ما در جهانی زندگی میکنیم که از قوانین مختلف احاطه شده است. پذیرش این موضوع نیاز به اثبات چندان دشواری ندارد. اگر کمی به اطراف خود با کمی تأمل نگاه کنیم درمییابیم که اگر الان میتوانیم روی زمین راه برویم، به دلیل قانونی است به نام جاذبه؛ یا اگر میتوانیم آب بنوشیم به واسطه هزاران قانون مختلف است که همگی برای حیات ما دست به دست هم دادهاند؛ مثلا اگر پیوند هیدروژنی بین ذرات آب وجود نداشت، آب دیگر مایع نبود. جهان اطراف ما مملو از قوانین مختلف است که همگی تا حدودی با آنها آشنایی داریم. پس این امر که جهان مملو از قوانین مختلف است امری است عینی و غیر قابل انکار؛ اما بسیار جای تعجب است که حیوانات بیشتر از انسانها به این قوانین پایبندند. گویا کاملا متوجه شدهاند که حیاتشان در گرو احترام به این قوانین است.
یکی از بهترین مثالها برای قانونمندی جانوران زندگی زنبورعسل است. اگر ساعاتی در زندگی زنبورعسل این حشره باهوش دقت کنیم، دنیای عظیمی میبینیم؛ یک زندگی منظم دقیق و بالاخره کار و فعالیتی خستگیناپذیر.
زنبوران عسل به قانون طبیعت بسیار وفادارند و هیچگاه حاضر نیستند از مرز قانون قدمی فراتر بگذارند؛ اینجاست که حشرهشناسان در اینکه این قانون دقیق و کامل از کجا سرچشمه گرفته است و چگونه زنبورعسل آن را اجرا میکند حیران ماندهاند.
زنبورعسل میداند اگر یکی از آنها روی نقطه آلودهای نشسته باشد، وقتی که بخواهد وارد کندو شود زنبورهای محافظ از ورودش جلوگیری میکنند و در مواردی زنبور آلوده را با خشونت میکشند.
زنبوران عسل به قانون طبیعت بسیار وفادارند و هیچگاه حاضر نیستند از مرز قانون قدمی فراتر بگذارند؛ اینجاست که حشرهشناسان در اینکه این قانون دقیق و کامل از کجا سرچشمه گرفته است و چگونه زنبورعسل آن را اجرا میکند حیران ماندهاند.
از این مثالها در طبیعت بسیار زیاد است. یک آفتابپرست میداند برای آنکه بهتر شکار کند یا خود شکار سایر حیوانات نشود، باید با استفاده از فعال کردن میلیونها بلور در زیر پوست، خود را همرنگ سطحی که روی آن قرار دارد کند.
پس شکی نیست هر موجودی برای محفوظ ماندن و زندگی در این دنیا باید پیرو قوانین این کره خاکی باشد.
اما در مورد انسان که تکامل یافتهترین موجود در کره زمین به واسطه داشتن قدرت تفکر و تعقل است، ساختار قوانین و نحوه بهرهمندی از آن پیچیدهتر و متمایزتر میشود.
قوانین مدنی و اجتماعی از جمله همین قوانیناند که انسانهای متفکر با اندیشه و تفکر، این قوانین را جزئی اصلی برای همزیستی صلحآمیز و ارتقای زندگی فردی و اجتماعی بین انسانها میدانند.
اما در حقیقت میتوان برای اکثر این قوانین قراردادی، ریشههای فطری قائل شد؛ یعنی این قوانین به دلیل ماهیت وجودی انسان شکل گرفته است؛ یا این قوانین ریشه در قوانین موجود در طبیعت دارد که علوم امروز تا حدودی آنها را اثبات کرده است. مثل قوانینی که نیوتن درباره عمل و عکسالعمل بیان میدارد که در مجامع علمی مورد قبول دانشمندان است.
بسیار جالب است که انسانهایی که شاید اعتقاد محکمی به خداوند ندارند، اهمیت این قوانین را دریافتهاند؛ زیرا همانطور که اشاره شد این قوانین ریشههای فطری دارند. اگر نگاهی به جوامع غربی بیندازیم، میبینیم با اینکه با خیلی از مفاهیم دینی غریبهاند به این قوانین آشنا هستند؛ مثلا ممکن است شما با یک انسان لائیک آمریکایی روبهرو شوید که به همسایههای خود احترام میگذارد؛ زیرا او میداند زیر سایه محبت مفهوم زندگی بسیار زیبا میشود.
بسیار جالب است که انسانهایی که شاید اعتقاد محکمی به خداوند ندارند، اهمیت این قوانین را دریافتهاند؛ زیرا همانطور که اشاره شد این قوانین ریشههای فطری دارند.
خلاصه اینکه در هر جامعهای -چه دیندار و چه بیدین- برخی ویژگیهای مثبت وجود دارد. در میان عربها نیز -حتی قبل از اسلام- با وجود تمام نکات منفی، نکات مثبتی وجود داشته است؛ مانند تعرض نکردن به زنان و کودکان تا پایان جنگ که عمل به آن، نوعی آزادگی به شمار میآمد.
پس اینجا معنای سخن امام برای ما روشن میشود که میفرمایند:
إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دینٌ وَ کُنْتُمْ لا تَخافُونَ الْمَعادَ فَکُونُوا أَحْرارًا فی دُنْیاکُم[1]
«اگر برای شما دینی نیست و از معاد نمیترسید، [اقلا] آزادمردانی در دنیا باشید».
در این جمله امام اولاً: حریت در دنیا را از آنان خواستند؛ یعنی رعایت اخلاق و قوانین عمومی جنگها را که در میان همه اقوام جهان معتبر است. ثانیاً: آنها را به رعایت برخی اخلاق نیک عربها دعوت کردند و به عبارتی چنین فرمودند که اگر مسلمان نیستید، عرب که هستید! پس چرا قوانین پذیرفته شده در جامعه عربی را زیر پا میگذارید؟!
بهعبارت دیگر اگر دین ندارید، معاد را نپذیرفتهاید، خودتان را فریب دادهاید، سرتان را در مقابل هدف و حکمت جهان به این عظمت پایین انداخته و گفتهاید ما نمیبینیم، دست روی چشم گذاشتهاید و میگویید نمیبینیم، انگشت به دو گوشتان گذاشتهاید و میگویید نمیشنویم، لااقل برای دنیای خودتان آزادمرد باشید. دنیا برای خود قانون دارد، زندگی دنیوی قانون دارد.
حساسترین سخن در این عبارت وجود دارد. برای کسی که میخواهد واقعا تاریخ را تحلیل کند و بفهمد چه خبر است و چیست، آن اشکال بزرگ از ناحیه اشخاصی که دینی فکر نمیکنند و لائیک هستند، برطرف میشود. آنها میگویند با یک مکتب انسانی میتوان در این دنیا زندگی کرد. اگر به یکدیگر تعدی و ظلم نکنیم و حقوق همدیگر را پایمال نکنیم، میتوانیم زندگی کنیم، دیگر چه احتیاجی به مذهب و دین داریم؟! همانطور که میدانید، مدت زیادی است که این ادعا مطرح شده و برای بعضیها هم در این زندگی دنیوی، قانع کننده بوده است.
حال به این جمله حسین بن علی میرسیم که در سال 61 هجری گفته شده است. حال، شما نمیخواهید در اینجا زندگی قابل تفسیر داشته باشید، پس چرا زندهاید؟ شما نمیخواهید به سؤالی که مادر سؤالهاست جواب بدهید: 1- من کیستم؟ 2- از کجا آمدهام؟ 3- در کجا هستم؟ 4- به کجا میروم؟ 5- برای چه آمده بودم؟ اگر نمیخواهید پاسخی به این سؤالات بدهید، لااقل در زندگی عادی باشید.
اگر قصد زندگی کردن دارید، قانون را رعایت کنید.
ادامه دارد...