مقدمه
عاشورا براساس حضور فعال کاروان اسرا بود که باقی ماند و شناخته شد و رنگ گرفت. عاشورا بدون خطبههای حضرت زینب (س) و حضرت سجاد (ع) چگونه میتوانست در دل مردم خفته آن روزگار رسوخ کرده و آنان را بیدار کند؟ حضرت زینب (س) پیامآور حماسه عاشورا بود و این پیام را به حماسیترین شکل ممکن ارائه داد. این بانوی بزرگ اسلام در خطبههای خود برای روشنگری قیام اباعبدالله الحسین (ع) به برخی آیات قرآن به صورت صریح و ضمنی استناد کرد. این خطبهها در کوفه و شام باعث بیداری مردم، رسوایی دستگاه اموی و اثبات حقانیت قیام حسین (ع) شد. از سوی دیگر، این خطبهها حکایت از تسلط و فهم عمیق حضرت زینب (س) از قرآن کریم دارد.
نکته ظریف در دعوت و سیره تبلیغی حضرت زینب (س) در خطبهها و سخنان ایشان آن است که همواره آنان را به صورت سلسله وار ذکر میکند؛ یعنی محتوای مضمون سخنان خود را علاوه بر بیان شیوا و رسا، به آیات کتاب خدا، سپس احادیث جدش (ص) و پدر بزرگوارش امام علی (ع) ارجاع داده و بعد کوفیان را از اینکه فرزندش؛ امام حسین (ع) را به کوفه فرا خوانده اما عهد خود شکستند، مورد عتاب قرار میدهد.
خطبه حضرت زینب (س) در شهر کوفه از زوایای مختلف قابل بررسی است کما اینکه مقالات و تحقیقاتی با رویکرد ادبی، اجتماعی، تاریخی و روششناسانه تدوین شده است.
مقاله پیش رو با شیوه توصیفی - تحلیلی، به تحلیل اقتباسها و استنادهای قرآنی حضرت زینب (س) در خطبه کوفه میپردازد تا روشن شود عقیله بنی هاشم چگونه با استناد به کلام وحی، وجدان خفته مردم کوفه را بیدار کرد و دستگاه ابن زیاد و یزید را رسوا نمود و حقانیت و مظلومیت امام حسین (ع) را بر همگان آشکار ساخت.
لازم به ذکر است مقصود ما از اقتباس در این نوشتار یکی از محسنات لفظی در علم بدیع از علوم بلاغی است که در تعریف آن گفته شده:
تضمین کلام و سخن به آیات قرآن یا احادیث بدون اینکه تصریح بر آنها شود. (دقیق عاملی، 1425: 175).
به طور قطع حضرت زینب (ع) که فرزند امیر بیان؛ علی بن ابی طالب (ع) است، بیشترین بهره از این فن در خطبه خود در شهر کوفه برده است که در ادامه مقاله به تحلیل این اقتباسها و چرایی آنها پرداخته خواهد شد.
متن خطبه
قَالَ بَشِیرُبْنْ خُزَیْمٍ الأَسَدِیُّ:
وَ نَظَرْتُ الی زَیْنَبَ بِنْتِ عَلِیِّ بنِ أبی طَالِبٍ عَلَیهِ السّلام فَلَمْ أَرَ وَ اَللَّهِ خَفِرَهً أَنْطَقَ مِنْهَا کَأَنَّمَا تَنْطِقُ وَ تُفْرِغُ عَنْ لِسَانِ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ قَدْ أَشَارَتْ إِلَى اَلنَّاسِ بِأَنْ أَنْصِتُوا فَارْتَدَّتِ اَلْأَنْفَاسُ وَ سَکَنَتِ اْلْأَجْرَاسُ ثُمَّ قَالَتْ بَعْدَ حَمْدِ اَللَّهِ تَعَالَى وَ اَلصَّلاَهِ عَلَى رَسُولِهِ أَمَّا بَعْدُ یَا أَهْلَ اَلْکُوفَهِ یَا أَهْلَ اَلْخَتْرِ وَ اَلْغَدْرِ وَ اَلْحَدْلِ أَلاَ فَلاَ رَقَأَتِ اَلْعَبْرَهُ وَ لاَ هَدَأَتِ اَلزَّفْرَهُ إِنَّمَا مَثَلُکُمْ مَثَلُ اَلَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّهٍ أَنْکاثاً تَتَّخِذُونَ أَیْمانَکُمْ دَخَلاً بَیْنَکُمْ هَلْ فِیکُمْ إِلاَّ اَلصَّلَفُ وَ اَلْعُجْبُ وَ اَلشَّنَفُ وَ اَلْکَذِبُ وَ مَلَقُ اَلْإِمَاءِ وَ غَمْزُ اَلْأَعْدَاءِ کَمَرْعًى عَلَى دِمْنَهٍ أَوْ کَقَصَّهٍ عَلَى مَلْحُودَهٍ أَلاَ بِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَنْ سَخِطَ اَللَّهُ عَلَیْکُمْ وَ فِی اَلْعَذَابِ أَنْتُمْ خَالِدُونَ أَ تَبْکُونَ عَلَى أَخِی أَجَلْ وَ اَللَّهِ فَابْکُوا فَإِنَّکُمْ وَ اَللَّهِ أَحَقُّ بِالْبُکَاءِ فَابْکُوا کَثِیراً وَ اِضْحَکُوا قَلِیلاً فَقَدْ بُلِیتُمْ بِعَارِهَا وَ مُنِیتُمْ بِشَنَارِهَا وَ لَنْ تَرْحَضُوهَا أَبَداً وَ أَنَّى تَرْحَضُونَ قَتْلَ سَلِیلِ خَاتَمِ اَلنُّبُوَّهِ وَ مَعْدِنِ اَلرِّسَالَهِ وَ سَیِّدِ شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّهِ وَ مَلاَذِ حَرْبِکُمْ وَ مَعَاذِ حِزْبِکُمْ وَ مَقَرِّ سِلْمِکُمْ وَ آسِی کَلْمِکُمْ وَ مَفْزَعِ نَازِلَتِکُمْ وَ اَلْمَرْجَعِ إِلَیْهِ عِنْدَ مَقَالَتِکُمْ وَ مَدَرَهِ حُجَجِکُمْ وَ مَنَارِ مَحَجَّتِکُمْ أَلاَ سَاءَ مَا قَدَّمَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ وَ سَاءَ مَا تَزِرُونَ لِیَوْمِ بَعْثِکُمْ فَتَعْساً تَعْساً وَ نُکْساً نُکْساً لَقَدْ خَابَ اَلسَّعْیُ وَ تَبَّتِ اَلْأَیْدِی وَ خَسِرَتِ اَلصَّفْقَهُ وَ بُؤْتُمْ بِغَضَبٍ مِنَ اَللّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْکُمُ اَلذِّلَّهُ وَ اَلْمَسْکَنَهُ أَ تَدْرُونَ وَیْلَکُمْ أَیَّ کَبِدٍ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَرَیْتُمْ وَ أَیَّ عَهْدٍ نَکَثْتُمْ وَ أَیَّ کَرِیمَهٍ لَهُ أَبْرَزْتُمْ وَ أَیَّ حُرْمَهٍ لَهُ هَتَکْتُمْ وَ أَیَّ دَمٍ لَهُ سَفَکْتُمْ - لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئاً إِدًّا `تَکادُ اَلسَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ اَلْأَرْضُ وَ تَخِرُّ اَلْجِبالُ هَدًّا لَقَدْ جِئْتُمْ بِهَا شَوْهَاءَ صَلْعَاءَ عَنْقَاءَ سَوْءَاءَ فَقْمَاءَ خَرْقَاءَ طِلاَعَ اَلْأَرْضِ وَ مِلْءَ اَلسَّمَاءِ أَ فَعَجِبْتُمْ أَنْ لَمْ تُمْطَرِ اَلسَّمَاءُ دَماً - وَ لَعَذابُ اَلْآخِرَهِ أَخْزى وَ هُمْ لا یُنْصَرُونَ فَلاَ یَسْتَخِفَّنَّکُمُ اَلْمَهَلُ فَإِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ لاَ یَحْفِزُهُ اَلْبِدَارُ وَ لاَ یُخْشَى عَلَیْهِ فَوْتُ اَلثَّأْرِ کَلاَّ إِنَّ رَبَّکَ لَنَا وَ لَهُمْ بِالْمِرْصَادِ ثُمَّ أَنْشَأَتْ تَقُولُ
مَا ذَا تَقُولُونَ إِذْ قَالَ اَلنَّبِیُّ لَکُمْمَا ذَا صَنَعْتُمْ وَ أَنْتُمْ آخِرُ اَلْأُمَمِ بِأَهْلِ بَیْتِی وَ أَوْلاَدِی وَ مَکْرُمَتِیمِنْهُمْ أُسَارَى وَ مِنْهُمْ ضُرِّجُوا بِدَمٍ
مَا کَانَ ذَاکَ جَزَائِی إِذْ نَصَحْتُ لَکُمْأَنْ تَخْلُفُونِی بِسُوءٍ فِی ذَوِی رَحِمِی إِنِّی لَأَخْشَى عَلَیْکُمْ أَنْ یَحُلَّ بِکُمْمِثْلُ اَلْعَذَابِ اَلَّذِی أَوْدَى عَلَى إِرَمَ
ثُمَّ وَلَّتْ عَنْهُمْ قَالَ حِذْیَمٌ فَرَأَیْتُ اَلنَّاسَ حَیَارَى قَدْ رَدُّوا أَیْدِیَهُمْ فِی أَفْوَاهِهِمْ فَالْتَفَتُّ إِلَى شَیْخٍ إِلَى جَانِبِی یَبْکِی وَ قَدِ اِخْضَلَّتْ لِحْیَتُهُ بِالْبُکَاءِ وَ یَدُهُ مَرْفُوعَهٌ إِلَى اَلسَّمَاءِ وَ هُوَ یَقُولُ بِأَبِی وَ أُمِّی کُهُولُهُمْ خَیْرُ اَلْکُهُولِ وَ شَبَابُهُمْ خَیْرُ شَبَابٍ وَ نَسْلُهُمْ نَسْلٌ کَرِیمٌ وَ فَضْلُهُمْ فَضْلٌ عَظِیمٌ ثُمَّ أَنْشَدَ شِعْراً
کُهُولُهُمْ خَیْرُ اَلْکُهُولِ وَ نَسْلُهُمْإِذَا عُدَّ نَسْلٌ لاَ یَبُورُ وَ لاَ یَخْزَى
فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ یَا عَمَّهِ اُسْکُتِی فَفِی اَلْبَاقِی مِنَ اَلْمَاضِی اِعْتِبَارٌ وَ أَنْتِ بِحَمْدِ اَللَّهِ عَالِمَهٌ غَیْرُ مُعَلَّمَهٍ فَهِمَهٌ غَیْرُ مُفَهَّمَهٍ إِنَّ اَلْبُکَاءَ وَ اَلْحَنِینَ لاَ یَرُدَّانِ مَنْ قَدْ أَبَادَهُ اَلدَّهْرُ فَسَکَتَتْ (شیخ مفید، 1413: 45- طبرسی 1403: 2/305 – مجلسی، 1403: 45/175)
ترجمه خطبه
بشیربن خزیم اسدی گوید:
زینب (س) ، دخترعلی (ع) را در آن روز دیدم. به خدا سوگند زن با حیایی را تا آن روز سخنورتر از او ندیدم. گویا که کلمات را با زبان گویای امیرالمومنین علی بن ابی طالب (ع) جاری مینمود. حضرت (س) به مردم اشاره کرد که ساکت شوید. ناگهان نفسها در سینهها حبس شد و زنگ شتران از صدا افتاد. آنگاه فرمود: «ستایش از آن خداست و درود بر پدرم محمد و خاندان پاک نیکوکارش.»
اما بعد: «ای مردم کوفه! ای مردمان حیلهگر و خیانتکار! گریه میکنید؟ اشک چشمانتان خشک نشود و نالههایتان آرام نگیرد. همانا که کار شما مانند آن زنی است که رشته خود را پس از محکم بافتن، یکی یکی از هم میگسست. شما نیز سوگندهای خود را در میان خویش، وسیله فریب و تقلب ساختهاید. آیا در میان شما جز وقاحت و رسوایی، سینههای آکنده از کینه، دورویی و تملّق، همچون زبان پردازی کنیزکان و ذلّت و حقارت در برابر دشمنان چیز دیگری نیز یافت میشود؟ یا همچون سبزههایی هستید که ریشه در فضولات حیوانی داشته یا همچون جنازه دفن شدهای که روی قبرش را با نقره تزیین نموده باشند؟ چه بد توشهای برای آخرت فرستادهاید! توشهای که همان خشم و سخط خدا است و در عذاب جاویدان خواهید بود. گریه میکنید؟ زار میزنید؟ آری به خدا سوگند! که باید گریه کنید. پس بسیار بگریید و کمتر بخندید. چرا که دامان خود را به ننگ و عار جنایتی آلودهاید که ننگ و پلیدی آن را از دامان خود تا ابد نتوانید شست. و چگونه میتوانید ننگ حاصل از کشتن فرزند رسول خدا (ص) ، خاتم پیامبران (ص)، معدن رسالت و سرور جوانان اهل بهشت را از دامان خود بزدایید؟ کسی که پناه مؤمنان شما، فریادرس در بلایای شما، مشعل فروزان استدلال شما بر حق و حقیقت و یاور شما در هنگام قحطی و خشکسالی بود. چه بار سنگین و بدی بر دوش خود نهادید! پس رحمت خدایی از شما دور و دورتر باد! که تلاشتان بیهوده، دستانتان بریده، معاملهتان قرین زیان گردیده است. خود را به خشم خدا گرفتار نموده و بدین ترتیب خواری و درماندگی بر شما لازم آمده است. وای بر شما ای مردم کوفه! آیا میدانید چه جگری از رسول خدا (ص) دریدهاید؟ چه زنان و دختران با عفت و وقاری را از خاندان او به کوچه و بازار کشاندهاید؟ چه خونی از آن حضرت بر زمین ریختهاید؟ و چه حرمتی از او شکستهاید؟ شما این جنایات فجیع را بیپرده و آشکار به انجام رساندید. (جنایتی که سرآغاز جنایات دیگر در تاریخ گشته. سیاه، تاریک و جبرانناپذیر بوده. تمام سطح زمین هر آینه سخنی زشت آوردهاید.) نزدیک است که از شدت و عظمت آن آسمانها فرو ریزد و زمین شکاف بردارد و کوهها با خاک یکسان شوند. جنایت ظلمانی و ستمکارانه و شوم و کریه به پهنای زمین و به گنجایش آسمان. آیا از اینکه آسمان خون باریده تعجب میکنید؟ و زمین شکافته شود و کوهها فرو افتند و در هم ریزند. که عذاب آخرت در مقایسه با این امر، بسیار شدیدتر و خوارکننده تر است و در آن روز کسی به یاری شما نخواهد آمد. پس مهلتهایی که خداوند متعال به شما میدهد موجب خوشی شما نگردد چرا که خدا در عذاب کردن بندگان خود شتاب نمیکند. چون ترسی از پایمال شدن خون و از دست رفتن زمان انتقام ندارد و همانا که خدای شما همیشه در کمین است.»
آنگاه حضرت زینب (س) این اشعار را خواند: «اگر پیامبر (ص) از شما بپرسد، این چه کاری بود که کردید با آنکه شما امت (پیامبرِ) آخرالزمان بودید (و بر دیگر امتها شرافت داشتید)، چه پاسخی خواهید داد؟ شما چه کردید با اهل بیت و فرزندان و عزیزان من؟ جمعی را به اسارت بردید و گروهی را به خون آغشته کردید. این پاداش من نبود با آنکه من خیرخواه شما بودم. اینکه در حق خویشاوندانم اینگونه به من جفا کنید. من را به نابودی کشاند، بر شما نیز فرو آید.» در این حال مردم را دیدم که حیرت زدهاند و از اندوه و پشیمانی، دست به دندان میگزند.
خزیم میافزاید: به کنار نگریستم. پیرمردی را دیدم که اشک میریخت و محاسنش با قطرات اشک تر شده بود. در همان حال دستان خود را به آسمان بلند کرد و گفت: «پدر و مادرم فدای شما باد! پیرانتان بهترین پیران، زنانتان بهترین زنان و جوانانتان بهترین جوانانند. دودمان شما کریم و بزرگوار و فضل و منزلت شما بزرگ و عظیم است.» آنگاه این بیت را خواند: «پیران شما بهترین پیران و دودمان شما بهترین دودمانند و در میان همه تبارها و نسلها، هرگز تبار شما نابود و بیاعتبار نخواهد شد.» امام سجاد (ع) خطاب به حضرت زینب (س) فرمود: عمه جان آرام بگیر. سرگذشت گذشتگان برای آنان که ماندهاند مایه عبرت است. تو بحمدلله ناخوانده دانایی و نیاموخته خردمندی. گریه و زاری، آنان را که رفتهاند به ما بازنمیگرداند.» با این سخن امام چهارم (ع) زینب (س) آرام گرفت و سکوت کرد. (عقیقی بخشایشی، 1387: 35)
تحلیل اقتباسهای قرآنی حضرت زینب (س) در کوفه
1. عهدشکنی کوفیان
حضرت زینب (س) در ابتدای خطبه خویش میفرماید:
یَا أَهْلَ اَلْکُوفَهِ یَا أَهْلَ اَلْخَتْلِ وَ اَلْغَدْرِ وَ اَلْخَذْلِ أَلاَ فَلاَ رَقَأَتِ اَلْعَبْرَهُ وَ لاَ هَدَأَتِ اَلزَّفْرَهُ إِنَّمَا مَثَلُکُمْ کَمَثَلِ اَلَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّهٍ أَنْکاثاً تَتَّخِذُونَ أَیْمانَکُمْ دَخَلاً بَیْنَکُمْ
اما بعد؛ ای مردم کوفه! ای مردمان حیلهگر و خیانتکار! گریه میکنید؟ اشک چشمانتان خشک نشود و نالههایتان آرام نگیرد. همانا که کار شما مانند زنی است که رشته خود را پس از محکم یافتن، یکی یکی از هم میگسست. شما نیز سوگندهای خود را میان خویش، وسیله فریب و تقلب ساختهای.
این بیان حضرت زینب (س) اقتباسی از سخن خداوند است که میفرماید:
«وَلَا تَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِنْ بَعْدِ قُوَّهٍ أَنْکَاثًا تَتَّخِذُونَ أَیْمَانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ أَنْ تَکُونَ أُمَّهٌ هِیَ أَرْبَى مِنْ أُمَّهٍ إِنَّمَا یَبْلُوکُمُ اللَّهُ بِهِ وَلَیُبَیِّنَنَّ لَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ مَا کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ» (نحل: 92)
و همانند آن زن که رشتهای را محکم تافته بود، از هم گشود و قطعه قطعه کرد، مباشید تا سوگندهای خود را وسیله فریب یکدیگر سازید بدین بهانه که گروهی بیشتر از گروه دیگر است. خداوند شما را بدان میآزماید و در روز قیامت چیزی را که در آن اختلاف میکردید، برایتان بیان میکند.
این آیه اشاره به داستان زنی است از قریش به نام «رابطه»؛ در زمان جاهلیت که از صبح تا نیمروز، خود و کنیزانش، پشمها و موهایی را که در اختیار داشتند، میتابیدند و پس از آن دستور میداد همه آنها را واتابند و به همین جهت به عنوان «حمقاء» (زن احمق) در میان عرب، معروف شده بود. این کار مخصوصاً از این نظر که پشم بر اثر تابیدن، استحکام و تکامل تازهای پیدا میکند و با گشودن آن، یک حرکت ارتجاعی انجام شده نه تنها بیحاصل، بلکه زیانآور است؛ همینگونه کسانی که پیمان بستن با خدا و به نام حق، تعهدی را میپذیرند، هرگونه حرکتی در جهت شکستن این عهد و پیمان انجام دهند، نه تنها بیهوده است؛ بلکه دلیل بر سقوط شخصیت آنها نیز است. (مکارم شیرازی، 1380: 11/375)
کلام در این آیه، خود یک نوع بیان برای نقض سوگند است. حاصل معنایش این میشود مثل شما در سوگند خوردن مثل آن زن است. مطلب خود را با سوگند محکم میکنید و گره میزنید، آنگاه همان تافتهها را به دست خود؛ یعنی با خیانت و خدعهای که میکنید، باز نموده، پنبهاش میسازید با اینکه خدا هم شما را از این کار نهی کرده بود. (طباطبایی، 1374: 12/483 – طبرسی 1373: 2/45)
حضرت زینب (س) با این آیه به خوبی با زبان کنایه از عهدشکنی کوفیان یاد نمود. کوفیان عهد و پیمان خود را به خاطر منافع و برتری قبیله میشکستند تا دوباره عهد و پیمانی جدید ببندند. نمونهای از مهمترین عهدشکنی کوفیان در زمان نوشتن 12 هزار نامه به امام حسین (ع) و دعوت از حضرت برای آمدن به کوفه و بعد یاری ننمودن سفیر ایشان، مسلم بن عقیل و به شهادت رسیدن مظلومانه مسلم و بعد شهادت امام حسین (ع) و یارانش در روز عاشورا.
2. خواری و بیچارگی در انتظار کوفیان
حضرت زینب (س) در ادامه خطبه برای اینکه عمق فاجعهای که کوفیان با عهدشکنی و تنها گذاشتن امام حسین (ع) با بار آوردند و عواقب دنیایی و اخروی این عمل را به آنها گوشزد کند، فرمود:
وَ أَنَّى تَرْحَضُونَ قُتِلَ سَلِیلُ خَاتَمِ اَلنُّبُوَّهِ وَ مَعْدِنِ اَلرِّسَالَهِ وَ سَیِّدُ شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّهِ وَ مَلاَذُ حَرْبِکُمْ وَ مَعَاذُ حِزْبِکُمْ وَ مَقَرُّ سِلْمِکُمْ وَ آسِی کَلْمِکُمْ وَ مَفْزَعُ نَازِلَتِکُمْ وَ اَلْمَرْجِعُ إِلَیْهِ عِنْدَ مُقَاتَلَتِکُمْ- وَ مَدَرَهُ حُجَجِکُمْ وَ مَنَارُ مَحَجَّتِکُمْ أَلاَ سَاءَ مَا قَدَّمَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ وَ سَاءَ مَا تَزِرُونَ لِیَوْمِ بَعْثِکُمُ فَتَعْساً تَعْساً وَ نَکْساً نَکْساً لَقَدْ خَابَ اَلسَّعْیُ وَ تَبَّتِ اَلْأَیْدِی وَ خَسِرَتِ اَلصَّفْقَهُ وَ بُؤْتُمْ بِغَضَبٍ مِنَ اَللّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْکُمُ اَلذِّلَّهُ وَ اَلْمَسْکَنَهُ
و چگونه میتوانید ننگ حاصل از کشتن فرزند رسول خدا (ص) ؛ خاتم پیامبران (ع)، معدن رسالت و سرور جوانان اهل بهشت را از دامان خود بزدایید؟ کسی که پناه مؤمنان شما، فریادرس در بلایای شما، مشعل فروزان استدلال شما بر حق و حقیقت و یاور شما در هنگام قحطی و خشکسالی بود. چه بار سنگین و بدی بر دوش خود نهادید! پس رحمت خدایی از شما دور و دورتر باد! که تلاشتان بیهوده، دستانتان بریده، معاملهتان قرین زیان گردیده است. خود را به خشم خدا گرفتار نموده و بدین ترتیب و خواری و درماندگی بر شما لازم آمده است.
حضرت زینب (س) با اقتباس به آیه 61 سوره «بقره» سرانجام این عهدشکنی کوفیان را چنین بیان میفرماید:
وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّهُ وَالْمَسْکَنَهُ وَ بَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُوا یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذَلِکَ بِمَا عَصَوْا وَکَانُوا یَعْتَدُونَ
مقرر شد بر آنها خواری و بیچارگی و با خشم خدا قرین شدند و این بدان سبب بود که به آیات خدا کافر شدند و پیامبران را به ناحق کشتند و نافرمانی کردند و تجاوز ورزیدند.
خداوند در این آیه و آیه 112 سوره «آل عمران» به سرگذشت و عاقبت بنی اسرائیل اینگونه اشاره می فرماید:
مهر ذلت و فقر بر پیشانی آنها زد و بار دیگر به غضب الهی گرفتار شدند. این به خاطر آن بود که آنها آیات الهی را انکار میکردند و پیامبران را به ناحق میکشتند و این به خاطر آن بود که آنها گناه میکردند و تعدی و تجاوز داشتند.
از آیه فوق استفاده میشود که آنها به دو جهت گرفتار خواری و ذلت شدند؛ یکی برای کفر و سرپیچی از دستورات خدا و انحراف از توحید به سوی شرک؛ دیگر این که مردان حق و فرستادگان خدا را میکشتند. این سنگدلی و قساوت و بیاعتنایی به قوانین الهی، بلکه تمام قوانین انسانی که حتی امروز نیز به روشنی در میان گروهی از یهود ادامه دارد؛ مایه آن ذلت و بدبختی شد. (مکارم شیرازی، 1380: 1/24)
بعضی از مفسران برداشت متفاوتی نسبت دادن قتل انبیاء (ع) به قوم یهود از این آیه دارند. از امام صادق (ع) روایت شده است که: «ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُوا یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ» در تفسیر عیاشی در ذیل جمله: «ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُوا یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَیَقْتُلُونَ الْأَنْبِیَاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ ذَلِکَ بِمَا عَصَوْا وَکَانُوا یَعْتَدُونَ» آن جناب قرائت کرد و سپس فرمود:
به خدا سوگند انبیاء (ع) را با دست خود نزدند و با شمشیرهای خود نکشتند، «ولکن یَعْتَدونَ» سخنان ایشان را شنیدند و در نزد نااهلان آن را فاش کردند. در نتیجه دشمن ایشان را گرفت و کشت؛ پس مردم کاری کردند که انبیاء (ع) هم کشته شدند و هم به آنها تجاوز شد و هم گرفتار مصائب گشتند. « ذَلِکَ بِمَا عَصَوْا وَکَانُوا یَعْتَدُونَ».
در «کافی» نظیر این روایت آمده و شاید امام (ع) این معنا را از جمله استفاده کرده، چون معنا ندارد قتل و مخصوصاً قتل انبیاء (ع) و کفر به آیات خدا را به معصیت تعلیل کند؛ بلکه امر به عکس است، چون شدت و اهمیت از این طرف است. ولکن عصیان به معنای نپوشیدن اسرار و حفظ نکردن آن، میتواند علت کشتن انبیاء (ع) واقع شود و این را با آن تعلیل کنند. (طباطبایی، 1374: 16/291)
در این قسمت خطبه حضرت زینب (س) با استناد به این آیه قرآن درصدد القای این مطلب به کوفیان هستند که عذاب الهی و خواری دنیا و آخرت در انتظار شماست چرا که فرزند رسول خدا (ص) را با بد عهدی کشتید و به او خیانت نمودید. این از سنتهای الهی است که مکافات عمل در انتظار عهدشکنان است.
3. بزرگی مصیبتهای کربلا
حضرت زینب (س) در ادامه خطبه، عمق فاجعه و مصائبی که در کربلا در روز عاشورا اتفاق افتاده را اینگونه ترسیم میکند:
أَ تَدْرُونَ وَیْلَکُمْ أَیَّ کَبِدٍ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَرَثْتُمْ وَ أَیَّ عَهْدٍ نَکَثْتُمْ وَ أَیَّ کَرِیمَهٍ لَهُ أَبْرَزْتُمْ وَ أَیَّ حُرْمَهٍ لَهُ هَتَکْتُمْ وَ أَیَّ دَمٍ لَهُ سَفَکْتُمْ لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئاً إِدًّا `تَکادُ اَلسَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ اَلْأَرْضُ وَ تَخِرُّ اَلْجِبالُ هَدًّا
وای بر شما ای مردم کوفه! آیا میدانید چه جگری از رسول خدا (ص) دریدهاید؟ چه عهدی شکستید؟ چه زنان و دختران با عفت و وقاری را از خاندان او به کوچه و بازار کشاندهاید؟ و چه حرمتی از او شکستهاید؟ چه خونی از آن حضرت بر زمین ریختهاید؟ نزدیک است که که از شدت و عظمت آن آسمانها فرو ریزد و زمین شکاف بردارد و کوهها با خاک یکسان شوند.
عقیله بنیهاشم برای رساندن عظمت مصیبتهای روز عاشورا به آیات 89 - 90 سوره «مریم» استناد کرد و میفرماید:
«لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئًا إِدًّا. تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا»
سخنی زشت آوردهاید؛ نزدیک است که از این سخن آسمانها بشکافند و زمین شکافته شود و کوهها فرو افتند و درهم ریزند.
در تفسیر آیه فوق بعضی از مفسران معتقدند از آنجا که در آیات پیشین سخن از شرک و پایان کار مشرکان بود، در پایان بحث به یکی از شاخههای شرک؛ یعنی اعتقاد به وجود فرزند برای خدا اشاره کرده و زشتی این سخن را با قاطعترین بیان بازگو میکند:
«وَ قَالوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً»
آنها گفتند: خداوند رحمان فرزندی برای خود انتخاب کرده است.
نه تنها مسیحیان عقیده داشتند حضرت مسیح (ع)، فرزند حقیقی خداست، بلکه یهودیان نیز درباره عزیر (توبه: 30) چنین باوری داشتند و بتپرستان درباره فرشتگان نیز چنین اعتقادی و آنها را دختران خدا میپنداشتند (زخرف: 19) آنگاه با لحنی کوبنده میگوید:
«لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئًا إِدًّا»
چه سخن زشت و بزرگی آوردید.
«اد» (بر وزن ضد) در اصل به معنی صدای زشت و ناهنجاری است که بر اثر گردش شدید امواج صوتی در گلوی شتر به گوش میرسد. سپس به کارهای زشت و وحشتناک اطلاق شده است. از آنجا که چنین نسبت ناروایی مخالف اصل توحید است؛ چرا که خداوند نه شبیه و مانندی دارد و نه نیاز بعه فرزند و نه عوارض جسم و جسمانیت. گویی تمام عالم هستی که بر پایه توحید بنا شده است از این نسبت ناروا در وحشت و اضطراب فرو میروند. لذا در آیه بعد اضافه میکند:
«تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا»
نزدیک است آسمانها به خاطر این سخن از هم متلاشی گردد و زمین شکافته شود و کوهها به شدت فرو ریزد!
باز برای تأکید و بیان اهمیت موضوع میگوید:
«أنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَداً»
به خاطر اینکه برای خداوند رحمان فرزندی ادعا کردند.
اینها در حقیقت خدا را به هیچ وجه نشناختهاند، وگرنه میدانستند هرگز برای خداوند رحمان، سزاوار نیست که فرزندی برگزینند. (مکارم شیرازی، 1380: 3/106)
علامه طباطبایی ذیل این آیه مینویسند:
کلمه «اد» به کسره همزه، به معنای هرچیزی است که منکر و شنیع باشد و کلمه «تفطر» به معنای انشقاق و دو نیم شدن است و کلمه «خرور» به معنای سقوط و کلمه «هد» به معنای هدم و ویرانی است. این آیات در مقام بزرگ شمردن گناه و عظیم دانستن آثار گناه است که آن را به محسوس مثل میزند و میفرماید: «شما با این حرف خود، امری منکر و زشت و شنیع مرتکب شدید که آنچنان آثار سوء آن بزرگ است که نزدیک است آسمان متلاشی گردد و زمین بشکافد و کوهها فرو ریزد. آنطور فرو بریزد که گویا یک خانه فرو میریزد. (طباطبایی، 1374: 14/45)
حضرت زینب (س) با استناد به این آیه، درصدد این مطلب است که کشتن سبط رسول خدا (ص) و اهل بیت (ع) او و اسیری خاندان وی آنقدر مصیبت بزرگی است که اگر آسمانها به خاطر این مصیبت از هم متلاشی گردد و زمین شکافته شود و کوهها به شدت فرو ریزد، جای تعجب نیست؛ چرا که امام معصوم منادی کلمه توحید و تجلی اسماء و صفات الهی و حجت او بر روی زمین است.
4. عذاب اخروی در انتظار کوفیان
حضرت زینب (س) در ادامه خطبه خود به بزرگی عذاب اخروی برای عهدشکنان کوفی و مصیبتهایی که برای اهل بیت (ع) در کربلا اتفاق افتادف اینگونه میفرماید:
لَقَدْ جِئْتُمْ بِهَا شَوْهَاءَ صَلْعَاءَ عَنْقَاءَ سَوْدَاءَ فَقْمَاءَ خَرْقَاءَ کَطِلاَعِ اَلْأَرْضِ أَوْ مِلْءِ اَلسَّمَاءِ أَ فَعَجِبْتُمْ أَنْ تُمْطِرَ اَلسَّمَاءُ دَماً وَ لَعَذابُ اَلْآخِرَهِ أَخْزى وَ هُمْ لا یُنْصَرُونَ
جنایتی ظلمانی و ستمکارانه و شوم و کریه به پهنای زمین و به گنجایش آسمان. آیا از اینکه آسمان خون باریده تعجب میکنید؟ که عذاب آخرت در مقایسه با این امر، بسیار شدیدتر و خوارکنندهتر است و در آن روز کسی به یاری شما نخواهد آمد.
زینب کبری (س) برای ترسیم عذاب اخروی قاتلان امام حسین (ع) و پیمانشکنان کوفی آیه 16 سوره «فصلت» استناد میفرماید:
«فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا صَرْصَرًا فِی أَیَّامٍ نَحِسَاتٍ لِنُذِیقَهُمْ عَذَابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَلَعَذَابُ الْآخِرَهِ أَخْزَى وَهُمْ لَا یُنْصَرُونَ»
ما نیز بادی سخت و غران در روزهایی شوم بر سرشان فرستادیم تا در دنیا عذاب خواری را به آنها بچشانیم و عذاب آخرت خوارکنندهتر است و کسی به یاریشان برنخیزد.
این آیه در مورد سرگذشت قوم عاد است. صاحب تفسیر نمونه در تفسیر این آیه مینویسد:
می دانیم آنها جمعیتی بودند که در سرزمین «احقاف» در ناحیه «حضرموت»، در جنوب «جزیره عربستان» زندگی داشتند و از نظر قدرت جسمانی و تمکن مالی و تمدن مادی کمنظیر بودند. قصرهای زیبا و قلعههای محکم میساختند. مخصوصاً برای مکانهای مرتفع بناهایی که نشانه قدرت و وسیله خودنمایی بود برپا میکردند. مردمانی خشن و جنگجو بودند و این قدرت ظاهری، آنها را سخت مغرور کرده بود؛ چنانکه خود را جمعیتی شکستناپذیر و برتر از همه میپنداشتند و به همین دلیل در برابر خدا و پیامبرشان «هود» (ع)، به طغیان و سرکشی و تکذیب و انکار برخاستند. آری! انسان بیمایه و کمظرفیت هنگامی که مختصر قدرتی در خود احساس کند سر به طغیان برمیدارد و حتی گاه از بیخردی به مبارزه با قدرت خداوند بزرگ چقدر ساده و آسان با یک اشاره عوامل حیاتشان را به عامل مرگشان تبدیل میکند. چنانکه در همین ماجرای «عاد» در آیه بعد اضافه میکند: «سرانجام تندبادی شدید و پرصدا و هولانگیز و سرد و سخت، در روزهایی شوم و پرغبار، بر آنها فرستادیم تا عذاب خوارکننده را در زندگی دنیا به آنها بچشانیم.» این تندباد عجیب چنانکه در آیات دیگر قرآن آمده، چنان آنها را از زمین بلند میکرد و زمین میکوبید، همچون تنههای درخت خرما که از ریشه کنده شده باشد. این تندباد هفت شب و هشت روز میوزید و تمام زندگی این قوم جبار خودخواه مغرور را در هم میکوبید. و جز ویرانهای از آن قصرهای پرشکوه و زندگی مرفه و اموال سرشار باقی نماند. در پایان آیه میگوید: «تازه این عذاب دنیا است. و عذاب آخرت از آن هم خوارکنندهتر است.» «وَ لَعَذَابُ الْآخِرهِ أَخْزی» به گونهای که تمام این مجازاتهای دردناک در مقابل آن جرقهای است در برابر دریای آتش! و از همه سختتر اینکه «هیچکس به یاری آنها نمیشتابد و از هیچسو یاری نمیشوند.» «وَ هُمْ لا یُنْصَرُونَ» آری! آنها یک عمر تلاش کردند که خود را بزرگ نشان دهند. خداوند هم به هنگام عذاب مجازاتی خوارکننده در این دنیا و جهان دیگر برای آنان قائل شده است تا بینی این متکبران مغرور را بر خاک بمالد. (مکارم شیرازی، 1380: 20/239)
حضرت زینب (س) با استناد به این آیه به یک سنت تغییرناپذیر الهی اشاره میکند که خداوند قاتلان، زمینهسازان و مشارکتکنندگان در شهادت امام حسین (ع) و یارانش را به خواری دنیا و عذابهای سخت اخروی مبتلا خواهد نمود. روزی که دیگر هیچ یار و کمک کاری نخواهند داشت. تاریخ گواه است که جنایتکاران صحرای کربلا به چه فرجام دنیوی دچار شدند و در آخرت نیز عذاب جاودان الهی در انتظار آنهاست.
5. خداوند در کمین قاتلان و زمینهسازان عاشورا
بعد از عصر عاشورا چه بسا قاتلان شهدای کربلا و عهدشکنان و زمینهسازان عاشورا پنداشتند چون عذاب عاجل دنیوی دامان آنها را نگرفته، پس همیشه در امانند. حضرت زینب (س) برای پاسخ دادن به این توهم چنین میفرماید:
لاَ یَسْتَخِفَّنَّکُمُ اَلْمَهَلُ فَإِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لاَ یَحْفِزُهُ اَلْبِدَارُ وَ لاَ یُخْشَى عَلَیْهِ فَوْتُ اَلنَّارِ کَلاَّ إِنَّ رَبَّکَ لَنَا وَ لَهُمْ لَبِالْمِرْصادِ
پس مهلتهایی که خدای متعال به شما میدهد موجب خوشی شما نگردد؛ چرا که خدا در عذاب کردن بندگان خود شتاب نمیکند. چون ترسی از پایمال شدن خون و از دست رفتن زمان انتقام ندارد و همانا که خدای شما همیشه در کمین است.
زینب کبری (س) برای اینکه این استمهال الهی را پاسخ دهند به آیه 14 سوره فجر استناد میفرماید:
«إنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ»
بیتردید پروردگارت در کمینگاه است.
کلمه «مرصاد» به معنای آن محلی است که در آنجا به کمین بنشینند و منتظر رسیدن شکار و یا دشمن باشند. مرصاد بودن خدای متعال، با اینکه او منزه است از نشستن در مکان، کنایهای است تمثیلی؛ که میخواهد بفهماند خدای تعالی مراقب اعمال بندگانش است. همانطور انسان در کمین نشسته، مراقب حرکات و سکنات دشمن خویش است و منتظر است تا او را دستگیر کند و یا به قتل برساند و خود او هیچ خبر ندارد از اینکه دشمنش درصدد دستگیری و یا کشتن اوست. خدای سبحان هم مراقب اعمال بندگان خویش است. همین که طغیان کردند و فساد را گسترش دادند، ایشان را به شدیدترین وجهی عذاب میکند. (طباطبایی، 1374: 20/472)
بعضی از مفسران معتقدند تعبیر خطابی این آیه به پیامبر اکرم (ص) و امت او مقصود خاصی را دنبال دارد:
تعبیر به «ربک» (پروردگار تو) اشاره به این است که سنت الهی در مورد اقوام سرکش و ظالم و ستمگر در امت تو نیز جاری میشود. هم تسلی خاطری است برای پیامبر (ص) و مؤمنان که بدانند این دشمنان لجوج کینهتوز از چنگال قدرت خدا هرگز نخواهند کرد و هم اعلام خطری است به آنها که هرگونه ظلم و ستمی را به پیغمبر اکرم (ص) و مؤمنان روا میداشتند. آنها باید بدانند کسانی که از آنان قدرتمندتر و نیرومندتر بودند در مقابل یک تندباد، یک طوفان و یا یک جرقه و صیحه آسمانی، تاب مقاومت نیاوردند. اینها چگونه فکر میکنند میتوانند با این اعمال خلافشان از عذاب الهی نجات یابند؟ (مکارم شیرازی، 1380: 26/458-459)
حضرت زینب (س) با استناد به این آیه قرآن متذکر میشوند که خداوند در همه حال مراقب اعمال بندگان هست. ظالمان و مسببان جنایات عاشورا بدانند که نمیتوانند از قدرت انتقام خداوند الهی فرار کنند. او شاهد و نگاهبان تمام عالم است و کیفر گناهکاران را بنا به حکمت و اسرارهایی به تأخیر میاندازد. ولی خداوند در کمین آنهاست و و عدم نزول بلا و عذاب الهی برایشان نشانه کوتاهی و اهمال خداوند نیست؛ بلکه عذاب الهی به موقع شکننده و خوارکننده است.
نتیجهگیری
زینب کبری (س) در مهبط وحی و دامان خاندان وحی و قرآن پرورش یافت. انس ایشان با قرآن و پرورش فکری در کنار قرآن ناطق حضرت علی (ع) در کلام و بیان وی آشکار است. مهمترین شاهد بر این مدعا، خطبه پرمحتوا و با مضامین عالی ایشان در کوفه بود که به مرور آن گذشت. عقیله بنیهاشم در خطابههای خویش با اقتباسهای قرآنی، درصدد القای مقصود به صورت کنایی به مخاطبان خود است که کنایه بلیغتر از تصریح است. این فن بلاغی فرزند امیر بیان در خطبه ایشان نمایان شد. ایشان با استناد به آیات قرآن، مردم کوفه را به سبب تقصیر در ماجرای عاشورا و کوتاهی در یاری کردن امام حسین (ع)، عهد شکن، مستحق خواری دنیوی و عذاب اخروی میداند و تأکید میکند که خداوند در کمین آنهاست و این استهمال الهی به نفع آنها نیست.
منابع
اسفندیار، سرور (1387ش)، اصول مبارزه عاشورایی در خطبه حضرت زینب (س)، پیام زن، شماره 12.
جعفری،سیدحسین محمد (1382ش)، تشیع در مسیر تاریخ، مترجم: سیدمحمدتقی آیت اللهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دهم.
دقیق آملی، شیخ معین (1425ق)، توحید، قم، چاپ دوم.
سیدبن طاووس، علی بن موسی بن جعفر (ع) (1387ش)، اللهوف، ترجمه: عقیقی بخشایشی، قم، دفتر نوید اسلام، چاپ پنجم.
شیخ مفید، محمدبن محمدبن نعمان (1413ش)، امالی، مصحح و محقق: حسین استاد ولی، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول.
طباطبایی، سیدمحمدحسین (1374ش)، المیزان فی التفسیر القرآن، ترجمه: محمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم.
طبرسی، احمدبن علی (1403ق)، الاحتجاج علی اهل اللجاج، مشهد، نشر مرتضی.
طبرسی، فضل بن حسن (1372ش)، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، چاپ سوم.
مجلسی؛ محمدباقر (1403ق)، بحارالانوار(جلد45)، بیروت، دار احیاءالتراث، چاپ دوم.
مکارم شیرازی، ناصر و همکاران (1380ش)، تفسیرنمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه.