مقدمه

یکی از ابعاد انکارناپذیر قیام عاشورا، بُعد حماسی این واقعه و سیره و رفتار شجاعانه و دلیرانه امام حسین (ع) و یارانش در سیرِ قیام و به ‌ویژه در روز عاشورا‌ست. اگرچه در این باره اخبار و گزارش‌های معتبر کهنِ بسیاری وجود دارد، اما بسیاری از مورخان و مقتل‌نگارانِ دوران صفویه و قاجار، با ارائه گزارش‌های غیرمعتبر و نادرست بسیار و تشبیه و پیوند زدن این واقعه به داستان‌های قهرمانان ملی و افسانه‌ای در آثار ادبی ـ تاریخی و مذهبی همانند: شاهنامه‌ها و مختار‌نامه‌ها و حمزه‌نامه‌‌‌‌ها، تفسیر و برداشت حماسی ـ اسطوره‌ایِ خاصی از بُعد حماسی این واقعه ارائه کرده‌اند که پیش از پرداختن به تبیین این قرائت و مسائل دیگر مربوط به آن، مناسب است تعریفی از دو واژه «حماسه» و«‌اسطوره» و رابطه میان آن دو ارائه شود.

چیستی اسطوره و حماسه و نسبت میان آن دو

«حماسه»، از ماده «حمس»، واژه‎ای است تازی و به معنای دلاوری، دلیری، شجاعت و شدت و صلابت در امر دین و جنگ[1]. «‎اسطوره» نیز واژه‎ای تازی و از ماده «‌سطر» به معنای نوشتن است[2]، اما در فرهنگ‎های فارسی این واژه به سه معنای سخن پریشان و بیهوده، سخن باطل و افسانه معنا شده است[3].

اما تعریف اصطلاحی اسطوره، مبتنی بر دیدگاه اسطوره‌ شناس و اسطوره پژوه است، چرا که مکاتب گوناگون بر اساس اصول و موازین مورد پذیرش خود، تعاریف گوناگون از این واژه ارائه کرده‎اند. بنا‌بر‌این، ارائه تعریفی دقیق و نسبتاً فراگیر از آن، بحثی پیچیده و طولانی و خارج از موضوع این نوشتار را می‎طلبد. البته در اینجا برای ارائه تعریفی ساده و روشن از اسطوره، اجمالاً می‎توان گفت که از ‌این واژه ، دو تعریف متضاد شده است:

1. تعریف اسطوره ‌شناسان که در اسطوره معنایی «‎رمزی» یافته و آن را الگویی نیکو که منشأ فوق انسانی دارد و همچون سنتی مقدس که از گذشتگان به بازماندگان می‎رسد؛ از این‎رو پیروی از آن لازم است[4]. توضیح بیشتر در این باره آنکه اسطوره براساس این تعریف، با تاریخ، بیگانه و حتی ضد آن است، چون زمانِ اسطوره، زمان سرمدی یا زمان بی‎زمان است و این ویژگیِ ذاتی اسطوره است که به آن «بازگشت جاودانه» گویند. چون اسطوره، نمودار الگو و سرمشق یا عین ثابت است، از این‎ رو باید بی‎وقفه تکرار شود[5].

2. تعریفی متداول از عصر یونان باستان تا عصر حاضر که اسطوره را امری «بی‎معنا» و داستانی موهوم تلقی کرده‎اند[6].

اما اینکه حماسه و اسطوره چه ارتباطی و نسبتی با هم دارند، از دیدگاه برخی محققان و اسطوره‎ شناسان، حماسه، زاده اسطوره است؛ حماسه راستین و بنیادین، تنها از دلِ اسطوره بیرون می‎آید. از این رو حماسه تنها در فرهنگ و ادب مردمانی پدید می‎آید که تاریخی کهن و اسطوره‎ای دیرین دارند[7].

نکته دیگر، رابطه میان افسانه و اسطوره است. اسطوره در فارسی گاهی با افسانه یکی دانسته شده است، در حالیکه اکنون این دو واژه به یک معنا نیستند. افسانه، داستان‎ها و حکایت‎های مردمی است که بر سر زبان‎ها روان است، اما هنوز به گونه‎ای پیکره فرهنگی و سازمان و سامان اندیشه‎ای که اسطوره نامیده می‎شود، نیافته است. به دیگر سخن، افسانه‎ها، داستان‎هایی پراکنده و بی‎سامان هستند که می‎توانند مایه‎ها و بنیادهایی ساختاری شمرده شوند که سرانجام اسطوره از آن‌ پدید خواهد آمد. به تعبیر سوم، افسانه‎ها، پاره‎هایی گسسته و مایه‎های خام از گونه‎ای جهان‌شناسی رازآمیز و باستانی می‎توانند بود که آن را اسطوره می‎نامیم، چنان‌که از سوی دیگر، افسانه‎ها می‎توانند پاره‎ها و بخش‎هایی از اسطوره‎ای کهن باشند که کارایی و ارزش خود را چونان پیکره‎ای زنده و فرهنگی از دست داده است[8].

تبیین قرائت

براساس روایت و برداشت حما‌سی از تاریخ عاشورا، هر چند امام حسین‌ (ع) و یارانش در روز عاشورا از نظر کمیت و عِدّه در برابر سپاه چند هزار نفری عمر سعد اندک بودند، اما چون ایمان و باور الهی بسیار بالایی داشتند و از روحیه و انگیزه نبرد بسیار خوبی بهره‌مند بودند، با شجاعت و دلیری خاصی به میدان نبرد پا گذاشته و ‌جنگیدند تا جایی که هر کدام از آنان برابر با چندین تن از سپاه یزید، توانایی مبارزه و جنگاوری داشتند. به تعبیر دیگر، نقش آفرینان تاریخ عاشورا و در رأس آنان امام حسین ‌(ع)، انسان‌های فوق‌العاده و استثنایی بودند و حادثه‌ای را که آفریدند، حادثه‌ای بی‌نظیر یا لااقل کم نظیردر تاریخ اسلام بوده است. آنان قدرت و توانمندی جسمی ویژه‌ای داشته و هر یک از آنان هنگام مبارزه و نبرد، از خود شجاعت‌ها و دلیری‌های‌ فوق‌العاده نشان دادند.

اما در دوران صفویه تا مشروطه، به سبب زمینه‌ها و عواملی، این بُعد از واقعه عاشورا، با رویکرد حماسی ـ اسطوره‌ای، روایت شده و شاخص‌ها و ویژگی‌های خاصی برای آن یاد شده است. برای نمونه،‌ وقتی بسیاری از مورخان و مقتل‌نویسان این دوره خواسته‌اند شجاعت، توان و قدرت جنگاوری امام‌ (ع) و یارانش را تبیین و ترسیم کنند، با استناد به برخی از گزارش‌های غیرمعتبر، کشته‌های سپاه عمر سعد را به دست هریک از یاران حضرت، ده‌ها، صدها و حتی هزاران تن نوشته‌اند! یا شیوه مبارزه امام‌ (ع) و یارانش و کشتن سپاه دشمن را افسانه‌ای گزارش کرده‌اند. از این‌رو هر چند نقش‌آفرینی آنان در مدت و زمان معینی بوده، اما به اقتضای تعریف نخست اسطوره، به سبب فرازمان و فرامکان بودن این حادثه، کار سترگ آنان در تاریخ ماندگار شده و محدود به عصر خویش نشده و با درنوردیدن زمان، برای نسل‌های آینده در هر برهه و عصری، الگو شده است.

پیشینه این قرائت

اگرچه ‌گزارش‌های معتبرِ بسیاری درباره شجاعت و دلاوری امام حسین‌ (ع) و یارانش (از جمله: احتجاجات و سخنان حما‌سی و عزت‌مدار امام حسین‌ (ع) و برخی از یارانش در سیر نهضت و نیز رجزهای حماسی و تشجیع‌کننده و مبارزه و نبرد جوانمردانه و شجاعانه آنان در روز عاشورا) زمینه مناسبی برای برداشت و قرائت حماسی شد‌ه است، اما نمی‌توان هیچ مأخذ و سند مشخصی درباره آغازِ برداشت و رویکرد رسوم و جا افتاده از مفهوم شجاعت و حماسه که در عصر صفوی و قاجار در میان ایرانیان رواج داشته، ارائه کرد. به نظر می‌رسد از زمانی که ادبیات شاهنامه‌ای و نقّالی که مبتنی بر روایت حماسی ـ اسطوره‌ای از جنگاوری قهرمانان ملی و افراد اسطوره‌ای در تاریخ ایران بوده است، در فرهنگ اجتماعی ایرانیان رسوخ کرد و با زندگیِ فردی و اجتماعی آنان عجین شد، به تدریج اینگونه برداشت و قرائت حماسی از واقعه عاشورا پا به عرصه وجود گذاشته باشد. البته به نظر می‌رسد انگیزه اصلی چنین رویکردی به این واقعه، اِشباع و اِرضای حس قهرمان‌پرستی ملی و قومی است، به ویژه آنکه اگر آن قهرمان، قهرمانی دینی و پیشوایی مقدس باشد که از یک سو، با آخرین پیامبر و فرستاده خدا، نسبت خویشاوندی داشته و از سوی دیگر، جایگاه خاصی در حد امام و مقتدا در باورهای دینی مردم داشته است که به سبب رویارویی و عدم تسلیم در برابر خواسته‌های حیوانی و دین‌ستیزانه گروهی ظالم، با گروهی از یارانش در کمال عزت و سرافرازی، مظلومانه شهید شدند. چنین انسان‌هایی براساس نگرش هر انسان پاک سرشت و عدالتخواهی، شایسته بالاترین ستایش‌ها هستند و برای همیشه، الگو و قابل اقتدا. برخی مورخان و مقتل‌نویسان و حتی شاعران دوران مورد بحث، با چنین نگرشی به گزارش و روایت تاریخ عاشورا پرداخته‌ و چون درصدد تفسیر و ترسیم سیمای حماسی از امام (ع) و یارانش بوده‌اند، دچار تحریفات و وارونه نویسی‌های بسیار در گزارش تاریخ این واقعه شده‌اند که در ادامه، با بیان شاخص‌ها و ویژگی‌های این قرائت، به این موضوع پرداخته می‌شود.

شاخص‌ها و ویژگی‌ها

1. ترسیم و تصویر اغراق‌آمیز از قدرت و شجاعت و شیوه نبرد امام حسین‌ (ع) و یارانش

یکی از شاخص‌های مهم در قرائت حماسی ـ اسطوره‌ای از واقعه عاشورا، تفسیر ناهمگون و برداشت نادرست از شجاعت و دلاوری امام (ع) و خاندان و یارانش است. اینگونه برداشت را می‌توان در موارد ذیل یافت: ارائه گزارش‌های اغراقآمیز و غیرواقعی از چگونگی به میدان رفتن و مبارز طلبیدن و در نهایت، نبرد تک تک یاران امام (ع)[9]، تعداد جراحت‌ها و زخم‌های بدن امام (ع)، آمار عجیب و غریب از تعداد سپاهیان عمر سعد و بسیاری آنان در زمان محاصره و نبرد با امام (ع) و یارانش و آمار بالای کشته‎ها و زخمی‎های دشمن به دست امام (ع) و یارانش تا جایی که صدها، هزاران و حتی ده‎ها و صدها هزار نفر نوشته شده است![10] البته دربندی که ضعیف‌ترین، دروغ‌ترین و پرخرافه‌ترین گزارش‌ها را از واقعه عاشورا در نگاشته خود ارائه کرده، ناچار شده تا کشته شدن این تعداد از سپاهیان عمر سعد را با توجیه عجیب و نادرستِ هفتاد[11] یا هفتاد و دو[12] ساعت بودن روز عاشورا! به ذهن خواننده و مخاطب القا کند.

به نظر می‌رسد مورخان و مقتل‌نویسان این دوران با برداشت نادرست و تفسیر عوامانه از قدرت و شجاعت امام (ع) و یارانش، شجاعت و دلاوری آنان را به گونه‌ای تفسیر کرده‌اند (مثلاً طول شمشیر و نیزه‌‌شان چند متر و چند ذرع بود یا ابزار و ادوات جنگی آنان به گونه خاص می‌برید یا قطع می‌کرد و یا آنان با شیوه خاص در میدان جنگ، نهیب و فریاد زده و سپاهیان عمر سعد را مورد حمله قرار داده و آنان را می‌کشتند) تا خوانندگان و شنوندگان را تشجیع کرده و توجه و در نهایت، شیفتگی و شیدایی آنان را به امام حسین‌ (ع) و یارانش برانگیزانند. در حالی که گزارش‌های معتبر کهن، شجاعت و قوت قلب امام حسین‌ (ع) و یارانش را منطقی، منطبق بر واقع و قابل باور، ترسیم و تفسیر کرده‌اند. برای نمونه، ابن ابی‌‌الحدید در توصیف شجاعت، تسلیم ناپذیری و ستم ستیزی امام (ع) نوشته است:

روز طفّ گفتند: هیچ مغلوبی را شجاعتر از او ندیدم که از برادران، خاندان و یارانش تنها مانده باشد، او مانند شیر خشمگین، سواره نظام را نابود میکرد. گمان تو درباره مردی که از ستم‌پذیری و تسلیم شدن خودداری کرد، چیست؟ مردی که خود، پسران، برادران و عموزادگانش با آنکه به آنان امان داده شد و سوگندهای استوار بر آنان خوردند که در امان خواهند بود، چندان جنگیدند که کشته شدند. او کسی است که خودداری از تسلیم و زبونی را برای عرب، معمول کرد، چندان که پس از او پسران زبیر، مهلّب و دیگران به او اقتدا کردند[13].

همچنین او ذیل گزارش درباره کسانی که ستم نپذیرفته‌اند، ستم ناپذیری امام حسین‌ (ع) را چنین توصیف کرده است:

سرور و آقای این افراد که به مردم غیرت و مرگ را زیر سایه شمشیرها آموخت و آن را بر پستی و زبونی برگزید، ابوعبدالله حسین‌بن علی‌بن ابی‌طالب ‌(ع) است که بر او و یارانش امان عرضه شد، اما حضرت تن به خواری نداد[14].

2. تفسیر و ترسیم مبالغه‌آمیز و نادرست نیرومندی و شجاعت برخی افراد خیالی سپاه دشمن

از دیگر شاخص‌های این قرائت، تصویر مبالغه‌آمیز و نادرست توانمندی و جنگاوری سپاه یزید با هدف نیرومندتر و شجاع‎تر جلوه دادن امام حسین‌ (ع) و یارانش است. توضیح آنکه این ویژگی بر این اساس استوار است که برای درک بیشتر عظمت، اهمیت و ارزشمندی کار و اقدام یک فرد یا گروهی، بایستی موانع، چالش‌ها و سختی‌های سهمگین انسانی و غیرانسانی را که با آن روبه‌رو بوده و تحمل کرده‌اند، مطالعه و بررسی کرده و شناخت. چنان‌که یکی از دشواری‌های رسالت پیامبر اکرم (ص) نیز رویارویی و نبرد با مشرکانی بود که از نظر قوای انسانی و تجهیزات و امکانات جنگی، چندین برابر سپاهیان اسلام توانمندی داشتند، اما با این همه، پیامبر (ص) و مسلمانان در بیشتر جنگ‌ها، پیروز میدان بودند که این، عظمت و سترگی کار آنان را در جبهه حق می‌رساند. به هر حال، برخی مورخان و مقتل‌نویسان مقطع مورد بحث، برای پُر رنگ جلوه دادن عظمت و بُعد حماسی و دلیری کار امام حسین‌ (ع) و یارانش در کربلا، به شیوه مبالغه‌آمیز و نادرست از این اصل بهره گرفته‌ وقدرت و توان جنگاوری برخی از افراد خیالی سپاه عمر سعد را برابر با صد و حتی هزارمرد جنگی معرفی کرده و سپس در ادامه، افزوده‌اند که چنین افرادی با آن توانمندی جنگی، مغلوب امام (ع) یا یکی از یارانش شدند[15].

3. توصیف ادیبانه و مسجع وقایع کربلا و شهادت شهدا متأثر از متون حماسی

از دیگر ویژگی‌های این قرائت، توصیف ادیبانه و مسجّع همراه با ادبیات حماسی‎ و تشجیع کننده از حوادث قیام عاشورا و چگونگی به میدان رفتن و مبارز طلبیدن و در نهایت نبرد امام حسین‌ (ع) و یارانش در روز عاشوراست. این توصیف با رویکردی اغراق‌آمیز و در قالب ادبیات نقالی و به سبک شاهنامه‌ها، مختارنامه‎ها و ابومسلم نامه‎ها صورت گرفته است. به نظر می‌رسد علت چنین روایت و توصیفی از وقایع عاشورا، مقبولیت و جذابیت آن نزد توده مردم به سبب تهییج عواطف و احساسات آنان بوده است.

4. پادشاه و شاهزاده پنداری

با توجه به محبوبیت و مقبولیت و جایگاه ویژه القاب و عناوین مربوط به شاهان و سلاطین، همانند: شاه، سلطان، شاهزاده، شهسوار و … در زمان نگارش این آثار، یکی دیگر از مشخصه‎های این قرائت، به‌ کارگیری و بهره‎ گیری از این واژگان و تعابیر درباره امام حسین‌ (ع) و خاندانش است. اگرچه باید اذعان کرد که معادل عربی برخی از این واژگان و تعابیر همانند مَلِک (=پادشاه) در قرآن[16] و متون روایی شیعه وارد شده است[17] که بر این اساس می‌توان گفت که کاربرد این واژه و تعابیر هم‌معنا و نزدیک به آن، همیشه بار منفی نداشته، اما با توجه به تبلیغ و ترویج باور «برخورداری شاهان صفوی از مقام معنوی و الهی همانند امامان (ع)» و جا افتادن آن در میان عامه مردم آن روزگار، به کار بردن واژگانی، مانند«شاهزاده» درباره حضرت علی‌اکبر[18] و حضرت قاسم[19]؛ «همایون» درباره امام حسین‌ (ع)[20]، حضرت عباس[21] و حضرت علی‌اکبر[22]؛ «شهسوار»[23]، «شاه بی‌سپاه»[24]، «شاه مظلومان»[25]، «شاهنشاه محترم»[26]، «شاه محتشم»[27]، «شاه کربلا»[28]، پسر شاه عرب[29] درباره امام حسین‌ (ع) و...[30] حاکی از آن است که این تعابیر و القاب در عصر صفویه و قاجار، از جایگاه و منزلت والایی برخوردار بوده تا جایی‌که این القاب، شایسته و زیبنده ائمه (ع) و خاندان‌شان و به ویژه امام حسین‌ (ع) و برخی از بنی‌هاشم دانسته شده است. به نظر می‌رسد که استعمال و ترویج این القاب و تعابیر با برداشت حماسی ـ اسطوره‌ای که لازمه‌اش بهره‌گیری از القاب و عناوین دهان پُر کن و تشجیع کننده است، به گونه‌ای برای جبران و پوشش ادبیات ذلیلانه و تعابیر خوارکننده‌ای است که در قرائت احساسی و تراژیک این دوران، مرسوم بوده است.

5. به‌کارگیری نام‎ها و توصیف‎های خاص برای اسب‎ها، ابزار و ادوات و لباس‎های جنگی سپاهیان

از دیگر ویژگی‌های این قرائت، به‌ کار‌گیری نام‌ها و توصیف مدح‌گونه و حماسی ـ اسطوره‌ای اسب‎ها، ابزار و ادوات و لباس‎های جنگی سپاهیان، توسط برخی از مورخان و مقتل‌نویسان این دوران است[31].

زمینه‎‌ها و عوامل قرائت حماسی- اسطوره‌ای

اگر چه بررسی و دست‌یابی به زمینه‌ها، و عوامل ظهور چنین قرائت و برداشتی از تاریخ عاشورا، به سبب نبود و فقر شواهد و قراین تاریخی، کاری بس دشوار است، اما با مطالعه، تأمل و بررسی شرایط و اوضاع حاکم بر این قرائت و نیز ویژگی‌ها و شاخص‌های این قرائت، می‌توان به زمینه‌ها، علل و عواملِ ذیل اشاره کرد:

1.  استعداد و ظرفیت واقعه عاشورا برای تحمل این قرائت

به نظر می‌رسد یکی از زمینه‌ها و عوامل مهم شکل‌گیری این قرائت، استعداد و تحمل این واقعه برای چنین برداشتی است. وجود چنین ظرفیت و استعدادی، موجب شده تا برخی چیزهایی در قالب برداشت حماسی ـ اسطوره‌ای، به آن نسبت داده و بر آن تحمیل کنند. یکی از این نسبت‌ها، تفسیر ناهمگون و برداشت نادرست از اخبار تاریخی کهن و معتبر درباره شجا‎عت و دلیری امام حسین‌ (ع) و یارانش است. اگرچه براساس گزارش‌های معتبر تاریخی، یکی از مسلّمات تاریخ عاشورا، شجاعت، جنگاوری، قوت قلب امام (ع) و در یک کلام، روحیه بالای حماسی و سلحشوری امام (ع)، بنی‌هاشم[32] و یارانش بوده است، اما بسیاری از مورخان و مقتل‌نویسان عصر صفویه و قاجار برای تحریک و تشجیع احساساتِ خواننده و شنونده، با تفسیر و برداشت نادرست از این موضوع، به جعل اخبار و گزارش‌های نادرست یا نقل و اعتماد بر آن‌ها، درباره چگونگی به میدان رفتن و جنگیدن امام حسین‌ (ع) و یارانش، تعداد کشته‌ها به دست آنان و... پرداخته و به پندار خود، برداشت و تفسیری درست و واقع‌گرایانه از بُعد حماسی واقعه عاشورا ارائه کرده‌اند.

2. ارضای حس کمال‌جویی و قهرمان‌پروری

از آنجا که یکی از اموری که در سرشت انسان نهفته است، حس کمال‌جویی و قهرمان طلبی است، برخی انسان‌ها از گذشته‌های دور، توجه و دلبستگی خاصی به انسان‎ها و به طور کلی موجوداتِ فوق العاده توانمند و بی‌عیب و نقص داشته‎اند، تا جایی که با افسانه‌پردازی‎‎ها و اسطوره‌سازی‎ها درباره آنها که در بیشتر موارد وجود خیالی داشته‎اندـ خواسته‎اند حس غریزی و فطری خود را ارضا و اشباع کنند. واقعه عاشورا نیز به سبب ویژگی‎های منحصر به فردش (به‌ویژه بی‌بدیل بودن شخصیت والا و برجسته رهبر آنکه بنابر باور شیعه، امام معصوم، نمونه انسان کامل است و از هرگونه عیب و کاستی و خطا و ناتوانی، مبرّاست و همچنین صفات و خصایل والای خاندان و یارانش)، از این آفت، مصون نمانده و درباره آن اینگونه قرائت و برداشت شده است.

به تعبیر دیگر، اگرچه تاریخ انبیا و اولیای الهی، شهادت مظلومانه حضرت یحیی را در حافظه خود ثبت کرده و امام حسین‌ (ع) در سیرِ قیام خود، در منازلِ متعدد، سرنوشت خود را به حضرت یحیی ‌بن زکریا تشبیه کرده است[33]، اما در طول تاریخ اعتقادیِ بشر، هیچ رهبر الهی همانند امام حسین‌ (ع) با این خصا‌یص و ویژگی‌های الهی و ربانی، این‌چنین با اردوگاه کفر و باطل چالش و رویارویی نداشته و اینگونه با عزت و افتخار در راه صیانت از دین خدا، جان به جانان تسلیم نکرده است. براین اساس و اینکه پیامبر (ص) و امامان (ع)، اسوه حسنه و الگوی کامل برای اقتدا و پیروی هستند، برخی مورّخان و مقتل‌نویسانِ عصر صفوی، در روایت و برداشتِ خود از قیام عاشورا، از امام حسین‌ (ع) قهرمانی بی‌بدیل و برخوردار از سیمایی حماسی ـ اسطوره‌ای ساخته‌اند. بنابراین، تمایل ایرانیان همانند ملل دیگر به اسطوره‌ سازی و افسانه‌سازی درباره قهرمان‎های ملی و دینی، در راستای ارضای حس کمال‌جویی و قهرمان پروری، یکی از عوامل مهم برداشت و قرائت اسطوره‎ای ـ حماسی از واقعه عاشورا بوده است.

3. تأثیرپذیری از ادبیات نقّالی و شاهنامه‌ای

از دیگر عواملی که می‌توان به عنوان یکی از زمینه‌ها و عوامل اینگونه قرائت به آن توجه کرد، رواج حرفه و هنر نقالی و پرده‌خوانی در دوران صفویه و قاجار است، زیرا موضوع و محور این حرفه و هنر، روایت تصویرگونه و نمایشی از حکایات و داستان‌های ملی و مذهبی، از قبیل قصه‌های شاهنامه و تاریخ زندگی انبیا و اولیای الهی و امامان (ع) و از جمله، اخبار واقعه عاشورا، به‌ ویژه وقایع مربوط به میدان رفتن و جنگیدن امام حسین‌ (ع) و یارانش در روز عاشورا بوده که به شیوه ادبیات حماسی شاهنامه و متون مشابه آن، روایت می‌شده و گفته شده شاه اسماعیل صفوی خود مشوّق و مروّج این حرفه و هنر بوده تا با این ابزار تبلیغیِ کارآمد و تأثیرگذار، مذهب شیعه را در ذهن و روح مردم رسوخ دهد. او به این انگیزه، هفده سلسله را مأمور کرد تا در جاهای مختلف و با لباس‌ها و شیوه‌های گوناگون از قبیل: مداحی ائمه (ع) و خواندن شعر و سخنرانی به این مهم بپردازند که این ا‌مر سبب شد این هنر به تدریج در جامعه آن روزگار رواج یابد[34]. البته نقالان حتی در نقل اشعار و داستان‌های شاهنامه، دخل و تصرف می‌کردند و با آنکه ابتدا مدعی وفاداری به محتوای داستان بودند، اما اگر سؤال می‌شد که آیا آنان دقیقاً پای‌بند هستند، می‌گفتند که به سبب کهنه بودن بخش‌هایی از داستان‌ها و پاسخ‌‌گویی به نیاز شنوندگان و در نتیجه، استمرار جلب و جذب مخاطبان، بخش‌هایی از داستان را ‌عمداً و آگاهانه تغییر داده‌اند. آنان این شیوه را در خواندن روضه نیز داشتند[35]. بر این اساس به نظر می‌رسد ترویج و سیطره ادبیات نقالی در این دوران، به ‌ویژه عصر صفویه که درون‌مایه و شیوه اصلی اجرای آن، سبک حماسی ـ اسطوره‌ای بوده است و با توجه به آنکه عمده مخاطب آن توده مردم بوده‌اند، مقتل‌نگارانی همانند کاشفی را بر آن داشته تا به عنوان استاد ادب پارسی در عصر خویش، بخش‌هایی از روایت واقعه عاشورا را در «روضه الشهداء» متأثر از چنین شرایطی، با نگاه حماسی ـ اسطوره‌ای (در کنار قرائت‌های دیگر) نگاشته و به خواننده و شنونده، القا کند.

افزون بر این، یکی دیگر از علل رواج قرائت حماسی به شیوه نقالی را حضور نظامیان صفوی (قزلباشان) به عنوان بخشی از مخاطبان و مستمعان هنر نقالی در مجالس و محافل نقالی می‌توان دانست، زیرا نقل برخی وقایع روز عاشورا در قالب روایت حماسی ـ اسطوره‌ای، نقش مهمی در حفظ روحیه آمادگی نظا‌می و جنگاوری قزلباشان داشت که وظیفه‌‌شان شرکت در جنگ‌ها و حفظ روحیه جنگی و سلحشوری خود بود، از اینرو بعید به نظر نمی‌رسد که شاهان صفوی با به خدمت گرفتن چنین حرفه‌ و هنری، روحیه جنگاوری و سلحشوری سپاهیان خود را هر چه بیشتر حفظ می‌کردند.

با توجه به استمرار این حرفه و هنر در عهد قاجار و کپی‌ برداری برخی از گزارش‌های واقعه عاشورا از کتاب «روضه الشهداء» کاشفی توسط برخی راویان تاریخ عاشورا و مقتل‌نویسان همانند شریف کاشانی و نراقی، اینگونه ادبیات به مقاتل و نگاشته‌های عصر قاجار نیز راه یافت و تاریخ عاشورا با رویکرد حماسی ـ اسطوره‌ای حاکم در این اعصار نیز گزارش شد.

افزون بر این، به نظر می‌رسد در دهه‌های نخستین حکومت قاجار، یعنی در مقطع جنگ‌های ایران و روس (1218-1228ق و1241-1243 ق)، به‌ ویژه در دوره دوم جنگ (1241-1243ق) برای ترویج روحیه حماسی و سلحشوری در مردم و در نتیجه، برانگیختن و بسیج آنان برای حضور در جبهه نبرد با دولت روس و تشویق و تحریص سربازان برای بهتر جنگیدن و دفاع از سرزمین‌ و بازپس‌گیری مناطق اشغالی، از این قرائت بهره‌گیری لازم شده است، چنانکه جهانگیرمیرزا در این باره، گزارش کرده است:

در محرم 1242 قمری... در اردوگاه‌های جنگی، واقع در قفقاز، تکایا بسته شده و مراسم عزا برپا می‌شد و لشکریان ایران تحت تأثیر حماسه عاشورا، آماده جان بازی می‌شدند. چون ماه محرم داخل شد، برای تعزیه سیدالشهداء(ع) تکایا بسته، علمای اعلام و مجتهدینی چون جناب آخوند حاجی ملا محمد نراقی و جناب آخوند محمد دامغانی ، بعد از ذکر مصیبت حضرت سیدالشهداء(ع) ، لشکریان منصور را به جهاد ترغیب فرموده، شوری در میان لشکر می‌انداختند و دسته ‌دسته و فوج و فوج لشکریان اسلام، از مجلس وعظ برخاسته به خدمت نایب‌السلطنه؛ عباس میرزا آمده، اظهار شوق و تعهد یورش و بی‌باکی را از کشته شدن و کشتن می‌کردند[36].

4. همخوانی و پشتیبانی اندیشه عرفانی وصوفیانه از این قرائت

با توجه به رواج و شیوع اندیشه و مکتب عرفان و تصوف از قرون پیش از عصر صفویه و استمرار آن در عصر صفویه و حتی سیطره آن در دهه‌های آغازین این حکومت و نیز استمرار آن در روزگار قاجار و پشتیبانی دیرینه این اندیشه از افسانه‌ها و حماسه‌های ملی ایران، به نظر می‌رسد وجود این اندیشه در دوران مورد بحث، در ترویج این قرائت، بی‌تأثیر نبوده است زیرا از دیدگاه برخی نویسندگان معاصر چنین است: «‌‌‌‌‌‌برخلاف علما، عرفا نه تنها افسانه‌ها و حماسه‌های ملی ایران قدیم را طرد و نفی نمی‌کردند و آن تُرَّهات مجوس را مایه گمراهی و مکروه و حرام نمی‌دانستند، بلکه به آن توجه داشتند.[37]» بنابراین با توجه به آنکه عمده طرح و ترویج این قرائت  با ویژگی‌ها و مشخصه‌هایی که بیان شد  در عصر صفویه توسط کاشفی صورت گرفته و او کتاب «روضه الشهداء» را بر مبانی صوفیانه و عرفانی بنیاد نهاده است، بیشتر می‌توان به تأیید و حمایت این قرائت از سوی اندیشه عرفانی و صوفیانه پی برد چنانکه نگاه عرفانی عمان سامانی در گزارش واقعه عاشورا او را واداشته تا در برخی از گزارش‌هایش همانند توصیف ذوالجناح (نام نهاد شده براسب امام حسین‌ (ع)) و شمشیر حضرت، از روایت حماسی بهره جوید.

نکته‌ بسیار مهمی که در پایان این نوشتار نباید از نظر دور داشت آنکه ممکن است گفته شود زمینه‌ها و عوامل یاد شده در اعصار پیش از صفویه کم و بیش نیز وجود داشته است، اما چرا چنین قرائت و برداشتی از این واقعه، در آن دوران نشده یا دست کم، کم‌رنگ مطرح شده است؟ در پاسخ باید گفت عوامل و زمینه‌هایی که به آن پرداخته شد، نیازمند اوضاع و شرایطی همانند تشکیل دولت شیعی صفوی بوده تا بروز و نمود پیدا کنند. به تعبیر دیگر، با تأسیس دولت صفوی و حمایت و ترویج گسترده حکومت از مراسم سوگواری و عزاداری امام حسین‌ (ع) و در یک کلام از فرهنگ عاشورا  به دلایلی که در جای دیگر باید به آن پرداخته شود ، آن زمینه‌ها، استعدادها و عواملی که به تدریج در بستر زمان برای ظهور چنین قرائت و برداشتی فراهم شده بود، در این دوره، زمینه بروز و فعلیت پیدا کرده و در قالب قرائت حماسی ـ اسطوره‌ای، نمود یافت.

به تعبیر سوم، اگرچه عاملی همانند حس قهرمان‌پرستی ملی در دوران پیش از صفویه نمی‌تواند قابل انکار باشد، اما در این دوران با الگو قرار گفتن امیرالمؤمنین ‌(ع) و امامان دیگر به عنوان رهبر و مقتدای حقیقی و القای تفکر نمایندگی امام دوازدهم‌ (عج) و مستظهر بودن به پشتیبانی خدا و معصومان (ع) توسط دولت صفوی[38]، قهرمانان ملی، در سیمای قهرمانان مذهبی ظهور کردند، به ویژه آنکه امیرالمؤمنین ‌(ع) در توانمندی رزمی و جنگاوری در دوران پیامبر (ص) و دوران خلافت‌‌ خویش، سرآمد قهرمانان ایرانی و ملی و حتی جهان بوده است. همچنین اگرچه فرجام زندگی فرزند امیرالمؤمنین ‌(ع)، یعنی امام حسین‌ (ع) با شهادت رقم خورد، اما او نیز همانند پدر بزرگوارش و نیز دیگر مردان بنی‌هاشم، به ‌ویژه حضرت عباس و حضرت علی اکبر، در جنگاوری و سلحشوری، سرآمد عصر خود بوده‌اند. بر این اساس، دولت صفوی، مذهب تشیع امامی را عاملی برای هویت بخشیدن به ایرانیان قرار داد.

5. جبران و تضعیف گزارش‌های ذلت آمیز در قرائت تراژیک و احساسی

به نظر می‌رسد یکی دیگر از عواملی که سبب پیدایش و ترویج قرائت حماسی  با برداشت و معنای رایج در این دوران شده است، جبران گزارش انفعالی و روایت ذلت آمیز در قرائت احساسی و عاطفی است. به تعبیر دیگر، مقتل‌نویسان و گزارشگران تاریخ عاشورا برای اینکه از یک سو چنین واقعه‌ای با آن همه وقایع دلخراش، برای شنوندگان و خوانندگان باور‌‌پذیر باشد و از سوی دیگر، این شبهه در ذهن آنان ایجاد نشود که امام حسین‌ (ع) و خاندانش با آن منزلت و جایگاه و آن شجاعت و سلحشوری، چگونه ممکن است پذیرای چنین رفتارهای تحقیرآمیز و توهین آمیزی از سوی سپاه دشمن شوند؟ و چرا برخی از درخواست‌های ذلت بار از سوی آنان مطرح شده است؟ رویکرد حماسی را نیز در کنار و مکمل رویکرد احساسی وتراژیک، مطرح کرده‌اند تا ضمن آنکه این قرائت، از جهاتی بر بُعد حزن برانگیز روایت تاریخ عاشورا نیز بیفزاید، از جهاتی دیگر، جنبه‌های انفعالی و منفی قرائت احسا‌سی را تحت‌الشعاع قرار داده و به گونه‌ای تضعیف و کمرنگ کند. بر این اساس، برخی مقتل‌نویسان، آمار افسانه‌ای از کشته‌های سپاه عمر سعد توسط امام (ع) و مردان بنی‌هاشم ارائه کرده‌اند و شیوه نبرد و کشتن افراد دشمن توسط امام (ع) و یارانش را افسانه‌گونه، گزارش و توصیف کرده یا القاب و عناوین مربوط به شاهان و حاکمان را به امام (ع) و خاندانش داده‌اند.

نتیجه

آنچه از این پژوهش به دست آمد این است که اگر چه حماسه و شجاعت یکی دیگر از ابعاد مهم واقعه عاشورا‌ست، اما در دوران مورد بحث، برداشت و تفسیر خاصی از این موضوع شده و براساس این برداشت، اخبار و گزارش‌های نادرست و غیرمعتبر درباره این واقعه، در مقاتل و منابع تاریخ عاشورای این دوران، راه یافته است که قابل شناسایی و پالایش است.

همچنین به نظر می‌رسد قرائت و رویکرد حماسی ـ اسطوره‌ای به واقعه عاشورا و رهبر آن، عمدتاً معلول شکوفایی حماسه مذهبی در عصر صفویه بود، زیرا شاهان صفوی برای تثبیت و ترویج مبانی و باورهای اعتقادی شیعه در جامعه، به این نتیجه رسیدند که ملیت را در قالب مذهب بنگرند و تمام صفات فوق بشری را که به قهرمانان حماسی ـ اسطوره‌ای و سپس تاریخی نسبت می‌دادند، در قهرمان مذهبی که همانند امام حسین‌ (ع) انسان الهی بودند، مجسم سازند و حتی قهرمانان اسطوره‌ای و تاریخی را در قهرمان مذهبی، فانی نمایند.

منابع

ابن ابی‌الحدید، عزالدین عبدالحمید بن هبهالله مدائنی شرح نهج البلاغه، تحقیق ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار احیاء الکتب العربیه، 1387 ق.

ابن ‌اعثم کوفی، ابومحمد احمد بن علی، کتاب الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، 1411 ق.

ابن‌ منظور، جمال‌الدین محمد بن مکرم، لسان العرب، قم، نشر أدب الحوزه، 1363.

ابن‌ شهر آشوب، ابوجعفر محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب (ع)، تحقیق یوسف بقاعی، بی‌جا، ذوالقربی (افست دارالاضواء)، 1379 ش.

ابومخنف (منسوب به او)، مقتل الحسین‌ (ع)، تهران، اعلمی‌، بی‌تا.

اسفراینی، ابوسحاق (منسوب به او)، نورالعین فی مشهد الحسین(ع)، تونس، مطبعه المنار، بی‌تا.

اشکوری، کاظم‌ سادات، «نقالی و شاهنامه‌خوانی»، ادبستان، ش 12، 1369 ش به نقل از مصاحبه جلیل دوست‌خواه با مرشد عباس زریری زریری، مرشد عباس، نقالی، «هنر داستان‌سرایی ملی»، جُنگ اصفهان، 1345.

الصحیفه الجامعه لادعیه الامام السجاد(ع)، تحقیق مؤسسه الامام المهدی‌ (عج)، قم، مؤسسه الامام المهدی‌  (عج)، 1411ق.

آلن پیج، ماری، «راویان داستان باستان (نقالی در ایران)»، ترجمه و تلخیص الف. افسری، نامه فرهنگ، ش 3، بهار 1371، ص 118-123.

الیاده، میر‌چا، چشم اندازهای اسطوره، ترجمه جلال ستاری، تهران، توس، 1362.

الیاده، میرچا، رساله در تاریخ ادیان، ترجمه جلال ستاری، تهران، سروش، 1372.

بابا فغانی شیرازی، دیوان اشعار بابا فغانی شیرازی، تصحیح احمد سهیلی باستانی راد، تهران، کتابخانه سنایی،‌1344.

باستید، روژه، دانش اساطیر، ترجمه جلال ستاری، تهران، توس،1370.

بحرانی، سیدهاشم، مدینه معاجز الائمه الاثنی‌عشرعلیهم‌السلام و دلائل الحجج علی البشر، تحقیق مؤسسه المعارف الاسلامیه قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، 1414 ق.

بحرانی، عبدالله، عوالم العلوم و المعارف و الاحوال من الآیات و الاخبار و الاقوال (الامام الحسین‌ (ع))، تحقیق مدرسه الامام المهدی‌عج‌الله‌ تعالی‌فرجه‌الشریف، قم، مطبعه امیر، 1407 ق.

بلاذری، احمد بن ‌یحیی بن جا‌بر، کتاب جمل من انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، 1417 ق.

تنکابنی، سیدمحمدمهدی، ریاض المصائب، تحقیق مؤسسه إحیاء الکتب الاسلامیه، قم، افق فردا، 1423ق.

جوهری، اسماعیل ‌بن حماد، الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، 1407 ق.

چلکووسکی، پیتر جی (گرد آورنده)، تعزیه هنر بومی پیشرو ایران، ترجمه داوود حاتمی، تهران، علمی و فرهنگی، 1367.

خوارزمی، موفق‌ بن احمد بن محمد، مقتل الحسین‌ (ع)، تحقیق محمد سماوی، قم، دار انوار الهدی، 1418 ق.

خواند میر، غیاث‌الدین ‌بن همام‌الدین حسینی، تاریخ حبیب السیر فی اخبار افراد بشر، تهران، کتابخانه خیام، 1333.

دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا‌، تهران، دانشگاه تهران، 1372.

زنگنه، علی‌ بن عبدالباقی، مجالس الشهداء، نسخه عکسی، (بی‌جا، بی‌‌نا، بی‌تا).

سادات اشکوری، کاظم، «نقالی و شاهنامه خوانی»، ادبستان، ش 12، آذر 1369، ص 76-77.

سپهر، میرزا محمدتقی لسان‌الملک، ناسخ التواریخ، قم، کتاب‌فروشی محمدی، بی‌تا.

ستاری، جلال، اسطوره در جهان امروز، تهران، وزارت امور خارجه، 1376.

سیوری، راجر، ایران عصر صفوی، ترجمه کامبیز عزیزی، تهران، سحر، چ چهارم، 1374 ش.

شریف کاشانی، ملاحبیب الله، تذکره الشهداء، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا.

شیخ صدوق، محمد بن حسن، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، تحقیق سیدمحمدمهدی خرسان، قم، منشورات الرضی، 1368.

شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، منشورات جامعه المدرسین، 1363.

شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، تحقیق مؤسسه آل‌البیت (ع)، قم، مؤسسه آل‌البیت (ع) لاحیاءالتراث، 1413ق.

شیروانی دربندی حا‌ئری، اسرار الشهاده، تهران، اعلمی، بی‌تا.

شیروانی دربندی حا‌ئری، مشهور به فاضل دربندی، ملاآقا‌بن عابدبن رمضان‌بن زاهد، اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، تحقیق محمدجمعه بادی و عباس ملاعطیه جمری، بحرین، شرکه المصطفی للخدمات الثقافیه، 1415 ق.

طبری، ابوجعفر محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1409 ق.

طریحی، فخرالدین، المنتخب فی جمع المراثی و الخطب، مشهور به الفخری،‌ تصحیح نضال علی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1424 ق.

عمان سامانی، میرزا نورالله، گنجینه الاسرار، به اهتمام محمد علی مجاهدی (پروانه)، قم، اسوه، بی‌تا.

فضولی بغدادی، محمد، دیوان فارسی فضولی، به اهتمام حسیبه مازی اوغلی، تهران، دبیرخانه بزرگداشت حکیم محمد فضولی، 1374.

قزوینی، رضی بن نبی، تظلم الزهراءسلام‌الله‌علیها من إهراق دماء آل العباء، قم، منشورات الرضی، 1405 ق.

کاشانی، عندلیب، دیوان عندلیب کاشانی، به اهتمام تیرداد اندیشه، تهران، کاوه،1343.

کاشفی سبزواری، کمال‌الدین حسین، روضه الشهداء، با مقدمه و تصحیح عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، قم، نوید اسلام، 1381.

کرمانشاهی متخلص به الهامی، میرزا احمد، دیوان الهامی کرمانشاهی، شرح منظوم کربلا به سبک شاهنامه، مقدمه و تصحیح و تعلیق امید اسلام پناه، تهران، مرکز نشر میراث مکتوب، 1379.

کَزّازی، میرجلال‌الدین، رؤیا، حماسه، اسطوره، تهران، نشر مرکز، 1372.

گرمرودی تبریزی، محمد رفیع، اشک خونین در سوگ امام حسین‌ (ع)، (ترجمه ذریقه النجاه)، تحقیق و بازنویسی محمدحسین رفیعیان، قم، حاذق، 1385ش.

مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403 ق.

مسکوب، شاهرخ، هویت ایرانی و زبان فارسی، تهران، باغ آینه، 1373.

مظاهری، محسن‌ حسام، «گزارش اجمالی از عزاداری امام حسین‌ (ع) در دوران قاجار»، فرهنگ اندیشه، ش 17، بهار، 1385، ص 91 128.

معین، محمد، فرهنگ معین، تهران، امیر کبیر، 1386.

منقری، نصربن مزاحم، وقعه صفین، تحقیق عبدالسلام محمدهارون، قاهره، مؤسسه العربیه الحدیثه، 1382 ق.

مولانا اهلی شیرازی، کلیات اشعار مولانا اهلی شیرازی، به کوشش حامد ربانی تهران، کتابخانه سنایی،‌1344.

نراقی، محمدمهدی، محرق القلوب، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا.

نواب تهرانی، ملقب به بدایع نگار، محمدابراهیم، فیض الدموع، مقدمه، تصحیح و تحقیق اکبر ایرانی قمی، قم، هجرت، 1374.