بوی عِطر تربت پاک حسین، لذتی دارد نگفتنی،

در کنار تربت حسین، دست بر قبر او ساییدم،

روز عاشور را بارِ دِگر مرور کردم،

قطعه سنگی بر سطح زمین خودنمایی کرد،

دست بردم و سنگ را برداشتم، از زمین خون جوشید،

از دل خون حسین، نور تابید و زمین را پویید،

بارها دیده بودم از دل خون حسین نور می تابد،

اما باز، سرگشته و حیران و در اندیشه شدم،

از بس که می گفتند محمّد و اهل بیت او، بَشر اند، بشری مثل ما،

از یاد بُرده بودم این بشرهای نازنین، این آسمانیانِ روی زمین، اصل وجودشان از نور است،

اللّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍ فیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فی زُجاجَهٍ الزُّجاجَهُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لا شَرْقِیَّهٍ وَ لا غَرْبِیَّهٍ یَکادُ زَیْتُها یُضی‏ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ یَهْدِی اللّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَضْرِبُ اللّهُ اْلأَمْثالَ لِلنّاسِ وَ اللّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ. (1)

«خدا نور آسمانها و زمین است‏. مَثَل نور او چون چراغدانی است که در آن چراغی‏، و آن چراغ در شیشه‏ای» «است‏. آن شیشه گویی اختری درخشان است که از درخت خُجستۀ زیتونی که نه شرقی است و نه غربی‏،» «افروخته می‏شود. نزدیک است که روغنش ـ هر چند بدان آتشی نرسیده باشد ـ روشنی بخشد.»

«روشنی بر روی روشنی است‏. خدا هر که را بخواهد با نور خویش هدایت می‏کند،»

«و این مَثَلها را خدا برای مردم می‏زند و خدا به هر چیزی داناست‏.»

نور حسین کربلا را پویید و در زمین چرخید،

چشم گرداندم در زمین، زمین تاریک بود همچو شب،

و مردمانِ تاریک و خموش،

زمین را شهر به شهر،

شهرها را کوچه به کوچه،

کوچه ها را خانه به خانه،

به جستجو، در پی نور می گشتند،

زمین ظلمتکده بود، شهرها خلوت، خانه ها خالی،

و نور حسین در زمین می چرخید در پی طالبان نور.

هرکسی خواهان بود، هرکسی نور طلب می کرد،

نور روشنی بخش حسین، پُر فروغ اش می کرد،

شور و امیداش می بخشید،

زندگی را برای او معنا می کرد، حیات اش می بخشید،

زندگی را با طعم دِگری می فهمید،

تا زمانی که نور طلب می کرد،

حُب حسین، راه حسین، نور حسین با او بود.

در ظلمتکدۀ دنیا، در شهرهای خلوت و خانه های خالی،

نور حسین خانه ای گِلین را نشان می داد،

پُر امید، پُر نور، بی نظیر و بی همتا،

خانۀ پنج تن آل کسا، خانۀ اهل بیت مصطفی، خانۀ رُخصت دادۀ خدا،

فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ اْلآصالِ. (2)

«در خانه‏هایی که خدا رخصت داده که [قدر و منزلت‏] آنها رفعت یابد و نامش در آنها یاد شود.»

«در آن [خانه‏]ها هر بامداد و شامگاه او را نیایش می‏کنند.»

اهل این خانه همه از نور بودند، نور علی نور بودند،

مادر مهربانِ این خانه،

هم برای پدر مادر بود، هم برای شوهر، هم برای طفلان، هم برای اُمّت.

افسوس، افسوس و صد افسوس که قدرش نشناختند و زود از میان اُمّت رفت.

مادر مهربان، طالبان نور را نصرت می کرد،

مادر مهربان، مادران را هم مادری می کرد!

 

1 -  سوره نور . آیه 35        

2 -  سوره نور . آیه 36


این متن از سلسله متن‌های «همراه با کاروان حسینی تا اربعین» نوشته «مجتبی فرآورده» است. مجتبی فرآورده تهیه کننده و کارگردان سینما که این روزها در حال ساخت پروژه «ثارالله» است در مجموعه یادداشت هایی که بر روی سایت کرب و بلا منتشر می شود از هشتم ذی الحجه تا اربعین با روایت‌هایی کوتاه و آزاد وقایع کاروان امام حسین (ع) را روایت می‌کند.روز شمار وقایع در این نوشتار، جز در موارد خاص، مانند خروج امام(ع) از مکه، تاسوعا، عاشورا و ... با توجه به گوناگونی روایات و شیوۀ نگارش، به معنی شرح وقایع اتفاقیه آن روز نبوده و تنها برای توالی در همراهی با کاروان استفاده شده است.

برای مشاهده سایر متون اینجا را کلیک کنید.