عاشورا حادثهای بینظیر در تاریخ
در طول تاریخ خیلی از وقایع و رخدادها صورت پذیرفته که در همان زمان و مکان باقی مانده و در بهترین حالت، از آن حادثه صرفا یادی در تاریخ باقی مانده است. این در حالی است که در مکتب تشیع رخدادهایی به وقوع پیوسته که در زمان و مکان محصور نشده، از این رو، نه تنها در تاریخ ثبت شده، بلکه در طول قرون بعدی و تا زمان حاضر و بلکه در اعصار بعدی نیز منشا تاثیرات، اتفاقات و الهامات خواهد بود که نمونه بارز آن ایثار و فداکاری فردی از خاندان رسالت به نام حسینبنعلی علیهالسلام و آفرینش ارزشهای متعالی با محوریت انسانسازی در عاشورا است.
حرکت سیدالشهدا (ع) که اینک با محوریت عاشورا از آن یاد مىکنیم، در مقایسه با بسیارى حرکتها و قیامهاى دیگر که پیش از آن یا پس از آن رخ داده، از نظر حجم حوادث و سیر تاریخى آن، بسى محدودتر و کتاب تاریخ آن بسى کوچکتر است اما حیاتآفرینى و راهگشایى آن، نقشى که در تاریخ اسلام ایفا کرده، الگویى که در حرکتهاى اصلاحگرانه و مبارزه با ستم و تبعیض و جهاد براى اقامه حق و حاکمیت دین بر جاى گذاشته و تحولى که در نوع نگرش به زندگى و حیات انسانى ایجاد کرده است، بسى فراتر از نقشآفرینى یک حرکت محدود، در یک مقطع زمانى خاص و در گوشهاى از سرزمین پهناور اسلامى است.
نویسنده این سطور، راز ماندگاری این حرکت را در دو عنصر مهم و بسیار حیاتی میداند:
- بنمایههای قیام و اهداف امام حسین (ع) که ضرورت دارد ابعاد ناشناخته آن مورد بررسی قرار گیرد.
- فرهنگسازی خواص برای ماندگاری و تمایز عاشورا که مراد از خواص در این نوشتار نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه معصومین علیهمالسلام هستند.
1. بنمایههای قیام:
توجه و تأمل در این جریان و نگاه به تک تک اجزای آن که در کمتر از چند ماه به وقوع پیوست با هیچ حادثه و واقعهای در جهان قابل تطبیق و مقایسه نیست و این صرفا داوری از نگاه فردی مسلمان و یا پیرو نیست، امری به اذعان بسیاری از صاحبنظرانی است که ایمان قلبی و اعتقادی به دین مقدس اسلام ندارند[1]؛ بنابراین عاشورا آنقدر بزرگ و در جهات مختلف قابل توجه و اهتمام هست که هنوز پس از قرنها و پس از آن همه نگارش و تحقیق و آن همه روشنگرى که توسط صاحبنظران و پژوهشگران بر اساس منابع تاریخى و موازین تحقیق و تحلیل در قضایایی از این دست، صورت گرفته و بعلاوه، به خاطر تأثیرى که بازگویى و تبیین علمى عاشورا در سلوک اجتماعى و سیاسى و رفتار دینى جامعه اسلامى دارد، همچنان بلکه همواره مىتواند و باید به عنوان یک موضوع زنده و حیاتى محل توجه و تأمل پژوهشگران در حوزههاى مختلف تاریخى، اجتماعى، کلامى و فقهى قرار گیرد.
بحران در جهان اسلام
این دوره چنان در آشوبها و رویدادهای سهمگین فرو رفته بود که روح آرامش و امنیت از میان رفته و مسلمانان همواره دچار اضطراب و نگرانی بودند و به واقع هر گونه امید به زندگی با عزت از میان رفته بود.
اوضاع سیاسی اجتماعی جهان اسلام قبل از واقعه عاشورا، حاکی از بحرانی بودن جامعه از نظر سیاسی، اجتماعی و مخصوصا اعتقادی است. به نحوی که هیچگونه انسجامی در جامعه وجود نداشت. جامعه اسلامی به واسطه سیاستهای استبدادی و غیر اسلامی بنیامیه یک سیر قهقرایی را طی کرده و به جاهلیت بازگشته بود و نیازمند ایدهای بود که بتواند دوباره در آرا و اندیشههای خود تجدید نظر کرده به محور توحید برگردد. این هویت گمشده که نیازمند بازتولید و احیای دوباره آن بود، همان بازگشت به ارزشهای تعالی دین و در عبارتی بهتر زنده کردن عزت اسلامی بود.
بر اساس چنین نگاهی است که قیام امام حسین (ع) که با شعار عزت اسلامی به هدف اصلاح دین پیامبر (ص) شکل گرفته بود، در واقع همان ایده نو متناسب با نیازهای جامعه اسلامی بود. در تحلیلهای گوناگونی که از قیام امام حسین (ع) صورت گرفته، علل متفاوتی از جمله: امر به معروف و نهی از منکر، شهادتطلبی، تکلیفگرایی، به دست گرفتن حکومت و نظایر آن را ذکر کردهاند. اگر معنای عزت و کاربردهای آن در قرآن و روایات مورد توجه قرار گیرد، بدون شک کلیدواژه قیام امام حسین (ع)، عزت اسلامی خواهد بود.
در کتابهای لغت، برای عزت معانی مختلف ذکر شده که مهمترین آن به معنای پیروز، نفوذناپذیر و شکستناپذیراست. به عبارتی عزت حالتی است که انسان را مستحکم و شکستناپذیر میسازد و نمیگذارد او در پیچ و خم زندگی، مقهور عوامل درونی و بیرونی شده و شکست بخورد.[2]
برای مشخص شدن بهتر معنای این واژه، میتوان گفت که این واژه در مقابل واژه ذلت قرار دارد که به معنای تن به پستی و دنانت دادن، ستمپذیری، زیر بار منت رفتن و تحمل سلطه باطل است. از زیباترین خصلتها و روحیاتی که در عاشورا تجلی نمود، جلوههای گوناگون عزت بود. دودمان بنیامیه میخواستند ذلت بیعت با خویش را بر حسینبنعلی (ع) تحمیل نمایند، ولی روح بلند حسین (ع) و یارانش این ذلت و فرومایگی را تحمل ننمود و فریاد برآورد که: «لا اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل»[3] هیچگاه همانند انسانهای پست و ذلیل، دست بیعت با شما نخواهم داد. از همین روست که از کلماتی که بسیار در عاشورا استفاده میگردد؛ واژگانی چون عزت و یا ذلت هست و امروزه نیز در جریان بسیاری از مناسکها و شعائر دینی این واژه کاربرد دارد که حسینی بودن یعنی عزت داشتن و نپذیرفتن ذلت و خواری.
امام حسین (ع) در یکی از شورانگیزترین سخنانش در کربلا فرمود: «الدعی و ابنالدعی قد رکزنی بین اثنتین، بین السله و الذله، هیهات منا الذله.»[4] «ابنزیاد» مرا میان کشته شدن و ذلت مخیر نمود، ولی من هرگز جانب ذلت و خواری را نمیپذیرم. بعد در ادامه فرمود: این را خدا و رسول و دامان پاک عترت و نفوس باعزت نمیپذیرند. من هرگز اطاعت از ستمگران را بر شهادت عزتبخش ترجیح نخواهم داد. به خدا قسم آنچه را از من میخواهند، نخواهم پذیرفت (ذلت و خواری را) تا اینکه خدا را آغشته به خون خویش، دیدار نمایم.
2. فرهنگسازی خواص
همانگونه که در سطور فوق گذشت، مراد از خواص در این نوشتار، ائمه معصومین (ع) هستند و نباید با خواص جامعه که در بسیاری از نوشتهها استعمال میشود، اشتباه گرفت. بر اساس این تعبیر، خواص: روشنفکران، کسانیاند که در قِبَل پاسداشت، انسجام و انتقال فرهنگ به دنبال منفعت اقتصادی نیستند. آنان به مثابه ستارگان قَدر اول آسمان پر ستاره و فرهیختگان، موجدان، عاملان و حاملان فرهنگ و تمدناند که چیزی جز سعادت و رستگاری مؤمنان را نمیخواهند.[5]
بعد از قیام عاشورا و سرکوب بیرحمانه قیامهای مردمی، جامعه اسلامی به آنجا رسید که به تعبیر امام صادق (ع) جز سه نفر، مابقی مردم مرتد شده بودند.
با توجه به تعریف فوق، پیامبر (ص) و معصومین (ع) در زمره خواص فرهنگ اسلامی و فرهنگ عاشوراییاند. سؤال اصلی اینجاست که با توجه به تنوع فرق، سلایق و باورهای متفاوت در صدر اسلام، چگونه فرهنگ اصیل اسلامی، به ویژه فرهنگ عاشورایی تا این حد شاخص و پویا مانده است؟
در پاسخ به چنین سؤالاتی جدای از ایده اصیل و الهی نهفته در این فرهنگ، نقش ائمه معصومین (ع) بسیار حائز اهمیت است. آنان در تشکیل و تطور هسته عقلانی فرهنگ عاشورایی نقشی اساسی و سازنده داشتهاند و در برهههایی از تاریخ به تلفیق، تفکیک، تأویل و تفسیر هسته وحیانی و عقلانی فرهنگ عاشورایی پرداختهاند، از طرق مختلف آن را از نسلی به نسلی دیگر منتقل کردهاند و در هر دورهای از تاریخ این نقش را به خوبی ایفا کردهاند.
برای پاسخدهی به این پرسش و تبیین نقش هر کدام از ائمه معصومین (ع) در راز ماندگاری عاشورا و تبدیل آن به فرهنگ عاشورا، ضرورت دارد در ابتدا اندکی به شرایط جهان اسلام بعد از عاشورا بپردازیم و سپس در نوشتارهای بعدی، به تبیین نقش خواص فرهنگ اسلامی در این موضوع بپردازیم:
با شهادت امام حسین (ع) شیعه وارد مرحله جدیدی شد، مرحلهای که با وجود قوام و دوام امامت و رهبری شیعه، در تعیین معیارهای انتخاب رهبری الهی اختلافاتی بروز کرد و نهایتا منجر به شکلگیری فرق متعدد شد. «جعفر مرتضی عاملی» دوره مذکور را ختم کار اهلبیت (ع) دانسته و معتقد است امام سجاد (ع) میبایست کارش را از صفر آغاز میکرد تا بار دیگر مردم را به سوی اهلبیت (ع) جذب نماید.[6]
این دوره چنان در آشوبها و رویدادهای سهمگین فرو رفته بود که روح آرامش و امنیت از میان رفته و مسلمانان همواره دچار اضطراب و نگرانی بودند و به واقع هر گونه امید به زندگی با عزت از میان رفته بود. «یزیدبنمعاویه» به عنوان شخصیتی ضد دینی، پس از واقعه عاشورا با سرکوب دیگر مخالفانش جریانی به راه انداخت که از آن میان میتوان به واقعه حره و لشگرکشی برای آتش زدن خانه خدا در مکه اشاره کرد.[7]
بعد از قیام عاشورا و سرکوب بیرحمانه قیامهای مردمی، جامعه اسلامی به آنجا رسید که به تعبیر امام صادق (ع) جز سه نفر، مابقی مردم مرتد شده بودند.[8]
از سوی دیگر، با مرگ یزیدبنمعاویه و کنار کشیدن «معاویهبنیزید» از قدرت، جهان اسلام عملا به چندین تکه تقسیم شد. در این زمان حجاز و بخشی از عراق در دست «عبداللهبنزبیر» بود. عبداللهبنزبیر در سختگیری بر رقیبان و مخالفانش از چیزی فروگذار نبود. او شیعیانی را که از بیعت با او امتناع کرده بودند در درهای پر از هیزم جمع و آنها را تهدید به سوزاندن کرد.[9] وی حتی چهل روز در خطبههایش سلام و صلوات بر پیامبر (ص) را حذف کرد.[10]
در طرف دیگر، قدرت از امویان به مروانیان منتقل شد. «مروان» شخصیتی که به دشمنی رسول خدا (ص) و ائمه معصومین (ع) معروف بود، خلافتش دیری نپایید ولی بدعتی که او بنیاد نهاده بود با شدت در زمان خلفای بعدی ادامه یافت. «عبدالملکبنمروان» با تکیه بر سرداری چون «حجاجبنیوسف ثقفی»، به ادعاهای خود در دشمنی با شیعیان و مخالفانش جامه عمل پوشاند. حجاج به حدی سختگیر و خونریز بود که فقط در عراق صد و بیست هزار نفر را کشت[11] و در آنجا زندانهای مختلطی ساخته بود که حدود پنجاه هزار مرد و سی هزار زن که نیمی از آنان مجرد و برهنه بودند، به دستور حجاج زندانی بودند.[12] وی در آزار شیعیان کار را به جایی رساند که به گفته امام باقر (ع)، شنیدن نام زندیق برای او بهتر از شنیدن نام شیعه علی بود. حجاج برای محدود کردن شیعیان بر دست و گردنشان علامت گذاشته[13] و حتی علیرغم خواست عبدالملک، اصرار بر قتل امام سجاد (ع) داشت.[14] در ایام خلافت «ولیدبنعبدالملک» زمین از ظلم و جور پر شده بود و انحرافات اخلاقی با محوریت خلیفه به جایی رسیده بود که از محبوبترین کارهای او در نزد مردم بخشش به آوازهخوانان بود.[15] در چنین شرایطی از فضای جامعه اسلامی، خواص فرهنگ اسلامی، رسالت دارند که به فرهنگسازی عاشورا بپردازند تا عزت اسلامی که معیار و هدف اصلی قیام حسینی بود، زنده بماند تا فرهنگ عاشورا تبدیل به فرهنگ ممتاز در جهان اسلام گردد.
ادامه دارد...