کمتر کسی است که بیت:
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند؟![1]
را در سخنرانیهای مذهبی نشنیده باشد. مخاطب این شعر اغلب ائمه علیهمالسلام و یا اولیای الهی هستند و منظور گوینده اظهار ارادت به آنها و امید داشتن به نظر لطفشان است. اما اگر به اصل داستان و منظور شاعر مراجعه کنیم، متوجه میشویم قضیه کاملا برعکس است.
«شاه نعمت ا...ولی» که یکی از صوفیان همعصر «حافظ» بود، در شعری سروده است:
ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم
صد درد را به گوشه چشمی دوا کنیم!
حافظ که در جای جای اشعارش به این گروه انتقاد کرده است با کنایه و طنز در جواب او گفته است:
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند؟!
حافظ پس از آنکه سؤال میکند «آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند؟» خودش جواب میدهد که درمان آنها فایدهای ندارد و باید به خزانه غیب الهی روی آورد:
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانه غیبم دوا کنند
با این توضیحات، معنی شعر با آنچه در ذهن افراد است متفاوت میشود. در بین دیگر اشعار هم چنین مثالهایی به چشم میخورد و یکی از مشهورترین آنها در مورد مولوی است. بیت معروف:
کجایید ای شهیدان خدایی
بلا جویان دشت کربلایی[2]
باعث شده است که اغلب افراد گمان کنند ارتباطی قوی بین او و واقعه عاشورا و روح شیعی مبتنی بر بزرگداشت و عزاداری برای این مصیبت بزرگ وجود دارد. در حالی که مولوی در حکایتی در دفتر ششم مثنوی، همه رشتههای کسانی که میکوشند او را چنین جلوه دهند پنبه میکند!
مولوی داستان را اینگونه بیان میکند که:
مرد شاعری وارد شهر حلب میشود و خیل کثیری از خلق را در ناله و افغان میبیند.
روز عاشورا همه اهل حلب
باب انطاکیه اندر تا به شب
نعرههاشان میرود در ویل و وشت
پر همیگردد همه صحرا و دشت
یک غریبی شاعری از ره رسید
روز عاشورا و آن افغان شنید
شاعر علت را جویا میشود و میگوید من شاعرم، بگویید چه کسی مرده است تا برایش شعری بسرایم!
نام او و القاب او شرحم دهید
که غریبم من شما اهل ده اید
چیست نام و پیشه و اوصاف او
تا بگویم مرثیه ز الطاف او
مردم شهر از بیخبری وی تعجب میکنند و به او میگویند که تو چگونه روز عاشورا و ماتم خاندان پیامبر (ص) را نمیدانی!
شاعر غریب که خود را به نادانی زده بود با تمسخر از آنها میپرسد که آیا خبر این واقعه بهتازگی به شما رسیده است که اکنون میگریید؟!
خفته بودستید تا اکنون شما
که کنون جامه دریدیت از عزا
پس از اینکه مردم برایش موضوع را توضیح میدهند، با بیفایده دانستن عزاداری، به آنها میگوید:
شایسته است بر غفلت و جهل خود زاری کنید؛ سلطانی عظیم چون ایشان بهواسطه رهایی از همه قیود درونی و برونی، سبکبال تا بیکران هستی پرواز نموده و الان وقت شادی برای رهایی از بند است!ولی شما به جای پیروی از ایشان تنها در غم مانده و ندانستهاید بایستی از شهادت وی مشق پرواز و رهایی بیاموزید و به معراج درآیید.
پس عزا بر خود کنید ای خفتگان
زانک بد مرگیست این خواب گران
روح سلطانی ز زندانی بجست
جامه چه درانیم و چون خاییم دست
چونک ایشان خسرو دین بودهاند
وقت شادی شد چو بشکستند بند
بر دل و دین خرابت نوحه کن
که نمیبیند جز این خاک کهن
در سالهای اخیر همین سخنان با زبانی نو دست به دست میشود که:
«عاشورا زمان بالیدن است نه نالیدن ...»
پاسخ شاگردان امروزی این مکتب، با توجه به انبوهی از روایات ائمه در مورد عزاداری برای سیدالشهدا (ع) کار سختی نیست.
از جمله مهم ترین مسائلی که در مورد عزای امام حسین (ع)، توسط ائمه به شیعیان توصیه شده و برای آن ثواب بسیاری نقل شده است، گریه بر امام حسین (ع) است. سیره ائمه اطهار نشان می دهد که به این عمل اهتمام ویژه ای داشتند.
برای تبیین موضوع به دو روایت اشاره می شود .
در مورد ثواب عزاداری ، امام باقر (ع) فرموده اند:
هر مؤمنی که برای کشته شدن امام حسین (ع ) گریه کند تا اشک بر گونههایش جاری شود،
«... بَوَّأهُ اللهُ بِها غُرَفاً فی الجَنَّهِ یَسکُنُها أحقاباً [3]»
«...خداوند او را در غرفههای بهشتی جای دهد که همیشه در آنجا ساکن باشد.»
توجه به بزرگداشت ایام خاص نیز در این کلام امام رضا (ع) به خوبی نمایان است:
«هر کس تلاش در رفع نیازهایش را در عاشورا به خاطر به پاداشتن عزا ترک کند، خداوند حوائج دنیا و آخرتش را برآورده سازد و هر کس عاشورا را روز مصیبت خویش قرار دهد، خداوند تبارک و تعالى روز قیامت را روز شادى و خوشحالى او قرار مىدهد» [4]
سیره ائمه و سفارش آنها به عزاداری، در دو مقاله زیر بررسی شده است :
فضیلت گریستن بر حضرت سید الشهداء (ع )
سیره ائمه اطهار (ع) در زنده نگه داشتن عاشورا
جالب بود
تشکر از مطلب جالبتون ......
خیلی جالب بود اصلا نمیدونستم
پس منظور مولوی از این شعر «کجایید ای شهیدان خدایی» چی بوده؟
خیلی جالبه که هر شعری یک داستان به دنبال خودش داره
مختصر و مفید و آموزنده بود ممنون