حسین سالار است؛ چه سالار قافله، چه سالار شهیدان.
و سالار شهیدان بی سر، بر خاک خُفته بود.
ذوالجناح رفت و سر به خون او آغُشت، آنقدر سر بر زمین کوبید، تا جان باخت.
و پرنده از ریسمان خیمۀ نیم سوخته برخاست،
پرواز کرد و خود را به گُودی مقتل رساند.
قدری درنگ کرد، و سپس نالۀ فراق سر داد.
پَر کشید و بال به خون سالار شهیدان آغُشت، و خونین بال پرواز کرد به آسمان.
آسمان کبود بود و ساکت، و زمین شرمگین و نالان.
و فُرات و علقمه مویه کنان، اشک ریز و روان.
و نخل های قد کشیده به آسمان، ناله کنان.
پرنده به طواف مقتول کربلا، چرخید و چرخید و چرخید.
و سپس راهی مدینه شد.
پرندۀ خونین بال، از دروازۀ سَحر عبور کرد و صبحگاهان، به مدینه رسید.
بر فراز خانه و حرم رسول الله چرخی زد و حزن آلود خواند،
حرم، ناله سر داد و آه کشید و نالید.
پرنده بر لب بام گِلین خانۀ ام المومنین نشست، فغان کرد و درد آلود، بنی هاشم را خبر کرد.
ام سلمه چشم به پرندۀ خونین بال داشت، که ملتهب از جا جَست.
خاک به ودیعه گرفته از پیامبر را برداشت.
الله اکبر. خاک به تلاطم آمده بود.
خاک خون شده بود و در خروش می نالید،
و مدینه آرام بود و در سکوت.
و مردمان، غافل از زخم سالهای دور!
اندکی بعد، تِرک برداشت سکوت مدینه به ناله و اشک و فغان ام البنین.
محمد بن حنفیه، وقتی خبر شد، بر خود گریست.
و سپس دیده از اشک زدود و نامه را گشود.
صدای سالار شهیدان، طنین انداز شد.
گفت؛ بسم ا... الرحمن الرحیم. این وصیتنامۀ حسین بن علی بن ابیطالب است،
به برادرش محمد، معروف به ابن حنفیه.
حسین شهادت میدهد که معبودی جز خدا نیست، خدایی که یگانه است و شریکی ندارد.
شهادت میدهد که محمد بنده و رسول اوست، که از جانب خداوند صاحب حق، تبیین حق را آورده است.
شهادت میدهد که بهشت و دوزخ حق است، و بیتردید دوران ساعت خواهد آمد
و خداوند اهل قبور را بر میانگیزد.
و شهادت می دهم که خروج من بر یزید برای ایجاد فتنه و فساد و خودخواهی،
و یا برای خودنمایی و ستمگری نیست.
خروج من تنها و تنها، برای طلب اصلاح اُمت جدم رسول خدا است، و اراده کرده ام
که زمینۀ شناخت معروف و ریشه کنی منکر را فراهم سازم.
و به سیرۀ جدم و پدرم علی بن ابیطالب رفتار کنم.
پس هر که این سخن را در جایگاه حقّ آن، از من بپذیرد، مشمول ولایت خدا شده است
که خداوند اولی به حق است، و هر که این سخن را رد کند، صبر می کنم تا خدا در میان من و قوم اش قضاوت نماید، که او بهترین حکم کنندگان است.
برادرم! این وصیت من به تو است، و توفیقی برایم نیست مگر به دست خدا.
بر او توکل مى کنم و به سوى او باز می گردم.
این متن از سلسله متن های «همراه با کاروان حسینی تا اربعین» نوشته «مجتبی فرآورده» است. مجتبی فرآورده تهیه کننده و کارگردان سینما که این روزها در حال ساخت پروژه «ثارالله» است در مجموعه یادداشت هایی که بر روی سایت کرب و بلا منتشر می شود از هشتم ذی الحجه تا اربعین با روایتهایی کوتاه و آزاد وقایع کاروان امام حسین (ع) را روایت میکند. روز شمار وقایع در این نوشتار، جز در موارد خاص، مانند خروج امام(ع) از مکه، تاسوعا، عاشورا و ... با توجه به گوناگونی روایات و شیوۀ نگارش، به معنی شرح وقایع اتفاقیه آن روز نبوده و تنها برای توالی در همراهی با کاروان استفاده شده است.