نگاههای متفاوت شرقشناسان به تاریخ اسلام:
شرقشناسی یکی از حوزههای مورد علاقه پژوهشگران غربی است. در میان مستشرقین، عمده آنهایی که به حوزه تاریخ اسلام و تاریخ تشیع پرداختهاند، تحت تأثیر نگاههای متعصبانه غرب نسبت به اسلام و نیز متأثر از منابع صاحبان فرق متعصب اهل سنت بودهاند، به گونهای که نگاه شرقشناسی به دین و آموزههای دینی در شرق، بر کلیشه دین مسیحیت در غرب مبتنی بوده است. با این حال اندک محققان اسلامشناس نیز در غرب وجود دارند که صرف نظر از مباحث فوق، به پژوهش درباره فرق مختلف اسلامی و شخصیتهای مهم و تأثیرگذار در تاریخ اسلام از جمله امام حسین (ع) و ابعاد مختلفی از قیام ایشان و پیامدهای آن پرداختند. چنانکه «مسیو ماربین» از مورخین معروف آلمانی از قیام امام حسین (ع) با بزرگی یاد میکند و مینویسد: «قیام حسین برای خدا و رهایی مسلمانان از حیرت و سرگردانی و گمراهی بود.»[1]
اسلامشناسی مایکل آلن کوک:
از جمله شرقپژوهانی که به اندازه فهم خود به اعتقادات شیعه و قیام امام حسین (ع) پرداخته، «مایکل آلن کوک» ؛ مورخ و اسلامشناس غربی است. البته در ارزیابی دیدگاههای مستشرقین باید به این نکته کلی توجه داشت که آنها هرگز نمیتوانند آن تصوراتی را که پیروان آن مکاتب از مباحث دینی دریافت میکنند، ارائه دهند.
مایکل آلن کوک در سال 1940 چشم به جهان گشود. او داراى تابعیت انگلیسى آمریکایی است و تحصیلات خود را از سال 1959 تا 1963 در انگلستان پى گرفت. مدرک کارشناسى ارشدش را با راهنمایى «برنارد لویس» با پژوهش و نگارش درباره تاریخ جمعیت عثمانى در سدههاى پانزدهم و شانزدهم میلادى به انجام رساند. وى علاوه بر زبانهاى رسمى اروپایى و عربى، زبانهاى فارسى و ترکى را نیز فرا گرفت. چند سالى را در مدرسه مطالعات شرقى و آفریقایی لندن سرگرم تحقیق و تدریس تاریخ اسلام بود. در سال 1986 به قصد تدریس در دانشگاه پرینستون آمریکا، انگلستان را ترک کرد و در حال حاضر استاد دانشگاه پرینستون است. کوک به دلیل وسعت مطالعات و دانش زبانى و احاطه به منابع اسلامى جدید و قدیم، در میان محققان به عنوان یک اسلامشناس طراز اول شناخته مىشود.
سخنان و خطبهها و نامهنگاریهای امام حسین (ع) میتواند اطلاعات بسیار ارزشمندی برای قضاوت درباره ابعاد مختلف قیام امام حسین (ع) در اختیار مستشرقان قرار دهد.
کوک اگرچه اثر مستقلی در خصوص امام حسین (ع) ندارد، ولی حوزه مطالعاتی و تالیفاتش به وی این اجازه را میدهد که در صورت تمایل بتواند در بحث تقابل دو سنت علوی و اموی از قیام امام حسین (ع) سخن بگوید که البته سخنی به میان نمیآورد. بدون شک دیدگاههای این مستشرق درباره امام حسین (ع) و قیام عاشورا را میتوان در کتاب «امر به معروف و نهی از منکر در اندیشه اسلامی» جستجو کرد. امر به معروف و نهى از منکر در اندیشه اسلامى، حاصل پانزده سال مطالعه مایکل درباره یکى از فرایض اسلامى و دقیقترین اثر به زبان غربى در این زمینه است که در نوع خود بزرگترین اثر فقهى تاریخى است که تا کنون یک شرقشناس در یک موضوع فقهى خاص نگاشته است.[2]
کوک در یک سیر مطالعاتی عمیق و دامنهدار، تلاش کرده است ابعاد اعتقادى، کلامى، اجتماعى، فقهى و اخلاقى امر به معروف و نهى از منکر را از دیدگاه مذاهب و گرایشهاى مختلف اسلامى از سدههاى آغازین تا دوران معاصر بر اساس متون اصلى شناخته شده گزارش و بررسى کند. وسعت دید کوک در مطالعات تاریخی و بخصوص کلامی[3]، فقهی و حدیثی، انسان را بر آن میدارد که تصور کند که کوک به عنوان یک اسلامشناس منصف توانسته است درک درستی از مبانی و شاخصهای مکتب تشیع امامیه یا اثنیعشری داشته باشد، با این حال در بررسی ابعاد مختلفی از چرایی و چگونگی امر به معروف و نهی از منکر در مکتب تشیع امامی، به صورت مبسوط و تفصیلی به قیام امام حسین (ع) نپرداخته است، در حالی که امام در نامه خود به برادرش محمد بن حنفیه به صراحت یکی از مهمترین اهداف خود را امر به معروف و نهی از منکر بیان میدارد.
کوک بر این عقیده است که امامیه غنىترین و مستمرترین اسناد درباره عقیده امر به معروف و نهى از منکر را از خود برجاى گذاشتهاند. از منظر این مستشرق برای بررسی جایگاه امر به معروف و نهی از منکر در جامعه شیعی امامی باید در سه مقطع تاریخی: حضور معصومین، حد فاصل قرون 4 تا 8 و سپس از قرن هشتم تا دوران معاصر سخن گفت. بدون شک یکی از مهمترین مصادیق جنبه عملی امر به معروف و نهی از منکردر عصر معصومین، در قیام امام حسین (ع) تبلور یافته است.
نگرش کوک به قیام امام حسین (ع):
نکته قابل تأمل و بااهمیت در بیان کوک در بررسی منابع دوره حضور امامان (ع) این است که وی علیرغم اشراف به منابع، نتوانسته تحلیل درستی از جایگاه امر به معروف و نهی از منکر در جامعه شیعی در زمان حضور امامان شیعه بخصوص امام حسین (ع) ارائه بدهد. یکی از مهمترین علل این اتفاق که خود را در اغلب دیدگاههای مستشرقان نشان میدهد این است که عموماً مستشرقان به منابع اصلی شیعیان و بخصوص سخنان معصومین توجه نمیکنند. در حالی که سخنان و خطبهها و نامهنگاریهای امام حسین (ع) میتواند اطلاعات بسیار ارزشمندی برای قضاوت درباره ابعاد مختلف قیام حضرت در اختیار آنها قرار دهد.
کوک توجه به این مسأله ندارد که اولاً امامان شیعه (ع) بر اساس جایگاه و شرایط خود در تمام موقعیتها به امر به معروف و نهی از منکر میپرداختند، چنانکه در حدیثی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند: «اَن رَاى مِنکُم مُنکراً فَلیُنکِرهُ بِیَدِهِ فَان لَم یَسْتَطِعْ فَبِلِسَانِهِ فَإنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَبِقَلْبِه لَیْسَ وَرَاءَ ذَلِکَ شَىء مِنَ الاْیِمَانِ»[4]؛ هر کس از شما عمل زشتى را ببیند، باید با دستش از آن باز دارد. پس اگر قدرت نداشت، با زبانش و اگر قدرت نداشت، با قلبش، ایمان به غیر از این نیست.[5] بنابراین رویکردهای امام حسین (ع) در بعد امر به معروف و نهی از منکر در دوران دهساله امامت خود از سال 51 تا 61 ه.ق با آنچه در سال 61 به وقوع پیوست متفاوت است ولی تعطیلی صورت نگرفته است.
دوماً لازمه محقق شدن این اصل مهم، قرار گرفتن حکومت در دست امامان است. به عنوان نمونه دوره کوتاه حکومت امیرالمؤمنین، علی (ع) مصداق بارزی از این رویکرد است. بدون شک یکی از مهمترین موارد برای بررسی جایگاه امر به معروف و نهی از منکر در مکتب تشیع امامی، شناخت ابعاد مختلف قیام امام حسین (ع) است. امری که کوک نیز بدان اعتراف میکند که: «همانگونه که میدانیم [امام] حسینبنعلی (ع) شخصیتی است که نهی از منکر و قیام معصومانه در سرشت اوست؛ زائران مرقد این شهید گواهی میدهند که او امر به معروف و نهی از منکر میکرد.»[6]
در ادامه سوالی که مطرح کردم، شاید لازم باشه توضیح بدم که میدونم کار یک مستشرق قضاوت در مورد تاریخ نیست، اما میخواستم بدونم در آثارش فوائد این اصل (امر به ...) رو ذکر کرده؟ بازم ممنون از مطالب مفیدتون