روز از پس روز گذشته بود و هر روز، سربازان جهل و تعصب و فریب و طغیان،

به گسیل آمده بودند تا عِدۀ خود را به هزاران رسانند و نسل آل محمّد را ریشه کن کنند.

 و او مانده بود، با هفتاد دو همراه. هفتاد دو همدم. هفتاد دو یاور.

بلبل خرما در آسمان می چرخید و آواز تنهایی می سرود.

قافله سالار از خیمه برون شد،

پرنده پرواز کنان، سوی او پَرکشید و بر ریسمان خیمه نشست.

قافله سالار نگاهی به پرنده کرد و تبسم نمود،

 اسلم بن عمرو را صدا زد.

گفت؛ می خواهم نامه بنویسم.

اسلم رفت، و با قلم و تکه ای از پوست آهو آمد و در کنار قافله سالار نشست.

او گفت و اسلم بن عمرو نوشت.

گفت؛ بِسْمِ اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحیم.

مِنَ الحُسینِ بنِ عَلیِّ الی مُحَمّدِ بنِ عَلیِّ.

اَمّا بَعد، فَکانَّ الدُّنیا لَمْ تَکُنْ وَ کانَّ الْآخِرَهَ لَمْ تَزَلْ

وَ السَّلام.

به نام خدای بخشنده مهربان

از حسین بن علی، به محمد بن علی

 امّا بعد، گویی دنیایی وجود نداشته، همانگونه که آخرت همیشگی است.

والسلام.


این متن از سلسله متن های «همراه با کاروان حسینی تا اربعین» نوشته «مجتبی فرآورده» است. مجتبی فرآورده تهیه کننده و کارگردان سینما که این روزها در حال ساخت پروژه «ثارالله» است در مجموعه یادداشت هایی که بر روی سایت کرب و بلا منتشر می شود از هشتم ذی الحجه تا اربعین با روایت‌هایی کوتاه و آزاد وقایع کاروان امام حسین (ع) را روایت می‌کند.  روز شمار وقایع در این نوشتار، جز در موارد خاص، مانند خروج امام(ع) از مکه، تاسوعا، عاشورا و ... با توجه به گوناگونی روایات و شیوۀ نگارش، به معنی شرح وقایع اتفاقیه آن روز نبوده و تنها برای توالی در همراهی با کاروان استفاده شده است.

برای مشاهده سایر متون اینجا را کلیک کنید.