مقدمه

مورخان اسلامی معتقند که نزاع برسر جانشینی پیامبر گرامی اسلام (ص) از نخستین مباحث‌ کلامی‌ است‌ که پس از آن حضرت، نزد امت وی‌ رواج‌ یافت، به تعبیرشهرستانی در ملل ونحل «بزرگترین اختلاف درمیان امت اسلامی اختلاف در امامت بوده است ودر مورد هیچ‌ مساله‌ای‌ همچون‌ امامت شمشیرها برهنه نگشته وخونریزی صورت نگرفته است» (شهرستانی،1414‌: 1/24) نتیجه این اختلاف گسترده پیدایش اندیشه های مختلف در این زمینه بوده‌است دراین میان جامعه اسلامی به‌ دو‌ دسته‌ تقسیم شدند،اهل سنت که مقام امامت نزد آن‌ها یک منزلت‌ اجتماعی‌ ومنصب عادی وغیر الهی است که توده مردم، بویژه اهل حل و عقد، این مقام را انتخاب‌ می‌کنند‌، (جمعی از نویسندگان، زیر نظر یزدی مطلق، 1381: 65)

در مقابل این‌ اندیشه‌ مواجهه‌ شیعه با مساله جانشینی پیامبر (ص)،ارائه نظریه امامت به عنوان استمرار نبوت بوده، یعنی‌ همان‌ عللی‌ که ایجاب میکند که خدا رسولی را برانگیزد ایجاب می‌کند که امام پس از‌ پیامبر‌ از طرف خدا مبعوث شود. شیعه، امامت را جزو تعالیم وآموزه های دینی اسلام‌ می‌داند‌ به این ترتیب امامت نه صرفا به عنوان نظریه سیاسی؛ بلکه به عنوان دیدگاه‌ کلامی‌ و اعتقادی مطرح می‌شود ( همان: 64).

باتوجه به شرایط زمانی ومکانی، تبین مساله امامت‌ از‌ سوی‌ ائمه(علیهم السلام) ظاهری متفاوت داشته است. بی شک تبیین های ایشان که برخاسته از‌ شرایط‌ زمانی ومکانی در ادوار مختلف بوده، می‌تواند موضوعی برای پژوهش در‌ این‌ زمینه‌ باشد‌. دردوران بعد از رحلت پیامبر (ص) وبخصوص درزمان حکومت امویان با بهره گیری از جهل‌ سیاسی‌ مسلمانان‌، در سرزمین شام بنای حکومتی را نهادند که از بنیان با اسلام‌ ناسازگار‌ بود وبا فتنه انگیزی و تفرقه افکنی قدرت سیاسی را از امام علی(ع) و سپس از امام حسن‌(ع) ربوده‌ و بر مسند خلافت جامعه اسلامی تکیه‌زدند. با روی کار آمدن یزید ارزش‌ های‌ اسلامی از جامعه رخت بربست و دین اسلام‌ گرفتار‌ انحرافی‌ سخت شد. در این دوران امام حسین (ع) به‌ دلیل تقابل گفتاری وعملی با چنین حکومتی به تبیین وروشنگری در مساله امامت‌ پرداختند‌ تا جلوی انحراف عقیدتی مسلمانان‌ را‌ از آموزه‌ اصیل‌ امامت‌ بگیرند. لذا پژوهش حاضر بر آن‌ است‌ تا احادیث امام حسین (ع) را در تبیین آموزه امامت بکاود که می‌توان‌ گفت نگاهی جدید به احادیث حسینی‌ می‌باشد و مقوله امامت‌ را‌ زبان امام معصوم معرفی می‌نماید‌.

1. شرح مفاهیم

1-2. تعریف لغوی‌ امام

از‌ نظر‌ لغت شناسان عرب، واژه «‌امام» عبارت‌ از هر کسی یا هر چیزی است که در کارها به او اقتدا می‌شود‌.[1]

متکلمان اسلامی تعریف های متعددی و تاحدی شبیه به یکدیگر‌ از‌ امامت ارائه داده اند و برای امام‌ ریاست‌ عام‌ در‌ امور‌ مسلمانان قائل شده‌ اند‌( جرجانی1403: 28؛ بحرانی، 1406: 174؛ ). در اینجا به یک تعریف از شیخ مفید بسنده می‌نماییم‌:

الامام‌ هو الذی له رئاسه العامه فی امور‌ الدین‌ و الدنیا‌ نیابه‌ عن‌ النبی‌ (مفید،1413: 53)

امام، کسی است که دارای رهبری عمومی در امور دین و دنیا به صورت نیابت از پیامبر می‌باشد.

در این عبارت، امام با توجه به‌ مقام امامت تعریف شده است که عبارت است از رهبری عمومی مسلمانان در امور دینی و دنیوی آنان؛ به عنوان نیابت از پیامبر اسلام (ص).

با نگاهی کلّی به دیدگاه مذاهب اسلامی‌ نسبت‌ به امر امامت چنین استنباط می‌شود که غالب آن‌ها امامت را مقامی می‌دانند که صاحب آن ریاست امور مسلمانان را عهده دار است. باید توجه داشت که در این‌ نگرش‌ به بُعد سیاسی منصب امامت تأکید بیشتری شده است. (مطهری،1368: 2/280) اما در نظر مکتب شیعه، امامت یک منصب و موهبت الهی است‌ که‌ منحصر به حکومت و مرجعیت نمی‌باشد‌، بلکه‌ امام حافظ و راهنمای سعادت و رستگاری دنیوی و اخروی انسان هاست.

2. امامت مقام الهی و فراتر ازگزینش

امامت همانند نبوت‌ یک‌ مقام ومنصب الهی است که با نصّ الهی محقق می‌شود. متکلمین شیعه برگزیده شدن امام را از سوی خداوند توسط رسولش را اساسی ترین راه تعین امام میدانند (فاضل‌، مقداد‌،1405:337؛ بحرانی،1406: 181)

در روایتی امام حسین (ع) از پیامبراکرم (ص) منصوص بودن امامت را این گونه بیان می‌فرماید:

دَخَلتُ عَلى رَسولِ اللّهِ (ص) وهُوَ متَفَکِّرٌ مَغمومٌ، فَقُلتُ: یا رَسولَ‌ اللّهِ‌! مالی أراکَ‌ مُتَفَکِّرا؟ قالَ: یا بُنَیَّ! إنَّ الرّوحَ الأَمینَ قَد أتانی، فَقالَ: یا رَسولَ اللّهِ! العَلِیُّ الأَعلى یُقرِئُکَ السَّلامَ‌ ویَقولُ لَکَ: إنَّکَ قَد قَضَیتَ نُبُوَّتَکَ وَاستَکمَلتَ أیّامَکَ، فَاجعَلِ الاِسمَ الأَکبرَ‌ ومیراثَ‌ العِلمِ‌ وآثارَ عِلمِ النُّبُوَّهِ عِندَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام، فَإِنّی لا أترُکُ الأَرضَ إلّا وفیها عالِمٌ ‌‌یُعرَفُ‌ بِهِ طاعَتی ویُعرَفُ بِهِ وِلایَتی، فَإِنّی لَم أقطَع عِلمَ 2 النُّبُوَّهِ مِنَ الغَیبِ من‌ ذُرِّیَّتکَ‌ کَما‌ لَم أقطَعها مِن ذُرِّیّاتِ الأَنبیاءِ الَّذینَ کانوا بَینَکَ وبَینَ أبیکَ آدَمَ». ( مجلسی،1403: 36 / 345‌)

امام حسین (ع) فرمود: بر رسول خدا (ص) وارد شدم و ایشان در فکر و غمّ بود‌. سبب را پرسیدم. ایشان‌ فرمود‌:

فرزندم! جبرئیل بر من فرود آمد و گفت: ای رسول خدا! علیّ اعلی سلامت می‌رساند و می‌فرماید: پیامبری ات را به پایان بردی و روزگارت به پایان رسید، اسم اعظم و میراث علم‌ الهی، و آثار دانش پیامبری را به علی بن ابی طالب بسپار، زیرا من زمین را جز با عالمی که بندگی من با او دانسته شود و ولایت من با او شناخته شود‌ نگذارم‌، و من پیام رسانی از جهان غیب را از نسل تو نبریده ام، چنانکه آن را از نسل پیامبرانی که میان تو و آدم بودند نیز قطع نکردم. پرسیدم: ای رسول خدا‌! بعد‌ از شما چه کسی این مهم را بر عهده می‌گیرد؟ فرمود: پدرت علی بن ابی طالب، برادر و جانشین من - و پس از علی، حسن سپس تو و نه نفر از نسل‌ تو‌ جمعا دوازده امام - عهده دار آن خواهید بود...

دراین روایت امام حسین (ع) با تمسک به سخن پیامبر (ص) امامت را جانشینی پیامبر معرفی نموده که دارای ویژگی هایی همچون منصوب‌ شدن‌ از‌ جانب خدا،داشتن مقام ولایت‌ الهی‌ برمردم‌ وتبلغ دین وبرپا کننده حدود الهی است.

امام حسین (ع) در سخنانی ‌که در سال بعد از مرگ معاویه در حج در‌ جمع‌ حجاج‌ بیان فرمود، ضمن سخنانی بلیغ وشیوا به مسائل‌ اساسی‌ در رابطه با الهی بودن وغیر انتخابی بودن مقام امامت اشاره فرمود:

... أنشُدُکُمُ اللّهَ، أتعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّه نَصَبَهُ‌ یَومَ‌ غَدیرِ‌ خُمٍّ، فَنادى لَهُ بِالوِلایَهِ وقالَ: «لِیُبَلِّغِ الشّاهِدُ الغائِبَ»؟؟(سلیم ابن‌ قیس،1405: 788؛ مجلسی،1403: 33 /181 )

فرمود: «شما را به خدا سوگند مى دهم، آیا مى دانید‌ که‌ پیامبر‌ خدا، او [علی(ع)]را روز غدیر خم، بر پا داشت و به‌ ولایتِ‌ او ندا داد و فرمود: حاضر به غایب برساند؟».

و نیز فرمود:

قالَ: أتَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّه(ص) قالَ‌ فی‌ آخِرِ‌ خُطبَهٍ خَطَبَها: «أیُّهَا النّاسُ: إنّی تَرَکتُ فیکُمُ الثَّقَلَینِ؛ کِتابَ اللّهِ وأهلَ بَیتی‌، فَتَمَسَّکوا‌ بِهِما‌ لَن تَضِلّوا» (همان )

فرمود: «آیا مى دانید که پیامبر خدا (ص)، در آخرین سخنرانى اش‌ فرمود‌: اى‌ مردم! من در میان شما، دو چیز گران سنگ به جا نهادم: کتاب خدا‌ و خاندانم‌. پس بدان ها چنگ بزنید تا هرگز گمراه نشوید.»

همچنین شیخ طوسی در‌ کتاب‌ امالی‌ ازامام حسین (ع) حدیثی این گونه نقل می‌کند:

أخبَرَنی جَبرَئیلُ الرّوحُ الأَمینُ عَنِ اللّهِ‌ تَقَدَّسَت‌ أسماؤُهُ وجَلَّ وَجهُهُ، قالَ: أنَا اللّهُ لا إلهَ إلّا أنَا؛ عِبادی فَاعبُدونی، وَلیَعلَم‌ مَن‌ لَقِیَنی‌ مِنکُم بِشَهادَهِ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ مُخلِصا بِها أنَّهُ قَد دَخَلَ حصنی، ومن دَخَلَ‌ حِصنی‌ أمِنَ عَذابی. قالوا: یَا بنَ رَسولِ اللّهِ، وما إخلاصُ الشَّهادَهِ للّهِ؟ قالَ: طاعَهُ‌ اللّهِ‌ ورَسولِهِ‌، ووِلایَهُ أهلِ بَیتِهِ.( طوسی، 1403: 589)

پدرم امیر مؤمنان علیه السلام، از پیامبر خدا، از‌ جبرئیل‌ روح‌ الأمین، از خداوند که نام هایش پاک و ذاتش باشکوه است چنین خبر‌ داد‌ [که مى فرماید]: «منم خداوند یکتایى که خدایى جز من نیست. بندگان من! مرا بپرستید و هر‌ یک‌ از شما که مرا با گواهى خالصانه به یکتایى و یگانگى ام دیدار‌ کند‌، باید بداند که به قلعه من در‌ آمده‌ است‌، و هر کس به قلعه من در آید‌، از‌ عذاب من، ایمن است». گفتند: اى فرزند پیامبر خدا! گواهى خالصانه براى خدا‌، یعنى‌ چه؟ فرمود: «اطاعت از خدا‌ و پیامبرش‌ و [پذیرفتن] ولایت‌ خاندان‌ پیامبر.

با توجه به این احادیث می‌توان‌ نتیجه‌ گرفت امام حسین (ع) امامت را یک مقام ومنصب الهی معرفی می‌فرماید‌ که‌ همچون مقام نبوت انتصاب امام از‌ جانب خداوند است وهرگز‌ امکان‌ ندارد که این مقام گزینشی‌ باشد‌، پس انتخاب اهل حل وعقد، شورا یا تعیین خلیفه قبلی نمی تواند تعیین‌ کننده‌ مقام امامت در شخصی باشند‌.

3. عدم‌ شناخت‌ امام عامل گمراهی‌

اهمیت‌ وضرورت شناخت ومعرفت نسبت‌ به‌ امام معصوم درحدی است که عدم این شناخت موجب مرگ جاهلیت برای انسان می‌شود‌. شیخ‌ صدوق در کتاب عیون أخبار الرضا‌(ع) روایتی‌ را ازامام‌ حسین (ع) در‌ باب ضرورت معرفت امام‌ آورده است:

بإسناده عن الحسین بن علیّ:حَدَّثَنی أبی عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ قالَ: «قالَ‌ رَسولُ‌ اللّهِ: مَن ماتَ ولَیسَ لَهُ إمامٌ‌ مِن‌ وُلدی‌ ماتَ‌ میتَهً‌ جاهِلِیَّهً، ویُؤخَذُ بِما‌ عمِلَ‌ فی الجاهِلِیَّهِ وَالإِسلامِ»(ابن بابویه،1378: 2 / 58)

عیون أخبار الرضا به سندش، از امام حسین (ع): پدرم‌ على‌ بن‌ ابى طالب (ع) برایم نقل کرد که پیامبر‌ خدا (ص) فرمود‌: «هر‌ کس‌ بمیرد‌، ولى امامى از فرزندان من نداشته باشد، به مرگ جاهلى مرده است و بدانچه در جاهلیت و اسلامْ عمل کرده است، مؤاخذه مى شود.»

وجه استدلال به حدیث، این‌ است که معرفت امام به عنوان یک تکلیف دینی بر هر مسلمانی واجب است؛ تا آن جا که نشناختن او، اصل ایمان و اسلام را خدشه دار می‌سازد. روشن است که‌ چنین‌ حکم قطعی، مستلزم آن است که زمان، هیچ گاه، فاقد امام نباشد. از این حدیث، نکته دیگری نیز استفاده می‌شود و آن، این است که امامت، صرفاً، یک مقام عادی‌ و در‌ حد رهبری سیاسی نیست که عهده دار برقراری نظم و امنیت جامعه بشری باشد؛ بلکه مقام امامت، با ایمان و دین مردم ارتباط دارد، تا‌ آن‌ جا که نشناختن او، زندگی‌ انسان‌ را به زندگی جاهلیت پیش از اسلام مبدل می‌سازد. از این جا روشن می‌شود که جایگاه امامت در جهان بینی اسلامی، همان جایگاه‌ نبوت‌ است. همان گونه که‌ نشناختن‌ پیامبر و عدم اطاعت از او، ایمان و اسلام انسان را مخدوش می‌سازد، نشناختن و عدم اطاعت از امام نیز چنین است. در این صورت، شرایط و صفات امام نیز باید در مرتبه شرایط‌ و صفات‌ پیامبر باشد. و این، همان دیدگاه شیعه در مسئله امامت است. (ربانی گلپایگانی،1386: 58)

امامت چنان از اهمیت وارزش بالایی برخورداراست که می‌توان گفت بدون معرفت امام شناخت خدای متعال‌، میسورنیست‌. درحقیقت امام‌ شناسی ومعرفت ائمه پایه واساس خداشناسی است. این یک حقیقت انکار ناپذیر است که امام صادق (ع) از زبان سید‌ الشهدا (ع) نقل فرموده است:

عن أبی عبد اللّه [الصادق] خَرَجَ الحُسَینُ‌ بنُ‌ عَلِیٍّ‌ عَلى أصحابِهِ فَقالَ: أیُّهَا النّاسُ! إنَّ اللّه َ جَلَّ ذِکرُهُ ما خلَقَ العِبادَ إلّا لِیَعرِفوهُ، فَإِذا عَرَفوهُ عَبَدوهُ‌، ‌‌فإِذا‌ عبَدوهُ استَغنَوا بعِبادَتِهِ عن عبادَهِ مَن سِواهُ. فَقالَ لَه رَجُلٌ: یَابنَ رَسولِ اللّه‌ ِ بِأَبی‌ أنتَ‌ واُمّی، فَما مَعرِفَهُ اللّه ِ؟ قالَ: مَعرِفَهُ أهلِ کُلِّ زَمانٍ إمامَهُمُ الَّذی یَجبُ علَیهِم طاعَتُهُ». (کراجکی‌،1410: 1 / 328؛ مجلسی،1403: 5 / 312).

امام صادق(ع) می‌فرماید: حضرت امام حسین (ع) روزی‌ بر یارانش وارد شد‌ و فرمود‌: «اى مردم! خداوند بزرگِ بِشْکوه، بندگانش را نیافریده، جز براى آن که او را بشناسند و چون او را شناختند، عبادتش کنند و چون عبادتش کردند، با عبادت او، از عبادت جز او‌، بى نیاز شوند». پس مردى گفت: اى فرزند پیامبر خدا! پدر و مادرم فداى تو! معرفت خدا، یعنى چه؟ فرمود: «شناخت مردم هر عصر نسبت به امامى که اطاعتش بر آنان، واجب‌ است‌».

4. مفروض الطاعه بودن امام

در روایات تبعیت از امام در هرزمان و هرشرایطی واجب دانسته شده،و امام رهبر مادی ومعنوی جامعه درتمام شوون‌زندگی می‌باشد. (کشى‌، 1363‌: 1 /325 مجلسی،1403: 44 /61).

امام حسین (ع) در روایتی به این ویژگی امام این گونه تاکید می‌فرماید:

إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتعالى أدَّب نَبِیَّهُ الآدابَ کُلَّها، فَلَمَّا استَحکَمَ الأَدَبُ‌ فَوَّضَ‌ الأَمرَ إلَیهِ فَقالَ: مَآ ءَاتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُواْ ( الحشر\ 7 )، إنَّ رَسولَ اللّه (ص) أدَّبَ عَلِیّا بِتِلکَ الآدابِ الَّتی أدَّبَهُ بِها، فلَمَّا استَحکَمَ الآدابُ کُلُّها فَوَّضَ الأَمرَ‌ إلَیهِ‌، فَقالَ‌: «مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَولاهُ‌». (کوفی‌،بی‌ تا: 2 / 428)

فرمود: «خداوند تبارک و تعالى همه آداب را به پیامبرش آموخت و چون آن‌ها را استوار کرد، کار را به او‌ وا‌ نهاد‌ و فرمود: «آنچه را پیامبر برایتان آورده، بگیرید و آنچه‌ را‌ از آن باز داشته، رها کنید». بى گمان، پیامبر خدا، همان آدابى را که آموخته بود، به على یاد‌ داد‌ و چون‌ على آن‌ها را استوار ساخت، کار (ولایت) را به او‌ وا نهاد و فرمود: هر که من مولاى اویم، پس على، مولاى اوست».

دراین روایت دو مدعا وجود دارد‌:

یکی‌ اینکه‌ خداوند همه آداب را به پیامبرش می‌آموزد و امر را به او‌ می‌سپارد. سپس امام حسین (ع) به قرآن استناد می‌کند که خداوند امر فرموده هرچه را پیامبر برایتان‌ آورده‌ بگیرید‌ وغیر آن را رها کنید.

دیگر اینکه می‌فرماید: «پیامبر نیز آداب را به‌ علی‌(ع) می‌دهد و ولایت را به اومی سپارد و می‌فرماید هرکه من مولای اویم علی مولای اوست‌». آنچه‌ از‌ این بیان برداشت می‌شود این است که ولایت علی (ع) مصداق آیه «مَآ ءَاتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُواْ» است. پس‌ طبق‌ این‌ روایت شایستگی‌هایی که خدا به پیامبرش داده او آن‌ها را به علی (ع) می‌بخشد‌ و این‌ها در راستای یکدیگرند؛ زیرا شایسته نیست باوجود فرد برتری که رسول خدا امر‌ به‌ ولایت‌ او کرده مردم شخص ‌دیگری را انتخاب کنند؛ چراکه امامت واقعیتی است در وجود امام که مردم‌ توانایی‌ شناخت آن را ندارند و فقط باید از طریق خدا به مردم معرفی‌ شود‌.

در‌ حدیث دیگری امام حسین (ع) این چنین می‌فرماید:

«نَحنُ حزبُ اللّهِ الغالِبونَ، وعِترَهُ رَسولِ اللّهِ صلى‌ الله‌ علیه‌ و آله الأَقرَبونَ، وأهلُ بَیتِهِ الطَّیِّبونَ، وأحدُ الثَّقَلَینِ اللَّذَینِ جَعَلَنا رَسولُ اللّه صلى‌ الله‌ علیه و آله ثانِیَ کِتابِ اللّهِ تَبارَکَ وتَعالَى، الَّذی فیهِ تَفصیلُ کُلِّ شَیءٍ، لا یَأتیهِ الباطِلُ مِن‌ بَینِ‌ یَدَیهِ ولا مِن خَلفِهِ، وَالمُعَوَّلُ عَلَینا فی تَفسیرِهِ، لا یُبطِئُنا تَأویلُهُ، بَل‌ نَتَّبِعُ‌ حَقائِقَهُ. فَأَطیعونا فَإِنَّ طاعَتَنا مفروضَهٌ إذ کانَت‌ بِطاعَهِ‌ اللّهِ‌ ورَسولِهِ مَقرونَهً، قالَ اللّهُ عز و جل: أَطِیعُواْ‌ اللَّهَ‌ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِى الْأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَزَعْتُمْ فِى شَىْ ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ‌ وَالرَّسُولِ‌ (نساء/59) وقالَ: وَلَوْ رَدُّوهُ‌ إِلَى‌ الرَّسُولِ وَإِلَى‌ أُوْلِى‌ الْأَمْرِ‌ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَستَنبِطُونَهُ و منْهُمْ وَلَوْلَا‌ فَضْلُ‌ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُو لَاتَّبَعْتُمُ الشَّیْطَنَ إِلَا قَلِیلاً(نساء\83 )» ( مفید،1413: 349‌, مجلسی‌،1403: 44 / 205)

ما حزب چیره‌ خداییم و خاندان و نزدیکان پیامبر‌ خدا‌ و اهل بیت پاک او و یکى‌ از‌ دو چیز گران بهایى که پیامبر خدا، در کنار کتاب خداى متعال و پس‌ از‌ آن قرار داد؛ کتابى که‌ بیان‌ هر‌ چیز در آن‌ هست‌ و باطل، از پس و پیش‌، به‌ آن راه ندارد و در تفسیر آن، بر ما اعتماد مى شود و در تأویلش در‌ نمى‌ مانیم؛ بلکه حقایقش را دنبال مى‌ کنیم‌. از ما‌ اطاعت‌ کنید‌ که اطاعت از ما‌ واجب است؛ زیرا با اطاعت خدا و پیامبرش همراه است. خداوند عز و جل فرموده است: «از‌ خدا‌ و پیامبر و اختیارداران خود، اطاعت کنید و اگر‌ در‌ چیزى‌ اختلاف‌ کردید‌، آن را به‌ خدا‌ و پیامبر باز گردانید» و فرمود: «و اگر به پیامبر و اختیارداران خود باز مى‌گرداندند، بى‌تردید، به حقیقت آن پى‌ مى‌بردند‌ و اگر‌ فضل و رحمت خدا بر شما نبود، همه‌ شما‌، جز‌ اندکى‌، از‌ شیطان‌ پیروى مى کردید.»

5. ویژگی های امام در احادیث امام حسین (ع)

5-1. عامل به دین خدا

امام‌ جانشین خدا و رسولش درزمین است، که باید دارای اوصاف ممتازی نسبت به دیگران باشد و از همه انسآن‌های عصر خود کاملتر باشد؛ زیرا او مقتدا والگوی عملی دیگران است.امام حسین‌ (ع) در‌ نامه ای که به اهل کوفه امام را اینگونه توصیف می‌فرماید:

«... فلَعَمری مَا الإِمامُ إلَا العامِلُ بِالکِتابِ، وَالآخِذُ بِالقِسطِ، وَالدّائِنُ بِالحَقِّ، وَالحابِسُ نَفسَهُ عَلى_ذاتِ اللّهِ.» (طبری، 1387‌: 5 /353‌؛ ابن اثیر،1965: 2 /534؛ اخطب خوارزم، بی تا: 1، 284)

«... کسى پیشوا (امام) نیست، مگر این که عامل به قرآن و پیش گیرنده [راه] عدالت‌ و گردن‌ ن       هنده به حق و وقف کننده‌ خود‌ در راه خدا باشد.»

یعنی امام باید هم دارای حسن فعلی باشد وهم حسن فاعلی، امام کسی است که از یک سو باید در‌ صراط‌ مستقیم الهی گام بردارد‌ وسخنانش‌ مستدل وبرهانی باشد و از سوی دیگر دارای انگیزه صحیح باشد وغرض های شخصی در دل او راه نداشته باشد. ( جوادی آملی،1381: 139)

5-2. طهارت وپاکیزگی از هرگونه‌ پلیدی

از دیگر ویژگی‌هایی که امام حسین (ع) برای امام بیان می‌کند،عصمت از گناهان و پلیدی است، چراکه جانشین پیامبر (ص) باید همانند پیامبر از این صفت برخوردار باشد تا مورد‌ وثوق‌ واعتماد کامل‌ قرارگیرد؛ ایشان درروایتی در این زمینه می‌فرماید:

«إنّا أهلُ بَیتِ الطَّهارَهِ الَّذینَ أنزَلَ اللّه عز و جل‌ عَلى نَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ(ص) فَقالَ: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ‌ الْبَیْتِ‌ وَ‌ یُطهِّرَکُمْ تطْهِیرًا». (الکوفی 1411: 5/ 17؛ الخوارزمی،بی تا: 1 /269)

ما اهل بیت طهارتیم که خداى عز و جل ‌‌[در‌ باره ما] بر پیامبرش محمّد(ص) چنین نازل کرد: «خداوند، اراده کرده که آلودگى‌ را‌ از‌ شما اهل بیت، دور دارد و شما را در کمال پاکیزگى بدارد».

امام حسین (ع) در معنای‌ طهارت امام به آیه تطهیر اسنتاد می‌نماید که خود این آیه دلیل‌ بر عصمت ائمه است‌؛ زیرا‌ طهارت دراین آیه طهارت در عرصه رفتار وطهارت قلبی است که این یعنی پاکیزگی قلب از هر گونه وابستگی به غیر خدا واین چیزی جز عصمت نیست.

علامه طباطبایی(ره) در‌ المیزان می‌نویسد:

لام در «لِیُذْهِبَ » لام جنس است ومعنا این گونه می‌شود که «از بین بردن ونابود کردن تمام انواع پلیدیها وهیات های رذیله که اعتقاد حق‌ وعمل‌ حق را از انسان می‌گیرد.» واین نابود کردن، عصمت الهی است که عبارت است از صورتی علمی در نفس که انسان را از هر باطلی چه درعقاید‌ وچه‌ در اعمال حفظ می‌کند. (علامه طباطبایی،1374: 16/ 467)

5-3. برپایی نماز در زمین

پرپایی شعائرالله در زمین ازدیگر ویژگی هایی است که‌ امام‌ واجد آن است. امام حسین(ع) درروایتی می‌فرماید:

«...فی قَولِهِ تعالى الَّذِین إِن مَّکَّنَّهُمْ فِى الْأَرْضِ أَقَامُواْ الصَّلَوهَ ( حج \41 ) هذِهِ فینا أهلَ البیتِ». (ابن شهرآشوب،بی تا: 4 / 47؛ استرآبادی‌،1409‌: 338‌ ).

درباره سخن خداى متعال‌: «آنان‌ که‌ اگر در زمین قدرتشان بدهیم، نماز برپا مى دارند» میفرماید: این [آیه]، در باره ما اهل بیت است.

علامه در المیزان‌ در‌ تفسر‌ این آیه می‌گوید: «یکى از صفات ایشان‌ این‌ است که اگر در زمین تمکنى پیدا کنند و در اختیار هر قسم زندگى که بخواهند حریتى داده شوند، در‌ میان‌ همه‌ انواع و انحاء زندگى یک زندگى صالح را اختیار مى‏کنند و جامعه‏اى‌ صالح به وجود مى‏آورند که در آن جامعه نماز به پا داشته، و زکات داده مى‏شود، امر به معروف‌ و نهى‌ از‌ منکر انجام مى‏گیرد. و اگر از میان همه جهات عبادى، نماز و از‌ میان‌ همه جهات مالى، زکات را نام برد، بدین جهت است که این دو در باب خود‌ (عبادات‌) عمده‌ هستند». (علامه طباطبایی 1374:، ‏14/ 546)

5-4. صاحب علم لدنّی

امامت ادامه نبوت وو رسالت است، لذا امام باید ویژگی های پیامبر را‌ هم‌ دارا‌ باشد. یکی از ویژگی های مهم و برجسته امام علم به دین و اخبار و امور غیبی‌ توسط‌ خداوند می‌باشد. منشاء علوم امام در ر وایات روح القدس، علم پیامبر، صحیفه‌ های‌ متعدد‌ و عمود نور، قرآن و... دانسته شده است. (کلینى، 1407: 1/ 398)

متکلمان امامیه معتقدند: امام باید‌ به‌ جمیع احکام شریعت عالم باشد، زیرا او حافظ شریعت است،وحفظ شریعت بدون‌ آگاهی‌ کامل‌ وجامع از آن ممکن نخواهد بود.

«و ثانیتها العلم بما یحتاج الی العلم به فی امامته‌ من‌ العلوم الدینیه و الدنیاویه کالشرعیات و السیاسات و الاداب و دفع الخصوم و غیر ذلک لانه لایستطیع‌ الاقیام‌ بذلک‌ مع عدمه». (طوسی،1405: 430)

«دومین صفت از صفات لازم برای امام، علم به اموری‌ است‌ که‌ به آگاهی از آن‌ها در امامت خویش نیاز دارند؛ اعم از آگاهی‌ های‌ دینی و دنیوی؛ مانند علم به احکام شرعی، روش های سیاسی، آداب مدیریت، مبارزه با دشمنان و غیر‌ آن‌، زیرا بدون داشتن چنین آگاهی هایی نخواهد توانست به امر امامت قیام‌ کند‌.»

استدلال دیگر استدلال به سیره عقلای بشر‌ است‌، زیرا‌ از نظر عقلای بشر روا نیست که‌ زمامدار‌،افرادی را به وزارت وسرپرستی امور مملکت برگزیند که به امور مربوط به‌ وزارت‌ ومنصب خود،علم کافی ندارند‌. (سید‌ مرتضی 1407‌: 1،163‌-165‌)

در روایات امام حسین (ع) بر عالم‌ بودن‌ اهل بیت پیامبر (ع) اشاره شده است:

«لَقِیَ رَجُلٌ الحُسَینَ بنَ‌ عَلِیٍّ‌(ع) فی الثَّعلَبِیَّهِ وهُوَ یُریدُ کَربَلاءَ، فَدَخَلَ‌ عَلَیهِ فَسَلَّمَ عَلَیهِ، فَقالَ‌ لَهُ‌ الحُسَینُ(ع): من أیِّ البلادِ أنتَ‌؟ قالَ‌: مِن أهلِ الکوفَهِ. قالَ: أما وَاللّهِ یا أخا أهلِ الکوفَهِ، لَو لَقیتُکَ بِالمَدینَهِ‌ لَأَرَیتُکَ‌ أثَرَ جَبرَئیلَ علیه السلام مِن‌ دارِنا‌ ونُزولِهِ‌ بِالوَحیِ عَلى جَدّی‌، یا‌ أخا أهلِ الکوفَهِ، أفَمُستَقَى‌ النّاسِ‌ العلمَ من عِندِنا؛ فعَلِموا وجَهِلنا؟! هذا ما لا یَکونُ»(صفار، 1404: 2/ 12؛ کلینى، 1407‌: 1/ 398‌)

مردى امام حسین (ع) را که آهنگ‌ کربلا‌ داشت، در‌ ثَعلَبیه‌ دید‌. بر او در آمد‌ و سلام داد. امام حسین (ع) از او پرسید: «کجایى هستى؟». گفت: اهل کوفه ام. امام فرمود‌: «هان‌! به خدا سوگند، اى مرد کوفى‌! اگر‌ تو‌ را‌ در‌ مدینه مى دیدم‌، جاى‌ پاى جبرئیل علیه السلام را در خانه مان و جایگاه نزول او بر جدّمان ‌را به تو‌ نشان‌ مى‌ دادم. اى مرد کوفى! آیا آبشخور علمِ‌ مردم‌، نزد‌ ما‌ باشد‌ و آن‌ گاه، آن‌ها بدانند و ما ندانیم؟! این، نشدنى است».

همچنین صاحب بصائر الدرجات ازجعید همدانی نقل‌می کند:

«وکانَ مِمَّن خرَجَ مَعَ الحُسَین بِ کَربَلاءَ، قالَ: قُلتُ لِلحُسَینِ: جُعِلتُ‌ فِداکَ بِأَیِّ شَیءٍ تَحکُمونَ؟ قالَ: یا جُعَیدُ نَحکُمُ بِحُکمِ آلِ داوُدَ، فإِذا عیینا عَن شَیءٍتَلَقّانا بِهِ روحُ القُدُسِ». (صفار، 1404: 1/452)

بصائر الدرجات به نقل از جُعَید هَمْدانى، که از‌ کسانى‌ بود که با امام حسین(ع) به سوى کربلا راهى شد: به امام حسین(ع) گفتم: فدایت شوم! به چه چیزْ، حکم مى کنید؟ فرمود: «اى جُعَید! به حُکم خاندان داوود‌ علیه‌ السلام حکم مى کنیم. پس چون در چیزى در ماندیم، روح القُدُس به ما یاد مى دهد».

در روایت فوق به مهمترین منبع‌ علم‌ امام که روح القدس باشد‌ اشاره‌ شده است.

5-5. اهل حقّ بودن

امام حسین (ع) ضمن معرفی اهل بیت پیامبر (ص) آن‌هارا نشانه حق معرفی می‌کند‌، که‌ خداوند حق را در‌ دل‌ و زبان آن‌ها جاری ساخته است:

«... عَلِمتَ أنّا أهلُ بیتِ الکَرامهِ ومَعدِنُ الرِّسالَهِ، وأعلامُ الحَقِّ الَّذینَ أودَعَهُ اللّهُ عز و جل قُلوبَنا، وأنطَقَ بِهِ ألسِنَتَنا، فَنَطَقَت بِإِذنِ اللّهِ عز و جل،..» (مجلسی، 1403‌: 44‌ / 312)

«... که ما، اهل بیتِ کرامت و معدن رسالتیم و نشانه هاى برافراشته حق؛ کسانى که خداوند عز و جل، حق را در دلمان به ودیعت نهاد و زبانمان را به آن، گویا کرد‌. پس‌ به اذن‌ خداى عز و جل به سخن در آمد...».

در روایت دیگر امام حسین (ع) اهل بیت پیامبر (ص) را محور‌ حق و حق گویان راستین معرفی می‌فرماید:

«إنا أهلُ بیتِ رَسولِ‌ اللّهِ‌، وَالحَقُّ‌ فینا، وبِالحَقِّ تَنطِقُ ألسِنَتُنا»( الکوفی، 1411: 5 /17، الخوارزمی، بی تا: 1 /268 ). «ما خاندان پیامبر خدا هستیم. حق‌، ‌‌در‌ میان ماست و زبان ما به حق، گویاست»

استاد جوادی آملی در تبیین حق‌ بودن‌ امام‌ می‌نویسد:

امام، میزان اعمال و شجره طوبی و حق است و عقاید و اوصاف واعمال را باحق میسنجد‌، یعنی عقیده امام معصوم که حق است، میزان سنجش عقاید دیگران است وهمچنین‌ در باره اوصاف واعمال‌، می‌توان‌ میزان حق بودن آن‌ها را باورداشت. از این رو رسول خدا در باره امیرالمومنین فرمودند: «المیزان میزانک» (میزان تو میزان است.) یعنی، عقاید اخلاق افعال و اقوال‌ مردم را با عقیده، خلق، فعل و قول علی و اولاد علی می‌سنجند. هرعقیده، خلق، فعل و قولی که مطابق عقیده وخلق وافعال واقوال آن‌ها بود، حق است وگرنه باطل است». (جوادی آملی‌،1381‌:49)

نتیجه

از سخنان امام حسین (ع) در باب امامت به دست آمد که امامت مقامی الهی و منصوص است. امامت در ادامه سلسله نبوت و رسالت‌ می‌باشد؛ لذا مردم در تعیین و مشروعیت امام نقشی ندارند. بر مردم هر عصر و زمانی لازم است امام زمان خویش را بشناسند تا بر مدار او حرکت نمایند تا از‌ گمراهی‌ های فکری و عقیدتی محفوظ بمانند. از احادیث سید الشهداء (ع) به دست می‌آید امام که عهده دار این مقام خطیر است دارای ویژگی هایی همچون حافظ شریعت، علم لدنّی‌، طهارت‌ و عصمت‌ از گناهان و پلیدی ها، اقامه‌ کننده‌ نماز‌، اهل و ملاک حق و... می‌باشد.

 


[1] «الامام‌، کل من اقتدی به و قدم فی‌ الامور‌»، ( ابن فارس‌، 1418‌: 48‌)؛«الامام کل من اثتم‌ به قوم» (ابن منظور، 1414: 1/ 157)