عاشورا، ربع قرن بعد از رحلت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم اتفاق افتاد، موضوعی که نشان داد جامعه اسلامی در این مدت از مسیر اصلی خود خارج شده است. در طول این مدت، بسیاری از اصحاب، تابعین، اشراف و بزرگان شهرهای اسلامی از سبک و سیره رسول خدا (ص) فاصله گرفتند.

اگر روزی شرکت در جنگ، بدون در نظر گرفتن غنائم، با هدف جهاد و شهادت بود، یک ربع قرن بعد از پیامبر (ص)، افراد منافع و یا ضرر حضور خود در جنگ را محاسبه می‌‌کردند. یکی از این اشخاص «عبیدالله‌‌بن‌‌حر جعفی» بود. او شخصیتی در تاریخ اسلام است که در جریان عاشورا امام حسین علیه‌‌السلام را یاری نکرد و در ادامه حیات خود، زندگی پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشت.

روزی از این‌‌که امام را یاری نکرده، احساس ندبه و پشیمانی کرد و به سپاه مختار پیوست، روزی دیگر به طمع مال دنیایی، توبه خود را فراموش کرده در جبهه مروانی و زبیری حضور پیدا کرد.

بر اساس گزارش‌‌های منابع رجالی، عبیدالله‌‌بن‌‌حربن‌‌عمرو‌بن‌‌خالد‌‌بن‌‌مجمع‌‌بن‌‌مالک‌‌بن‌‌کعب‌‌بن‌‌عوف‌‌بن‌‌خزیم‌‌بن‌‌جعفی، از اشراف کوفه و مردى شجاع، شاعر و از بزرگان قوم خود در کوفه بود[1] که پس از کشته شدن عثمان به معاویه پیوست و در جنگ صفین در برابر امام علی (ع) قرار گرفت.[2] عبیدالله بعد از جنگ صفین در حالی که همسرش در کوفه بود، در شام سکنی گزید. بر پایه روایت کتاب الکامل «چون اقامت عبیدالله‌‌بن‌‌حر در شام طولانى شد، برادر زنش همسر او را به ازدواج «عکرمه‌‌بن‌‌خبیص» درآورد، هنگامی‌‌که‌ این خبر به عبیدالله‌‌بن‌‌حر رسید به کوفه آمد و با وجود دشمنی با امیرالمؤمنین (ع) به دادخواهی نزد حضرت رفت. در این قضاوت، امیرالمؤمنین (ع) حق را به جانب عبیدالله‌‌بن‌‌حر داد و سپس عبیدالله به شام بازگشت».[3] ابن‌‌حر به علت حضور در جبهه اموی در جنگ صفین تا زمانی که امیرالمؤمنین (ع) در کوفه بودند، در شام باقی ماند، اما پس از شهادت علی (ع)، دوباره برای زندگی به کوفه بازگشت.[4]

به نظر می‌‌رسد علت بیرون آمدن ابن‌‌حر از کوفه بدین علت بوده که مجبور نباشد بین یاری کردن و یا یاری نکردن حسین (ع) یکی را انتخاب کند.

 

عبیدالله‌‌بن‌‌حر از این پس در یک مسیر واحد قدم بر نمی‌‌دارد. او با شنیدن خبر حرکت امام حسین (ع) از مکه به سوی کوفه، از کوفه خارج و در منطقه قصر بنی‌‌مقاتل نزدیک کوفه ساکن شد. به نظر می‌‌رسد علت بیرون آمدن ابن‌‌حر از کوفه بدین علت بوده که مجبور نباشد بین یاری کردن و یا یاری نکردن حسین (ع) یکی را انتخاب کند.

با این حال، این حیله عبیدالله کارساز نشد و امام حسین (ع) در مسیر خود با او برخورد کردند. از این‌‌ رو دو نفر از یاران خود را که از قبیله و عشیره ابن‌‌حر بودند به نام‌‌های «یزید‌‌بن‌‌معقل» و «حجاج‌‌بن‌‌مسروق»، به نزد عبیدالله برای دعوت فرستادند.[5]

ابن‌‌حر ضمن رد درخواست دعوت‌‌گران برای یاری امام، پاسخ داد که من برای این‌‌که هنگام حضور حسین (ع) در کوفه نباشم از آن‌‌جا خارج شدم و بدانید که عبیدالله مردم را با سکه‌‌های زر خریده است.

سپس امام خود برای ارشاد عبیدالله‌‌بن‌‌حر جعفی روانه خیمه‌‌گاه او شدند و فرمودند: «اى عبیدالله، مردمان شهر تو به من نامه‌‌‌ها نوشتند و نمایندگان جمعى از اعیان و بزرگان [آن‌‌ها را] به من فرستادند و گفتند ما همه اعوان و انصار و یاران و دوستان توییم، به نزدیک ما بیا. من در این امر تاخیر نموده، جوابى ندادم. این کارشان ادامه یافت. به‌ ناچار به عهد و پیمان این گروه، ترک حرم خداى گفته، روى بدین جانب نهادم، الان وضعیت آن‌‌ها را مناسب نمی‌‌بینم. پسر عم من مسلم را بعد از آن‌‌که هجده هزار نفر با او بیعت کرده و خروج کردند، در وقت مصاف جانب او را رها کرده و تنهایش گذاشتند و به دست پسر زیاد دادند تا او را به خوارى کشتند. شنیده‌‌ام که حالا در پیروی یزید، به پسر زیاد تمایل کرده‌ و به او پیوسته‌‌اند. تو اى عبیدالله، دانسته‌‌‌اى که هر چه کرده باشى از نیک و بد، بدان‌‌ها مجازات خواهى شد. من این ساعت تو را به توبه مى‌‌خوانم که گناهان تو آمرزیده شود، ما را که اهل‌‌بیت سیدالأنبیا، محمد مصطفاییم یارى دهى و در این کار با ما موافقت کنى و چندان‌‌که قدرت داشته باشى، در دفع دشمنان ما بکوشی».[6]

عبیدالله که هنگام بیرون آمدن خود از کوفه، بیعت‌‌شکنی مردم را دیده بود که چگونه ابن‌‌زیاد، سران و اشراف کوفه را با زر و زور خریده، تمایلی برای حمایت حسین (ع) از خود نشان نداد. با این حال پیشنهاد داد با حمایت مادی از ایشان حمایت کند که امام (ع) به این پیشنهادش جواب منفی دادند.

بعد از شهادت امام حسین (ع) و یاران با وفایش، تعداد زیادی از مردم کوفه و کسانی‌‌ که به امام قول همکاری و مساعدت داده بودند و یا امام آن‌‌ها را برای یاری خود دعوت کرده بود، ولی همراهی نکرده بودند، دچار حسرت و اندوه شدند. از جمله این اشخاص عبیدالله‌‌بن‌‌حر بود که حسرت و اندوه خودش را با سراییدن اشعاری نشان داد.[7] در کتاب «مقتل‌‌الحسین خوارزمی» و بعضی از منابع دیگر، اشعاری از ابن‌‌حر که نشان‌‌دهنده اندوه و حسرت اوست آمده است.[8]

عبیدالله‌‌بن‌‌حر با وساطت بزرگان قوم مذحج از زندان مصعب‌‌بن‌‌زبیر آزاد شد. وی مدتی در کوفه بود و سپس از کوفه خارج شده و مانند دوره‌‌های قبل که گویا نمی‌‌تواند به یک شخص و حکومت وفادار باشد، علم طغیان علیه زبیریان برافراشت و این بار در جبهه مروانی‌‌ها قرار گرفت.

 

شدت اندوه عبیدالله‌‌بن‌‌حر جعفی چنان زیاده گرفت که با تعدادی از یاران و هم‌‌قبیله‌‌ای‌‌های خود به سمت کربلا رفته، قبور شهدای کربلا را زیات نموده و به مدائن می‌‌رود. چنین معلوم می‌‌شود که عبید الله‌بن‌‌حر نخستین کسى است که قبر حسین (ع) را زیارت کرده، اگرچه معروف است «جابر انصارى» یار پیغمبر (ص) نخستین زائر و درودگو بود.

عبیدالله‌‌بن‌‌حر در اثر این دل‌‌شکستگی در کنار مختار قرار گرفته و با او بیعت کرد.[9] رفتارهای بعدی ابن‌‌حر نشان داد که ندامت و پشیمانی وی از عدم یاری حسین (ع) امری احساسی و زودگذر بوده؛ چرا که سر مسائل مالی با «ابراهیم‌‌بن‌‌مالک اشتر» درگیر شده و پیمانش را شکست.

عبیدالله‌‌بن‌‌حر بعد از پیمان‌‌شکنی، برخی از عمال مختار را کشته، بیت‌‌المال شهر انبار را غارت کرد و سپس به‌ سوی «مصعب‌‌بن‌‌زبیر» در بصره رفت.[10]

از این زمان به بعد ابن‌‌حر در کنار زبیری‌‌ها قرار گرفت.[11] با این حال حضورش در کنار زبیریان زیاد طول نکشید، چرا که پس از کشته شدن مختار و تصرف کوفه، مصعب‌‌بن‌‌زبیر به ‌واسطه سخنان مردم سواد که گفتند ابن‌‌حر فردی صادق نیست، چرا که روزی به امویان، دیگر روز به علویان و در آینده علیه زبیریان طغیان خواهد کرد، وی را دستگیر و راهی زندان کرد.

عبیدالله‌‌بن‌‌حر با وساطت بزرگان قوم مذحج از زندان مصعب‌‌بن‌‌زبیر آزاد شد.[12] وی مدتی در کوفه بود و سپس از کوفه خارج شده و مانند دوره‌‌های قبل که گویا نمی‌‌تواند به یک شخص و حکومت وفادار باشد، علم طغیان علیه زبیریان برافراشت و این بار در جبهه مروانی‌‌ها قرار گرفت.

هنگامی‌‌که عبیدالله‌‌بن‌‌حر بر «عبدالملک‌‌بن‌‌مروان» وارد شد، عبدالملک او را گرامى داشت و با خود بر تخت نشاند و به او صد هزار درهم داده و به هر یک از همراهان او هم پول داد.

ابن‌‌حر که دشمنی مصعب‌‌بن‌‌زبیر را در دل داشت، بهترین فرصت دید که سپاهی را از عبدالملک برای جنگ علیه مصعب بگیرد،[13] عبدالملک نیز پذیرفت. با استقرار ابن‌‌حر و نیروهای مروانی در اطراف کوفه، قبیله قیس که از دشمنان ابن‌‌حر بودند، حاکم کوفه را از این موضوع آگاه ساختند. «حارث‌‌بن‌‌ابى‌‌ربیعه» حاکم کوفه از طرف ابن‌‌زبیر با کمک قیسیان سپاه عظیمی به سوی ابن‌‌حر فرستاد[14] و جنگ سختی درگرفت. در این جنگ ابن‌‌حر زخمی شد و بسیاری از سپاهیانش نیز کشته شدند. ابن‌‌حر بعد از زخمی شدن و به هنگام عقب‌‌نشینی به معبر رودخانه رسید و توسط کشتی‌‌بان سوار بر کشتی شد؛ اما از آن‌‌جا که کشتی به محاصره نیروهای زبیری در آمد و کشتی را تهدید کردند یکی (نبطی)[15] از افراد کشتی، عبیدالله‌‌بن‌‌حر را گرفت تا تسلیم نیروهای ابن‌‌زبیر کند، ابن‌‌حر، خود را با فردی که او را گرفته بود به رودخانه انداخت و غرق شد.[16] در تاریخ طبری آمده که بعد از غرق شدن عبیدالله‌‌بن‌‌حر و مُردنش، جسد او را درآوردند و سرش را جدا نموده و به کوفه و سپس بصره بردند.[17] این‌‌گونه بود که عبیدالله‌‌بن‌‌حر جعفی بعد از عمری سرگردانی بین حق و باطل در جبهه مروانی در سال 68 ه.ق به دست زبیریان کشته شد.