مقدمه
در حوزه ادبی و فرهنگی میان ایران و لبنان خاصه منطقه شیعه نشین آن یعنی جبلعامل پیوند دیرین و محکمی وجود دارد. جبل عامل منطقهای است در جنوب لبنان مشرف بر دریای مدیترانه که شامل شهرهای صور، صیدا، بنت جبیل و ... میباشد (الأمین 1975: 25) این شهر از قدیم به داشتن ساکنان شیعه و فرهنگ شیعی معروف است و برخی بنیانگذار تشیع در آن را صحابی جلیل ابوذر غفاری میدانند (الأمین، 1403: 238) افزون بر این، علمای جبل عامل امثال شیخ بهایی و... در تثبیت پایههای تشیع در ایران نیز نقش مهمی داشتهاند. (نورالدین: 18)
با توجه به اینکه ساکنان جبل عامل شیعهنشین هستند و اشتراکات دینی و اعتقادی زیادی با مردم ایران دارند، در حوزه ادبیات نیز مضامین مشابه فراوانی در سرودههای مذهبی و سیاسی-اجتماعی دو منطقه وجود دارد. یکی از این حوزههای مشترک عاشورا و قیام امام حسین (ع) است که در ادبیات معاصر هر دو منطقه بازتاب گسترده و بارزی دارد.
در این مقاله سعی شده به شیوه تطبیقی به بررسی سیمای دو قهرمان اصلی کربلا پس از امام حسین (ع)، یعنی حضرت عباس (ع) و زینب کبری (س) در سرودههای معاصر دو سرزمین پرداخته شود. علت نپرداختن به سیدالشهدا (ع) آن است که پیرامون شخصیت ایشان در شعر معاصر فارسی و عربی بهطور مجزا و فراوان در دیگر کتابها و مقالات بحث شده است و در صورت پرداختن همپوشانی میان مقاله ما و آن آثار به وجود میآمد.
پیشینۀ پژوهش
در موضوع موردبحث به کتاب یا مقاله مستقلی دست پیدا نکردیم اما در مقیاس کلیتر کارهایی درباره تطبیق شعر عاشورایی فارسی و عربی انجامشده که عبارت انداز:
- دانشنامۀ شعر عاشورایی، ج 1 شاعران عرب، ج 2 شاعران فارسی، دکتر مرضیه محمد زاده، 1383.
- عاشورا در آیینه شعر معاصر، دکتر نرگس انصاری، 1389.
- حسین زبانی دیگر، دکتر نرگس انصاری، 1392 ش. مؤلف محترم در این کتاب به ترجمه و تحلیل شعرهای حسینی در ادبیات معاصر عربی پرداخته است و از شاعران لبنان تنها «العلائلی» و «جورج شکور» را ذکر نمودهاند. در این کتاب شعر یا قصیدهای که مرتبط با موضوع ما باشد نیافتیم.
- السیده زینب فی مرآه شعر عاشوراء المعاصر، از طیبه سیفی و نرگس انصاری؛ مجله انجمن ایرانی زبان و ادبیات عربی، تابستان 93. در خصوص مقاله مذکور باید گفت: همچنان که از عنوان آن هویداست مؤلفان ارجمند به طور عام تمام کشورهای عربی را مد نظر قرار دادهاند و نیز تمرکز بیشتری بر شاعران عراق داشته اند که با کار ما که متمرکز بر روی لبنان است، تفاوت دارد. افزون بر این هیچ بیت و شاهد مشترکی میان مقاله ما و مقاله مذکور وجود ندارد. نکته سوم آنکه مقاله حاضر افزون بر شخصیت حضرت زینب (س)، به حضرت عباس (ع) هم پرداخته است.
- تحلیل تطبیقی برخی مضامین عاشورایی در شعر معاصر ایران و جبل عامل، سید مهدی نوری کیذقانی و فرشته زارعی، ادبیات تطبیقی، زمستان 96. در مقاله مذکور هم اصلاً صحبتی از حضرت زینب و حضرت عباس (ع) به میان نیامده است.
2. بررسی تطبیقی سیمای حضرت زینب و حضرت عباس (ع) در شعر معاصر دو منطقه
2-1. حضرت زینب (س)
یکی از شخصیتهایی که پس از امام حسین (ع)، بیشترین قسمت اشعار عاشورایی فارسی و عربی را به خود اختصاص داده است حضرت زینب (س) است؛ بانویی که پس از واقعه خونین دشت نینوا پس از تحمل سختیها و مصیبتهای فراوان، یکه و تنها رو درروی طاغوت سرمست از پیروزی قرار گرفت اما از پای نیفتاد و پیامآور دشت نینوا گشت. ایشان با خطبههای خویش در کوفه و شام پردههای جهل و عوامفریبی را کنار زد و تاروپود نظام استبدادی را از هم گسیخت.
با جستاری که در شعر معاصر هر دو سرزمین به عمل آمد معلوم شد که در مقیاس کلی و بهطور مجموع شاعران معاصر ایران به لحاظ کمّی و کیفی بیشتر به شخصیت حضرت زینب (س) پرداختهاند؛ هرچند در میان شاعران لبنانی افرادی مثل «سعید العسیلی» هستند که منظومهای بلند و جداگانه پیرامون حضرت زینب (س) سرودهاند.
شاعران ایرانی و لبنانی در تبیین شخصیت حضرت زینب (ع) به مصائب و سختیها، دلاوری و شجاعت وی در برابر ستمگران، صبر و شکیبایی، بلاغت و سخنوری، حیا و عفت و ظلمستیزی ایشان اشارهکردهاند. در ادامه به مهمترین مضامین مشترک در شعر دو منطقه میپردازیم.
2-1-1. زینب (ع) یادآور حضرت علی (ع) و زهرا (س)
یکی از نقاط مشترک شعر شاعران ایرانی و شاعران لبنانی این است که این شاعران صفات و حالات حضرت زینب (س) را یادآور صفات حضرت علی (ع) میدانند و بیش از همه شجاعت و بیباکی، بلاغت و سخنوری ایشان را به امیر مؤمنان علی (ع) مانند میکنند.
ازنظر «عسیلی» حضرت زینب (ع) دریای سخنوری است که طوفان آن را متلاطم کرده است و خطبههایش یادآور خطبههای امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س) است:
قَالتْ و منْطِقُها یَفیضُ کانَّهُو کأنَّما هی بِالفَصَاحَه فاطِمٌ بَحرُ البّیانِ دَوَی بهِ الإعَصارُأو حَیدرٌ وَ هُو الفَتَی الکَرَّارُ (عسیلی،1986: 525.)
سخن گفت: و کلامش خروشان و جوشان بود. گویی دریای بیان و سخنوری است که تندباد در آن طنین افکنده است فصاحت سخنش بمانند فصاحت سخن فاطمه (س) و هنگام نبرد و حمله، حیدر کرار (ع) است.
«سیمین دخت وحیدی» شاعرۀ معاصر ایرانی حضرت زینب را وارث زبان و فصاحت امام علی (ع) میبیند که با خطبههای بلیغ خود یزید و یزیدیان را رسوا میکند:
دشمن از نطق علی وارت به خود لرزد چون بیدسامری رسوا شود با معجزه موساییات (گلمرادی، 1378:215.)
«محمد خلیل جمالی» حضرت زینب (س) را شیر خدا میخواند:
مبرهن آیت عز و جلال کبریا، زینب علی شیر خدا را شبل در قاب ولا زینب (مردانی، 1377: 31.)
علی انسانی حضرت را در بلاغت «علی دوم» می داند:
در فصاحت مصحف سر معانی زینب است در بلاغت گر علی را هست ثانی زینب است. (عدنانی، 1390، ج 3: 181)
«حسین اسرافیلی» زبانش را در مدح حضرت زینب (س) ناتوان و عاجز میبیند و خطبههای وی را در اثرگذاری به تیغ برنده امام علی (ع) تشبیه میکند:
خواهری داری فراتر از شکوهزینبی داری که چون تیغ علی در مدیح او زبانم الکن استخطبهاش حیرت فزای دشمن است. (ترکمانیان،1388: 21.)
«مرتضی آلشراره العاملی» نیز حضرت (س) را در سخنوری و شکیبایی به امام علی (ع) و در تقدس و عفاف به مادرش حضرت زهرا (س) مانند میکند:
هیَ حیدرٌ بکلامِها وبصبرِها وهیَ البتولُ بخدرِها وصلاتِها
2-1-2. اندوه و رنج حضرت زینب (س)
اندوه و مصیبتهای وارده بر حضرت زینب (س) در واقعه کربلا، یکی از موضوعات بهکاررفته در شعر شاعران است؛ و آنچه در شعر شاعران در مورد مصائب حضرت زینب مشترک است، این است که همگی بر این عقیدهاند که زینب کبری (س) را از این مصائب و سختیها هراسی نیست و بهجای آنکه غم و اندوه حضرت را از پای دربیاورد، او غم و اندوه را درهمشکسته و از پا درآورده است.
«عسیلی» غم و اندوه در وجود حضرت زینب را به شعلههای آتش تشبیه میکند که وجود ایشان را میسوزاند و شعله میکشد؛ و آنچنان این غم و اندوه را سنگین میبیند که اگر این مصائب بر کوه وارد میشد کوه توان و طاقت اینهمه مصیبت را نداشت:
و الحُزْنُ ما بَین الضُّلوعِ کَانَّهُو لوِ الجِبال رَأت مُصیبَهَ زَیْنب نارٌ تَثُورُ و جَمرُها یَتَلهَّبُلَتَصَدَّعَتْ مِمَّا رَأتهُ زَیْنبُ (عسیلی، 1986: 530.)
اندوه در وجود حضرت زینب، گویی آتشی برافروخته است که گدازههایش شعله برمیکشند. اگر کوهها مصائب وارده بر حضرت زینب را میدیدند، از هم متلاشی میشدند.
«علی موسوی گرمارودی» غم و اندوه و مصائب را، ناچیز و ناتوانتر از آن میبیند که دخت علی (ع) را بتواند از پای دربیاورد بلکه این زینب است که با ایستادگی خویش قامت غم را در هم میشکند:
خواست که غم دستتو بندد ولیقامت تو، قامت غم را شکست غم که بود در بر دخت علیدخت علی را نتوان دست بست (محمد زاده،1389: 316.)
«هاشم الموسوی» صدیق صغری را با پشتی خمیده و اندوهناک به تصویر میکشد که اندوه قامتش را به لرزه افکنده:
ومحنیهُ الظهر ِ مکروبهً فقد زلزلَ الکرب أرکانَها
«شیما تقیان پور» حضرت زینب (ع) را در روز عاشورا زخمیترین شانه میداند که غم و اندوه زیادی را تحمل میکند و او را تنها «زن مرد تاریخ» میداند:
بر دوش من مینشیند یک کهکشان عشق بیسراینک منم ای حسین این تنها، زن مرد تاریخ زخمیترین شانه هستم در روز میلاد خنجرتنها کسی که به دوشش نعش غریبی است بیسر. (گلمرادی، 1378، ص 50.)
«حسن آل حطیط العاملی» به مصائب عظیم زینب ازجمله آوارگی زنان و دخترکان، سرهای بریده و سینههای شکسته سپس شکیبایی و نستوهی حضرت (س) در مقابل اینها همه و اینکه جز زیبایی هیچ ندیده است اشاره میکند:
«لقد رأیتِ ما رأیت../ ما رأیتِ إلا جمیلا!/ رأیتِ النساء مشردات/ رأیت الرؤوس مقطّعات/ رأیتِ الصدورَ مهشّمات/ ما رأیت إلا جمیلا!»
قیصر امین پور چشمان حضرت را از شدت گریه رنجور میبیند و در تصویری استعاری و زیبا صبر را در برابر شکیبایی حضرت خسته مییابد:
دو چشم از گریه همچون ابر خسته ز دست صبر ِزینب، صبر خسته
حسن دلبری نیز در تصویر بدیع و زیبا حضرت (س) را ستارهای می بیند که در کهکشان درد مورد غبطه خورشید است:
زینب ستاره ای است که در کهکشان دردالماس پارهای که در اقلیم روشنان خورشید بر صداقت او غبطه می خوردآیینه بر اصالت او رشک می برد(دلبری، 1381 ش: 92)
2-1-3. پارسایی و عظمت معنوی حضرت زینب (س)
یکی از فضایل حضرت زینب (س) پارسایی، عظمت روحی و معنویت خاص ایشان است. بیشک القابی چون «عقیله الوحی»، «عابده آل علی»، «الکامله»، «سیده العقائل» و ... (نک: رحمانی همدانی، 1381 ش: 855 و 856) بر همین مقام معنوی شامخ ایشان دلالت دارد؛ و شاید از همین رو برخی بزرگان به عصمت قائل شدهاند (نک: النقدی، ص 62 و 63.)
این عظمت روحی و مقام معنوی حضرت (س) در شعر شاعران دو سرزمین جلوهگر آمده است. «قیصر امین پور» از این که بانویی همرتبۀ پیغمبران گشته به شگفت میآید:
زنی، خون خدایی را پیامبر زن و پیغمبری؟ الله اکبر!
شاعر لبنانی «هدی میقاتی» به عبادت و نماز حضرت با وجود خستگی و رنجوری در اثر مصائب عاشورا، اشاره کرده و میگوید:
نَبَت و قامَت تُصَلِّی حُرّهً أنِفَت أن ینحَنی رأسها إلا لباریها (میقاتی، 2013 م، ص 156)
حسین اسرافیلی حضرت را مفهوم عرفان و بهترین مظهر کشف و شهود میداند:
زینب آن مفهوم عرفان و سجود بهترین آیینه کشف و شهود (هاشمی و کریمی، 1389:769)
مرتضى آل شراره العاملی حضرت (س) را چنان عظیم میبیند که در تمام عصور نه تنها در میان زنان بلکه در میان مردان هم چون حضرتش نیست:
فخر النساء و حقهن فلیس فی جلّ الرجال بکل عصر زینبُ(سایت شعراء أهل البیت)
غلام رضا قدسی مقام حضرت را چنان بالا میبیند که قدسیان خدمتگزار اویند:
قدسیان خدمتگزار درگهش توتیای چشم جان خاک درش(هاشمی و کریمی، 1389:769)
2-1-4. ظلم ستیزی و عزّت حضرت (س)
یکی از جنبههای شخصیتی حضرت زینب (س) ظلمستیزی و ایستادگی در برابر ستم و طغیان است؛ ویژگی که باعث شد حضرت (س) الگوی زنان و مردان آزاده و مبارز هر دو سرزمین ایران و لبنان گردد.
«امیر علی مصدق» کوفه را از هیبت حضرت لرزان میبیند و در ظلمستیزی حضرت را همرتبه سیدالشهدا میداند:
صیحهای بود آسمانی خطبهاتکوفه میلرزید زیر پای تو کیست جز خون خدا هم رتبهاتسر نی شد آشکار از نای تو(هاشمی و کریمی، 1389 ش: 778)
«حسن آل حطیط العاملی» حضرت (س) را مایه عزت ما میداند و با توجه به اوضاع آشفته لبنان از ایشان میخواهد که غل و زنجیر را از گردنها برکند و مردم را از این زندگی خفتبار و چنگال زورگویان رهایی بخشد:
«بالله مولاتنا...مرّی بنا/ و لتمسحِی الأحزان.. عن عمرنا/ بالله یا عزّنا.. مُرّی بنا/ و انزعِی الأغلال.. عن صدرنا/ و اسألی الآهات../ عن کل ما یجری.. بعیشنا المُذرِی/ على درب الطغاه!/ و کل ما نلقَى.. بعمرنا الملقَى/ على باب البُغاه!!» (سایت شعراء أهل البیت http://www.shoaraa.com)
«مرتضی آلشراره العاملی» نیز معتقد است حضرت (س) بوی خوش عزت و ابا را در زندگی پخش نمود و در صبر و استقامت معلم کوهها گردید:
عبقتْ إباءً فی الحیاهِ وعلّمتْوخطَتْ على صدرِ الزمانِ فنالَه صلدَ الجبالِ بصبرِها وثباتِهاأسمى وسامِ المجد مِن خطواتِها (همان)
«سید حسن حسینی» هرگونه عجز و درماندگی را از حضرت (س) نفی میکند و ایشان را مایه عزت و آبرو برای زن در طول عصرها و قرنها میداند:
شاعران بیچاره / شاعران درمانده / شاعران مضطر/بانام تو چه کردند/ تاریخِ زن آبرو میگیرد / وقتی پلک صبوری میگشایی/ و نام حماسیات بر پیشانی دو جبهه نورانی میدرخشد: زینب... (حسینی، 1386: 65.)
«حسن آل حطیط العاملی» عقیله بنیهاشم را سرچشمه اراده و استقامت و وارث امام علی (ع) و حضرت زهرا (س) میداند:
«یا نداء القلب.. یا عین العزائم/ أین منک الورى یا دمعه الطهرین!؟/ یا بضعه الزهراء.. یا مهجه الکرار/ أنت النجوم بکل ما ازدانت من الأنوار!» (سایت شعراء أهل البیت www.shoaraa.com)
«عباس علی فتونی» حضرت (س) را کوهی مقاوم میداند که جامهای از کبریا بر تن دارد:
صَمدَت کطودٍ شامخٍ و تزَّینت بالکبریاء (همان)
و نکتۀ پایانی اینکه هم شاعران ایرانی حضرت زینب (س) را الگوی شهیدان انقلاب، جنگ تحمیلی و شاعران لبنانی نیز ایشان را الگوی مبارزان جنوب لبنان میدانند و سعی در پیوند میان عاشورای 61 هجری و حوادث کنونی کشورشان دارند.
«سید حسن حسینی» شهیدان را زند کننده رسالت امام حسین (ع) میداند که نام مقدس زینب (س) را بر لب داشتند:
با زمزمۀ سرود یا رب رفتندتا زنده شود رسالت خون حسین چون تیر شهاب در دل شب رفتندبانام شکوهمند زینب رفتند (حسینی، 1386: 147)
شاعران لبنان نیز حضرت (س) را الگوی رزمندگان و پایداران میداند. «هاشم الموسوی» از انقلابیون فراوانی یاد میکند که بر راه زینب (س) رفتند:
علیُّ الطهرُ ربّاکِ وکم سارَ على دربکِ ثوارْ (سایت شعراء أهل البیت)
2-2. حضرت عباس (ع)
حضرت عباس در فرهنگ «جبهه رفتهها» بهعنوان یک «نماد مقدّس عاشورایى» شناخته مىشود که توانسته است این مقولههاى ارزشى را بیش از دیگرْ «شهدا» به منصه ظهور درآورده و جهانى را در برابر عظمت روحی خود به تکریم وادارد. (مجاهدی،1379: 284)
اشعاری که شاعران معاصر ایران پیرامون حضرت عباس (ع) سرودهاند به لحاظ کمی چندین برابر شاعران لبنانی است. البته این نظر نیاز به جستار بیشتر و دقیقتر دارد اما در دیوانها و مجموعههای شعری عربی که نزد نگارنده است حجم اشعاری که پیرامون حضرت ابوالفضل (ع) و دیگر بنیهاشم و اصحاب سروده شده بسیار کمتر از شخصیت سیدالشهدا (ع) میباشد. این در حالی است حضرت عباس (ع) قسمت اعظم شعر عاشورایی معاصر ایران را به خود اختصاص داده است. شاعران ایرانی در توصیف این شخصیت بینظیر به تمام ابعاد شخصیتی ایشان پرداخته و هیچ بعدی را فرونگذاشتهاند. فداکاری، وفاداری، شجاعت، ایثار، ادب، غیرت، کرامت، استقامت، زیبایی... ازجمله خصوصیات آن حضرت است که شاعران به آن پرداختهاند.
ازآنجاکه مقصود ما بیشتر یافتن مشابهتهای شاعران دو سرزمین پیرامون حضرت عباس (ع) است به مهمترین مضامین مشابه اشاره میکنیم.
2-2-1. شجاعت عباس (ع)
شجاعت یکی از خصوصیتهای بارز حضرت عباس (ع) است و هر زمان نامی از حضرت عباس (ع) برده میشود، شجاعت و دلاوری این حضرت نیز به ذهن خطور میکند، بهطوریکه گویی شجاعت بانام حضرت (ع) قرین است؛ و کمتر شاعری است که به شخصیت ایشان بپردازد و از شجاعت وی سخن به میان نیاورد.
«عُسیلی» در توصیفی متفاوت با دیگر شاعران، حضرت (ع) را به آتشفشان، طوفان، زلزله و رعدوبرق تشبیه میکند:
بُرکانُ نارٍ هاجَ فی المِضْمارِاَمْ اَنَّ تِلْکَ زَوابِعٌ وَ زَلازِلٌ اَوْ عاصِفاتُ الرّیحِ فی الأعْصارِوَ صَواعِقٌ تَرْمی لَهیبَ شِرارِ (عسیلی، 1986: 502.)
آتشفشانی در میدان فَوَران کرده یا تند بادی سهمناک وزیدن گرفته؟! یا اینکه گردباد یا زلزله و یا آذرخشی آتش فروز رخداده؟
«جلیل دشتی» در تعبیری مشابه درباره شجاعت حضرت عباس (ع) او را به طوفانی تشبیه میکند که در میدان نبرد چنان میتازد که بیابان هم از این دلاوری به شگفت میآید:
این جوان کیست که در قبضه او طوفان استپنجه در پنجه آتش فکند، گاه نبرد آسمان زیر سم مرکب او حیران استدشت از هیبت این معرکه سرگردان است (مجاهدی، 1379: 156.)
اگر در شعر عاشورایی گذشته حضرت عباس را به استواری کوه و عظمت دریا مانند میکردند، در شعر عاشورایی امروز، کوه و دریا را باید در استواری و عظمت، به او تشبیه کرد، آنهم با دو پیششرط اساسی که وقوع آن غیرممکن است و آن اینکه این دو به حرکت درآیند، چراکه در فرهنگ عاشورا کوه ساکن و دریای بیحرکت راه ندارد و این رفتار و خیزش است که به آن دو، معنا و مفهوم خاصی میبخشد: (مجاهدی،1379: 289)
از قهر تو، شاهین قدر پر ریزدماند به تو کوه، اگر به رفتار آیدماند به تو خورشید، اگر بخروشد وز هیبت تو، شیر قضا بگریزددریا به تو میماند، اگر برخیزدماند به تو شیر، اگر که شمشیر زند (قزوه، 1386: 13.)
«حسن آل حطیط العاملی» اراده پولادین حضرت عباس (ع) را مایه ثبات زمین میداند:
«أنا القمرُ/ الذی عزمُهُ/ ثبات هذی الأرض/ قد سکن فی شریانها!/ و نزف فی الجزر و المدّ/ لیحتوی طوفانها!» (سایت شعراء أهل البیت)
در شعر شاعران ایرانی همواره شجاعت و دلیری حضرت عباس (ع) به امام علی (ع) مانند میشود و او این دلاوری و شجاعت را از علی (ع) به ارث برده است. «قاسم مرام» چنین میسراید:
یعنی علی پا در رکاب جنگ داردتیغ علی در دست عباس است اینجا حیدر به قتل مشرکین آهنگ داردمه، محو چشم مست عباس است اینجا (کاروانی...، 1374: 83)
«احد چگینی» از حضرت عباس (ع) در میدان جنگ با نام مرد بی زرهی یاد میکند که آیینه حسین و تکرار دوباره حیدر است، مردی که از شدت زخمهای بدنش در خون خود شناور بود، ولی از پا نمینشست:
این تیغ بی نیام، این مرد بی زرهدر سرخی غروب، خورشید روشنی آیینۀ حسین، تکرار حیدر استدر خون نشسته بود، از پا نمینشست (مجاهدی، 1379: 297.)
2-2-2. مقام معنوی حضرت (ع)
از ویژگیهای قمر بنیهاشم داشتن فضایل اخلاقی والا، عظمت روحی و مقام شامخ ایشان است که با جانبازی درراه برادرش این مقام به اوج رسید. چنانکه امام سجاد (ع) فرمودند:
«إن للعباس عند الله تبارک و تعالی لمنزله یغبطه بها جمیع الشهداء یوم القیامه» (صدوق،1362 ش، ج 1: 68)
«حمیدرضا شکارسری» در توصیف عظمت و بزرگی حضرت عباس (ع)، شگفتی خود را چنین مطرح میکند، اینکه حضرت عباس (ع) باشد و در شمار چهارده معصوم نباشد و این بزرگترین و شگفتترین معمای تاریخ بشری خواهد بود:
تا ابد / بزرگترین معمای تاریخ این خواهد بود/ اینکه تو باشی / و سلسله جبال نور/ فقط چهارده قله داشته باشد. (شکارسری، 1375: 39.)
غلامرضا سازگار، «کرامت»، «شهامت» و «عظمت» را وامدار علمدار کربلا مىداند:
کرامت: قطره آبى ازیم اوستشجاعت: آفتاب عرصه رزم بزرگى: خاکسار مقدم اوست شهامت: سایهاى از پرچم اوست (مجاهدی،1379:300)
ازنظر «هاشم الموسوی» تمام مکارم به کشتی نجات حضرت پناه میبرند و در صورت جدا شدن از ایشان بیم غرق شدن دارند:
کلُّ المکارمِ قد أمتْ سفینتَهُ تخشى إذا انتبذتْ یجتاحُها الغرَقُ
«خسرو احتشامی» از اوج گذشت و کمال کرامت میگوید:
دستت به موج، داغ حباب طلب گذاشتاوج گذشت دید و کمال کرامت، آب (مجاهدی: 293)
«سعید العسیلی» در تعابیری زیبا، اوج فضیلت، شرافت، عزت و صداقت را در عباس (ع) میبیند:
والفضلُ أنی کان کنتَ أبا لهوالمجدُ یطلب من بنانک رفعهًوالصدق یطلب منک تزکیه إذا و براحتیک الجودُ و الإفضالُوالعزّ إن جاورتَه یختالُأعیاه فی صدق الحدیث مقالُ(عسیلی، 1986: 485)
او در جای دیگر اوصاف عباس (ع) را فراتر از آن میداند که در شعر و مدح بگنجد:
عباسُ لا یحصَی صفاتک شاعرٌ أبداً و لا یرقی إلیک مدیحُ(همان: 492)
2-2-3. زیبایی حضرت (ع)
توجه به زیبایی حضرت عباس (ع) یکی دیگر موضوعاتی است که شاعران هر دو منطقه بدان توجه داشتهاند. البته در این زمینه نیز شاعران ایرانی بسیار بیشتر طبعآزمایی و تصویر آفرینی نمودهاند.
«اسماعیل سکاک» در بیان زیبایی حضرت عباس (ع)، خورشید را در مقابل زیبایی او ناچیز میشمارد:
اهل حرم وقتی سقا را / ماه بنیهاشم صدا میکردند/ خورشید در چشمان او خود را کوچکتر و بیرنگ حس میکرد (حضرتی، 1374: 55.)
«مرتضی آل شراره العاملی» حضرت در زیبایی چون ماهی میداند که چون برآید دیگرکسی به ماه آسمان نمینگرد:
عباسنا قمرٌ، لو قد بدا قمرٌ فی جنبه فلما مالت له العنُقُ (سایت: شعراء أهل البیت)
تعبیر یوسف گمشدۀ فرات در شعر «محمدعلی قاسمی» اشاره به همین زیبایی حضرت (ع) دارد:
یوسف گمشدۀ فتح فراتم چه شده است؟ بوی پیراهن آن عشق سبکبار چه شد؟
از نگاه «ژولیدۀ نیشابوری» زیبایی حضرت (ع) طعنه بر خسرو خاور زده است:
از دامن امالبنین ماهی به یثرب سرزده کز حسن رویش طعنهها بر خسرو خاور زده
«سعید العُسیلی» در تعابیری عاطفی و احساسی و با الهام از مظاهر طبیعت میگوید که عطر گلها، زیبایی سبزهها، نسیم درختان، مشک، یاسمن، شادی عروسیها، زنبق، اشک جام، همه و همه زیبایی و طراوت خود را از سیمای درخشان عباس (ع) به وام میگیرند:
عطرُ الورود و نفخُ زهرِ الآسوالمسک و النفحات منه و الشذیوالزنبقُ الموَّاج فی حُلم المُنَیمالذّ منظرُها و لاطاب الحُلَاإلاّ إذا أخذت محاسنَ زَهوها و الاخضرار و نفحه الأغرَاسِو الیاسمین و فرحه الأعراسِوالإبتسامه مِن دموع الکاسفیها ولا طهُرَت منَ الأدناسِو جمالها مِن طلعه العبّاسِ(عسیلی، 1986: 487)
2-2-4. سقّای آب و ادب
نام حضرت عباس با آب پیوندی ناگسستنی دارد و هر جا آب است نام سقای تشنهلب هم است. این تشنه از فرات بازگشتن ارزشی به حضرت عباس بخشیده که قابل وصف نیست و جانبازی و فداکاری ایشان را تا ابد جاودان ساخته و این موضوع دستمایه هنرمندی شاعران شده است.
«سعید العسیلی» مشک و آب درون آن را ارزنده ترین دارایی عباس میبیند:
إذ کان أغلَی عنده مِن کلّ ما فی الکَون من ملکٍ و مِن ثَروات (العسیلی، 1986: 506)
باید خاطر نشان کرد که تصویرآفرینی و بروز احساسات شاعرانه درباره مشک و سقا در شعر شاعران پارسی به مراتب بیشتر از شاعران لبنانی است و به عبارتی دیگر نگاه شاعران پارسی به ماجرای آب، با شاعران لبنان متفاوت است.
«سید محمد بوشهری» آب را حیران و متعجب از جانفشانی و وفاداری عباس (ع) میبیند که باوجود تشنگی شدید لب به آب نزد:
دستت به آب لب نزد و لب به آب، دستبا آب، دستوپنجه کمی نرم کردهای حیران نهادهای به لب، انگشت آب رامالیدهای به خاک ادب، پشت آب را (همان: 295.)
خسرو احتشامی علت این آب خوردن را سیراب بودن از جام امامت میداند:
بر دفتر زلالی شط، خط لا کشید لعلی که خورده بود ز جام امامت آب (داغ تشنگی: 1374، ص 75.)
آری اگر این عاشقی عباس نبود، تاریخ بیعشق میماند:
آب / اگر به لبهای او میرسید/ تاریخ چه میکرد / بیعشق (گلمرادی، 1378،ص 96.)
«مرتضى آل شراره العاملی» در تعبیری زیبا و آمیخته با جناس و استعاره آب و وفاداری را حیران کار عباس (ع) میداند:
وفوق الماءِ ألقى الماءَ شهمًا فحارَ الماءُ واندهشَ الوفاءُ
و در نگاه برخی شاعران فارسی اشتیاق و احتیاج آب به حضرت عباس، بیشتر از نیاز ایشان به نوشیدن آب و رفع تشنگی است. نصرالله مردانی، فرات را تشنۀ لبان عباس میبیند، نه عباس (ع) را تشنۀ آب:
بود لبتشنۀ لبهای تو صد رود فرات رود بیتاب کنار تو عطشناک گذشت(مرکز پژوهشهای...، 1374: 8.)
یکی دیگر از تعابیری که در مقایسه با شاعران لبنان، فراوان در شعر شاعران ایرانی آمده است «شرمنده بودن آب» است. «حسن احمدزاده» آب و ابر را شرمنده میبیند:
ای تشنهلبی که آب شرمنده توست تا صبح جزا، سحاب شرمنده توست (مجاهدی، 1376: 23.)
«حسین اسرافیلی» در مضمونی مشابه فرات را خجل مییابد:
ای شکوه عشق، فخر کائنات ای خجل از نام تو شط فرات (گلمرادی، 1378: 20.)
«محمدرضا سهرابی» با ساختن جناسی زیبا از واژۀ آب چنین میگوید:
بسیار گریست تا که بیتاب شد آباز شدت تشنهکامیات ای سقا خون ریخت دیدگان و خوناب شد آبآن روز ز شرم روی تو آب شد آب (طاهریان، 1381 ش: 249)
نتیجه
در ارزیابی سرودههای شاعران معاصر ایران و لبنان پیرامون دو قهرمان کربلا حضرت عباس (ع) و حضرت زینب (س) نکات زیر شایان ذکر است:
شاعران هر دو منطقه قسمت زیادی از سرودههاس عاشورایی خود را به توصیف این دو شخصیت بزرگوار اختصاص دادهاند اما در مقیاس کلی و بهطور مجموع شاعران معاصر ایران به لحاظ کمّی و کیفی بیشتر به این دو شخصیت عظیم پرداختهاند.
در مورد حضرت زینب (ع) شاعران دو منطقه به مواردی مثل شجاعت و بیباکی، یادآورِ علی (ع) بودن، اندوه و صبر حضرت (س) اشاره کردهاند؛ افزون بر این گاه از نگاه سنتی فاصله گرفته و ظلمستیزی و پیامآور بودن حضرت را به عنوان الگویی برای مبارزان دو سرزمین برجسته ساخته و از حضرت را برای غلبه بر مستکبران و ستمکاران مدد جستهاند.
در مورد علمدار کربلا نیز شاعران هر دو سرزمین به مواردی مثل شجاعت، مقام والا و فضایل اخلاقی، زیبایی، ایثار و ماجرای آب نخوردن ایشان پرداختهاند. شایان ذکر است برخی اوصاف مثل زیبایی و اوصاف جسمانی در شعر شاعران ایرانی نمود و پرورش بیشتری دارد و شاعران این اوصاف را دستمایه تصویرآفرینیهای شعری کردهاند، همچنان که تعابیر استعاری و احساسی مثل «شرمنده بودن آب و فرات»، «گریستن فرات» و... در شعر آنها نسبت به شاعران لبنان بیشتر به کار رفته است و شاعران ایرانی در این موضوع از تعابیر رسمی عبور کرده و رابطه احساسی و عاطفی با سقای تشنگان کربلا برقرار کردهاند.