در غربت خاکستری غروب، مشعل ها یک به یک روشن شدند و سو سو زدند و خیمه گاه،

در محاصرۀ مردان سپاه حُر، آماده شد برای نماز.

حُرریاحی، با فاصله از خیمه گاه، و در اندیشه و تنها به آنان زُل زده بود.

حارث نزدیک شد و با احتیاط نگاهی به او کرد.

گفت؛ تا بحال ندیده بودم اختیار بدست احساس و عاطفه دهید.

حُر او را برانداز کرد.

گفت؛ اکنون نیز همانگونه ام.

 و سپس، در سکوتی طولانی نگاه اش را به خیمه گاه سپرد.

حارث گفت؛ پس چرا علی رغم فرمان امیر، مجال دادید به راهشان ادامه دهند؟

 حُر مدتی ساکت ماند، و سپس آهی کشید.

گفت؛ چون تا بحال در برابر اهل بیت رسول الله نایستاده بودم!


این متن از سلسله متن های «همراه با کاروان حسینی تا اربعین» نوشته «مجتبی فرآورده» است. مجتبی فرآورده تهیه کننده و کارگردان سینما که این روزها در حال ساخت پروژه «ثارالله» است در مجموعه یادداشت هایی که بر روی سایت کرب و بلا منتشر می شود از هشتم ذی الحجه تا اربعین با روایت‌هایی کوتاه و آزاد وقایع کاروان امام حسین (ع) را روایت می‌کند.

برای مشاهده سایر متون اینجا را کلیک کنید.