند و آن حضرت پس از رسیدن به کربلا همراه با 72 تن از یارانش در مبارزه با حکومت اموی به شهادت رسید[5]. شهادت امام حسین (ع)، ورود کاروان اسرا به کوفه، خطبههای آتشین حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) در کوفه، وجدانهای خفته کوفیان را بیدار کرد، به گونهای که از کرده خویش پشیمان شده و در صدد جبران برآمدند[6]، از این رو گروهی از آنها در اندیشه خونخواهی امام حسین (ع) برآمده و قیام کردند. نخستین آنها توبهگذاران یا همان توابین بودند[7]. در پی آنها مختار بن ابی عبید ثقفی با این هدف اساسی قیام کرد[8]. البته بهرغم هدف مشترک و شیعه بودن سران دو قیام، با دیدگاه و روشهای متفاوتی در پی تحقق هدفشان بودند.
در پژوهش حاضر برآنیم پس از تبیین دیدگاه و روشهای انقلابی دو گروه، علل و عوامل عدم اتحاد و فرجام متفاوت دو قیام را دریابیم. این پژوهش اساساَ در پی پاسخ به این مسئله اصلی است و آن را با نگاه جامعهشناسی تاریخی و بررسی تطبیقی در دو قیام هم عصر، مورد توجه قرار خواهد داد.
نگاه اجمالی به دو قیام
آنگونه که گذشت توابین نخستین گروهی بودند که در اندیشه خونخواهی امام حسین (ع) بر آمدند. آنها که از بیوفایی و پیمانشکنی خویش نادم بودند، در اندیشه توبه و تدارک آن برآمدند، از این رو در نخستین جلسه خود در سال 61 ق، «سلیمان بن صرد» را به رهبری برگزیده، زمان قیام را ربیعالاخر سال 65 و وعدهگاه خویش را نخیله قرار دادند. در پی آن، تحرکات پنهانی و مخفیانهای داشته و خود را برای شورش و قیام آماده میکردند. آنها با مرگ یزید و سستی امور حکومت، قیام خود را آشکار کرده[9] و پس از تدارک مقدمات قیام به منظور مقابله با سپاه شام و انتقام از عبیدالله ابن زیاد و دیگر عاملان حادثه کربلا عزم آن دیار کردند. هرچند سپاه شام در این زمان (به دلیل مرگ مروان بن حکم و اشتغال عبدالملک بن مروان به امور جانشینی) با مشکل فرماندهی روبهرو بود، اما ابنزیاد، فرمانده کل سپاه اموی بر این مشکل فائق آمد و بهرغم شجاعت فراوان گروه تواب در عینالورده بر آنها غلبه یافته و جمله توابین در این نبرد به شهادت رسیدند[10]. تنها رفاعه بن شداد و هزار نفر از باقیماندههای توابین توانستند با استفاده از تاریکی شب گریخته و به کوفه باز گردند[11].
پس از افول ستاره قیام توابین در عینالورده، مختار بن ابیعبید ثقفی، دیگر خونخواه امام حسین (ع)، با گردآوری باقیماندههای گروه تواب[12] و کسب حمایت ابن حنیفه[13] و دیگر شیعیان، جنبشی دیگر بر ضد حکومت اموی سامان داد. مختار توفیق یافت بر کوفه تسلط یابد[14] و پس از تثبیت نسبی قدرتش، به قاتلان امام حسین (ع) بپردازد و آنها را مجازات کند[15]. توفیقات اولیه مختار، مخالفان زیادی برای وی پدید آورد، به گونهای که اشراف قبایل کوفی، امویان و مصعب بن زبیر[16] درصدد جنگ با او بر آمدند. خلاصه آنکه در دو نبرد «مذار» و «حرواء» نیروهای زبیری و اشراف قبایل کوفی و بصری بر مختار و همراهانش غلبه یافته و بر کوفه مسلط شدند[17]. بدین ترتیب، امارت مختار نیز چندان نپایید و همراه با بسیاری از یارانش جان خود را در راه احقاق حقوق اهلبیت (ع) فدا کردند.
مقایسه جایگاه و پایگاه سران دو قیام
با آنکه سلیمان بن صرد خزاعی، رهبر توابین، بزرگ طایفه خزاعه و از کبار و زهاد زمان خود بود و از همنشینی امام علی (ع) و امام حسن (ع) بهرهمند بود[18]، به نظر میرسد دیگر شخصیتهای همراه او چون مسیب بن نجبه فرازی، عبدالله بن وال تمیمی، عبدالله بن سعد بن نفیل و رفاعه بن شداد بجدلی بهرغم کبر سن، جایگاه و پایگاه والایی نداشته و در جریان واقعه کربلا و پس از آن بود که نام و نشانی یافتند[19]. در حالی که مختار، افزون بر آنکه نام و نشان پدر (ابوعبید بن مسعود ثقفی) را به یدک میکشید[20]، از سیزده سالگی مشق جنگ کرده و در امور آن زبده بود[21] و حتی تجربه اداره مدائن را در ایام حکومت امام علی (ع) داشت[22]. در جریان واقعه کربلا نیز با پناهدادن به مسلم بن عقیل[23] و پس از آن با دفاع از کعبه، نزد مردم عراق و حجاز، به ویژه شیعیان پایگاهی ویژه یافت[24]. همچنین سوای عشیره شهرهاش (ثقیف)[25] از حمایت افراد صاحب نفوذی چون عبدالله بن عمر بن خطاب بهرهمند بود، به گونهای که در چند موضع با وساطت او از بند ابنزیاد و زبیریان رهایی یافت[26]. دیگر همراهان مختار، به ویژه ابراهیم بن مالک اشتر نیز عشیره و یاران پرشماری داشت که در کنار نام و نشانش، وی را چهرهای صاحب نفوذ و مهم ساخته بود[27]. مختار نزد موالی کوفه هم پایگاهی درخور داشت و جمله آنها، به خصوص ابوعمره کیسان مرید او بوده و به تدبیر و کیاست او ایمان داشتند[28].
اختلاف دیدگاه و روش انقلابی دو گروه
بهترین راه برای آگاهی از دیدگاه سران تواب و مختار در قیام بر ضد مسببان حادثه کربلا و عقاید و باورهایشان در خصوص چگونگی تحقق هدفشان، سخنان آنهاست. این سخنان به مثابه اعلامیههای تبلیغاتی دو گروه میتواند زوایای تاریک دو قیام را روشن سازد. جوهره اصلی سخنان توابین از نخستین گردهمایی آنها به سال 61 ق تا هنگام حضور در عینالورده همواره، درباره مضامینی چون ملامت نفس، آخرتگرایی، بیتوجهی به دنیا و امور دنیوی، احساس گناه و قصور در برابر قتله دشت طف و شهادتطلبی میچرخید[29]. نمونه آن، سخنان صخیر بن حذیفه مزنی است. او در نخیله سخنان سلیمان را در باب بیاعتنایی به دنیا چنین تایید کرد:
... قسم به خدایی که جز او خدایی نیست، در مصاحبت کسانی که قصد و نیت دنیا دارند خیری نیست. ای مردم! توبه از گناه و خونخواهی پسر دختر پیامبر، ما را به قیام واداشته، دینار و درهمی همراه نداریم، به طرف دم شمشیرها میرویم و نوک نیزهها... [30].
بنابراین به نظر میرسد ویژگیهای یاد شده برای سران توابین، چون کبر سن و جایگاه معنوی آنها، رنگ و بوی مذهبی به فعالیتهای آنها میداد و دغدغه اصلی آنها چگونگی رویارویی با پروردگارشان هنگام پرسش از آنچه در باب فرزند رسولش روا داشته بودند، از اینرو فعالیتهای آنها بیش از آنکه جنبه نظامی داشته باشد، رنگ و بوی مذهبی داشت. خفقان حاکم بر جامعه اموی معاصر آنها نیز عاملی شد تا تنها راه تحقق هدفشان را جانفشانی و شهادتطلبی دانسته[31] و معیارهای گزینش دشواری برای جذب نیرو داشته باشند. در حقیقت، براساس همین مبنا بود که آنها از پذیرش پیشنهادهای مکرر حاکم زبیری کوفه و درخواست اتحاد زفر بن حارث (به دلیل عدم مشروعیت سیاسی و مذهبی حاکمیت دو گروه، سابقه و کینه و عداوتشان با اهلبیت (ع)) استنکاف ورزیدند[32]. افزون بر آن، رهبر قیام در مواضع مختلف تعمداً خط و مشی قیام را یادآور میشد، تا کسی جز با نیتی که بر آنند همراهشان نشود. این روش در عین حال که بر خلوص لشکریان میافزود، شمار آنها را تقلیل میداد، چنان که در نخیله، بعد از اتمام سخنان سلیمان در باب بیاعتباری دنیا و بیاعتنایی به آن، بالغ بر هزار نفر از یارانش او را ترک کردند. نمونه دیگر از این روش را هنگام حرکت گروهش از نخیله به سوی شام شاهدیم. رهبر قیام با حرکت شبانه و سریع نیروها از نخیله به سوی دیر اعور، بسیاری از افراد همراه خویش را جای گذاشت تا مبادا عدم خلوصشان باعث آشفتگی سپاه شود[33]. عدم دعوت و کسب تکلیف توابین از امام سجاد (ع) نیز میتواند معلول دیدگاه آنها و راه و روش قیام باشد، زیرا افزون بر آنکه دعوت از امام (ع) را پس از عهدشکنیهای پیاپی موجب اغرای به جهل و اتهام سفاهت میدانستند، با شهادت خویش در پی اثبات مودت و ارادت به اهل بیت (ع) بودند، از این رو به شهادت امام سجاد (ع) پس از حادثه کربلا خرسند نبودند.
در باب دعوت از محمد بن حنفیه نیز به نظر میرسد که توابین برای پذیرش بزرگترین پسر باقی مانده علی (ع) به عنوان حامی معنوی نهضت آمادگی نداشتند، زیرا او از اعقاب مستقیم پیامبر (ص)، از نسل فاطمه (س) نبود. توابین بر ایده جانشینی از طریق رابطه خونی با پیامبر (ص) معتقد بوده و تأکید داشتند، نه فرزندی علی (ع)، از اینرو در سخنان آنها همواره بر رابطه حسین (ع) با پیامبر (ص) از طریق فاطمه (س) تأکید میشد[34].
اما مختار بر خلاف توابین قدرت سیاسی را راه تحقق هدف خویش و مقدم بر انتقام از قاتلان امام حسین (ع) میدانست و در این راه از تمامی ابزارها بهره برد. او در نخستین گام، حمایت محمد بن حنیفه را کسب نمود[35] و خود را چون منجیای برای فراهم آوردن اسباب رضایت همه گروهها معرفی میکرد، از اینرو، بر خلاف گروه تواب که از بیاعتنایی به دنیا میگفتند، به هوادارانش مژده فتح، ظفر و سعادت دنیوی و اخروی میداد[36]. بر همین اساس، او با شعار خونخواهی امام حسین (ع) حمایت شیعیان را به دست آورد[37] و با نوید دادخواهی و عدالتگستری، بیش از بیست هزار موالی کوفی را با خود همراه کرد[38]، همچنان که با گفتارهای موزون نیز راه رخنهای در دل اعراب که دستی قوی در شعر و شاعری داشتند، یافت[39] و با اعطای پُستهای حساس آنان را نواخت[40]. افزون بر آن با بهرهگیری معنوی از کُرسی[41] قیام خویش را پاسخی به آرمانهای اعراب جنوبی، بهویژه یمنیان که از نخستین هوادارانش بودند[42]، نشان داد، زیرا در دوران پیش از اسلام، صیانت از اماکن مقدس برعهده طایفههای مشخصی از اعراب جنوبی و امتیازی به حساب بود[43]. علاوه بر آن، اعراب قبایل عربستان جنوبی همچون مختار که کرسی را پیشاپیش لشکریان حرکت میداد، به هنگام جنگ نشان قبیلهای را به زعم آنکه فتح و ظفر میبخشاید، همراه خود میبردند. نمونه آن تمسک بنی بکر بن وائل به قبه عبدالله بن حنظله در روز ذوقار است[44]. از این روست که نخستین نگهبانان کرسی (موسی پسر ابوموسی اشعری و حوشب برسمی) و تکریمکنندگان آن از قبیلههای شبام، نهند، خارف و شاکر که نسب یمنی داشته، بودند[45]. تأثیر این سیاست مختار بدان پایه بود که پیروزی ابراهیم بر سپاه شام مایه شگفتی گروهی شد و آن را نتیجه تمسک به کرسی پنداشتند[46]. افزون بر آن، مختار حتی با زبیریانی که به دلیل سابقهشان در قیام توابین محل اعتماد واقع نشدند، همراه شد و پس از تسلط بر کوفه نیز هر چند به ظاهر و از روی خدعه از درِ اطاعت در آمد[47]، زیرا در آن شرایط که درگیری همزمان با امویان و زبیریان برای او دشوار بود، به چنین سیاستی برای بقای امارتش هم نیاز داشت[48]. با این زمینهها میتوان گفت که بر خلاف جنبش خودجوش و مذهبی توابین، جنبش سازمانیافته مختار از تمامی ابزارها برای تحقق هدف قیام بهره برد، در حالی که در دیدگاه سران توابین تنها راه تحقق هدف، جان فشانی و شهادتطلبی بود که بدیهی است تنها شیعیان مؤمن و معتقد میتوانند آن را تحقق بخشند. آنان با تکیه بر این باور، برای وسیله، اصالتی هم پایه هدف قائل بوده و جنبششان عربی ـ شیعی محض بود.
تأثیر دیدگاه و روش دو قیام در فرجام آنها
غلبه احساس گروه تواب بر تدبیر و دوراندیشی آنها باعث شد شتابزده و پیش از فراهم آوردن مقدماتی جامع، به قیام بپردازند. اثر این شتاب را در حضور کمرنگ شیعیان در نخیله و دیر رسیدن شیعیان بصره و مدائن میبینیم[49]. خط مشی قیام که گروندگان به آن تنها در پی امور اخروی و گریزان از دنیا و متعلقات آن بودند، به همراه راه و روش تحقق هدف که همانا جانفشانی و شهادتطلبی بود، در جامعه آن روز کوفه اقبال عام نیافت، از اینرو، از لحاظ کمی، قلیل و آسیبپذیر شدند[50]، زیرا در هر عصری بسیار نیستند کسانی که تنها برای اهداف معنوی و اخروی به جانفشانی بپردازند. معیارهای گزینش دشوار توابین نیز باعث شد از همکاری و همراهی کسانی، چون زفر بن حارث و سنگر ساختن قلعه مستحکم قرقسیاء غافل شوند[51]، حتی بسیاری از همراهان آنها در پی چنین سختگیریهایی گروه تواب را ترک کردند[52]. به دیگر سخن، با چنین دیدگاه و راه و روشِ تحقق هدف، شمار آنان نمیتوانست فراتر از چهار هزار و اندی که همراه سلیمان در عینالورده حضور یافته، باشند. این تعداد قلیل هر چند در نیت و باور راسخ، در مقابل خیل عظیم نیروهای شامی آسیبپذیر بود و نتیجه آن فراتر از آنچه شد، نمیتوانست باشد.
اما مختار در عین حال که در اندیشه انتقام از مسببان حادثه کربلا بود، جمله گروهها را بر ضد حکومت از محمد بن حنیفه و بنیهاشم گرفته تا موالی و امویان، زبیریان و اشراف کوفی، نواخت و با خود همراه کرد تا جنبشی سازمان دهد که ابزار تحقق هدفش باشد. مختار ضرورت قدرت سیاسی را برای تسهیل تحقق هدفش دریافته بود و باور داشت که این مهم بدون سیاس بودن و بهرهگیری از تمامی امکانات و نیروهای تأثیرگذار در کوفه، میسر نخواهد شد. هر چند همراهی گروههای عقیدتی و سیاسی گوناگون با مختار به درازا نکشید و برخی، چون موالی، اشراف کوفی و زبیریان عامل سقوط امارتش شدند[53]، اما توفیق یافت بسیاری از قتله دشت طف را به بدترین شکل مجازات کند و شادی و دعای خیر اهلبیت (ع) را باعث شود[54].
نتیجه
توابین و مختار با آنکه مذهب تشیع داشته و انتقام از مسببان حادثه کربلا را وجهه همت خویش ساخته بودند، اما دیدگاه متفاوتی به امور داشته و هر کدام راه و روش خاصی برای تحقق هدف خویش اختیار کردند؛ جنبش خودجوش و مذهبی توابین راه حل نظامی را باور نداشت و با کشتن یا کشته شدن در پی اثبات مودت خویش به اهلبیت (ع) و جبران قصورشان در حق امام حسین (ع) و یارانش بود. آنها باور داشتند برای خارج نشدن از مسیر متعالی نهضت، همکاری گروههای غیر شیعه و افراد خواهان دنیا را نباید پذیرفت، از این رو دیدگاه و راهحل آنها در جامعه معاصرشان اقبال عام نیافت و در برخورد با شمار کثیر لشکربن زیاد در عینالورده، شکست خورده و اکثر قریب به اتفاقشان به شهادت رسیدند.
در مقابل، مختار باور داشت که جز با راه حل نظامی و فراهم آوردن گروههای عقیدتی و سیاسی تأثیرگذار در عراق نمیتوان به هدف رسید، از این رو با فراهم آوردن مقدماتی جامع، حمایت معنوی ابنحنیفه را به دست آورده و با گرد هم آوردن گروههای مختلف، چون موالی، اشراف کوفی و بصری و شیعیان، کوفه را مقر قیام خویش ساخت و توفیق یافت بسیاری از قتله دشت طف را مجازات کند و باعث شادی و دعای خیر اهلبیت (ع) شود.
منابع
ابنابی الحدید، عبدالحمیدبنهبه الله، شرح نهج البلاغه، بیروت، دارالمکتبه الحیاه، بیتا.
ابناثیر جزری، عزالدین، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارالصادر، 1399 ق.
ابناعثم، ابومحمد احمد کوفی، الفتوح، بیروت، دارالفکر، 1412ق.
ابنجوزی، عبدالرحمنبنعلی، تذکره الخواص، قم، منشورات الشریف الرضی، 1418ق.
ابنخلدون، ابوزید عبدالرحمنبنمحمد، تاریخ ابنخلدون، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1364 ش.
ابنعبدربه، احمدبن محمد، عقد الفرید، تصحیح احمد امین، ابراهیم الابیاری و عبدالاسلام محمد هارون، بیروت، دارالکتاب العربی، 1403ق.
ابنقتیبه دینوری، عبداللهبنمسلم، الامامه و السیاسه، قاهره، مکتبه و مطبعهالمصطفی، بابی حلبی، 1967م.
ابنکثیر، ابوالفداء اسماعیلبنعمر دمشقی، البدایه و النهایه، تحقیق احمد ابوملحم و دیگران، بیروت، دارالکتب العلمیه، بیتا.
ابننماحلی، نجم الدین جعفربن محمدبن جعفربن هبه الله، میثرالاحزان، قم، تحقیق نشر مدرسه الامام المهدی، 1406ق.
ـــــ، ذوب النضار فی شرح الثار، تحقیق فارس حسون کریم، قم، مؤسسه نشر اسلامی،1416 ق.
اردبیلی، محمدبن علی، جامع الرواه، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی، 1430ق.
افتخارزاده، محمودرضا، اسلام و ایران، تهران، انتشارات رسالت قلم، 1377 ش.
امین، احمد، ضحی الاسلام، ترجمه عباس خلیلی، تهران، اقبال،1377 ش.
بادکوبه هزاره، احمد، «مدخل توابی»، دانشنامه جهان اسلام، زیر نطر دکتر حداد عادل، تهران، 1364ش.
بغدادی، احمدبن علی ابوبکر خطیب، تاریخ بغداد او مدینه الاسلام، بیروت، دارالکتب العلمیه، بیتا.
بلاذری، احمدبن یحیی، انساب الاشراف، بیروت، دارالنشر، 1400 ق.
بلعمی، ابوعلی، تاریخنامه طبری (گردانیده منسوب به بلعمی)، بخش چاپ نشده، به تصحیح و تحیشه محمد روشن، چاپ سوم، تهران، نشر دوم، 1368ش.
بیضون، ابراهیم، ملامح التیارات فی القرن الاول الهجری، بیروت، دارالنهضه العربیه، 1989م.
جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، قم، الهادی، 1378ش.
خلیفهبنخیاط، ابوعمروبن ابی هبیره، تاریخ خلیفهبنخیاط، تحقیق اکرم ضیاءالعمری، نجف،1967م.
خوئی، سیدابوالقاسم، معجم الرجال الحدیث، قم، مدینه العلم، 1409 ق.
دیکسون، عبدالامیر عبد، بررسی سیاسی خلافت اموی، ترجمه گیتی شکری، تهران، طهوری، 1381ش.
دینوری، احمدبن داوود، الاخبار الطول، تحقیق عبدالمنعم عامر، قاهره، بینا، 1960م.
ـــــ، اخبار الطوال، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، 1368 ش.
ذهبی، محمدبن احمد، تاریخ اسلام (حوادث و وفیات 61-80)، بیروت، بینا، 1410 ق.
ریاض، عیسی، الخربیه السیاسیه منذ قیام الاسلام حتی سقوط الدوله الامویه، دمشق، بینا، 1992م.
زرینکوب، عبدالحسین، دو قرن سکوت (از حمله عرب تا ظهور طاهریان)، تهران، انتشارات علمی، 1344 ش.
ـــــ، تاریخ ایران بعد از اسلام؛ تهران، انتشارات امیرکبیر، 1363ش.
سالم، سیدعبدالعزیز، تاریخ الدوله العربیه، بیروت، دارالنهضت العربیه، بیتا.
سید، مجدی فتحی، تاریخ السلام و المسلمین فی العصر الاموی، دارالصحابه للتراث طنطا، 1418ق.
شهیدی، سیدجعفر، قیام حسین (ع)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی،1365 ش.
ـــــ، پس از پنجاه سال، پژوهشی تازه پیرامون قیام امام حسین (ع)، تهران، دفتر نشرفرهنگ اسلامی، 1372 ش.
ـــــ، زندگانی علیبنحسین‡، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1371ش.
صاحبی، محمدجواد، مقتل الشمس، قم، انتشارات هجرت، 1372 ش.
طبری، ابوجعفر، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، منشورات مؤسسه الاعلمیللمطبوعات، بیتا.
طقوش، محمد سهیل، تاریخ حکومت امویان، ترجمه حجتالله جودکی، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، بیتا.
طوسی، ابوجعفر محمدبن حسن، اختیار معرفه الرجال (رجال الکشی)، تصحیح حسن مصطفوی، مشهد، دانشگاه مشهد، 1348 ش.
ـــــ، اختیار معرفه الرجال (رجال کشی)، تحقیق سیدمهدی رجائی، قم، مؤسسه آلالبیت (ع) لاحیاء التراث، 1404ق.
فوزی نجار، د. حسین، الاسلام والسیاسه، بحث فی اصول النظریه السیاسیه و نظام الحکم فی الاسلام، قاهره، مطبوعات الشعب، 1977م، 184-185.
کحاله، عمر رضا، معجم قبائل العرب، بیروت، مؤسسه الرساله، 1414 ق.
انوشه، حسن، «از اسلام تا سلاجقه» تاریخ ایران کمبریج، دانشگاه کمبریج، تهران، امیرکبیر، 1363ش.
مامقانی، عبداللهبنمحمد حسن، تنقیح المقال، نجف، 1349-1352 ق.
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدررأخبارالائمه الاطهار (ع)، بیروت، داراحیاء التراث العربی،1987م.
مسعودی، ابوالحسن علیبنحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق محمدمحیی الدین عبدالحمید، بیروت، دارالمعرفه، بیتا.
مسکویه رازی، احمدبن علی، تجارب الامم، حققه و قدم له الدکثور ابوالقاسم امامی، تهران، دارالسروش،1366.
مغنیه، محمدجواد، الشیعه و الحاکمون، بیروت، مکتیه الهلال و دارالجواد، 1981م.
مفید، محمدبن محمدبن نعمان، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، قم، مؤسسه آلالبیت (ع)، 1413 ق.
مقرم، سیدعبدالرزاق موسوی، تنزیه المختار، قم، انتشارات شریف رضی، 1411 ق.
منقری، نصربن مزاحم، وقعهالصفّین، تحقیق عبدالاسلام محمد هارون، قم، مکتبه آیتالله مرعشی نجفی، بیتا.
ورداسبی، ابوذر، ایران در پویه تاریخ، تهران، قم، 1357 ش.
یعقوبی، احمدبن محمدبن واضح، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دارالصادر، بیتا.
ـــــ، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، علمیو فرهنگی، 1374ش.
Hawting. G. R, The First Dynasty of Islam, The Umayyad Caliphate AD 661-750,Second edition, Londan,1896.
Jafari, S.H.M, The Origins and Early Development of Shi’a Islam, American University of Beirut, 1976.
The Cambridge History of Islam, Edited by p. m. Holt, Ann.k. S. Lambton, Bernard Lewis, Cambridge University, 1970-1977.