مقدمه
با نگاهی به شخصیت و نام و نشان شهدای کربلا در منابع مختلف، اعم از منابع تاریخی، مقاتل و کتابهای انساب و رجال، درمییابیم که ثبت نام و نشانِ افراد از نظم و قاعدهای ثابت و مشخص پیروی نکرده است؛ به این معنا که گاه افراد با نام پدر، گاه با نام مادر و گاه تنها با مشخصات تیره و تبار معرفی شدهاند؛ چه بسا بتوان گفت که نام یک شهید در یک اثر تاریخی و روایی یا رجالی، به چند شکل ثبت شده و همین امر موجب تکرار نام و نشان یک نفر شده است.
نکته با اهمیت دیگر، اختلاف گزارشهایی است که درباره تعداد و مشخصات شهدای بنیهاشم، به ویژه آن تعداد از فرزندان امیرالمؤمنین علی (ع)، امام مجتبی (ع) و سیدالشهدا (ع) و حتی جعفر و مسلم بن عقیل که گفته شده است در کربلا به شهادت رسیدهاند، وجود دارد. اگرچه در منابع اصلی در این باب، اختلاف گزارشهای اندکی وجود دارد اما این اختلاف در آثار روایی، رجالی و مقاتل بعدی افزایش پیدا کرده و نام و نشان برخی از بنیهاشم در شمار شهدای کربلا آمده است که نه تنها در کربلا حضور نداشتهاند، بلکه در اصلِ وجود آنان نیز تردید، جدی است؛ برای مثال، از ابراهیم بن حسین در منابع متأخر به عنوان پسر امام حسین (ع) و شهید کربلا یاد شده است اما این نام نه در شمار شهدای کربلا در مقتل ابی مخنف و منابع تاریخی متقدّم دیده میشود و نه در کتابهای انساب، نام و نشان چنین پسری برای امام حسین (ع) ثبت شده است. همچنین در زیارتنامههای شهدای کربلا، از جمله در زیارت ناحیه مقدسه و زیارت رجبیه نیز اتفاق نظری درباره تعداد و نام و نشان شهدای کربلا دیده نمیشود. در زیارت رجبیه با اسامی خاص و در زیارت ناحیه نیز با اسامی و نام و نشان متفاوتی روبرو هستیم.
در این نوشتار کوشش شده است با استفاده از گزارشهای موجود در منابع اصلی، دست اول و قابل اعتماد، تصویری روشن از زندگانی کودک خردسال امام حسین (ع) همچون نام، تولد، نحوه شهادت، قاتل و مدفن او ضبط و ارائه شود؛ از اینرو پس از کوششی فراوان در میان منابع 23 گانه شیعه و اهل تسنن در هشت سده نخست اسلام، با استخراج گزارشها از لابهلای تاریخ، آنها با روشی علمی تطبیق داده شده و در معرض نگاه خوانندگان قرار گرفته است.
تحقیق و پژوهش درباره زندگانی کودک خردسال امام حسین (ع)، با این کیفیت و با استفاده از منابع معتبر فریقین در هشت سده نخست اسلام به صورت روشمند تاکنون سابقه نداشته است؛ اگرچه به صورت پراکنده و غیرعلمی و با تکیه بر منابع مختلط از متقدمان و متأخّران و غیرمعتبر، در اینباره مقالات و کتابهایی نگاشته شده است. این پژوهش بر آن است که تنها از منابع قابل استناد، درباره این موضوع کاوش نموده و از منابعی که قابلیت ارجاع و استناد ندارند، به شدت پرهیز شود.
منابع پژوهش
درباره واقعه کربلا، اخبار فراوانی در دسترس است و میتوان از آنها بهره برد. از سوی دیگر، آمیخته شدن اخبار سره و ناسره و به عبارتی قابل استناد و غیر قابل استناد، در روایت تاریخی کربلا، در طول تاریخ و درگذر زمان چندان بالا گرفته که نوشتن و سخن گفتن را سخت دشوار میکند. به همین سبب از میان کتب تاریخی، روایی، رجالی، انساب و مقاتل موجود که میتوان با اعتماد کلی به آنها به بررسی رویداد کربلا پرداخت، 23 مورد از منابع فریقین وجود دارد که قابل توجه است؛ هشت مورد از آنها مربوط به قرن سوم و چهارم است که آثار نگاشته شده در قرون بعد، برگرفته از این مآخذند و آنها عبارتاند از:
الف) آثار مورّخان اهل سنّت
- محمد بن سعد بن منیع زُهری (م 230 ق) ، کتاب الطبقات الکبری
- احمد بن یحیی جابر بلاذُری (م 279ق) ، کتاب انساب الاشراف
- ابوحنیفه احمد بن داوود دینوری (م 282 یا 290 ق) ، کتاب الاخبار الطوال
- ابوجعفر محمد بن جریر طبری (م 310 ق) ، کتاب تاریخ الرسل والامم و الملوک
- ابومحمد احمد بن اعثم کوفی (م 314 ق) ، کتاب الفتوح
- ابوالفرج علی بن حسین اُمَوی اصفهانی (م 356 ق) ، کتاب مقاتل الطالبیین
- ابن فندق بیهقی (م 565 ق) ، کتاب لب الانساب
- ابوالمؤید موفق بن احمد بن ابی سعید خوارزمی مکی (م 568 ق) ، کتاب مقتل الحسین
- عزالدین ابوالحسن علی بن ابی الکرام معروف به ابن اثیر (م 630 ق) ، کتاب الکامل فی التاریخ
- یوسف بن قِزُ غلی بن عبدالله بغدادی معروف به سبط بن جوزی (م 654 ق)، کتاب تذکره الخواص
- شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبی (م 748 ق)، کتاب سیرُ اعلام النبلاء
- ابوالفداء اسماعیل بن کثیر دمشقی (م 774 ق)، کتاب البدایه والنهایه
ب) آثار مورخان شیعیمذهب
- ابن واضح احمد بن ابی یعقوب بن جعفر معروف به یعقوبی (م 292 ق) ، کتاب تاریخ یعقوبی
- ابوالحسن علی بن حسین بن علی مسعودی (م 364 ق) ، کتاب مروج الذهب و معادن الجواهر
- محمد بن محمد بن نعمان معروف به شیخ مفید (م 413 ق) ، کتاب الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد
- ابوالحسین یحیی بن حسین بن اسماعیل شجری (412479 یا 499 ق) ، کتاب الامالی الخمیسیه
- ابومنصور احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی (م 461 ق) ، کتاب الاحتجاج
- امین الاسلام فضل بن حسن طَبرِسی (م 548 ق) ، کتاب اِعلام الوری بِأَعلام الهُدی
- ابوعبدالله محمد بن علی بن شهرآشوب (م 588 ق) ، کتاب مناقب آل ابی طالب
- جعفر بن محمد بن جعفربن ابی البقاء هبه الله بن نما مشهور به ابن نما حلّی (م645 ق) ، کتاب مثیر الاحزان.
- حمید بن احمد بن محمد محلّی (م652ق)، کتاب الحدائق الوردیه فی مناقب الائمه الزیدیه
- علی بن موسی بن جعفربن طاووس معروف به سیّد بن طاووس (م664ق) ، کتاب الملهوف علی قتلی الطفوف
- علی بن عسیی اِربِلی (م 692 ق) ، کتاب کشف الغمه فی معرفه الائمه
همسران و فرزندان امام حسین (ع)
ضروری است پیش از بررسی و تبیین زوایای مختلف زندگانی کودک خردسال امام حسین (ع) ، به همسران و فرزندان آن حضرت اشارهای اجمالی داشته باشیم.
در منابع کهن و معتبر، همسران امام حسین (ع) پنج نفرند و اولاد آن حضرت را به اختلاف نقل کردهاند:
- شهربانو دختر یزگرد سوم ؛ آخرین پادشاه ساسانی (مفید، 1414: 2/135) که امام سجاد (ع) فرزند اوست.
- لیلی دختر ابومُرّه بن عروه ؛ نوه مسعود ثقفی صحابی رسول خدا (ص) و مادرش میمونه ؛ دختر ابوسفیان بود (یعقوبی، 1379: 2/246؛ طبری، 1382: 5/446؛ ابن سعد، 1405: 6/392). از تاریخ ازدواج امام حسین (ع) با او اطلاعی در دست نیست و علی اکبر فرزند اوست.
- اُمِّ اسحاق ؛ دختر طلحه، پدرش طلحه بن عبیدالله از اصحاب مشهور پیامبر اکرم (ص) و مادرش جریاء ؛ دختر قسامه بن حنظله بود (ابن سعد، 1405: 3/214؛ زبیری، 1953: 282). اُم اسحاق نخست با امام حسن (ع) ازدواج کرد (همان:6/ 392؛ همان: 57). امام حسن (ع) پیش از شهادت به برادرش سفارش کرده بود که با این بانو ازدواج کند. حاصل این ازدواج، دختری به نام فاطمه بود (همان؛ ابنحبیب، 1361: 66؛ ابنقتیبه، 1960: 213؛ اصفهانی، بیتا: 51).
- رباب ؛ دختر امرؤالقیس نصرانی بود که در زمان خلافت عمر اسلام آورد و حضرت علی (ع) از دختر او برای پسرش امام حسین (ع) خواستگاری کرد (همان: 8/475؛ اصفهانی، بیتا: 59؛ بلاذری، 1996: 2/139؛ ابن حزم اندلسی، 1382: 257). حاصل این ازدواج، پسری به نام عبدالله (علی اصغر) و دختری به نام سکینه بود (همان: 6/392؛ همان؛ مفید، 1414: 2/135؛ زبیری، 1953: 59).
- برخی منابع، زنی از قبیله قُضاعه را نیز در شمار همسران امام نام بردهاند که برای وی پسری به نام جعفر به دنیا آورد. جعفر در خردسالی از دنیا رفت (زبیری، 1953: 59؛ مفید، 1414: 2/135؛ ابن فندق، 1410: 1/349؛ سبط بن جوزی، بیتا: 249).
فرزندان آن حضرت
- شیخ مفید تعداد اولاد آن حضرت را شش نفر، چهار پسر و دو دختر دانسته است؛ علی بن الحسین الاکبر، علی بن الحسین الاصغر، جعفر، عبدالله، سکینه و فاطمه (مفید، 1414: 2/135).
- ابن شهر آشوب مازندرانی (م588ق) و کمالالدین محمد بن طلحه شافعی (م652ق) فرزندان آن حضرت را 9 نفر نام بردهاند؛ علی اکبر، علی اوسط، علی اصغر، محمد، عبدالله، جعفر، زینب، سکینه و فاطمه (مازندرانی، بیتا: 4/77؛ ابنطلحه شافعی، بیتا: 73؛ سبط بن جوزی، بیتا: 277).
- علامه نسّابه ابوالحسن علی بن زید بیهقی معروف به ابن فندق (م565ق) تعداد فرزندان را ده نفر مینویسد؛ علی اکبر، علی اصغر، عبدالله، جعفر، ابراهیم، محمد، فاطمه، سکینه، زینب و ام کلثوم. وی در ادامه میافزاید: «از فرزندانش، جز زینالعابدین، فاطمه، سکینه و رقیه باقی نماندند» (ابن فندق، 1410: 1/349 و 355).
چنان که ملاحظه شد، درباره تعداد فرزندان امام (ع) نیز در منابع، اختلاف نظر وجود دارد و مورّخان افزون بر اختلاف در تعداد، اسامی را نیز متفاوت ذکر کردهاند.
نام کودک خردسال
منابع تاریخی، نام این کودک خردسال را متفاوت نقل نمودهاند؛ در برخی از آنها (بدون ذکر نام) از عناوینی همچون «صبی، صغیر، طفل، رضیع، غلام، ابن و ولدی الرضیع» استفاده شده است؛ در برخی منابع «عبدالله» ذکر کردهاند و برخی دیگر «علی اصغر» نام برده شده است. برخی دیگر از مورخان، علاوه بر علی اکبر (ع)، برای حضرت دو فرزند به نامهای عبدالله و علی اصغر ذکر نمودهاند که در عاشورا شهید شدند؛ یعنی اینها را دو فرزند جداگانه دانستهاند.
خلاصه این که در این زمینه، مورخان چهارگروه شدهاند:
- عدهای بدون ذکر نام، از این فرزند یادکردهاند.
- گروهی او را عبدالله گفتهاند.
- گروهی او را علی یا علی اصغر نامیدهاند.
- عدهای نیز قائلاند که این دو، دو فرزند جدا از هم، به نامهای عبدالله و علیاصغر هستند.
گروه اول
مورخان و مقتل نویسان شیعه و سنی که از این فرزند، تصریح به نام خاصی نکردهاند بلکه با تعابیری همچون صبی، صغیر، طفل، رضیع، ابن و غلام از او یاد کردهاند، عبارتاند از:
الف) مورخان اهل سنّت
1.محمد بن سعد بن منیع زُهری (م230ق) در کتاب طبقات میگوید:
صَبِیٌّ مِن صِبیانِ الحسین (ع)؛ (ابن سعد، 1405: 1/470)
کودکی از فرزندان حسین (ع).
2.ابوحنیفه احمد بن داوود دینوری (م282/ 290ق) در کتاب اخبار الطوال میگوید:
فَدَعا بِصَبِیٍّ لَهُ صَغیرٍ؛ (دینوری، بیتا: 258)
کودک خردسالش را طلبید.
3.ابو جعفر محمد بن جریر طبری (م310ق) در کتاب تاریخ الامم و الملوک که اکثر روایات مقتل ابی مخنف را همراه با ذکر دقیق اسناد آن نقل نموده است:
الف) آنجا که از زبان عمّار دُهنی نقل نموده میگوید: «ابناً لَهُ؛ پسر حسین (ع)».
ب) در جایی که از زبان ابی مخنف نقل میکند میگوید: «صَبّیٍّ؛ کودک».
و در ادامه میافزاید: «این کودک را عبدالله بن حسین پنداشتهاند».
ج) زمانی که از زبان هشام بن محمد کلبی نقل روایت میکند، عبارت «عبدالله بن حسین بن علی» را آورده است.
در واقع طبری در دو نقل از ابی مخنف و عمار دُهنی تصریح به نامی خاص نمیکند، ولی در نقل هشام بن محمد کلبی از این فرزند به نام «عبدالله بن حسین» یاد شده است (طبری، 1409: 4/ 342و 3/332).
گفتنی است طبری گزارشهای واقعه عاشورا را از زبان هشام بن محمد بن سائب کلبی که شاگرد ابی مخنف بوده است، با تعابیری همانند «قال هشام بن محمد عن ابی مخنف» یا «قال هشام قال ابی مخنف» و یا «حدثتُ عن هشام عن ابی مخنف» نقل میکند. افزون بر این، طبری از خودِ مقتل هشام نیز بسیار بهره برده و برخی گزارشها را که هشام از غیر ابی مخنف نقل کرده، آورده است. در حقیقت، هشام همه کتاب یا بیشتر روایات ابی مخنف را با اضافاتی که از طرق دیگر داشته، به صورت کتابی تدوین و تنظیم کرده، آنگاه یک قرن بعد، طبری از آن بهره کامل برده است.
همچنین طبری نقلهای مهمی از امام باقر (ع) به روایت عمّار دُهنی دارد که وی گاه خبری را از این طریق نقل کرده و سپس به گفته خود، مفصلتر از آن را از طریق ابی مخنف نقل میکند.
- ابوالفرج علی بن حسین اُموی اصفهانی (284 356 ق) در کتاب مقاتل الطالبیین، زمانی که از محمد بن حسین اَشنانی از عباد بن یعقوب از مُورَّع بن سویید بن قیس نقل میکند، میگوید: «اِبنُهُ الصغیرُ؛ پسر خردسالش». اما وقتی از احمد بن شُبیب از احمد بن حرث از مدائنی از ابی مخنف از سلیمان بن ابی راشد از حمید بن مسلم نقل میکند، میگوید: «دَعَا الحُسَینُ بِغُلامٍ؛ حسین کودکی از پسرانش را خواست...» (اصفهانی، بیتا: 90).
- ابوالمظفر یوسف بن قِزُغلی بن عبدالله مشهور به سبط بن جوزی (581654ق) در کتاب تذکره الخواص میگوید: «طفل؛ کودک» (ابن جوزی، بیتا: 263).
- شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبی (م748ق) در کتاب سِیَرُ اعلام النبلاء میگوید: «ابنًا لَهُ اَی لِلامامِ الحسین (ع)؛ پسر حسین (ع) » (ذهبی، 1401: 3/ 302 و 309).
ب) مورخان شیعی
1.ابن واضح احمد بن ابی یعقوب بن جعفر (م292ق) در کتاب تاریخ یعقوبی میگوید:
مولود قد وُلِدَلَهُ فی تِلکِ الساعَه... اذ اَتاهُ سَهمٌ فَوَقَعَ فِی حَلقِ الصَّبِیِّ...؛ (یعقوبی، 1379: 2/ 245)
کودکی که در همان ساعت متولد شده بود... تیری آمد و در گلوی کودک نشست... .
2.ابوالحسن علی بن حسین بن علی مسعودی (م346ق) در کتاب مروج الذهب و معادن الجوهر میگوید: «اِبنَاً لَه؛ پسر حسین (ع)» (مسعودی، 1861: 3/ 70).
3.سید رضی الدین علی بن موسی بن جعفرحلّی معروف به سیّد بن طاووس (م664ق) در کتاب لهوف میگوید: «وَلَدِیَ الصَّغِیرَ؛ کودک خردسالم» (ابن طاووس، 1382: 157).
گفتنی است سیّد بن طاووس در کتاب الاقبال الاعمال در اعمال روز عاشورا، زیارتنامهای را برای سیدالشهدا(ع) نقل میکند. در آن زیارتنامه، در دو مورد نام دو تن از شهدای کربلا ذکر شده که یکی از آنها حضرت علی اصغر (ع) است. در فرازی از این زیارتنامه آمده است:
صَلّی الله عَلَیکَ وَعَلَیهِم وَعَلی وَلَدِکَ عَلیٍّ الاَصغَرِ الّذِی فُجِعَت بهِ (ابن طاووس، بیتا: 275)
درود خدا بر شما و بر آنها و بر علی اصغر (ع)؛ همان کسی که دلها [در سوگ او] به درد آمد.
همچنین سید در زیارت ناحیه مقدسهای که نام بیش از هشتاد و دو نفر از شهدای کربلا در آن ذکر شده و آن را در کتاب اقبال خویش آورده میگوید:
السلام عَلی عَبدِاللهِ بنِ الحُسَینِ، الطِّفل الرَّضِیع، المَرمِیِّ الصَّریع المُتَشَحِّطِ دَمَاً، المُصَعَّدِ دَمُهُ فِی السماءِ؛ اَلمَذبُوحِ بِالسَّهمِ فِی حِجرِ اَبِیهِ لَعَنَ اللهُ رامِیهِ حَرمَلَهَ بنَ کاهِلِ الاَسدِیّ وَ ذَویهِ؛ (ابن طاوس، بیتا: 577)
سلام بر عبدالله پسر حسین (ع)، کودک شیرخوار، تیرخورده، به زمین افتاده، به خون غلتیده که خونش به سوی آسمان بالا رفت و در آغوش پدرش به وسیله تیر ذبح شد. تیرانداز به او و پژمرده کنندهاش حرمله بن کاهل اسدی از رحمت الهی دور باد!
همانگونه که ملاحظه شد در زیارت عاشورا از این فرزند، با نام «علی اصغر (ع)» و در زیارت ناحیه مقدسه، با نام «عبدالله رضیع» یاد شده است. با توجه به آنکه هر دو زیارت در الاقبال الاعمال موجود است، احتمال دارد این دو نفر، دو فرزند جداگانه باشند و علی اصغر غیر از عبدالله رضیع باشد.
4.ابوریحان بیرونی (متولد 362ق) در کتاب آثار الباقیه میگوید:
در روز عاشورا خداوند متعال به امام حسین (ع) نوزاد پسری عطا فرمود. (بیرونی، بیتا: 218/2)
گروه دوم
مورخان و مقتلنویسان شیعه و سنی که نام این فرزند را «عبدالله» گفتهاند، عبارتاند از:
الف) مورخان اهل سنّت
- احمد بن یحیی بَلاذُری (م279ق) در کتاب انساب الاشراف میگوید: «عبدالله بن حسین (ع)» (بلاذری، 1405: 3/ 407).
- حمید بن احمد بن محمد محلّی (م652ق) در کتاب الحدائق الوردیه فی مناقب الائمه الزیدیه میگوید: کودکی که به هنگام ظهر روز دهم محرم به دنیا آمد... و او را عبدالله نام نهاد. (محلّی، بیتا: 103)
- ابوالحسن عزّالدین علی بن محمد شیبانی معروف به ابن اثیر (م630ق) در کتاب الکامل فی التاریخ، عبارتش مانند محمد بن جریر طبری از هشام بن محمد کلبی است که از این فرزند با نام «عبدالله بن حسین» یاد کرده است (ابن اثیر، 1408: 2/570 و 581).
- ابوالفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر (710774ق) در کتاب البدایه والنهایه میگوید:صَبِیٍّ صَغِیرٍ مِن اَولادِهِ اِسمُهُ عَبدُالله؛ (ابن کثیر، 1408: 8/186) کودک خرسالی از فرزندانش به نام عبدالله.
ب) مورخان شیعی 1.ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان معروف به شیخ مفید (336413 ق) در کتاب ارشاد میگوید:
فَاُتِیَ بِابنه عبدالله بن الحسین وَ هُوَ طِفلٌ؛ (مفید، 1414: 2/108)
فرزندش عبدالله بن الحسین (ع) را که خردسال بود، برایش آوردند.
2. فضیل بن زبیر اسدی رسان کوفی از اصحاب امام باقر و امام صادق(ع) در کتاب تسمیه من قتل مع الحسین من ولده واخوته و اهل بیته و شیعته میگوید:
برای حسین در هنگام جنگ، آن فرزند به دنیا آمد... و او را عبدالله نامید. (ابنزبیر، 1406: 150)
3.ابوالحسین یحیی بن حسین بن اسماعیل شجری (412479 / 499 ق) در کتاب امالی الخمیسیه میگوید: «عبدالله بن حسین (ع)» (الامالی للشجری: 1/171).
4.نجم الدین جعفر بن محمد حلّی معروف به ابن نُما حلّی (م 645ق) در کتاب مثیر الاحزان مینویسد:
دَعا بابنهِ عبدِاللهِ وَ هُوَ طِفلٌ؛ (ابن نما، 1369: 70)
فرزندش عبدالله را که خردسال بود خواست.
5.ابومنصور احمد بن علی بن ابیطالب طبرسی (م461ق) در کتاب احتجاج آورده است:
وابن آخَرُ فِی الرِضاع اِسمُهُ عَبدُاللهِ... ناوِلونی ذلک الطِّفل؛ (طبرسی، 1380: 2/101)
و پسر دیگری به نام عبدالله که شیرخوار بود... آن کودک را به من بدهید، تا با او خداحافظی کنم.
6.تعبیر امین الاسلام فضل بن حسن طَبرسی (م548ق) در کتاب اعلام الوری باعَلام الهدی، همچون ارشاد شیخ مفید است (طبرسی، بیتا: 1/ 466 و 478).
گروه سوم
مورخان و مقتل نویسان شیعه و سنّی که نام این فرزند را «علی» یا «علی اصغر» گزارش کردهاند، عبارتاند از:
1.ابومحمد احمد بن اعثم کوفی (م حدود 314 ق) در کتاب الفتوح» مینویسد:
وله ابن آخر یقال له علیّ فی الرضاع؛ (ابن اعثم کوفی، بیتا: 5/ 131)
و برای او فرزندی دیگر بود که به او علیّ میگفتند و شیرخوار بود.
2.ابوالمؤیّد موفق بن احمد بن ابی سعید خوارزمی مکی مشهور به اَخطَب خوارزم (م568ق) در کتاب مقتل الحسین نوشته است:
ناوِلُونی عَلِیَّاً الطِّفلَ حتّی اَوُ دِّعَهُ؛ (خوارزمی، بیتا: 2/ 37)
علی کودک خردسال را به من بدهید تا با او خداحافظی کنم.
3.صفی الدین محمد بن تاج الدین در الاصیلی فی انساب الطالبین (ابن طقطقی حسنی، 1418ق: 143)، علامه اربلی (م692ق) در کشف الغمه فی معرفه الائمه (اربلی، بیتا: 2/ 250) و ابن شهرآشوب (م588ق) در مناقب آل ابیطالب (مازندرانی، بیتا: 4/ 109) در فهرست شهدای کربلا اینگونه گزارش کردهاند:
وعلیُّ الاَصغَرِ اَصابَهُ سهمُ بِکَربلاء فمات.
واین صراحت در نام علی اصغر (ع) دارد.
گروه چهارم
برخی مورخان معتقدند در کربلا و در روز عاشورا علاوه بر علیاکبر (ع)، دو طفل دیگر از فرزندان امام حسین (ع) به نامهای علیاصغر و عبدالله نیز به شهادت رسیدهاند. البته برخی همچون ابن زبیر، یعقوبی و ابوریحان بیرونی باور دارند که یکی از این دو طفل در همان روز عاشورا به دنیا آمد و در همان روز نیز به شهادت رسید (یعقوبی، 1379: 2/ 245؛ محلّی، بیتا: 103؛ ابن زبیر، 1406: 150؛ بیرونی، بیتا: 2/218).
محمد بن طلحه شافعی دمشقی (م654ق) در کتاب مطالب السّؤول فی مناقب آل الرسول، علی اصغر و عبدالله را دو فرزند جداگانه میداند که هر دو در روز عاشورا و در کربلا به شهادت رسیدهاند. وی میگوید:
اَمّا علیُّ الاَصغَرِ جاءَهُ سهمٌ وَ هُوَ طِفلٌ؛ (ابن طلحه شافعی، بیتا: 73)
به علی اصغر که خردسال بود، تیری رسید.
سپس میافزاید:
وَ قِیلَ اِنَّ عبدَاللهِ اَیضاً قتِلَ مَعَ اَبِیهِ شهِیداً؛ (همان)
همچنین گفته شده که عبدالله نیز با پدرش به شهادت رسید.
همچنین پیشتر اشاره شد که سیّد بن طاووس در کتاب الاقبال الاعمال، در زیارتنامه روز عاشورا برای امام حسین (ع) از این فرزند به «علی اصغر» تعبیر نموده است و در همان کتاب در زیارت ناحیه مقدسه، او را «عبدالله رضیع» مینامد (ابن طاووس، بیتا: 577، 275). از اینرو استنباط میشود که این دو طفل، دو نفر جداگانهاند و علی اصغر، غیر از عبدالله رضیع است.
نسب کودک
پدر بزرگوار ایشان حضرت سیّدالشهدا، اباعبدالله الحسین (ع) و مادرش رُباب، دختر اِمرءُ القَیسِ بنِ عُدی بن اَوسِ بنِ جابِر بنِ کعبِ بنِ علیام بنِ جِنابِ بنِ کَلب بود. اِمرءُ القیس در زمان خلیفه دوم به مدینه آمد و مسلمان شد. وی از همان ابتدا امیر مسلمانان قبیله قضاعه شد و پس از مسلمانی، سه دختر خود را به امام علی (ع)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) تزویج کرد (بلاذری، 1996م: 2/ 415؛ اصفهانی، بیتا: 89؛ ابنکثیر، 1408: 8/ 229).
رباب که به همسری امام حسین (ع) درآمد، نزد آن حضرت منزلتی عظیم یافت و مورد علاقه شدید ایشان واقع شد. این دو بیت از امام حسین (ع) در باره او نقل شده است:
لَعَمرُکَ اِنَّنِی لَاُحِبُّ داراً |
تکُون بهَا سَکِینَهُ وَالرُّبابُ |
اُحِبُّهُما وَ ابذُلُ جُلَّ مالی |
وَلَیسَ لِعاتِبٍ عِندی عِتابٌ[1] |
رباب همراه با زینب کبری (س) و سایر بانوان اهل بیت (ع) به اسارت برده شد و در مجلس ابن زیاد، سر مطهر امام حسین (ع) را از میان طشت برداشت و بغل نمود و بوسید و آهی کشید؛ آنگاه این شعر را خواند:
واحُسَینا وَلَستُ اَنسی حُسَینا |
اَقَصَدَتهُ اَسِنَّهُ الاَعداءِ |
غادَروهُ بِکَربَلاءِ صَرِیعاً |
لاسقَی الغیث بعده کربلاء[2] |
او با سرودن همین دو بیت، راه بسیاری از تحریفها را بست و گفت که امام (ع) در راه خدا به شهادت رسید و با شمشیر، او را پاره پاره کردند. نه بدنش را به خاک سپردند، نه بر او نماز خواندند و نه احترام کردند.
هنگامی که اسرا به مدینه بازگشتند، عدهای از اشراف قریش و حتی یزید از وی خواستگاری کردند ولی نپذیرفت و گفت:
لا اتخذ حمواً بعد رسول الله(؛ (ابن جوزی، بیتا: 265؛ ابناثیر، 1408: 2/579)
پس از رسول خدا (ص) خویشاوندی قبول نمیکنم.
وی یک سال در کمال سختی و ناراحتی زندگی کرد و سرانجام از شدت حزن و اندوه درگذشت (ابن اثیر، همان: 11/ 209).
سن کودک
هیچیک از منابع کهن و قابل استناد همچون تاریخ طبری، اخبار الطوال دینوری، مقاتل الطالبیین اصفهانی، ارشاد شیخ مفید، تذکره الخواص ابن جوزی و... درباره سن این کودک خردسال، اظهار نظری نکردهاند و تنها به عناوینی همانند «صبی»، «صغیر»، «طفل» و «رضیع» اکتفا نمودهاند امابرخی مورخان بیاناتی دارند که ذکر آنها خالی از فایده نیست:
1.فضیل بن زبیر اسدی رسّان کوفی (زنده تا عصر امام صادق(ع)، ابن واضح یعقوبی ؛ مورّخ و جغرافیدان شهیر شیعی (م 292 ق) و ابوریحان بیرونی ، صاحب آثار الباقیه (متولد 362ق) بر این باورند که این طفل در روز عاشورا به دنیا آمده است. (کوفی اسدی، 1406ق: 150؛ یعقوبی، بیتا: 2/ 245؛ بیرونی، بیتا: 2/ 218).
2.محمد بن سعد (م230ق) از پسری سه ساله برای امام حسین (ع) سخن به میان آورده که عُقبه بن بشر اسدی او را با تیری شهید کرد (ابنسعد، 1408ق: 182).
3.خواجه نصیرالدین طوسی (598 672ق) در کتاب نقد المحصل مینویسد:
فرزند دیگر امام حسین (ع) که هفت سال داشت و نام او علی بود در روز عاشورا شهید شد. (طوسی، بیتا: 179)
4. ابوعلی بلعمی از مورّخان قرن چهارم در ذیل گزارش چگونگی شهادت طفل شیرخوار، او را یک ساله دانسته است (بلعمی، 1377: 4/ 710).
5.شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبی (م 748 ق) _ از عالمان بسیار مشهور و پرکار اهل سنّت در قرن هشتم _ نیز از شهادت طفلی سه ساله یاد کرده است (ذهبی، 1413: 3/ 302).
6.کسائی مروزی از شعرای عهد سامانی و غزنوی و نخستین شاعر پارسیگوی اشعار مذهبی (م394ق) در بیتی، از طفلی پنج ماهه یاد کرده است:
آن پنج ماهه کودک، باری چه کرد و یحک کز پای تا به تارک، مجروح شد مفاجاه. (صاحبکاری، 1379: 169)
چنانکه ملاحظه شد، در منابع کهن درباره سن این طفل گزارشی ارائه نشده است و آنچه امروزه در منابر و محافل روضهخوانی شهرت پیدا کرده که وی در شب دهم رجب سال شصت هجری قمری در مدینه منوره، 18 روز پیش از حرکت کاروان امام حسین (ع) به سوی مکه و سپس به کربلا، دیده به جهان گشود و او را شش ماهه میدانند، هیچ مدرک معتبری ندارد. البته این نکته نیز قابل تأمل است که در برخی از منابع، همچون الفتوح ابن اعثم و مطالب السؤول ابن طلحه شافعی، ذکر شده است که امام حسین (ع) بر پیکر طفل خود نماز خواند (ابن اعثم، بیتا: 5/ 131؛ ابن طلحه، بیتا: 73). قاعدتاً بر طفلی که سن او واجد شرایط خواندن نماز میت است، نماز خوانده میشود. پس سن طفلی که امام (ع) بر پیکر او نماز خوانده است، باید کمتر از شش سال نباشد.
همانگونه که صاحب کتاب ارزشمند تحقیقی درباره اولین اربعین حضرت سیدالشهدا از علمای معاصر در اینباره میگوید:
از نماز خواندن امام (ع) بر آن طفلی که تیر خورده، ظاهر میشود که علی اصغر (ع) چنانکه گفته شد، شش سال داشته و ظاهر نماز خواندن امام (ع) در وجوب است و به کمتر از طفل شش ساله، نماز واجب نیست و استحباب نماز بر طفلی که شش سال نداشته باشد هم معلوم نیست. اگرچه بعضیها فتوا به استحباب دادهاند ولی تحقیق علمی آن است که مورد اشکال بوده، مگر به رجاء و مطلوبیت خوانده شود. (قاضی طباطبایی، 1383: 368)
چگونگی شهادت کودک
نحوه شهادت این کودک، در منابع کهن به دو صورت نقل شده است:
- شهادت در کنار خیمهها، به هنگام وداع
- شهادت در مقابل لشکر دشمن، پس از طلب آب برای وی
الف) منابع اهل تسنن
1. محمد بن سعد بن منیع زُهری (م230ق) میگوید:
حسین نشسته بود و بالاپوش خَزِ تیره رنگی بر تن داشت و از چپ و راستش، تیر میبارید. پسری سه ساله، پیش رویش بود که عُقَبه بن بشر اسدی، تیری به سویش انداخت و او را کشت.
همچنین کودکی از فرزندان حسین (ع) دوید تا بیاید و در دامان او بنشیند. مردی تیری به سوی او انداخت که به گودی گلویش رسید و او را کشت. (ابن سعد، 1405: 1/ 470)
2. احمد بن یحیی جابر بلاذُری (م230ق)، شبیه عبارات شیخ مفیدرا نقل میکند (بلاذری، 1405: 3/ 407).
3. ابوجعفر محمد بن جریر طبری (م310ق) به نقل از ابومخنف میگوید:
سلیمان بن ابی راشد، از حمید بن مسلم برایم نقل کرد که وقتی حسین (ع) نشست، یکی از کودکانش را برایش آوردند. حسین (ع) او را در دامنش نشاند. این کودک را عبدالله بن حسین پنداشتهاند. عُقبه بن بشیر اسدی گفته است: امام باقر (ع) به من فرمود: «ما از شما بنی اسد، خونی طلب داریم». گفتم: «خدایت رحمت کند، ای ابوجعفر! گناه من در این میان چیست؟ ماجرا چیست؟» فرمود: «یکی از کودکان حسین (ع) را برایش آوردند؛ در دامنش نشسته بود که یکی از شما ای بنیاسد تیری به سویش انداخت و او را ذبح کرد. حسین (ع) خونش را گرفت و هنگامی که کفِ دو دستش از آن خون پُر شد، آن را بر زمین ریخت و سپس گفت: ای خدا! اگر یاری آسمانیات را از ما دریغ کردی، آن را برای جای بهتری قرار ده و انتقام ما را از این ستمپیشگان بگیر.» (طبری، 1409ق: 4/ 342 و 3/ 332)
همچنین طبری به نقل از عمّار دُهنی از امام باقر (ع) نقل میکند:
تیری آمد و به پسر حسین (ع) که در دامنش بود اصابت کرد. حسین (ع) خون را از [چهرۀ] او پاک میکرد و میگفت: «خدایا! میان ما و مردمی که دعوتمان کردند تا یاریمان دهند، اما ما را کشتند حکم فرما». (همان: 4/ 293)
4. ابوحنیفه احمد بن داوود دینوری (م282 / 290ق) میگوید:
حسین (ع) تنها ماند. مالک بن بشر کندی به او حمله برد و با شمشیر، بر سرش زد که کلاهِ لباس خَز او را پاره کرد و شمشیر به سرش رسید و آن را زخمی کرد. حسین (ع) آن لباس را انداخت و کلاهی خواست. آن را به سر نهاد و عمامهای بست و نشست. سپس کودک خردسالش را طلبید و در دامانش نشاند که مردی از بنیاسد، آن کودک را در همان جایی که بود با تیری بلند زد و کُشت. (دینوری، 1960: 258)
5. ابومحمد احمد بن اعثم کوفی (م حدود 314ق) میگوید:
و برای او فرزندی دیگر بود که به او علی میگفتند و شیرخوار بود. پس حسین (ع) جلوی باب خیمه آمد و گفت: «آن طفل را بدهید تا با او وداع کنم». پس آن کودک را به دست او دادند. خواست تا او را ببوسد، در حالی که میگفت: «ای فرزندم! وای بر این گروه، در آن وقتی که جدّم محمد (ص) دشمن آنها باشد!» ناگاه تیری آمد و در گلوی آن طفل خورد و او را کشت. سپس حسین (ع) از اسب خود پایین آمد و با غلاف شمشیر خود برای او قبری حفر کرد و آن طفل را به خونش آغشته نمود و بر او نماز خواند، آنگاه دفنش نمود. (ابن اعثم کوفی، بیتا: 5/ 131)
6. ابوالقاسم سلیمان بن احمد بن ایوّب شامی طَبَرانی (260360ق)، شبیه عبارات شیخ مفید را نقل میکند (طبرانی، بیتا: 3/ 103).
7. ابوالفرج علی بن حسین اُمَوی اصفهانی (284 356ق) به نقل از مُوَرّع بن سویید بن قیس میگوید:
یکی از حاضران در کنار حسین (ع) برایمان گفت: همراه حسین (ع) پسر خردسالش هم بود که تیری آمد و در گلویش نشست. حسین (ع) خون را از گلوی او و گودی زیر گلویش میگرفت و به سوی آسمان میپاشید و از آن چیزی [به زمین] بازنمیگشت. حسین (ع) میگفت: «خدایا! نزد تو، از بچه شتر [صالح(] کمتر نباشد». (اصفهانی، بیتا: 90)
همچنین وی میگوید:
عبدالله بن حسین (ع) در روزی که کشته شد، خردسال بود. تیری آمد و او را در همان دامان پدرش ذبح کرد. احمد بن شُبَیب از احمد بن حَرث از مدائنی از ابومخنف از سلیمان بن ابی راشد از حُمید بن مسلم برایم نقل کرد که گفت: حسین (ع) کودکی [از پسرانش] را خواست. او را در دامانش نشاند که عُقبه بن بِشر تیری به سوی او انداخت و او را ذبح کرد. (همان: 90)
8. ابوالمؤیّد موفق بن احمد بن ابی سعید خوارزمی مکی (م 568 ق) میگوید:
حسین (ع) هنگامی که با فاجعه [از دست دادن] خاندان و فرزندانش روبه رو شد و جز او و زنان و کودکان و فرزند بیمارش کسی نماند، ندا داد: «آیا مدافعی هست که از حرم پیامبر( خدا دفاع کند؟ آیا یکتاپرستی هست که در حق ما، از خدا بهراسد؟ آیا فریادرسی هست که به امید خدا، به داد ما برسد؟ آیا یاوری هست که به خاطر پاداش خدا به ما کمک کند؟» صدای زنان به گریه و ناله بلند شد. حسین (ع) به جلوی درِ خیمه آمد و گفت: «علی، کودک خردسال را به من بدهید تا با او خداحافظی کنم». کودک را به او دادند. امام (ع) او را میبوسید و میگفت: «وای بر این مردم که طرفِ دعوایشان، جدّ توست!» همان هنگام که کودک در دامان حسین (ع) بود، حرمله بن کاهِل اسدی، تیری به سوی او پرتاب کرد و او را در دامان ایشان ذبح نمود. حسین (ع) خون او را گرفت تا آن که کفِ دستش پر شد. سپس آن را به سوی آسمان پاشید و گفت: «خدایا! اگر یاریات را از ما دریغ گردانی، آن را در جای بهتر برای ما قرار بده». سپس حسین (ع) از اسبش فرود آمد و با دسته شمشیرش، چالهای برای او کَند و او را به خون آمیخته کرد [و به خاک سپرد] و بر او درود فرستاد. (خوارزمی، بیتا: 2/ 37)
9. ابوالمظفر یوسف بن قزُغلی بن عبدالله مشهور به سبط بن جوزی (581654ق) به نقل از هشام بن محمد کلبی (شاگرد ابیمخنف و راوی مقتل وی) میگوید:
وقتی حسین (ع) دید آنها بر کشتن او پافشاری میکنند، قرآنی را گرفت و آن را باز کرد و بر سرش نهاد و ندا داد: «کتاب خدا و نیز جدّم محمد (ص) فرستاده خدا، میان من و شما [داوری کند]، ای مردم! برای چه خونم را حلال میشمرید؟» ... همچنین حسین (ع) به سوی یکی از کودکانش که از تشنگی میگریست، رفت. او را بر سر دست گرفت و گفت: «ای قوم! اگر بر من رحم نمیکنید، بر این کودک رحم کنید». در این حال، مردی از آنان، تیری به سوی او انداخت و ذبحش کرد. حسین (ع) میگریست و میگفت: «خدایا! میان ما و گروهی که ما را دعوت کردند تا ما را یاری دهند اما ما را کشتند داوری کن». در این هنگام از آسمان ندا میرسید: «او را واگذار ای حسین! که او را در بهشت شیر میدهند». (ابن جوزی، بیتا: 263 و 227)
10. محمد بن طلحه شافعی دمشقی (م654ق) میگوید:
حسین (ع) فرزندی خردسال داشت که از سوی دشمنان تیری آمد و او را کشت. حسین (ع) خون کودک را به بدن او مالید و با شمشیر خود، گودالی برایش کَند و بر او نماز خواند و او را به خاک سپرد و این شعر را خواند: «این قوم، خیانت کردند و پیشتر نیز از پاداش خداوند که پروردگار اِنس و جنّ است روی گرداندند». ... و به علی اصغر نیز که خردسال بود تیری رسید و او را کُشت که به هنگام نقل اشعار [حسین (ع)] پس از کشته شدنش ذکرش گذشت. همچنین گفته شد که عبدالله نیز با پدرش کشته شد و به شهادت رسید. (ابن طلحه شافعی، بیتا: 73)
11. ابوالفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر (710774ق) به نقل از ابی مخنف میگوید:
حسین (ع) درماند و بر درِ خیمهاش نشست، کودک خردسالی از فرزندانش به نام عبدالله را برایش آوردند. او را در دامانش نشاند و به بوسیدن و بوییدن او و خداحافظی با او مشغول بود و به خانوادهاش وصیّت میکرد که در این حال، مردی از بنیاسد به نام پسر آتشافروز، تیری به سوی او انداخت و آن پسر را ذبح کرد. حسین (ع) خون را در دستش گرفت به سوی آسمان پاشید و گفت: «پروردگارا! اگر یاریِ آسمانیات را از ما دریغ داشتی، آن را برای جای بهتری قرار ده و انتقام ما را از این ستمکاران بگیر». (ابن کثیر، 1408: 8/186)
ب) منابع شیعی
1. ابن واضح احمد بن ابییعقوب بن جعفر معروف به یعقوبی (م292ق) میگوید:
یاران حسین (ع) یک به یک، گام پیش نهادند و شهید شدند تا این که حسین (ع) تنها ماند و هیچ یک از مردان خانواده و فرزندان و نزدیکانش با او نماند. او بر بالای اسبش بود. کودکی را که همان ساعت متولد شده بود، برایش آوردند. حسین در گوشش اذان گفت و کام او را برمیداشت که تیری آمد و در گلوی کودک نشست و ذبحش کرد. حسین (ع) تیر را از گلوی او بیرون کشید و خونش را به بدن او مالید و گفت: «به خدا سوگند! تو نزد خدا، از شتر صالح، گرامیتر و محمد( نیز نزد خدا از صالح گرامیتر است». سپس آمد و او را کنار فرزندان و برادرزادگانش نهاد. (یعقوبی، 1379: 2/245)
2. ابوریحان بیرونی میگوید:
در روز عاشورا خداوند متعال نوزاد پسری به امام حسین (ع) عطا فرمود. امام سوار بر اسب بود که آن مولود را آوردند تا حضرت در گوش او اذان و اقامه بگوید. امام (ع) در گوش او اذان و اقامه گفت و کام او با آب دهان مبارک خود برداشت و خم شد که او را ببوسد. ناگاه تیری آمد او را ذبح نمود. امام فرمود: «تو از ناقه صالح اکرم هستی و محمد( از صالح گرامیتر است». (بیرونی: 2/218)
3. ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان بغدادی معروف به شیخ مفید (336413ق) میگوید:
حسین (ع) جلوی خیمه نشست، فرزندش عبدالله بن حسین را که خردسال بود برایش آوردند؛ امام (ع) او را در دامانش نشاند، مردی از بنی اسد، او را با تیری زد و ذبحش کرد، حسین (ع) خون او را گرفت و هنگامی که کفِ دستش پُر شد، آن را بر زمین ریخت، سپس گفت: پروردگارا! اگر یاریِ آسمانیات را از ما دریغ داشتی، آن را برای جای بهتری قرار بده و انتقام ما را از این مردم ستمکار بگیر. سپس آن کودک را آورد و کنار تشنگان خاندان قرار داد. (مفید، 1413: 2/108)
4. ابومنصور احمد بن علی بن ابیطالب طبرسی (461ق) میگوید:
هنگامی که یاران و نزدیکان حسین (ع) کشته شدند او یکّه و تنها ماند و کسی جز پسرش علی زین العابدین و پسری دیگر به نام عبدالله که شیرخوار بود با او نبود. حسین به جلوی درِ خیمه آمد و گفت: «آن کودک را به من بدهید تا با او خداحافظی کنم». آن کودک را به او دادند. کودک را میبوسید و میگفت: «پسرکم! وای بر این مردم که طرف دعوایشان محمد (ص) است». گفته شده در همین حال، تیری آمد و بر گودی گلوی کودک نشست و او را کشت. حسین (ع) از اسبش فرود آمد و با قبضه شمشیرش، گودالی کَند و کودک را با خون آغشتهاش در آن دفن کرد. (طبرسی، 1380: 2/101)
5. ابوالحسین یحیی بن حسین بن اسماعیل شجری (412 479 / 499ق) به نقل از زید بن علی بن الحسین (ع) و یحیی بن امّ طویل و عبدالله بن شریک عامری و غیر ایشان در یادکرد نامهای کشته شدگان کربلا میگوید:
عبدالله بن حسین که مادرش رباب، دختر امرؤالقیس بن عَدی بن اوس بن جابر بن کعب بن حکیم کَلبی بود را حرمله بن کاهل اسدی و البی کشت. او در هنگام نبرد در روز عاشورا به دنیا آمد. وی را نزد امام حسین (ع) که نشسته بود آوردند. امام (ع) او را گرفت و در دامانش نشاند و کامش را با آب دهان خود برگرفت و او را «عبدالله» نامید که در این میان، حرمله بن کاهل او را با تیری زد و گلویش را شکافت. حسین (ع) خونش را گرفت و آن را جمع کرد و به آسمان پاشید که قطرهای از آن خون، به زمین باز نگشت.
فضیل میگوید: ابووَرد برایم گفت که شنیده است امام باقر (ع) میفرمود: «اگر قطرهای از آن خون به زمین میافتاد، عذاب نازل میشد». این همانی است که شاعر، دربارهاش گفته است: «... و خونی دیگر عبدالله شیرخوار نزد قبیله بنیاسد، به شمار و یاد است» (شجری، بیتا: 171)
6. امین الاسلام فضل بن حسن طَبرِسی (م548ق) میگوید:
... حسین (ع) روبروی خیمه نشست. پسرش عبدالله بن حسین را از چادر آوردند که کودک بود. حسین (ع) او را بر دامان نهاد؛ مردی از خاندان اسد، تیری به سوی او رها کرد و گلویش را درید و او را کشت. حسین کف دستش را از خون کودک پر کرد و به زمین ریخت و گفت: «پروردگارا! اگر یاری دادن به ما را از آسمان بازداشتی، کاری کن که فرجام نیکی پیش آید و انتقام ما را از این ستمکاران بگیر». سپس او را بر دو در کنار کشتگان خاندانش نهاد. (طبرسی، بیتا: 1/466)
7. ابوجعفر رشیدالدین محمد بن علی بن شهر آشوب مازندرانی (م588ق)، همانند عبارت ابوالفرج اصفهانی را نقل میکند (مازندرانی، بیتا: 4/ 109).
8. نجمالدین جعفر بن محمد حلّی (م645ق) مشهور به ابن نُما حلّی به نقل از حمید بن مسلم میگوید:
وقتی حسین (ع) دید که از خاندان و یارانش، جز اندکی باقی نمانده است، برخاست و ندا داد: «آیا کسی هست که از حرم پیامبر(خدا دفاع کند؟ آیا یکتاپرستی هست؟ آیا فریادرسی هست؟ آیا یاوری هست؟» صدای مردم به گریه بلند شد. سپس به جلوی درِ خیمه آمد و فرزندش عبدالله را که خردسال بود خواست. او را آوردند تا با او خداحافظی کند که مردی از بنی اسد، تیری به سوی او انداخت که در گلویش نشست و او را ذبح کرد. حسین (ع) خون او را با کف دو دستش گرفت و آن را به سوی آسمان پاشید و آن گاه گفت: «پروردگارا! اگر یاری آسمانی است را از ما دریغ داشتی، آن را برای جای بهتری قرار ده و انتقام ما را از این ستمکاران بگیر». امام باقر (ع) درباره آن خون فرمود: «از آن خون، یک قطره هم به زمین باز نگشت». سپس حسین (ع) او را برد و کنار کشتگان خاندانش قرار داد. (ابننُما حلی، 1369: 70)
9. سید رضی الدین علی بن موسی بن جعفر حلّی مشهور به سیّد بن طاووس (م664ق) میگوید:
هنگامی که امام حسین (ع) شهادت جوانان و محبوبانش را دید، تصمیم گرفت خود به میدان برود و ندا داد: «آیا مدافعی هست که از حرم پیامبر خدا (ص) دفاع کند؟ آیا یکتاپرستی هست که درباره ما از خدا بترسد؟ آیا دادرسی هست که به خاطر خدا، به داد ما برسد؟ آیا یاری دهندهای هست که به خاطر خدا، ما را یاری دهد؟» پس صدای زنان به ناله برخاست. امام به جلوی درِ خیمه آمد و به زینب (س) فرمود: «کودک خردسالم را به من بده تا با او خداحافظی کنم». او را گرفت و میخواست ببوسد که حرمله بن کاهل، تیری به سوی او انداخت که در گلویش نشست و او را ذبح کرد. امام (ع) به زینب( فرمود: «او را بگیر». سپس کف دستانش را زیر خون [گلوی او] گرفت تا پُر شدند. خون را به سوی آسمان پاشید و فرمود: «آنچه بر من وارد میشود، برایم آسان است؛ چون بر خدا پوشیده نیست و در پیش دید اوست». امام باقر (ع) [درباره آن خون] فرموده است: «از آن خون، یک قطره هم به زمین بازنگشت». (ابن طاووس، 1385: 168)
10. حمید بن احمد بن محمد محلّی (م 652 ق) شبیه عبارات شیخ مفید را نقل کرده است (محلّی، بیتا: 103).
وقایع پس از شهادت کودک
الف) امام حسین (ع) پس از شهادت کودک خود، جملاتی به زبان آورد؛ از جمله:
- خدایا! کودک من از بچه ناقه صالح، نزد تو کمتر نیست. (اصفهانی، بیتا: 90؛ یعقوبی، 1379: 2/ 245)
- خدایا! اگر یاری آسمانیات را از ما بازداشتهای، آن را برای بهتر از دنیا قرارده و انتقام مارا از این ظالمان بگیر. (طبری، 1409: 4/ 342 و 3/ 332؛ خوارزمی، بیتا: 2/37؛ طبرسی، بیتا: 1/ 466؛ ابننما حلّی، 1369: 70)
- خدایا! بین ما و بین قومی که دعوتمان کردند تا یاریمان کنند، ولی ما را کشتند، حکم کن (طبری: همان؛ ابنجوزی، بیتا: 263 و 227)
ب) امام حسین (ع) پس از شهادت طفل، دست مبارک خویش را زیر گلوی وی گرفت و هنگامی که پُر شد، خونها را روی زمین ریخت (طبری: همان؛ مفید، 1413: 2/ 108؛ طبرسی: همان).
ج) امام حسین (ع) پس از شهادت طفل، دست مبارک خویش را زیر گلوی وی گرفت و هنگامی که پُر شد، خونها را به آسمان پاشید. (اصفهانی: همان؛ خوارزمی: همان؛ ابننما حلی: همان؛ ابنکثیر، 1408: 8/ 186؛ ابنطاووس، 1385: 168)
د) امام حسین (ع) پس از شهادت طفل، بدن او را با خون گلویش رنگین کرد و به همان صورت او را دفن نمود. (خوارزمی: همان؛ ابناعثم کوفی: 5/ 131؛ یعقوبی 1379: 2/ 245؛ طبرسی، 1380: 2/101)
ه) امام حسین (ع) پس از شهادت طفل، صدایی از آسمان شنید که میگفت: «ای حسین! فرزند خود را واگذار که برای او دایهای در بهشت است». (ابنجوزی: همان)
قاتل کودک
در این که نام قاتل کودک امام حسین (ع) چه کسی بوده، بین مورخان اختلاف نظر وجود دارد:
- برخی همچون خوارزمی، شجری و سید بن طاووس، قاتل او را حرمله بن کاهل اسدی میدانند.
- برخی دیگر از مورخان همچون ابوالفرج اصفهانی (در نقلی)، او را عقبه بن بشر معرفی کردهاند.
- عدهای دیگر همچون شیخ مفید، بلاذری، طبرانی، طبری، ابوحنیفه دینوری، سبط بن جوزی، ابن کثیر، امین الاسلام طبرسی، ابن نما حلّی و محلّی، میگویند: «مردی از بنیاسد».
- گروهی نیز همانند ابن سعد، ابن اعثم، ابوالفرج اصفهانی، ابن طلحه شافعی، ابن واضع یعقوبی، ابوریحان بیرونی، ابومنصور طبرسی و ابن شهر آشوب، سکوت کردهاند و اشاره به نام خاصی ننمودهاند[3].
مدفن کودک
در منابع کهن و معتبری که کیفیت و چگونگی شهادت این کودک را در روز عاشورا بیان کردهاند، سخنی از چگونگی و محل دقیق دفن به میان نیامده است. برخی مورخان میگویند:
پس از شهادت، امام حسین (ع) آن کودک را آورد و کنار کشتگان خاندانش نهاد. (مفید، 1413: 2/108؛ ابن نما حلّی، 1369: 70؛ یعقوبی، 1379: 2/245؛ طبرسی، بیتا: 1/ 466؛ بلاذری، 1405: 3/407؛ طبرانی، بیتا: 3/103؛ محلّی، بیتا: 103؛ زبیری، 1406: 59)
گروهی دیگر تصریح میکنند:
پس از شهادت طفل، امام حسین (ع) از اسبش فرود آمد و با قبضه شمشیرش، گودالی کَند و کودک را با خونش آغشته نمود و بر او نماز خواند و دفنش کرد. (ابناعثم، بیتا: 5/ 131؛ ابن طلحه، بیتا: 73؛ طبرسی، 1380: 2/ 101؛ خوارزمی، بیتا، 2/32) با این تفاوت که صاحب احتجاج و خوارزمی، به خواندن نماز بر طفل اشارهای ننمودهاند.
بنابراین بسیاری از مواردی که امروزه مشهور است و در منابر به آنها پرداخته میشود، صحت ندارند و هیچ یک از علمای انساب و مورّخان سدههای نخست اسلام به چنین نکاتی اشاره نکردهاند؛ موارد از این قبیل:
- امام حسین (ع) پس از شهادت این طفل، او را به پشت خیمهها برد و دفن کرد.
- این که برخی از مورخان متأخّر قائلاند وی روی سینه امام حسین (ع) دفن شده است.
- این که میگویند: صدای رباب به گوشش رسید که قدری صبر کن تا با فرزندم خداحافظی کنم.
- یا این که امام پس از شهادت طفل، چند بار تا درِ خیمه آمد و سپس برگشت؛ چون رباب درِ خیمه منتظر بود ولی امام خجالت میکشید وارد خیمه شود.
شاید چیزی که امروز در زبان مردم مشهور است که «وی بر روی سینه پدر دفن شده»، ریشهاش در قصّهای باشد که صاحب کتاب منتهی الآمال ، نقل کرده که جمعی از زوّار در کربلا از عالم بزرگوار مرحوم سید مرتضی کشمیری از قبر شاهزاده علیاصغر پرسیدند. ایشان پس از گریه پاسخ داد: نمیدانم، صبح بیایید تا پاسخ قانع کنندهای پیدا کنم. شب در خواب، حضرت سیّدالشهدا(ع) را دیدم؛ فرمود: «آقای کشمیری! چرا جواب زائران مرا ندادی؟» عرض کردم: یا اباعبدالله! من چه بگویم؟ قبر آن عزیز را نمیدانستم. فرمود: «بدان و به آنها بگو: قبر عزیزم روی سینه من است». گرچه خود شیخ عباس قمی(ره) در ادامه این قصّه میفرماید: قبلاً بیان کردیم که آن حضرت بدن کودک خود را پشت خیمهها دفن نمود و از خبر ابوخلیق استفاده شد که بدن مطهر شاهزاده را از خاک بیرون آوردند، ظاهراً امام سجاد (ع) بدن شریف آن کودک را دفن نموده باشد (قمی: 1/ 406).
پس از ذکر مطالب یادشده میتوان نتیجه گرفت که مدفن کودک امام (ع) یا در همان جایی است که آن حضرت پس از شهادت طفل، او را دفن کرده و امروزه بر کسی آشکار نیست یا بنابر نقل کسانی که گفتهاند: امام او را در کنار سایر کشتگان از خاندانش نهاد، بعداً توسط امام سجاد (ع) در کنار سایر شهیدان، درقسمت پایین پا دفن شده است.
همانگونه که شیخ مفید (336413ق) در اینباره میگوید، تعداد کسانی که از خاندان امام حسین (ع) در کربلا به شهادت رسیدند، با احتساب خود امام (ع)، هجده نفر بودند که عبارتاند از:
1. عباس، 2. عبدالله، 3. جعفر، 4. عثمان (فرزندان حضرت علی از همسرش امالبنین). 5. عبدالله، 6. ابوبکر (پسران حضرت علی (ع) از مادری به نام لیلی دختر مسعود ثقفی). 7. علی اکبر، 8. عبدالله (پسران امام حسین (ع)). 9. قاسم، 10. ابوبکر، 11. عبدالله (فرزندان امام حسن (ع)). 12. محمد، 13. عون (فرزندان عبدالله بن جعفر بن ابیطالب). 14. عبدالله، 15. جعفر، 16. عبدالرحمن (پسران عقیل بن ابیطالب). 17. محمد بن ابی سعید بن عقیل بن ابی طالب.
شیخ مفید در ادامه میگوید:
تمام این افراد در زیر پای قبر امام (ع) دفن شدند، جز عباس بن علی (ع) که در غاضریه، یعنی همان جایی که کشته شده بود، دفن شد.
وی افزوده است:
اما اصحاب امام حسین (ع) که همراه آن حضرت کشته شدند، در نزدیکی امام (ع) دفن گشتند. ما به طور دقیق و تفصیل محل دفن هر کدام از آنان را نمیدانیم، اما شکی نداریم که آنان در همان کربلا و در گرد مرقد امام (ع) دفن شدهاند.
از کلمات بزرگان و روایات، آنچه محتمل بسیار قوی است، این است که امام زینالعابدین (ع) طفل شیرخوار را در روز دفن اجساد در پایین پای امام حسین (ع) هنگام دفن پدر بزرگوار خود، دفن کرد.
نتیجهگیری
در منابع اولیه معتبر و قابل استنادی که نهضت عاشورا را گزارش کردهاند، گفته شده است که در آخرین ساعات نبرد روز عاشورا، طفلی از امام حسین (ع) که در آغوش وی بود، هدف تیر دشمن قرار گرفته و به شهادت رسید اما درباره اینکه نام این طفل چه بوده، در بین مورّخان و مقتلنویسان اختلاف است. برخی او را «عبدالله» نامیدهاند و عدهای دیگر به نامی خاص تصریح نکردهاند. گروهی نیز او را «علی» یا «علیاصغر» گفتهاند. البته گفتنی است برخی مورّخان این دو نفر را دو فرزند جداگانه به نامهای عبدالله و علیاصغر گزارش کردهاند. افزون بر اختلاف در نام این فرزند خردسال، در این باره که سن و سال وی چقدر بوده و مکان دقیق دفن او کجاست، منابع اولیه گزارشی ارائه نکردهاند. همچنین در این باره که در برخی مقاتل آمده یا بعضی از وعاظ و روضهخوانان میگویند «طفل شش ماهه» یا اینکه پس از شهادت او «امام حسین (ع) وی را به پشت خیمهها برد و دفن کرد» و یا اینکه معروف است «این طفل روی سینه امام حسین (ع) قرار دارد»، در منابع هشت قرن نخستِ اسلام سخنی به میان نیامده است.
منابع
ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن علی بن کرم شیبانی (1408ق/ 1989م)، الکامل فی التاریخ، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد (بیتا)، الفتوح، بیروت، دارالندوه الجدیده.
ابن جوزی، شمس الدین ابوالمظفر یوسف بن قز غلی بن عبدالله بغدادی (بیتا)، تذکره الخواص، تهران، نشر مکتب نینوی الحدیثه.
ابن حبیب، محمد (1361ق/ 1942م)، المعبّر، به کوشش: ایلزه لیشتن اشنتر، حیدرآباد کن، بینا.
ابن حزم اندلسی، علی بن احمد (1382ق)، جمهره انساب العرب، قاهره، دارالمعارف.
ابن سعد (کاتب واقدی)، محمد (1405ق)، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر.
ابن شهر آشوب مازندرانی، ابوجعفر رشیدالدین محمد بن علی (بیتا)، مناقب آل ابیطالب، قم، نشر علامه.
ابن طاووس، رضیالدین سیّدعلی (1382ش)، لهوف، قم، نشر بلوغ.
___________________________________ (بیتا)، الاقبال الاعمال الحسنه، قم، نشر مکتب اعلام اسلامی.
ابن طقطقی حسنی، صفی الدین محمد بن تاج الدین (1418ق)، الاصیلی فی انساب الطالبین، قم، نشر کتابخانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی.
ابن طلحه شافعی، کمال الدین محمد (بیتا)، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول(ص)، نجف، نشر دارالکتب التجاریه.
ابن فندق، ابوالحسن علی بن زید (1410ق)، لباب الانساب و الالقاب و الاعقاب، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.
ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم (1960م)، المعارف، به کوشش: ثروت عکاشه، قاهره، بی نا.
ابن کثیر دمشقی، عمادالدین اسماعیل بن عمر (1408ق)، البدایه و النهایه، بیروت، دارالکتب العلمیه و دارالفکر الاسلامی.
ابن نُما حلّی، نجم الدین محمد بن جعفر (1369ق/ 1950م)، مثیرالاحزان، نجف اشرف، منشورات المطبعه الحیدریه.
ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین بن محمد (بی تا)، مقاتل الطالبیین، بغداد، نشر دارالعربیه.
اربلی، علی بن عیسی (بیتا)، کشف الغمه فی معرفه الائمه(ع)، بیروت، دارلکتب الاسلامی، بی تا.
اسدی کوفی، فضیل بن زبیر (1406ق)، «تسمیه من قتل مع الحسین(ع)»، تحقیق: سیدمحمدرضا حسینی جلالی، مجله تراثنا، س1، ش2.
بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (1405ق)، انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر.
بلعمی، ابوعلی محمد بن محمد (1377ش)، تاریخنامه طبری، تهران، انتشارات سروش.
بیرونی، ابوریحان (بیتا)، الآثار الباقیه، چاپ اروپا.
خوارزمی، حسین (بیتا)، مقتل الحسین(ع)، قم، دارا نوار الهدی.
دینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود (بیتا)، الاخبار الطوال، قم، نشر شریف مرتضی.
ذهبی، محمد بن احمد (1401 1409ق)، سیر اعلام النبلاء، بیروت، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران.
زبیری، مصعب بن عبدالله (1953م)، نسب قریش، قاهره، چاپ لوی پروونسال.
طبرانی، سلیمان بن احمد بن ایوب (بیتا)، معجم الکبیر، بغداد، نشر دارالعربیه.
طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن (بیتا)، اعلام الوری بأعلام الهدی، نشر مؤسسه آل البیت لِاحیاء التراث.
طبرسی، ابیمنصور احمد بن علی بن ابیطالب (1380ش)، الاحتجاج، نشر اسوه.
طبری، محمد بن جریر (1409ق)، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، نشر مؤسسه الاعلمی.
طوسی، خواجه نصیرالدین (بیتا)، نقد المحصل، نشر مصر.
قاضی طباطبایی، سیّدمحمدعلی (1383ش)، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهداء (ع)، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
محلّی، حمید بن احمد بن محمد (بیتا)، الحدائق الوردیه فی مناقب الائمه الزیدیه، صنعاء، نشر جامع النهرین.
مسعودی، علی بن الحسین (18611877م)، مروج الذهب و معادن الجوهر، پاریس، چاپ باربیه دومنارو پاوه دو کورتی.
مفید، محمد بن محمد بن نعمان (1414ق)، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، بیروت، بی تا.
یعقوبی، احمد بن اسحاق (1379ق/ 1960م)، تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر.