زیارت قبور ائمه یکی از مسلمات فرهنگ شیعه است که قابل انکار نیست. شیعیان به دلیل تعلق خاطری که به امامان معصوم خود دارند، مرتب به زیارت میروند و بیش از همۀ مکانهای زیارتی، به کربلا میروند. در طول تاریخ، حرم حسینی همواره ملجأ و مأوای شیعیان بوده و هست. شیعیان از گذشته تاکنون در هر شرایطی به زیارت کربلا رفته و میروند؛ سختی و مشقت و حتی خطرات سفر را به جان میخرند؛ وقتی مصمم میشوند، هر مانعی را کنار میزنند تا به هدف برسند. بهغیر از مناسبتهای ویژه که روز زیارتی مخصوص سیدالشهداست، در سایر زمانهای سال نیز زائران متعددی به کربلا میروند؛ چرا که زیارت کربلا شناسنامۀ شیعه است.
در گذر زمان همواره شاهد موانعی هستیم که حکومتهای ظالم بر سر راه زائران کربلا ایجاد میکردند. در سالهای اولیه پس از واقعۀ عاشورا، زیارت کربلا سهم بهسزایی در معرفی حق و باطل، یا مظلوم و ظالم داشت. از سال 61 ه.ق که واقعۀ عاشورا اتفاق افتاد، تا سال 132 که حکومت بنی امیه با مرگ مروان بن محمد (معروف به مروان حمار) به پایان رسید، همواره زوارِ حضرت در مضیقه بودند و رفتار زشت دستگاه حاکم را تحمل میکردند.
مردمی که به سوی مقبرۀ حسینی میرفتند، با یادآوری آن واقعۀ دردناک متوجه ظلم و جور بنی امیه میشدند و به سبب مظلومیت آل طاها، متأثر و به سوی امام معصوم جذب میشدند. زیارت امام حسین (ع) انقلابی در فرد ایجاد میکرد و در جریان سفر روشنگری اتفاق میافتاد؛ پرده از چهرۀ پلید بنی امیه کنار میرفت و حقانیت خاندان علی (ع) را آشکار میکرد.
آشکار شدنِ مظلومیت ائمه چنان بالا گرفت که خلفای بنی امیه تصمیم گرفتند جلوی سیل زائران کربلا را بگیرند. امرای بنی امیه برای مقابله با زائران، در اطراف کربلا پاسگاههایی تعبیه کردند. نگهبانان این پاسگاهها افرادی بسیار تندخو و خشن بودند که با زوار برخورد میکردند.[1]
گاهی اوقات زائران به روستاهای غاضریه و نینوا که در شمال شرقی و جنوب شرقی حائرحسینی قرار داشت، عزیمت و از این دو دهکده به عنوان پوشش استفاده میکردند. زوار، آنجا را هدف و مقصد خویش قرار میدادند و بعد از توقف کوتاهی، پنهانی به سوی قبر شریف میرفتند و اگر به دام شرطههای حکومت میافتادند، به شدت مجازات میشدند؛ اما عاشقان دلباختۀ اباعبدالله (ع) دست از زیارت نکشیدند. آنان پیاده و شبانه، پنهان و ترسان، تنها و دستهجمعی به طرف کربلا میرفتند.
پس از بنی امیه، در زمان عباسیان نیز این موانع کم و بیش وجود داشت. بنی عباس بعد از آنکه پایههای حکومت خویش را استوار کرد، دست به تخریب قبر مطهر و برخورد با زائران زد.
چنانچه در تاریخ نقل شده اولین کسی که مرتکب چنین جسارتی شد، منصور دوانقی بود. از ویژگیهای منصور کینهتوزی نسبت به اهل بیت و فرزندان پیامبر (ص) و دوستداران آنان بود. ظلم منصور و پردهدری او به جایی رسید که علمای دین سخت به معارضه با او پرداختند؛ دو تن از رؤسای مذاهب چهارگانۀ اهل سنت (ابوحنیفه و مالک بن انس) برای مردم مدینه فتوا دادند که بیعت با منصور مطابق شرع نیست.[2]
در آن شرایط که مردم به سختی و مشقت به زیارت میرفتند، ترس جان داشتند یا به عقوبت و شکنجههای سنگینی دچار میشدند؛ تنها موضوعی که راه زیارت را هموار میکرد، سخنان امام باقر و امام صادق علیهمالسلام بود. ایشان با بیان ثواب زیارت سیدالشهدا (ع) خصوصاً در هنگام ترس از حاکم، مردم را به زیارت تشویق میکردند.
زراره از حضرت باقر (ع) میپرسد: «چه میفرمایی دربارۀ کسی که زیارت پدرت را با ترس انجام دهد؟» امام پاسخ میدهد: «روز قیامت که بیشترین ترس و وحشت افراد را فرا میگیرد، خدا او را در امان میدارد و فرشتگان به بشارت با او برخورد میکنند و میگویند: مترس و اندوهگین مباش، که این روز کامیابی و رستگاری توست.»[3]
در فاصلۀ زمانی 7 ساله بین مرگ منصور و به حکومت رسیدن هارون الرشید (158 ـ 165 ه.ق)، محبان آسودهتر از قبل به زیارت اباعبدالله (ع) میرفتند. هارون الرشید که در اواخر حکومتش از علاقۀ مردم به اهل بیت و حجم زوار کربلا مطلع شد، دستور داد آثار حسینی را محو کنند.
بعد از مرگ هارون الرشید تا زمانی که متوکل به حکومت رسید، مردم در امنیت بیشتری بودند و بدون دغدغه به زیارت میرفتند.
در سال 232 ه.ق که متوکل عباسی برسرکار آمد، برخورد با زائران و تخریب و اهانت به قبر مطهر به اوج خود رسید. او که به دشمنی با خاندان امیرالمومنین علی (ع) شهره بود، در طول دوران خلافتش 4 بار دستور تخریب حائر حسینی را داد. در یکی از این دفعات فردی به نام «ابراهیم دیزج یهودی» را مأمور تخریب قبر شریف کرده بود. وی با غلامان خود به سوی مقبره رفت و درون حائر شریف را آب بست تا در آنجا زراعت کنند. آنان تصمیم داشتند با گاوهایی زمین را شخم بزنند که به امر خدا گاوها پیشروی نکردند.[4]
متوکل که قبر امام حسین (ع) را پایگاهی علیه حکومت خود میدید، متوجه شد که مردم شبانه به زیارت میروند. از این رو پاسگاههایی را نزدیک شهر کربلا ایجاد کرد. مأموران متوکل به محض اینکه متوجه میشدند شخص برای زیارت میرود، او را دستگیر میکردند.[5]
چندی بعد مردم را تهدید کرد که اگر بعد از سه روز کسی را اطراف قبر ببینم، او را دستگیر میکنم و به غل و زنجیر میکشم. علاوه بر این در برخی نقلهای تاریخی آمده اگر زائری را در مسیر مییافت، او را میکشت یا به شدت مجازات میکرد.
سرانجام متوکل دستور داد زیارت قبر امام حسین(ع) به شرط قطع دست راست، آزاد است! در اندک زمانی صف مشتاقان زیارت با وجود این شرط نیز طولانی شد![6]
مسعودی، مورخ بزرگ، در کتاب مروج الذهب مینویسد: خانمی که به قصد ثبت نام زیارت حرم امام حسین (ع) مراجعه کرده بود، دست چپ خود را برای قطع کردن بیرون آورد. مأموران به وی متذکر شدند که بهای زیارت، قطع دست راست است. خانم با نشان دادن دست قطع شدۀ خود گفت: «دست راستم را سال گذشته قطع کردید!»[7]
با تمام این سختگیریها، مجدداً به متوکل خبر رسید که مردم دستهدسته برای زیارت مقبرۀ حسینی میروند. وی یکی از سرلشگرانش را همراه سپاهی به سوی کربلا روانه کرد و دستور داد بین مردم به بیزاری از زائران قبر مطهر جار بزنند و مردم را از رفتن به زیارت بازداشت و به تعقیب خاندان أبیطالب و شیعیان پرداخت و تعداد بیشماری از آنان را به قتل رساند.[8] شدت سختگیری بدانجا رسید که متوکل دستور داد هرکس حتی قصد زیارت دارد، او را بکشید.
چهارمین اقدام متوکل برای تخریب قبر مطهر امام حسین (ع) مصادف بود با زیارت نیمۀ شعبان؛ همان زمان که افراد زیادی مشتاقانه برای زیارت در کربلا حضور مییابند. این تخریب هم مجددا با آزار و اذیت و دستگیری و کشتار زائران همراه بود.
در این شرایط و خفقانی که متوکل ایجاد کرده بود، امام هادی(ع) مردم را به زیارت کربلا تشویق میکردند و میفرمودند: «همانا برای خداوند سرزمینهایی است که دوست دارد در آن عبادت شود و حائر الحسین(ع) یکی از آن سرزمینهاست.»[9] حضرت گاهی افرادی را نائب میکردند که از سوی ایشان به زیارت کربلا مشرف شوند و آنجا برای امام دعا کنند.
چند قرن بعد از سقوط عباسیان، در حادثهای که در سال 1216 ه.ق رخ داد، وهابیان به شهر کربلا حمله کردند. مردم که غافلگیر شده بودند، دروازههای شهر را بستند؛ اما آنان دروازه را شکستند و به داخل شهر هجوم آوردند. وهابیون شروع به تخریب و ویرانی حرمین کردند و نزدیک به پنجاه نفر را کنار ضریح و پانصد نفر را در صحن شریف به قتل رساندند. بعضی، تعداد کشتهشدگان را نزدیک به هزار نفر اعلام کردند.[10]
در قرن اخیر و در زمان حکومت صدام و بعثیها نیز موانعی برای زیارت کربلا وجود داشت. در سال 1397 ه.ق در ایام اربعین حسینی، مردم عراق سنت دیرین «پیادهروی» را از طریق جادههای غیر رسمی که از کنار فرات میگذشت، به جا میآوردند. این پیادهروی که رنگ و بوی مبارزه با رژیم وقت عراق را به خود گرفت، به درگیری سختی میان نیروهای بعثی و زائران پیادۀ اباعبدالله منجر شد که در نهایت کشته و مجروحان زیادی به جا گذاشت. آن سال به «اربعین خونین» معروف شد.
چندی بعد در سال 1411 ه.ق (انتفاضۀ معروف 1991 عراق) صدام با سلاحهای مختلف در نجف و کربلا مردم را به خاک و خون کشید و با توپ و تانک گنبد و بارگاه حرمین شریف را مورد اصابت قرار داد. وی از یکی از ژنرالهای ارتش بعث خواست که به زائران حرم حضرت عباس و امام حسین (علیهماالسلام) حملهور شود. صدام حتی دستور داد افرادی را که توسط نیروهای امنیتی دستگیر شدند، در همانجایی که بازداشت شدند، اعدام کنند.
چنانچه ذکر شد، در طول تاریخ همواره مشکلاتی بر سر راه زیارت کربلا وجود داشته است؛ البته در سالهای اخیر این مشکلات مرتفع شده و مردم با آسودگی بیشتری سفر میکنند. آنچه قابل توجه است اینکه، هیچ چیز نمیتواند راه زیارت را ببندد و شور و حرارت حسینی را خاموش کند. چنانچه رسول خدا (ص) فرمودند: «بهدرستی که از شهادت حسین (ع) حرارتی در قلوب مؤمنین است که هرگز سرد نمیشود.»[11]
ادرس یک روایت را ازتون میخوام
سلام راجع به منبعی که برای قطع دست پیرزن در راه زیارت کربلا نوشتید که در کتاب آقای خضری از مروج الذهب نقل کرده متأسفانه در کتاب ایشان چنین مطلبی یافت نشد.
شاید بشه آفتاب را خاموش کرد شاید بشه برای همیشه خورشید را بی نور کرد ولی حرارت عشق حسینی ونور حقیقت حسینی هرگزخاموش نمیشود حتی اگربشر قدرت پیدا کند تمام ستارگان را خاموش کند هرگز نورحسینی خاموش نمیشود چرا که حق هست وپشتیبان حق قادر مطلق خدای یکتاست.ممنون از مطلبتون
ممنونم،، عالی بود،،حاجتروا بشی ان شالله
ان شاالله همیشه راه بقیع هم باز شود
مطلب خوبی بود. ممنون
زیارت ائمه به عنوان سمبل و نمادی در تشیع است که باید حفظ شود. حتی اگر دشمنان دنبال خاموش کردن آن باشند
من کلا آدم ترسویی هستم، اما تنها جایی که با وجود خطر نمیترسم برم زیارت امام حسینه،اللهم ارزقنا
خدا وقتی بخواد یه داستان رو حفظ کنه، کل دنیا هم بخوان جلوش وایسن، نمی تونن از پس خدا بر بیان و اون داستان حفظ خواهد شد