مقدمه
مرثیههای عاشورایی سهم فراوانی در ادبیات رثا و مرثیه ایفا کرده است. جنگهای بسیاری در طول تاریخ بشریت و به ویژه تاریخ اسلام رخ داده است، اما قیام حضرت امام حسین (ع) کانون توجه مورخان، متفکران، اندیشمندان و شاعران قرون مختلف قرار گرفته است.
در میان شعرای معاصر، شهریار نیز با عشق و ارادتی که به خاندان عصمت و طهارت (ع) داشته است، با سرودن چند قطعه شعر مرثیه برای شهدای کربلا، نام خود را در کنار سایر هنرمندان ادبیات عاشورایی جاودانه ساخته است.شعر معروف شهریار در مرثیه امام حسین (ع) با نام «کاروان کربلا» و با مطلعِ «شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین» در حقیقت بیان کوتاه و گویایی از سیر تاریخی حضرت امام حسین (ع) است.
این نوشتار با نگاهی کوتاه به زندگینامه این شاعر دلسوخته اهل بیت، سعی دارد مبانی تاریخی این مرثیه را مورد تحقیق و پژوهش قرار دهد.
شهریار، شاعر اهل بیت
سید محمد حسین بهجت متخلص به شهریار، فرزند سید اسماعیل موسوی خشکنابی در سال 1285 هجری شمسی در شهر تبریز پا به عرصه هستی نهاد. تحصیلات خود را با قرائت قرآن، نِصاب و گلستان سعدی آغاز کرد و بر اثر استعداد خدادادی و نبوغ فوقالعاده در میان هم سن و سالان خود به نحو زیبایی درخشید و گوی سبقت را از همگان ربود و تحصیلات رایج عصر را در زادگاهش به پایان برد.
شهریار برای ادامه تحصیل به تهران سفر کرد و در مدرسه دارالفنون به همراه ابوالحسن صبا، ملک الشعرای بهار و عارف قزوینی به اندوختن ذخایر علمی و کمالات ادبی پرداخت. او سپس به رشته پزشکی روی آورد، ولی دست تقدیر او را از پزشکی جدا کرده و به سوی شعر و شاعری سوق داد. (تبریزی، 1384: 46)
تخلص شهریار
شهریار در اوایل «بهجت» تخلص میکرد و هنگامی که در رشته پزشکی بود وی را «دکتر بهجت» مینامیدند. بعدها با استعانت از دیوان خواجه حافظ شیرازی تخلص «شهریار» را انتخاب کرد. او چون از حافظ تخلص درخواست کرد، این شعر آمد که:
غم غریبی و غربت چو بر نمیتابم / به شهر خود روم و شهریار خود باشم (حافظ شیرازی، 1372: 457)
از شهریور سال 1320 دوران بیماری و انزوای این شاعر دلسوخته آغاز گردید و این دوران، تحول روحی بزرگی در وجودش پدید آورد. و از مطامع دنیوی گذشته و تنها فکر و ذکرش عبادت و تلاوت قرآن بود. در این دوران اغلب این جمله را تکرار میکرد:
مرد خدا و مؤمن حقیقی باید امتحان بدهد و امتحان من بسیار سخت است.
آثار جاوید شهریار در آسمان فرهنگ و ادب ایران اسلامی از نظر تعالیم عالیه دینی، اخلاقی، اجتماعی و هنری، چون خورشید تابان و گنجینه فناناپذیری است که هر صاحبدل و صاحبنظری میتواند به اندازه ذوق و استعداد خود از آن گنج شایان بهرهمند گردد. این آثار ثمره کوشش و نتیجه فکر و اندیشه سخندان بیبدیل و دانشمند متفکری است که در خلق اشعار بدیع دینی و ادبی «حافظ قرن معاصر» لقب گرفت و در بیان مضامین زیبای انسانی و الهی در اوج اقتدار و عظمت قرار دارد و هر انسان سلیمالنفس به اندازه ذوق و فهم خود آثار وی را ستایش میکند و تلاشهایش را ارج میگذارد؛ چرا که شهریار سخن، در آثار خود نکات اخلاقی، عرفانی و اجتماعی را با لطیفترین و مؤثرترین بیان و به زیباترین شکلی بر مخاطبان عرضه داشته است.
شهریار تبریزی بعد از عمری تلاش در راه اعتلای فرهنگ ایران اسلامی و آفریدن منظومهها و غزلهای ستودنی در 26 شهریور سال 1367 در تهران دار فانی را وداع گفت و در مقبره الشعرای تبریز به خاک سپرده شد. (تبریزی، 1384: 47 48)
در میان اشعار شهریار، عشق به اهل بیت به ویژه اشتیاق به ولایت امیر مؤمنان علی (ع) جلوه خاصی دارد که شیفتگان اهل بیت را به شدت مفتون ساخته است. شعر شب و علی (شهریار، 1387: 2، 938)، هدیه عید غدیر (همان، 2، 1210) و شعر معروف علی ای همای رحمت (همان، 1، 69)، از جمله این موارد است.
شعر «علی ای همای رحمت» در دیوان شهریار درخشندگی بیشتری دارد که هر چقدر روزگار میگذرد، تازهتر و دلچسبتر از روزهای قبل جلوه میکند و دل انسان را با نسیم ولایی و عرفانی خاص خود صفا و طراوتی دیگر میبخشد.
غزل «علی ای همای رحمت» که از برکات و عنایات مولای متقیان شهرت جهانی یافته و مورد استقبال شیفتگان، ادیبان، دانشمندان و اهل ذوق و هنر قرار گرفته است، داستانی جالب و خواندنی دارد:
شهریار شعرت را بخوان
مرحوم آیت الله مرعشی نجفی بارها میفرمودند:
شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای الهی را در خواب ببینم. آن شب در عالم خواب دیدم در زاویه مسجد کوفه نشستهام و امیر مؤمنان علی (ع) با جمعی آنجا حضور دارند. حضرت فرمودند: شاعران اهل بیت را بیاورید. چند تن از شاعران عرب را آوردند. فرمودند: شعرای فارسزبان را نیز بیاورید. آنگاه محتشم و چند تن از شاعران فارسی آمدند. فرمودند: شهریار ما را بیاورید. شهریار آمد. حضرت خطاب به شهریار فرمودند: شعرت را بخوان! شهریار این غزل را خواند: «علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را / که به ما سوا فکندی همه سایه هما را ...»
وقتی شعر شهریار تمام شد، از خواب بیدار شدم. چون من شهریار را ندیده بودم، فردای آن روز پرسیدم که شهریار کیست؟ گفتند: شاعری است که در تبریز زندگی میکند. گفتم: از جانب من او را دعوت کنید که به قم نزد من بیاید. چند روز بعد شهریار آمد، دیدم دقیقاً همان کسی است که من او را در خواب در حضور حضرت امیر (ع) دیدهام. از او پرسیدم: این شعر «علی ای همای رحمت» را کی سرودهای؟ شهریار با حالت تعجب از من سؤال کرد که شما از کجا خبر دارید که من این شعر را سرودهام؟ چون من نه این شعر را به کسی دادهام و نه درباره آن با کسی صحبت کردهام.
آیت الله مرعشی در پاسخ شهریار، جریان خوابی را که دیده بودند فرمودند. شهریار فوقالعاده منقلب شد و گفت: من فلان شب این شعر را سرودهام و همان طور که قبلا عرض کردم، تاکنون کسی را در جریان سرودن این شعر قرار ندادهام.
آیت الله مرعشی نجفی فرمود: وقتی شهریار، تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت، معلوم شد مقارن ساعتی که وی آخرین مصرع شعر خود را تمام کرده بود، من آن خواب را دیده بودم. (مرعشی نجفی، 1377: 59)
«کاروان کربلا» در یک نگاه
شهریار سیر تاریخی حضرت امام حسین (ع) را چنین سروده است:
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
از حریم کعبه جدش به اشکی شست دست مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین
میبرد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم بیش از اینها حرمت کوی منا دارد حسین
پیش رو راه دیار نیستی، کافیش نیست اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین
بس که محملها رود منزل به منزل با شتاب کس نمیداند عروسی یا عزا دارد حسین
رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین
بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب ورنه این بیحرمتیها کی روا دارد حسین
سروران، پروانگان شمع رخسارش ولی چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین
سر به قاچ زین نهاده، راهپیمای عراق مینماید خود که عهدی با خدا دارد حسین
او وفای عهد را با سر کند سودا ولی خون به دل از کوفیان بیوفا دارد حسین
دشمنانش بیامان و دوستانش بیوفا با کدامین سر کند، مشکل دو تا دارد حسین
سیرت آل علی با سرنوشت کربلاست هر زمان از ما، یکی صورتنما دارد حسین
آب خود با دشمنان تشنه قسمت میکند عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین
دشمنش هم آب میبندد به روی اهل بیت داوری بین با چه قومی بیحیا دارد حسین
بعد ازینش صحنهها و پردهها اشکست و خون دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین
ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمهای گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین
دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین
شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین
اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار کاندرین گوشه عزایی بیریا دارد حسین
(شهریار، 1387: 1، 70)
مبانی تاریخی «کاروان کربلا»
برای سهولت کار شعر مزبور را که در نوزده بیت سروده شده است، شمارهگذاری کرده و هر یک به صورت مجزا مورد بررسی قرار میگیرد:
1. شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین / روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
به سمت کربلا
شهریار مرثیهاش را با اشاره به عزم امام حسین (ع) به سمت عراق آغاز میکند. هر چند مقصد اولیه حضرت طبق برنامهریزی اولیه و دعوت فراوان کوفیان، کوفه بوده است (مفید، 1413: 2، 36 38 و سید ابن طاووس، 1370: 28 32) و به همین منظور بود که امام قبل از سفر، نماینده خود را برای بررسی اوضاع به کوفه گسیل داشته (مفید، 1413: 2، 39 و سید ابن طاووس، 1370: 32)، اما وقایع و رخدادهای بعدی راه کوفه را بر حضرت بسته و مسیر حرکت حضرت را به سمت کربلا برگرداند.
2. از حریم کعبه جدش به اشکی شست دست / مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین
خروج از مدینه و مکه
در این که منظور شهریار از تعبیر «حریم کعبه جدش» چیست، دو احتمال به ذهن خطور میکند:
اولی آن که حضرت چون خواست از مدینه و از حرم جدش پیامبر خارج شود، به مسجد النبی رفته و با اشک چشم و راز و نیازی از محضر پیامبر خداحافظی کرد. جریان وداع حضرت از حرم نبوی و گریهاش نزد قبر پیامبر در برخی مقاتل آمده است. (خوارزمی 1423: 1، 270)
اما احتمال دوم که با قرائنی چون واژه «کعبه» و «مروه» تقویت مییابد، خروج حضرت از مکه به سمت عراق است. طبق گزارشهای تاریخی حضرت یک روز مانده به مناسک حج تمتع یعنی روز هشتم ذی الحجه به سمت عراق حرکت کرده است. (مفید، 1413: 2، 70)
البته در این که حضرت از ابتدا به نیت عمره مفرده محرم شده بود، یا بعد از احرام حج، نیتش را به عمره تبدیل کرده است، اختلافی بین مورخان وجود دارد، (ابراهیمی، 1388: 11 24) ولی مساله گریستن کنار کعبه هر چند به مقتضای طبیعی و حالات معنوی حضرت امر بعیدی نیست، اما تا جایی که نویسندگان مقاله تحقیق کردند، صراحت و یا اشارهای در منابع تاریخی بر آن مطلب وجود ندارد و از همین جا میتوان منظور شهریار را از «حریم کعبه جدش»، مدینه دانست.
به هر حال تعبیر «حریم کعبه جدش» را نمیتوان به هیچ یک از مکه و مدینه به طور صریح ناظر دانست و شاید شهریار خواسته با استفاده از آرایه «ایهام» ذهن مخاطب را بین دو معنا درگیر سازد.
لطافت زاید الوصفی در تعبیر «مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین» نهفته است. صفا در کنار مروه یعنی کوه صفا که محل سعی حاجیان است، اما شهریار میگوید: هر چند حضرت از رفتن به صفای ظاهری که از کوه و سنگ است واماند، اما خود آن بزرگوار صفای حقیقی است!
3. میبرد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم / بیش از اینها حرمت کوی منا دارد حسین
تعداد شهدای کربلا
در این که تعداد شهدای کربلا چند نفر بوده اختلافی بین مورخان وجود دارد. دینوری تعداد سرهای شهدا را که بر نیزه حمل میشدهاند هفتاد و دو سر دانسته است. (دینوری، 1368: 259) ابن اثیر نیز با این تعبیر: «و کان عده من قتل معه اثنین و سبعین رجلاً» تعداد کشته شدگان به همراه امام را هفتاد و دو تن دانسته است. (ابن اثیر، 1409: 1، 499)
در این میان برخی منابع، اعداد دیگری نیز بیان کردهاند. مثلا صاحب کتاب مروج الذهب تعداد شهدای کربلا را هشتاد و هفت نفر دانسته است. (مسعودی، 1409: 3، 61) و سید بن طاووس از امام باقر (ع) روایت نقل کرده که اصحاب حسین (ع)، چهل و پنج نفر سواره و صد نفر پیاده بودهاند. (سید ابن طاووس، 1370: 81)
ذبح عظیم
شهریار واژه «ذبح عظیم» را از آیه «وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ» (صافات، 107) که درباره حضرت ابراهیم و قربانی کردن حضرت اسماعیل است، اقتباس کرده است.
حرمت خانه خدا
جریان «حرمت کوی منا» نیز به ملاقات حضرت با برادرش محمد بن حنفیه اشاره دارد. سید ابن طاووس در نقل این ملاقات و گفتگو چنین آورده است:
محمد بن حنفیه: «ای برادر! تو مردم کوفه را خوب میشناسی و میدانی که با پدر و برادرت چه کردند و من میترسم که سرنوشتت همان سرنوشت گذشتگان بشود. اگر مصلحت بدانی، در مکه بمان که هم جانت سالم میماند و هم عزت و احترامت محفوظ است».
حضرت فرمود: «خوف دارم که یزید به طور ناگهانی در حرم خدا مرا به قتل رساند و به واسطه من حرمت خانه خدا هتک شود». (سید ابن طاووس، 1370: 54)
تناسب «ذبح عظیم» و «کوی منا» از دیگر لطافتهای ادبی عرفانی شعر شهریار است. به گفته شهریار امام حسین نه یک قربانی که هفتاد و دو ذبح عظیم را با خود به کربلا برده و حرمت کوی منا را با این کار عظیمش حفظ نموده است. حضرت ابراهیم خواست فرزندش جناب اسماعیل را قربانی کند، خدا ذبحی عظیم را فدای اسماعیل ساخت. با مقایسه داستان حضرت ابراهیم و امام حسین عظمت داستان حسین معلوم میگردد؛ اگر ذبح عظیمی که قرآن آن را فدایی اسماعیل معرفی کرده حیوانی بیش نیست، در عوض حسین حاضر است هفتاد و دو تن از بهترین عزیزانش را فدای خدا کند!
4. پیش رو راه دیار نیستی، کافیش نیست / اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین
بقا یا فنا
آینده طبیعی هر انسان مرگی است که در کنار شهادت به سان فنایی است در کنار بقا. شهریار بر این باور است که امام هرگز مردن به مرگ عادی را نمیپسندد. حسین کاری کرده که اشک و آه عالمی را همراه خود ساخته است. و به تعبیر پیامبر این حرارت از دلهای اهل ایمان هرگز خاموش نمیشود. (حاجی نوری، 1408: 10، 318)
من کشته اشکم
مصرع دوم به احتمال قوی اشاره به لقب معروف امام حسین مبنی بر «قَتیلُ العَبَرات» بودن حضرت دارد. «قَتیلُ العَبَرات» به معنی کشته اشکها، از القاب امام حسین (ع) است. این لقب در روایت صدوق از زبان خود حضرت به صورت «قَتیلُ العَبَرَهِ» به کار رفته است:
أَنَا قَتِیلُ الْعَبْرَهِ لَا یَذْکُرُنِی مُؤْمِنٌ إِلَّا اسْتَعْبَرَ. (صدوق، 1376: 137)
من کشته اشکم؛ هر مومنی مرا یاد کند به ناگاه میگرید.
منظور آن است که امام حسین (ع) شهیدی است که هم یادش گریهآور است و هم اشک ریختن در سوگ او ثواب دارد و موجب احیای عاشورا است.
این صفت در زیارتنامهها نیز برای حضرت ذکر شده است.
السلَامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ السَّلَامُ عَلَى أَسِیرِ الْکُرُبَاتِ وَ قَتِیلِ الْعَبَرَات. (طوسی، 1411: 2، 788)
5. بس که محملها رود منزل به منزل با شتاب / کس نمیداند عروسی یا عزا دارد حسین
عروسی یا عزا
جریان عروسی حضرت قاسم از مسائل اختلافی تاریخ کربلاست. در برخی منابع به این شکل مطلبی نقل شده است:
قاسم در روز عاشورا از عمویش امام حسین (ع) اجازه میدان خواست ولی امام به علت سن کم وی اجازه نداد. قاسم از این ماجرا ناراحت شده، ناگاه یاد بازوبندی افتاد که پدرش امام حسن مجتبی(ع) بر بازوی وی بسته بود و از وی خواسته بود هنگامی که غم و اندوه بیش از حد بر وی غلبه کرد آن را باز کند. قاسم بازوبند را باز کرده و دید امام حسن به وی وصیت کرده بود در کربلا جان خود را فدای عمویت کن. قاسم شادمان خود را به عمو رساند و وصیت پدر را به امام نشان داد، امام پس از مشاهده خط برادر گریه کرده به قاسم فرمود: پدر به من نیز وصیت کرده که یکی از دخترانم را به عقد تو درآورم و به عباس (ع) و عون و زینب (س) فرمود مقدمات عقد قاسم را فراهم کنند. بدین ترتیب قاسم در همان روز عاشورا عروسی کرد و پس از آن وارد میدان شد. (واعظ کاشفی، 1379: 400)
اکثر محققان و مورخان اعتباری بر این مطلب قائل نبوده و این قضیه را جزو تحریفات عاشورا دانستهاند. میرزا حسین نوری، شیخ عباس قمی، شهید قاضی طباطبایی و شهید مطهری از جمله این محققان هستند. (ر. ک: حاجی نوری، 1375: 193؛ قمی، 1338: 380؛ قاضی طباطبایی، 1383: 377 و مطهری، بیتا: 17، 77)
شهریار نیز با تعبیر «کس نمیداند عروسی یا عزا دارد حسین» همین ابهام تاریخی را متذکر شده است.
6. رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند / تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین
غارت خیام
جریان غارت البسه و تجهیزات جنگی حضرت و همین طور غارت خیام از صحنههای دردناک عاشوراست. در برخی منابع به صورت دقیق این که چه کسی چه چیزی را غارت کرده است، گزارش شده است؛ مثلا در منابع تاریخی غارت عمامه، کفش و پیراهن امام حسین (ع) به همراه نام غارتگر آن نقل شده است. (ابن شهر آشوب، 1379: 4، 57)
قطع انگشت حضرت به خاطر غارت انگشتر نیز در برخی منابع روایی آمده است. (مجلسی، 1403: 45، 337)
بر اساس نقل طبری، پس از شهادت حضرت، سپاهیان کفر به فرماندهى شمر خیمهگاه امام را محاصره کردند و به دستور وی به سوی سراپرده حریم امام حسین (ع) هجوم بردند. اراذل و اوباش کوفه با شنیدن این فرمان بر یکدیگر سبقت میگرفتند و هر آنچه از اثاث و لوازم سفر، جامه و زیورآلات نزد زنان بود و هر چه به دستشان مىرسید، به یغما بردند. در این حال زنان حرم از خیمهها بیرون آمدند و همگى مىگریستند. (طبری، 1387: 5، 453)
دفن بدن مطهر امام حسین با حصیر
از مسلمات مسائل فقهی این است که شهید در لباس خودش دفن میشود و او را در کفن نمیگذارند. (خمینی، 1425: 1، 117) از این رو تعبیر شهریار که حضرت کفنی از بوریا داشته است، تعبیر دقیقی نیست.
اما این که بدن مطهر حضرت را بر حصیری گذاشته و آن را با حصیر دفن کردهاند، طبق برخی گزارشهای تاریخی امر مویدی است. به نقل شیخ طوسی وقتی ابراهیم دیزج در عصر متوکل، مامور ویران کردن قبر مطهر امام حسین میشود، هنگام نبش قبر، بوریای تازهای میبیند که بدن مطهر امام بر روی آن قرار گرفته است. (طوسی، 1414: 326) این امر حاکی از آن است که گویا بدن مطهر امام پس از تحمل آن همه تیر، نیزه و ضربه شمشیر و در نهایت، لگدمال شدن آن توسط اسبان لشکر عمر سعد، دیگر به صورت عادی، قابل حمل و دفن نبوده است.
7. بردن اهل حرم دستور بود و سر غیب / و رنه این بی حرمتیها کی روا دارد حسین
فلسفه همراهی خانواده
همراهی خانواده امام حسین (ع) در جریان واقعه کربلا از مسائلی است که همیشه برای عدهای مورد سوال و پرسش بوده است. چرا امام حسین (ع) با آن که از شهادت خود آگاهی داشت، خانوادهاش را به همراه خود به کربلا برد؟
در حقیقت قیام امام حسین (ع) دو بُعد اساسی دارد: یکی جانبازى، فداکارى و شهادت، است و دیگرى پیامرسانی است. نقش اساسى خانواده حضرت همان بُعد دوم قیام حسینی است.
شهریار اذعان میکند که بردن خانواده از سوی امام، دستوری الهی بوده است. این بیت از شعر اشارهای است به مذاکره امام حسین (ع) با برادرش محمد حنفیه. وی وقتی خبردار شد که امام قصد دارد که از مکه خارج شود، او را از این مطلب منصرف ساخت، اما حضرت در ادامه به رویایی که دیده بود اشاره کرده فرمود:
رسول خدا را دیدم که به من فرمود: ای حسین؛ بیرون برو؛ چون خدا خواسته است تو را کشته ببیند محمد ابن حنفیه همین که این جمله را شنید گفت: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ. محمد ادامه داد حال که چنین است، پس چرا این زنان را همراه خود میبری؟ حضرت فرمود: پیامبر (ص) به من فرمود: خدا خواسته است آنان را اسیر ببیند. آن گاه با محمد بن حنفیه خداحافظی کرد و رهسپار عراق شد. (سید ابن طاووس، 1370: 55)
شهریار وجه دیگری را برای بردن اهل حرم ذکر میکند. او میگوید که بردن اهل حرم سر غیبی است و نباید این رمز و راز فاش شود. شهریار واژه «سر غیب» را ظاهرا از حافظ اقتباس کرده است:
هان مشو نومید چون واقف نئی از سر غیب / باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور
(حافظ شیرازی، 1372: 344)
درباره سر غیب بودن همراهی اهل بیت میتوان گفت از آنجا که هتک حرمت اهل بیت (ع) در واقعه عاشورا از صحنههای دردناک تاریخی است، گویا امام حسین (ع) دوست ندارد چنین مصائبی با جزئیات و طول و تفصیل روشن شود.
تعبیر «ور نه این بیحرمتیها کی روا دارد حسین» نیز در حقیقت تاکیدی است بر این مطلب که اگر بردن اهل حرم دستوری الهی نبود، حضرت و اهل بیت هرگز نمیتوانستند این بیحرمتیها را تحمل کنند.
8. سروران، پروانگان شمع رخسارش ولی / چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین
جانفشانی و وفاداری بینظیر یاران امام
در این قسمت شهریار به همراهان امام حسین (ع) اشاره دارد. هر یک از اصحاب امام به لحاظ انسانی، اخلاقی و تربیتی جایگاه بالایی داشتند. آنها به خاطر معرفت بالایی که داشتند خود را فدایی امام میدانستند و مانند پروانه دور وجودش به پرواز در میآمدند. میتوان این موارد را در مذاکره شب عاشورای امام (ع) با یاران خود به وضوح یافت.
پس از سخنان صریح و آزادمنشانه حضرت در میان یارانش در شب عاشورا مبنی بر این که آنها کشته خواهند شد و هر کس می خواهد برود، برود یاران مخلص امام (ع) یکی یکی بلند شده و مراتب وفاداری و اخلاص خود را به حضرت نشان دادند. ابتدا عبّاس بن على به امام عرض کرد: براى چه از تو دست برداریم؟ براى این که پس از تو زنده بمانیم؟ خدا نکند هرگز چنین روزى را ببینیم. آنگاه برادران امام و فرزندان و برادرزادگان او و فرزندان عبدالله بن جعفر (فرزندان حضرت زینب) به پیروى از عبّاس یکى پس از دیگرى، سخنان مشابهى گفتند، سپس یاران امام مثل مسلم بن عوسجه، حبیب بن مظاهر و بقیه یاران امام به حمایت از امام سخنرانی و اعلان وفاداری نمودند. (مفید، 1413: 2، 91 و ابومخنف کوفی، 1417: 197 198)
تاریخ هم نشان داد که آنان بر عهد خود وفادار ماندند و رستگار شدند. طبعاً امام (ع) از این همه وفادارى و پایمردى و شهامت در انتخاب بهترین راه و بهترین سرنوشت شاد بود.
9. سر به قاچ زین نهاده راهپیمای عراق / مینماید خود که عهدی با خدا دارد حسین
خوابی کوتاه و الهامی بزرگ
این قسمت از شعر به قضیه دیگری از داستان کربلا اشاره میکند. حضرت هنگامی که روی مرکب نشسته بودند لحظهای سرش را بر قاچ زین اسب گذاشته و استراحت کوتاهی داشتهاند. منابع تاریخی این قسمت از داستان کربلا را چنین نقل کردهاند:
عقبه بن سمعان گوید: ساعتى با او حرکت کردم، حضرت در همان حالى که سوار بر پشت اسب خود بود کمى خوابش گرفت سپس بیدار شد در حالى که این عبارت را زمزمه مىکرد: «انّا للّه و انّا الیه راجعون و الحمد للّه رب العالمین» پس دو یا سه بار این را تکرار کرد.
على بن الحسین (ع) سوار بر اسب نزد او آمد و گفت: براى چه حمد و سپاس و استرجاع گفتى؟
حضرت فرمود: فرزندم! اندکى خوابم گرفت پس در خواب سوارى پیش رویم ظاهر شد که مىگفت: این جماعت در حرکت هستند و اجلهاى ایشان به سویشان حرکت مىکند، پس دانستم که این خبر مرگ ما است که به ما داده مىشود.
على بن الحسین (ع) گفت: اى پدر! خداوند تو را از هر بدى مصون بدارد، مگر نه این است که ما برحقّیم؟
حضرت فرمود: آرى به آن خدایى که بازگشت همۀ بندگان به سوى او است، ما برحقیم.
على بن حسین (ع) گفت: پس باکى نداریم اگر که بر حق بمیریم.
حسین (ع) به او فرمود: خداوند بهترین پاداشى را که به فرزندى از طرف پدرش عطا مىنماید، به تو عنایت فرماید. (مفید، 1413: 2، 82 و ابومخنف کوفی، 1417: 176)
هر چند امام حسین (ع) از پایان کار خود آگاهی کامل دارد، ولی او عهدی با خدا دارد و برای اتمام حجت و نجات امت از جهالت و آگاهی مردم به حرکت خود ادامه میدهد.
10. او وفای عهد را با سر کند سودا ولی / خون به دل از کوفیان بیوفا دارد حسین
وفا به عهد
امام حسین (ع) وقتی نامههای بیشمار کوفیان برای حضور در کوفه را دریافت کرد به آنها چنین پاسخ داد که من به سوی شما میآیم و پسر عمویم و فرد مورد وثوق خود مسلم را به سوی شما می فرستم هرگاه پاسخ مسلم و خبر بیعتتان را دریافت کردم، به سوی شما خواهم آمد. (مفید، 1413: 2، 39)
البته بعد از بیعت با مسلم و انعکاس خبر بیعت از سوی مسلم به امام، کوفیان بیعت شکستند و جناب مسلم مظلومانه به فرمان ابن زیاد به شهادت رسید. (مفید، 1413: 2، 63)
فزونی نامههای کوفیان در تعابیر حضرت امام حسین آن موقع که با لشکریان حر روبه رو شد، مورد اشاره قرار گرفته است. (مفید 1413: 2، 80 و طبرسی، 1417: 1، 449)
11. دشمنانش بیامان و دوستانش بیوفا / با کدامین سر کند، مشکل دو تا دارد حسین
این فقره به بیرحمی و بیامانی دشمنان امام حسین و پراکندگی و بیوفایی دوستان حضرت اشاره میکند.
بیرحمی دشمن
بیرحمی دشمنان حضرت به یک یا دو مصداق منحصر نیست، از لحظه دستگیری هانی بن عروه، شهادت مسلم گرفته تا آخرین شهید کربلا یعنی خود امام (ع) و باز از جریان حمله به جنازههای مطهر شهدا و غارت خیام گرفته تا اسارت اهل بیت، مجلس ابن زیاد، مجلس شام، خرابه شام و ... همگی از صحنههای سوزناک داستان کربلاست. کافی است که به گستردگی ادبیات عاشورا نگاهی شود و این بعد از داستان کربلا مورد کنکاش قرار گیرد.
بیوفایی دوستان
آن چه مسلم است، کسانی که تا شب عاشورا با حضرت ماندند، تا آخر کار با حضرت بودند و ذرهای تردید به خود راه ندادند. حضرت بارها و بارها از اصحاب خود و وفاداری آنان تعریف و تمجید میکرد و رضایت قلبی خود را از ایشان ابراز میفرمود و حتی بیعتی را که بر گردن ایشان داشت از آنان سلب کرده، آنها را در انتخاب راه آزاد گذاشت. اما آنان همان گونه که گذشت سخنان عاشقانهای در آن لحظه بر زیان آوردند و فردا نیز همان سخنان را در شهادت خود نشان دادند.
اما کم نبودند کسانی که با حضرت بیعت بسته بودند و او را در میانه راه تنها گذاشتند. علاوه بر کوفیانی که با نامه حضرت را دعوت کرده بودند، بسیاری از کسانی که در بین راه به کاروان حضرت ملحق شدند، وقتی فهمیدند قضیه طور دیگری است، از حضرت جدا شدند. شیخ مفید خبر دریافت نامه شهادت مسلم و پراکندگی این گونه اشخاص را چنین نقل کرده است:
امام حسین (ع) نامهای بیرون آورد و براى مردم خواند بدین مضمون: «بسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اما بعد همانا خبر دهشتانگیزى به ما رسیده و آن خبر کشته شدن مسلم بن عقیل و هانى بن عروه و عبد اللَّه یقطر است، و همانا شیعیان ما دست از یارى ما کشیدهاند، پس هر که میخواهد بازگردد باکى بر او نیست و بازگردد، و ذمه و عهدى از ما بر او نیست».
مردم از کنار او پراکنده شده و به چپ و راست رفتند تا همان همراهانش که از مدینه با او آمده بودند به جاى ماندند و اندکى که از آن پس ه بایشان پیوستند، و این که امام (ع) این کار را کرد براى آن بود که آن جناب میدانست همانا این عربهائى که به دنبالش آمدهاند پیروى ایشان از آن حضرت به خاطر این بوده که گمان کردهاند او به شهرى در خواهد آمد و مردم آنجا فرمانپذیر او خواهند شد، و حضرت این معنى را خوش نداشت و میخواست اینان به این راهى که میروند بدانند سرانجام آن چیست، و ندانسته اقدام به کارى نکنند. (مفید، 1413: 2، 75 76)
12. سیرت آل علی با سرنوشت کربلاست / هر زمان از ما، یکی صورت نما دارد حسین
ویژگی منحصر به فرد امام حسین (ع)
شخصیت سید الشهدا (ع) و وضعی که تقدیر الهی برای آن حضرت به وجود آورد، ویژگی خاصی به زندگی و شهادت ایشان بخشیده است. اگر امروز از دین اسلام نام و نشانی باقی مانده است، همگی به برکت قیام سیدالشهداست. از سویی، همه امامان (ع) نور واحدی هستند و اگر امام دیگری به جای امام حسین (ع) بود همان کار را انجام میداد که حسین کرد. شهریار امام حسین را جامع فضایل امامان دانسته و هر یک از امامان را جلوهای از جلوههای امام تلقی نموده است.
13. آب خود با دشمنان تشنه قسمت میکند / عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین
عزت و آزادگی حسین
یکی از ویژگیهای اهل بیت ایثار و از خودگذشتگی میباشد که حتی آن را نسبت به دشمنان خود نیز به کار میبستند.
شهریار در این قطعه به یکی از ارزشهای اخلاقی امام در برابر لشگریان دشمن اشاره میکند. لشکریان حر در منزل ذوحسم جلوی ورود امام به کوفه را گرفتند. شیخ مفید نقل میکند که:
آن روز هوا خیلی گرم بود. یاران امام همگی آماده فرمان بودند حضرت امام حسین ع به یاران خود فرمودند لشگریان حر و مرکبهایشان را آب دهید. یاران وفادار آن حضرت حسب الامر کاسهها و طاسها را از آب پر میکرده و در برابر اسبان میبردند و تمام آن را میخوراندند و چون یکی از حیوانها سیراب میشد ظرف را جلوی مرکی دیگری میگذاشتند، تا بالاخره همه اسبان سیراب شدند. (مفید، 1413: 2، 78 و طبری، 1387: 5، 400 401)
14. دشمنش هم آب میبندد به روی اهل بیت / داوری بین با چه قومی بیحیا دارد حسین
بیحیایی و سنگدلی دشمن
حضرت دشمن را از آب سیراب کرد، ولی بعد از چند روز صفحه برگشت؛ دشمن بین آب و لشکریان امام حایل شده و راه آب را بر روی ایشان بست.
ابن زیاد طی نامهای به عمر سعد چنین نوشت:
به مجرد این که نامه به دستت رسید، میان آب و حسین حایل شو و مگذار قطرهای از آب نصیبش شود. (مفید، 1413: 2، 86 و طبرسی، 1417: 1، 452)
عمر سعد فورا دستور داد عمر ابن حجاج با پانصد سوار به سمت شریعه فرات حرکت کرده و میان فرات و حضرت جدایی انداخت. (ابومخنف کوفی، 1417: 191 و طبری، 1387: 5، 412)
15. بعد از اینش صحنهها اشک است و خون / دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین
تقابل حق و باطل
در کربلا دو لشکر در برابر هم قرار گرفتند. یکی پاکترین و خالصترین سلاله آدم بود و دیگری خبیثترین و پستترین اعوان شیطان. یک لشکر شبی را مهلت میخواست تا در واپسین ساعات زندگی دنیوی با خدای خود خلوت کند و دیگری میرفت تا آخرین نمونههای انحطاط و پستی را به نمایش بگذارد.
صحنه کربلا از این نظر استثنایی بود. بهترین پرده نمایشی بود که بدیها و خوبیها را توأمان نشان میداد. تعبیر زیبای شهریار اشارهای است به شب عاشورا. شبی که صدای زمزمه مناجات یاران امام فضا را عطرآگین کرده بود.
ابن طاووس چنین نقل میکند که فضای معنوی حاکم بر دشت کربلا به خاطر مناجاتهای امام به گونه ای بود که برخی از لشکریان عمر سعد به لشکر امام پیوستند:
در آن شب حسین (ع) و همراهان در حالت رکوع و سجود و قیام و قعود به عبادت حقّ پرداختند زمزمه رقیق مناجات و دعاهایشان چون زمزمه برخاسته از زنبور عسل بود، به طوری که در آن شب سى و دو نفر از لشکر ابن سعد به لشکرگاه امام پیوستند. (سید ابن طاووس، 1370: 77)
آری، گویی آوای فرشتگان در عرش الاهی به طنین آمده بود و یا یا صدای تسبیح خازنان بهشت بود که چنین شنیده میشد. در آن محیط روحانی دلها به عشق شهادت میتپید و در انتظار سپیدهدم لحظه شماری میکرد.
16. ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمهای/ گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین
زخم بر جان یا عشق بر شهادت
امام حسین (ع) در روز عاشورا صحنهای از عرفانی عملی را به نمایش گذاشت. هر زخمی که بر بدن امام وارد میشد، در دلش سازی میشد از عشق.
یکی از راویان کربلا گوید:
سوگند به خدا هرگز ندیده بودم کسی را که سپاه دشمن احاطه کرده باشد و فرزندان و اهل بیت و یارانش کشته شده باشند و با این حال پابرجاتر و قویدلتر از حسین (ع) باشد؛ زیرا با آن همه گرفتاری باز هم هر گاه به وی حمله میآوردند، نمیهراسید و شمشیر کشیده، آنها را مانند گلّه گرگزده متفرق میساخت. (سید ابن طاووس، 1370: 99)
17. دست آخر کز همه بیگانه شد / با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین
نگاهی آشنا
امام حسین (ع) در عین خستگی و بیحالی از فرط عطش و زخمهای سنگین نیزهها، شمشیرها و تیرهای سهمگین، در اوج قرب الهی و غرق در لذت دیدار معشوق است. او نه تنها از شهادت گریزان نیست که نگاهی آشنا و معنادار به خنجر دارد.
18. شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا / جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین
آخرین مناجات
شهریار در این قطعه به آخرین لحظات عمر امام (ع) پرداخته است. این لحظه پرمعناترین لحظه حیات آن بزرگوار است.
ابن طاووس درباره لحظات شهادت حضرت امام حسین (ع) چنین نقل کرده است:
در آن هنگام، شمر به سپاه خود صیحه زد و گفت: منتظر چیستید و چرا کار حسین را تمام نمیکنید؟ لشکر از هر طرف هجوم آوردند. زرعه بن شریک شمشیرى بر شانه چپ حسین (ع) زد. آن حضرت نیز شمشیرى بر او زد و او از پاى درآمد. شخص دیگرى شمشیر بر دوش حسین (ع) زد که به صورت، روى زمین افتاد و رنج و تعب بر او مستولى شد، به حدى که چون میخواست برخیزد، با زحمت برمیخاست و از شدت فشار ضعف، بر زمین میافتاد. سنان بن انس نخعى نیزهاى بر گلوى حسین (ع) زد و باز بیرون آورد و در استخوانهاى سینه او فرو برد. سپس تیرى به سوى حسین (ع) انداخت، آن تیر بر گلوى او وارد آمد. در اثر آن تیر بر زمین افتاد. سپس برخاست و نشست و تیر را از گلوى خود خارج نمود و هر دو دست خویش را زیر خونها گرفت و چون پر شد، بر سر و محاسنش مالید و فرمود: با این حال خدا را ملاقات مىکنم که به خون خود خضاب گردیدهام و حق مرا غضب کردهاند. (سید ابن طاووس، 1370: 103)
اما آن چه به عنوان مناجات و راز و نیاز امام در قتلگاه معروف شده از شیخ طوسی نقل شده است که آخرین دعاییاست که حضرت در روز شهادتش[1] انشا نموده است:
اللَّهُمَّ مُتَعَالِیَ الْمَکَانِ عَظِیمَ الْجبَرُوتِ شدِیدَ الْمِحَالِ غَنِیٌّ عَنِ الْخَلَائِقِ عَرِیضُ الْکِبرِیَاءِ قادِرٌ علَى ما تشَاءُ قَرِیبُ الرَّحْمَهِ صادِقُ الْوَعدِ سَابِغُ النِّعْمَهِ حَسَنُ الْبَلَاءِ قَرِیبٌ إِذَا دُعِیتَ مُحِیطٌ بِمَا خَلَقْتَ قَابِلُ التَّوْبَهِ لِمَنْ تَابَ إِلَیْکَ قَادِرٌ عَلَى ما أَرَدْت وَ مدْرِکٌ مَا طَلَبْتَ وَ شَکُورٌ إِذَا شَکَرْتَ وَ ذُکُورٌ إِذَا ذَکَرْتَ أَدْعُوکَ محْتَاجاً وَ أَرْغبُ إِلَیْکَ فقِیراً وَ أَفزَعُ إِلَیْکَ خائِفاً وَ أَبکِی إِلَیْکَ مَکْرُوباً وَ أَسْتَعِینُ بِکَ ضَعِیفاً وَ أَتَوَکَّلُ عَلَیْکَ کَافِیاً احْکُمْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ قَوْمِنَا فَإِنَّهُمْ غَرُّونَا وَ خَدَعُونَا وَ خَذَلُونَا وَ غَدَرُوا بِنَا وَ قَتَلُونَا وَ نَحْنُ عِتْرَهُ نَبِیِّکَ وَ وُلْدُ حَبِیبِکَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الَّذِی اصطَفَیْتَهُ بِالرِّسَالَهِ وَ ائْتَمَنْتَهُ عَلَى وَحْیِکَ فَاجْعَلْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین. (طوسی، 1411: 2، 827 828)
معارف الاهیه با بالاترین درجه رضا و تسلیم در کلمات حضرت موج میزند. البته در این که ناقل این تعابیر شمر باشد، ظاهرا منابع تاریخی آن را تایید نمیکند.
19. اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار / کاندرین گوشه عزایی بیریا دارد حسین
عزای بیریا
ای اشکی که با خون همراه شدهای بیا به چشم شهریار چرا که او نیز در گوشهای عزایی بیریا برپا کرده است.
شهریار این شعر را مثل دیگر اشعارش در عزلت و کنجی خلوتخانهاش سروده است، او خالصانه و بیریا بر حسین مرثیه خوانده است و به برکت این خلوص نامی ماندگار و اثری جاودان از او به یادگار مانده است.
جمعبندی و نتیجهگیری
واقعه کربلا از لحاظ گوناگونی اهمیت دارد و بسیاری از هنرمندان هنر خود را در تجلی گوشهای از این واقعه نشان دادهاند. شهریار که نسبت به اهل بیت (ع) ارادت ویژهای دارد و با اشعار معروف خود این ارادت را نشان داده است، در شعر «کاروان کربلا»، سیر تاریخی حضرت امام حسین را به زیبایی به تصویر کشیده است. شهریار با الهام از کتابهای تاریخی مثل ارشاد شیخ مفید و لهوف سید ابن طاووس در نوزده بیت مرثیه ای در کمال خلوص و بیریایی بر امام حسین و اصحاب وفادار حضرت سروده و عناصر اخلاقی زیبایی چون، عبودیت، شجاعت، ایثار، وفاداری، عزت و آزادگی را به وضوح نشان داده است. او در همین راستا به پستی، رذالت، بیحیایی، سنگدلی، قساوت و بیرحمی دشمنان پرداخته و کربلا را به عنوان تابلویی برای تقابل حق و باطل به تصویر کشیده است. سوزناکی و درناکی شعر شهریار این شعر را به یکی از مرثیههای زیبای عاشورایی تبدیل کرده است. در عین حال ملاحظات اندکی نیز میتوان بر اشعار شهریار داشت که تفصیل آن در متن مقاله ذکر شده است.
[1] در متن کتاب مصباح المتهجد چنین آمده است: «آخرُ دُعَاءٍ دَعَا بِهِ (ع) یَوْمَ کُوثِرَ» (طوسی، 1411: 2، 827). علامه مجلسی کلمه «کوثِرَ» را ماضی مجهول دانسته و «صار مغلوباً» معنا کرده است، یعنی روز شهادت حضرت. (مجلسی، 1403: 98، 349)