به گزارش خبرنگار پایگاه تخصصی امام حسین علیهالسلام کربوبلا، مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات حوزه علمیه قم به یکی از شبهات دینی پاسخ داده است. این شبهه دینی و پاسخ آن را در ادامه میخوانید؛
چرا امت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به جایی رسید که از فرزند رسول خدا در برابر شخص فاسق و ظالمی مانند یزیدبنمعاویه حمایت نکرد بلکه شمشیر بر روی او کشید؟
پاسخ:
در ریشه یابی عقب نشینی امت از حمایت امام حسین ـ علیهالسلام ـ به نکاتی بر میخوریم که بسیار قابل تأمل است.
1. برگشت مردم به دوران جاهلیت
الف) مال و منال و تعصبات قومی و عشیرهای که معیار ارزش در عصر جاهلی شمرده میشد، در این عصر بار دیگر ملاک ارزشگذاری و سوگیری اجتماعی قرار گرفت. لذا افرادی پیدا شدند که با چند درهم و دینار بهترین بندگان خدا را سر میبریدند.
ب) پایههای مفاسد اخلاق عرب روز به روز در جامعه محکم تر شد. شرابخواری، باده گساری، رقاصی، آوازه خوانی و... رونقی دوباره یافت و قبح خویش را از دست داد. حقه و حسد دوران جاهلی عرب جانی دوباره گرفت و غارتگری به گونهای رسمی گسترش یافت و فجایع وحشتناکی به بار نشست.
ج) امراض نظام اقتصادی عرب پیش از اسلام بار دیگر عود کرد و در اثر تبعیض و بی عدالتی جامعه به دو قشر اغنیای دنیاپرست و فقرای تهیدست مبدل گردید.
د) عصبیت قومی و اشرافیت میراث نظام سیاسی جاهلی دوباره در متن جامعه قرار گرفت و حاکمیت سیاسی در دست معاویه و یزید و فرزندان سرکرده سیاسی مخالفان اسلام در قبل از اسلام یعنی ابوسفیان قرار گرفت. آری حاکم شدن این ظلمتهای جاهلیت بر فضای جامعه اسلامی و ظهور عوام زدگی و خفتگی وجدان در بین امت اسلامی بستر مناسبی برای تغییر و تخریب دین پدید آورد و روز به روز احکام و عقاید شریعت دستخوش تأویل و تغییر گردید. جامعهای که جاهلیت، تمام ارکان آن را قبضه کرده بود و اصل دین در آن دچار تغییر و دگرگونی شده بود، معلوم بود که با پیشوایان و رهروان راستین اسلام ناب چه معاملهای میکند. جهل و نادانی و تعصبات جاهلی عصر امام حسین ـ علیهالسلام ـ از میان امواج سهمگینی از مقاومتها گذشت و به مراتب نیرومندتر و آبدیده تر و باصلابت تر از جاهلیت کهن ظاهر گردید که در آن جامعه مردم به اصل دین پایبند نبودند. لذا امام ـ علیهالسلام ـ مجبور شد برای شکستن این بت بزرگ به تنهایی دست به قیام بزند و با سلاح کتاب خدا و سنت پیامبر و موعظه نمیشد به جنگ جهل رفت چون مبارزه با جاهلیت نو سلاحی نو و کارآمدتر میطلبید.[1]
2. دنیاطلبی دلبستگی به دنیا و خو گرفتن به رفاه و لذائذ زندگی، سبب میشود که افراد در هنگام نیاز به فداکاری و جانبازی، حضور لازم را در صحنه دفاع از حق و مبارزه با باطل نداشته باشند.
در زیارت اربعین از حادثه عاشورا چنین گزارش شده است: «کسانی برای کشتن امام حسین هم دست شدند که دنیا فریبشان داد و بهره خویش را به چیزی فرومایه و بی ارزش فروختند و آخرت خود را به بهای ناچیز و اندک معامله کردند و از روی تکبر در هواپرستی خود غوطه خوردند و پیروی از اهل دشمن و نفاق کردند».
تأکیدهای فراوان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و پیشوایان دین در مورد دلبسته نشدن به زندگی مادی برای درمان همین درد است. خود سیدالشهدا (ع) نیز مردم را «بندگان دنیا» میشمارد که تا وقتی زندگیشان بر مدار دین بچرخد، دم از دین میزنند؛ اما هر گاه که با بلاها و رنجها و سختیها آزموده شوند دینداران واقعی اندک میشوند «الناس عبید الدنیا... فاذا مُحِصوا بالبلاء قَل الدیانون».[2]
به ویژه اگر این دنیاطلبی از راه حرام باشد و شکمها را از حرام پر کرده باشد، هم دلها از درک و دریافت هدایت و حق محروم میشود و هم دینداری و تعهد را کاهش میدهد. امام حسین ـ علیهالسلام ـ در روز عاشورا خطاب به سپاه کوفه و نکوهش از اینکه آنان به سخن حق حضرت گوش نمیدهند و دعوتش را نمیپذیرند رمز این حالت را همین گرایش به دنیای حرام میداند و میفرماید: «همه شما فرمان مرا سرپیچی میکنید، به سخنم گوش فرا نمیدهید (حق دارید) چرا که تحفهها و هدیههایتان از حرام است و شکمهایتان از حرام پر شده است پس بر دلهای شما مهر خورده وای بر شما چرا ساکت نمیشوید و چرا گوش نمیدهید و نمیشنوید».[3]
علاوه بر اینکه گرایشهای دنیاخواهانه و ریاست طلبانه، گاهی انسان را از نصرت حق و مبارزه با باطل باز میدارد، گاهی هم از سوی ظالمان و اهل باطل، با بذل مال و وعدههای دنیوی، دام بر سر افراد میگسترند و دلها را به سوی خودشان جذب میکنند.
در زیارت اربعین از حادثه عاشورا چنین گزارش شده است: «کسانی برای کشتن امام حسین هم دست شدند که دنیا فریبشان داد و بهره خویش را به چیزی فرومایه و بی ارزش فروختند و آخرت خود را به بهای ناچیز و اندک معامله کردند و از روی تکبر در هواپرستی خود غوطه خوردند و پیروی از اهل دشمن و نفاق کردند».[4]
3. رها کردن تکلیف آنچه از سوی خدا به عنوان «تکلیف» بر عهده مسلمانان گذاشته شده همواره برای رسیدن به «مصالح» و جلوگیری از مفاسد است. اگر افراد به تکلیف خویش عمل کنند در ابعاد مختلف، جامعه رو به پاکی و تکامل معنوی خواهد رفت. مخصوصا افرادی که در جامعه به عنوان شاخص یا خواص از آنها یاد میشود. امام درباره کوتاهیها و سستیها و بی تکلیفی عالمان وابسته به دربار در عصر خویش میفرماید: «شما با دیدن عهد الهی که شکسته میشود، فریاد بر نمیآورید و با ستمگران با مداهنه و سازش کاری رفتار میکنید و جایگاه خود را از دست میدهید... آنچه به آنان این قدرت را بخشیده، فرار شما از مرگ و دل بستن به این زندگی ناپایدار بود. در نتیجه مستضعفان را در دست ستمگران سپردید که به بردگی کشیده شوند و ظالمان به رأی خویش رفتار کنند».[5]
حضرت آیت الله خامنهای، در این مورد میفرمایند: وضع زمان امام حسین ـ علیهالسلام ـ این بوده است، خواص تسلیم بودند، حاضر نبودند حرکتی بکنند. لذا وقتی امام حسین ـ علیهالسلام ـ قیام کرد با آن عظمتی که امام در جامعه اسلامی داشت همین خواص خیلیها پیش امام نیامدند تا به او کمک کنند. اینان که به خاطر دنیایشان، راحتی شان، مقامشان، به تکلیف عمل نکردند، عوام هم از اینها تبعیت کرده و به آن سو رفتند. آری تصمیم گیری خواص در وقت لازم، تشخیص خواص در وقت لازم و اقدام آنها برای خدا در لحظه لازم، اینهاست که تاریخ را نجات میدهد.
در این دوران در واقع تکلیف گریزی و بی طرفی بعضیها سبب دوام سلطه ظالمان گشت و امام حسین ـ علیهالسلام ـ در این مورد میفرماید: «این نیز درسی است بزرگ که هواداران حق، اگر از نصرت حق و پیشوای صالح و جبهه دین کوتاهی کنند نتیجهاش تقویت ظالمان و موفقیت طاغوتها و ریشه کن کردن حق و نابود ساختن پیروان آن خواهد بود».[6]
4. غفلت انسان پیوسته نیازمند تذکر و یادآوری است. غفلت از اهداف و آرمانها سبب در افتادن انسان به ورطه شوم بی تفاوتی میشود. مردم زمان امام حسین ـ علیهالسلام ـ چنان در زندگی روزمره خود غرق شده بودند که اهداف والای دین و ارزشهای متعالی مکتب و رسالتی را که در قبال دین خدا داشتند، از یاد برده بودند، دشمنان نیز از همین غفلت سوء استفاده کرده بر آنان غلبه پیدا کردند و با به کار گرفتن نیروی مردم در زدودن حق و مقابله با امام معصوم به میدان آمدند، امام نیز پیوسته میکوشید تا پردههای غفلت را از برابر دیده و فهم و درک آنان کنار بزند.[7]