فریم تصویر

بهانه ای برای آشتی

دکتر محمد دولتی

خلاصه آلبوم:

1. ارزش زیارت و فلسفه ی آن چیست؟

2. ارزش گریه و روضه ها آشتی با امام زمان (ع) است.

3. جایگاه زیارت در اماکن زیارتی چیست؟

4. گریه های ما عرض تسلیت به امام زمان (ع) است.

تاریخ سخنرانی:‌ ۱۴۲۱

۶ وضعیت متن

به همراه پیاده شده سخنرانی ها

۱
۲
۳
۴
۵
۶


بسم الله الرحمن الرحیم

     اللهم کن لولیک الحجته بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعه و فی کل ساعه ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا.

     ان شاالله تقرب بجوییم به ساحت مقدس آقا رسول الله صل الله علیه و آله و سلم و ائمه هدی علیهم السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها. انشاءالله که این طور هست هر کس که پولی می دهد، چای می دهد، سیاهی می خرد، کفش جفت می کند، خرج می کند، خانه در اختیار می گذارد، پذیرایی میکند، هرکاری که میکند به طور یقین این است که در حین این کارنگاه گدایی به این بزرگواران دارد واگرما این کارها را کردیم و آنچه که بازآن بزرگواران عنایت کردندوتوفیق دادند به ما این فهم را دادند که آن را دراختیار این کار قرار بدهیم آن وقت اینجا به تناسب عمومیت و اشتیاق انشاءالله می شود گفت این ساعتی که ما دراین خانه هستیم و داریم گفتگو میکنیم. انشاءالله درخیمه اباعبدالله الحسین علیه السلام بوده باشیم. عزا اولا وحقیقا عزای ما نیست عزای جد بزرگوارش آقا رسول الله و امیرالمومنین علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها و امام حسن علیه السلام و عزای آن بزرگوار و اولاد گرامش وآقا امام زمان علیه السلام است. لذا موظف هستیم قبل از اینکه خودمان را وارد این مجلس کرده باشیم و تقاضای توفیق برقراری مجلس عزا برای آن بزرگوار را پیدا کنیم یک عرض ادب و عرض سلام داشته باشیم خدمت این ذوات مقدسه. لذا من از مفاتیح آن قسمتی که از تعقیبات مشترکه که همه میدانیم می خوانم. همه رو به قبله عرض سلام میکنیم به نیت اجازه برای اقامه عزا.

     صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم. استغفرالله الذی لا اله الاهوالحی القیوم ذوالجلال والاکرام واتوب الیه.

عرض سلام داشته باشیم خدمت آن ذواتی که عالم مال آنها است و برای آنهاست یک تذکری به همین مناسبت را من عرض کنم. این تذکر را قبل بنا داشتم عرض کنم نه اینکه به مناسبت به ذهنم رسیده دروقت زیارت خیلی ایراد می گیرند به ما و به هرنوعی که می توانند زیارت را می خواهند زیر سوال ببرند مثلا الفاظی به کار می برند. مثلا شرک امت یا مایع معطلی است. کسی که دراین دنیا نیست برویم زیارتش یعنی چه؟ سلام به او بدهیم یعنی چه؟ حالا سلام چه معنایی دارد، خوب من هم نمی دانم چه معنایی دارد ولی آدم  یه نگاهی که می کند یک چیزهایی که می بیند، می بیند که اصلا سلام یک کلمه زمینی نیست، مال اینجا نیست، همه ما آرزومندیم با چیزی برخورد بکنیم که مال این دنیا نیست. مدلش مدل نفاد و زوال پذیر نیست هر ما داریم از بین می رود و می پوسد. لذا وقتی درداستانها می شنویم کسی موفق می شود عطایی از جانب امام زمان علیه السلام بگیرد یا طعام بهشتی برای بزرگواران بوده ما درخیالاتمان آرزومند می شویم که ای کاش ما هم بهره ای می بردیم. البته باب آن طعام بسته نشده است این را بدانید و اون اطعام و طعام الهی کما اینکه هر چه در خلقت پهن شده از بابش در واقع به ما می رسد. لذا هست آیه ای که در سوره دهر است حکایت همین را می کند.

     و یطعمون الطعام

نه و اطعمون بلکه یطعون یعنی الان اطعام میکنند. خیلی علاقمندیم یک چیزهایی را با آن برخورد بکنیم که زمینی صفت نیستند مدل آسمانی اما وقتی به دست من و تو می دهند آن را ضایع میکنیم و قدردان آن نیستیم یکی از آن چیزها لغت و عبارت سلام است. ما همه چیز را قاطی میکنیم مثل چطوری، کجایی، حالت چطوره، اینها را هم ردیف سلام می دانیم در صورتی که اینطور نیست. جواب سلام واجب است با یک شرایطی کسی که نماز می خواند واجب است در بین نمازش جواب بدهد. از ویژگیهای رسول خدا صل الله علیه و آله سلام دادن بود به یک معنا قائمه زیاراتی که ما میخوانیم سلام است. سلام یک عبارت بهشتی است یک عطای بهشتی است، نه فقط سلام بلکه خیلی چیزها. سلام قول خداوند است

     سلام قول من رب رحیم

و اساسا سلامی که خداوند بر انبیاءاش فرستاده در قرآن در صافات ببینید. انبیا را اسم می برد که یکی یکی نه همه را و بعد عبارت

     و سلام علی المرسلین

سلام بر مرسلین باد. شما سلام را اگر ببینید همه اش در دم و دستگاه بهشتی ها است. برگزیدگان الهی است

     تهیتهم فی ها سلام. ادخلوها به سلام

یک چیزی است از آن طرف آمده، چشم ما که دنیا بین شود خوب طبیعی است این را قیمت نمیتوان بگذارد. بچه ای که با اسباب بازی، بازی میکند دور و گوهر چی هست معنایش انشاءالله خودشان عنایت می کنند. اما یکی از معانیش این است که خودتان این معنارا در همسایگی لغت سلام حس میکنید تسلیم است. سلمو یعنی سلام بدهید.

     اعوذ باالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. ان الله و ملئکته یصلون علی النبی

از خداوند شروع میکنیم

     یا ایها الذین امنوا صلو علیه و سلموا تسلیما

امر شده وقتی شما می گویید:

    السلام علیک یا اباعبدالله

یعنی در اختیار شما هستم

     تنزل الملئکته والروح فیها باذن ربهم من کل امر سلام...

انشاء الله توفیق بدهند معنای این زیارت را بدانیم به ما خیلی چیزها دادند. دانه دانه اش عالم را آباد میکند. این را حتما شنیده اید جواب سلام مگر واجب نیست. همین الان زیر زبان یا توی دلتان رو کنید به آقا امام حسین و بگویید السلام علیلک یا ابا عبدالله. جواب میدهند و علیک السلام. همه منت میکشیم که یک سلام به ما بدهند آقا و مولایمان که امنیت، حلم، سلامت، تسلیم ایمان برما وارد شود. چرا سلام امام حسین را نمی فهمیم، چرا سلام را روزانه به خودت وارد نمیکنی، کلیدش دست تو است به یک معنا تعبیر خوب نیست به یک معنا اونها خودشان را دراختیار ما گذاشتند اراده کنید خداوندا

     ان جلیس من ذکرنی

من همنشین کسی هستم که مرا یاد کند. چرا راه را دور کنی، چرا گمان داری که باید جای خاصی بروی. سلام معنا دارد، پناه می بریم به خدا، قرآن که کلام الهی است، پناه می بریم به خدا مقایسه نمی شود با کلام ما که این همه آن جا هست

     سلام علی المرسلین

اگر یک چیزی قیمتی بود که گفتن نداشت. کسی که سلام به امام رضا می دهی و زیارت امام رضا می کنی امام رضا علیه السلام نیست که چطوری سلام؟ خوب اگه این است پس داستان قرآن را جمع کنید. یعنی قرآن که کتاب الهی است. و بر رسول خدا نازل شده مال هزار و چهارصد سال پیش است پس اون موقع خدا دارد به کی سلام می دهد به انبیا که رفتن، حواسمان کجاست انبیا که رفتن.

     سلام علی لوح

کو نوح، او که رفته است، پناه می بریم به خدا، استجیر بالله سخن غلط، حرفهای غلط، تشریفات، تمثیل، استعاره، استغفرله، حق است. لذا اگر بگوییم آمدیم به همین سلام نجات پیدا کنیم این خیلی حرف است، پدرت از دستت شاکی است می روی جلو و با ادب می گویی بابا جان سلام، همه چیز تمام شده. انصافا قدر نمی دانیم بگذارید اینجا بگوییم شروع داستان کربلا را به یک معنا ما نمی خواهیم بگوییم الا ولابد همین است به یک معنا سفیر امام حسن جناب مسلم ابن عقیل خیلی تلاش می کند خیلی خون دل میخورد التماس میکند یکی برود بگوید امام حسین نیاید، بچه هایش را میگذارد آن جا اما برای چیزی دیگر ناراحت است، آخرین لحظه که کار از کار می گذرد چه می گوید سلام می دهد به آقایش آیا او را می بیند. نمی خواهد یاد بگیری، نمی خواهی اعتقادات را درست کنی، ما که بچه نیستیم که هر چی جلو ما بود و ظاهر داشت برداریم و بخریم و قدر بدانیم اما به باطنش نظر نکنیم. قائمه زیارات به یک معنا سلام است. سلام هم خیلی زحمت ندارد مگر اینکه بخواهیم سلام بدهد. اراده کند سلام کند آمدیم یه جوری در این خانه در بزنیم و اجازه بگیریم که اجازه بدهید ما هم در این عزا شرکت بکنیم، اجازه گرفتیم وارد شویم انشاءالله که همه محبین، همه کوچکترین نیت برای اقامه عزا دارند که اصلا این طور است دعای ما برای اینکه ما خودمان را ارتقا بدهیم و بالا ببریم و آن بزرگواران نگاه می کنند و پاداش می دهند. انشاءالله خداوند عنایت کند معنی واقعی زیارت و سلام را ما بفهمیم، که اگر بفهمیم وقتی می رویم روبروی آقا امام رضا علیه السلام می ایستیم می گوییم

      السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا واعلم ان رسولک و خلفائک علیهم السلام احیاء عندک یرزقون و یرعون مقامک

این طور که ایستادیم نسبت به بغل دستیم، نسبت به نگاهم به زوار

     و یرزقون السلام و یتمعون کلام و یرودن

جدا که باور نداریم اگر می دانستی که عرض سلام می کند و سلام او به قیمت امنیت در همه عالم است صبح و شام به او سلام میدادیم. زیارت یکی از جدی ترین و به لطف خدا بزرگترین ابواب معرفتی، سلوکی و دینی ما است که به شیعه دادند. چند روایت بخوانم. بسم الله الرحمن الرحیم روایت است از بحارکه چون پیامبراکرم صل الله علیه و آله داستان شهید شدن حسین علیه السلام و محنتهاییی را که بر او وارد میشود به دخترش فاطمه سلام الله علیها خبرداد حضرت فاطمه سلام الله علیها گریه شدیدی نمود عرض کرد پدر جان آن واقعه در چه زمانی است. یک روزی شما دارید زندگی می کنید بیست سال، سی یا چهل سال انشاء الله خداوند شما را زنده و تندرست نگهدارد اما همه باید بروند یک روزی می آیند می گویند مادرت مرد شروع می کنی به گریه کردن اما اگر بیایند بگویند مادرت پنج روز دیگری می میرد. گریه می کنی و دلت هم شور می زند و هر وقت هم که مادرت را می بینی حالت یه جوری است. شما مصیبت امام حسین علیه السلام را در واقعه عاشورا نبینید آنجایی که به بی بی دو عالم می گویند میخواهیم به شما مولودی بدهیم. حضرت زهرا سلام الله علیها دو مولودی که پسران پیامبرند که

     و ما محمد و ابواه من رجالکم

پدرهیچ کدام آنها نیست با وجود اینکه با فاصله است اما اینها فرزندان پیامبر هستند. چیزی که مکرر امام حسین علیه السلام درکربلا مکرر یاد آور شد در زیارت مکرر می خوانیم. یک حسین می خواهم به تو بدهم حالا ما که خوبیهایش را نمی فهمیم. اما یا فاطمه این فرزندیی که به تو می دهیم این بلاها را سرش می آورند. نه فکر کنی که گمان، حدس یا ذهنیات است بلکه حضرت می بیند. حضرت زهرا سلام الله علیها ام ائمه است که در ویژگی انبیا علیهم السلام خبر بیان شده در قرآن به این امتحان شدند و آزمایش شدند ام الائمه در صبر چی می شه می گه نمی توانم این بچه را نمی خواهم اما نمی گن این بچه رو می دهیم عوضش اینارو می دهیم میگویند این بچه را به تو می دهیم و از قبل می گوییم که شهادت او شیعیان تو را شفاعت می کند. حضرت می گوید باشه می خواهم. انگار این طور معامله کردند برای من و تو که اینجا نشسته ایم. این را به رمز گفتند. بازش کنی می فهمی یعنی چه؟حالا اگر به ما بگویند مادرت پنج روز دیگر می میرد حالت عوض می شود، نگرانی، غذا نمی خوری، نشستی سر  غذا گرسنه یک دفعه مادرت در را باز می کند می آید داخل حالا مادرت نمی داند دکتر متخصص گفته پنج روز دیگر کار تمام است. حالا اگر بچه ات باشد چی؟ بعد بیایند این طور بکشند چی؟ بعد گردنش را بگویند، بعد سم اسب را بگویند، بعد بچه هایش را بگویند، بعد اصحابش را بگویند اولادش را بگویند چه می گویی؟

می پذیرد حضرت زهرا سلام الله علیها چنین مولودی را اما از قبل می داند چه چیزی می خواهد اتفاق بیفتد. حضرت آدم علیه السلام که می خواهد توبه کند وقتی به نام پنج تن خدا را می خواند وقتی نام امام حسین علیه السلام را می برد می گوید ای برادرم جبرئیل چرا این نام را می گوییم دلم می گیرد چیه داستان، همه عالم گریستند جز سه گروه. حالا نگاه کنید شما انتظار دارید چی؟

رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم امام حسین علیه السلام را می بیند روی منبر مشغول صحبت است حضرت پایش به پیراهنش بگیرد و زمین بخورد رسول الله را  منبر پایین میآیند و امام حسین علیه السلام را بلند می کنند. یا رسول الله درکربلا خیلی امام حسین زمین خورد. حضرت تحمل ندارد در مسجد آمدند و امام حسین را بلند کردند و نوازش کردند و بوسیدند همه دیدند، همه می دانید، همه بودید یادتان رفت. فکر می کنید امام حسین علیه السلام در کربلا چه گفتند به مردم گفتند بابا من حسینم یادتان رفته است. من پسر پیامبر هستم، من پسر فاطمه زهرا سلام الله علیها هستم یادتان رفته است کسی که به این تذکر بیدار نشود به چه چیزی می خواهد بیدار شود برود نماز شب بخواند، برود قرآن سر بگیرد، برود حافظ قرآن باشد، هر کسی می خواهد باشد باشه.

چون پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم داستان شهید شدن امام حسین علیه السلام را به دخترش خبر داد حضرت زهرا سلام الله علیها گریه شدیدی نمود و فرمود پدر جان آن واقعه در چه زمانی است. فرمود آن زمانی که من و تو و علی علیه السلام نیستیم. گریه حضرت فاطمه شدیدتر شد. مادرش نیست پیش او، حسین را اذیت می کنند این ناز پرورده رسول خدا را که غذایی نخورد مگر از انگشتان پیغمبر. عرض کرد پدر جان پس چه کسی برای او گریه و ناله می کند پسرم که تنهاست پیامبر فرمود ای فاطمه زنان امت من برای زنان اهل بیتم و مردان آنان برای مردان اهل بیتم گریه می کنند و نسل بعد از نسل هر ساله مراسم عزاداری بر پای کنند و چون روز قیامت شود تو زنها و من مردها را شفاعت می کنم و هر کس که بر مصیبتهای حسین علیه السلام گریه کرده باشد دستش را گرفته او را داخل بهشت می  نماییم. ای فاطمه هر چشمی روز قیامت گریان است مگر چشمی که بر مصائب حسین علیه السلام گریه کند. اینها را بدانیم و بفهمیم که کجا نشستیم. بخدا این توفیق است.

ابوبصیر گوید خدمت امام صادق علیه السلام بودم و با آن بزرگوار صحبت می کردم. حضرت فرمود ابابصیر هر وقت به فرزندان حسین علیه السلام نگاه می کنم چنان بغض گلویم را می گیرد که نمی توانم تحمل کنم و چنان گریه می کنم و صیحه می زنم پس آتش جهنم چنان افروخته می شود که اگر ماموران جهنم آماده نباشند ترس آن هست که شعله های آتش یا دود جهنم خارج شود و اهل زمین را بسوزاند. فکر نکنید خدا دستش بسته است اگر بخواهد

    ان یشا یذهبکم

همه را با هم می برد. ملائکه زجه می زنند به درگاه خداوند و عرضه داشتند خدایا بگذار ما برویم همه این بساط را جمع کنیم و یک گروه دیگر را بیاوریم روی زمین

     و من قتل مظلوما جعلنا لو للیهی سلطانا

یادتان است. گفتیم این در مورد امام حسین علیه السلام نیست که روایت است. اگر امام زمان ظهور کنند اگر همه عالم را به خون خواهی امام حسین علیه السلام بکشند باز اصراف نشده چون خون خداست. پس افسار جهنم را مادامی که فاطمه گریان است نگاه می دارند. نگوید جهنم، افصار، نگه داشتن یعنی چه. بابا قرآن می گوید به جهنم

     هلم طلع

پر شدی، نه باز هم داری. اینها موجودات خدا هستند فکر کردید مثل اسباب بازی ساخته دست بشرند خیر اینها زنده اند تحت امر الهی هستند.

     وله اصل من فی السموات والارض

روایت در زمان ظهور امام زمان است. همه چیز در زمان ظهور تسلیم امام زمان علیه السلام است و از ترس اهل زمین آن را حفظ می کنند و تا فاطمه ساکت نگردد جهنم آرام نمی گیرد. و ازگریه فاطمه نزدیک است دریاها شکافته گردد و بعضی در بعضی داخل شوند و پیوسته ملائکه دلسوزی می کنند و با گریه فاطمه می گریند، خداوند را می خوانند و تضرع وزاری می نمایند و از ترس نابودی اهل ساکنان عرش خدا اطراف آن با تضرع دست به دامن خدا میشوند و صدای ملائکه به تحریف خداوند بلند می گردد و اگر صدایی از آنها به اهل زمین برسد بی هوش می شوند و کوهها از ریشه بیرون آیند و زمین با اهلش مضطرب شده بجنبد. امام صادق علیه السلام می فرماید ای ابابصیر

     اما تحب ان تکون فی من یسئلو فاطمه

ابابصیرآیا دوست نمی داری ازکسانی باشی که فاطمه را کمک می کنند. چون چنین فرمود، چنان گریان شدم که قدرت بر سخن گفتن نداشتم. چه خبر است بترسید از اینکه نکنه یک وقت به ذهنتان خطور کند آقا اینجا نشستیم واقعه مال آن سال گریه کردن ندارد. امام زمان صبح وشام چه می کند، این حرفها مال کسی است که دین را نمی فهمد. روایت دیگر،در ماه مبارک رمضان که می شود یکی از نعمتهایی که بر ایمان عارض می شود این است که خیلی چیزها مفت و مجانی می آید درخانه مان می خوابی عبادت مینویسند که اینها لطف خداست،

     بالبرکه والرحمه والمغفره  

ازاین چیزها در این دستگاه زیاد است. امام صادق علیه السلام می فرماید:

     نفس المهموم لظلمنا

به واسطه ظلمی که کردیم آن کسی که هم دارد غم دارد نفس که میکشد

     نفس المهموم لظلمنا

نفس سلیم

     وهمه لنا عباده

همه دنبال عبادت هستیم. وبعد فرمودند

     وکتمان سرنا جهاد فی سبیل الله کربلا

این مجالس وقتی برپا می شود یکی از چیزهایی که جدی انسان حفظ این محرم است که می آید و می رود انگار ما رفتیم یک دوره فشرده کلاس اخلاق، گناهان که پاک میشود، خدا یقینش را بدهد که خداوند می فرماید گریه برامام حسین علیه السلام گناهان را پاک می کند.از این روایت یک چیز بفهمی برایت بس است و آن این است که قیمت من و اشک و کارمن نیست قیمت امام حسین علیه السلام است. امام حسین علیه السلام چقدر بزرگ است که روایت داریم که درنزد آسمانیان خیلی بزرگتر از زمینیان است. چقدر بزرگتر است که تو (من که خودم می دانم چه هستم) و من لحظه ای بند دلم پاره می شود و برای امام حسین علیه السلام گریه می کنم وقتی گریه کردیم این گریه و این اشک با این همه واسطه میشود برای امام حسین علیه السلام، اون قیمتش آنقدر بالاست که این اشک آنچنان ارزش پیدا می کند کــه همـه گناهانت را می بخشد.گناهانی که اگر بخواهی دانه،دانه با خدا سرحساب بیایی و چک وچانه بزنی چیزی نمی ماند. خداوند اگر برای یکی از گناهان ما را بگیرد چیزی از ما نمی ماند. اما باور نمی کنی این را، یقین نمی کنی، چطوری به ما بفهمانند. اما وقتی که خرج می کنی، یک میلیون تومان، دومیلیون تومان خرج میکنی می روی مکه رفتی عرفات، چه کار کردی در عرفات هیچی. دعا خواندی، زیارت کردی، خیر، خسته بودیم، گرم بود، خوابیدیم. خوب چی شد؟ یک روایت فرمود که شقی آن است که در روز عرفات بیرون بیاید و شب کند که خدا او را ببخشد. خجالت نمی کشی یک تکه زمین است فقط وارد شدی در آنجا و هیچ کاری نکنی گناهانت را ببخشند. امام حسین علیه السلام که محل قتله گاهش عرش خداست کعبه خدا برای مادر بزرگش شکافته می شود، امیرالمومنین علیه السلام که به سوی کعبه رفت، فاطمه بنت اسد رفت و کعبه باز شد، آنوقت برای او اشک بریزی نبخشند. چه کار می کنی در ماه رمضان که نفست تسبیح است. همه حرفها در یک جا خلاصه می شود، همه شکها، شبهه ها، ایرادها، در یکجا متمرکز می شود ازدور و بر این انوار می خــواهند شما را دور میکنند، همین یـک چیـز است که اگه رفتی کارت تمام است. این مثال را عوض کردیم خیلی ها ممکن است این سئوال را بکنند، آقا جامعه خراب است چه کنیم، همه اینها درست است، اما همه حرف را زدن، طوفان است و همه زمین را میخواهد بگیرد هیچکس هیچ چاره ای ندارد

     فالی حبلی یعسمنی من الماء

پسر نوح می گوید: می روم روی کوهی و پناه میبرم و از این آب نجات پیدا می کنی،پسرم امروز مثل روزهای دیگر نیست.

     لا ثم من امر الله

پسرم هیچکسی پناهی ندارد یعنی چه؟ همه زمین طوفان است هیچی هم نمی تواند به کسی پناه بدهد یک جاست که می تواند پناه بدهد. کشتی نوح. کشتی نوح چیه؟ آن چیست که پناهش بالاست، مهندسی آن بالاست، نه خیر

     وسنع فلک به اعیننا

طراحی کشتی نوح با ما و نظارت بر اجرا با ما زیر نظر ما و وحی ما بساز فرمود پنج میخ به این بزن که نگهش می دارد به نام پنج تن که میخ پنجم را که می زند خـون می آیـد بیرون. فرمود:

     مثل اهل بیتی

مثل اهل بیت من مثل سفینه نوح است. می دانی یعنی چه؟ مثل سفینه نوح است نه سفینه نوح رفته توی خشکی ایستاده یعنی بعد از رسول الله صل الله علیه وآله وسلم بلا است میدانید آخر زمان بعد از آن است که رسول خدا از دنیا رفت. سفینه مال بعد از رسول خداست، بدعت مال آن موقع است، غصب مال آن موقع است. حضرت زهراء سلام الله علیها را کیا اذیت کردند. کی جرأت کرد جسارت کند و اولین سیلی را، اینها مال آن موقع است بعد از رسول الله صل الله علیه وآله و سلم طوفان بپا شد وقتی می فرماید:

     مثل اهل بیتی کمثل سفینه نوح

نه اینکه هشتاد تا سفینه دیگر و شش کوه دیگر هم هست و یک سفینه هم اینجا و هیچ خبری هم نیست نه خیر آقا. بفهمید روایت را. بعد از من طوفان به پاست

     انقلبتم علی اعقابکم

بعداز رسول خدا می فرماید سه تا، پنج تا، هفت تا، جز اینها هیچکس ایمان نیاورد. گوش کنید قرآن بخوانید، متوسل بشوید زار بزنید،از امام زمانتان بخواهید فهم بدهد، نور بدهد، ترجمان قرآن است، حضرت نوح به پسرش گفت:

     ان هو لیس من اهلک، ان هو ان غیر صالک

پسرم شرک را کنار بگذار، پسرم دیگر دزدی نکن، این حرفها نبود. آنها که برگزیده بودند وحی شده به حضرت نوح

     انهو

دیگر هیچکس ایمان نخواهد آورد، مگر همان کسانی که ایمان آورده اند، دیگر تمام شد. حضرت نوح به پسرش چه می گوید، کلاس اخلاق می گذارد، بحث اعتقادی می کند، کلاس خداشناسی می گذارد. پسرم بیا سوار شو هرچه هستی بیا سوار شو. روایت را ببین مثل اهل بیت هم مثل سفینه نوح، چکار کند، کلاس اخلاق بگذارد، برایش خوب است، اعتقادش را درست کنیم، خوب است. اما فرمود:

     من رکبها نجات

بیا سوار شو

     ان الحسین مصباح الهداء وسفینه النجاه

کشتی آمد بیا سوار شو. چکار کنم درکشتی؟ فقط یک کار کن خودت را از کشتی پایین نینداز.

     من رکبها نجاه ومن تخلفها وراء

این قرآن هم همین ها را می گوید می فهمی. پس نوح به پسرش گفت پسرم بیا سوار شو هیچ کار دیگر فایده ندار، می روم روی کوه ناز توبه می خوانم، استغفار می کنم، این ها فایده ندارد بیا سوار شو برویم. مثل اهل بیت مثل کشتی نوح یعنی روزگار اهل بیت علیه السلام روزگار طوفان است، روزگار امتحان است و درآن روزگار

     لاعاصم یوم من امر الله

قرآن بخوانید و زار بزنید خدمت امام زمان علیه السلام که بفهماند اگر قرار بود که غیر از این مسیر کسی قرآن بفهمد خیلی از ما جلو بودند که

     ولا یزید ظالمین الا خسارا

گم نکنی راه را. ما بنایمان این است که سوار کشتی شده باشیم. یکی از علمای بزرگ جناب حبیب را درخواب دید که در غرفه های بهشتی به انواع نعمتهای الهی متنعم وبساط نشاط برای او گسترده بعد ازعرض ارادت گفت. ای حبیب چگونه شکر این نعمت را اداء می کنی. خیلی بهت دادن که در جوانی خدمت حضرت رسول صل الله علیه وآله وسلم بودی و در پیری موی سفید خود را در راه یاری فرزند رسول خدا صل الله علیه وآله وسلم به خون خود خضاب نمودی. بهشت این است دیگه تمام شد دیگه آیا آرزوی دیگری داری؟ فرمود آرزو دارم به دنیا برگــردم و در جمله عزاداران حسین علیه السلام داخل شوم. زیرا که از سید دو عالم شنیدم که فرمودکه هرکس درمجلس عزاداری فرزندم حسین علیه السلام از روی معرفت اشک بریزد خداوند کریم ثواب صد شهید به اوعطا فرماید ودرجات او را در بهشت بیفزاید. فرمود از روی معرفت گریه کنند. آقا ما اقرار می کنیم ما کثیف هستیم اگر جای دیگری می شد درست شویم می رفتیم آنجا. جایی دیگر نداریم. پناهی نداریم. مگر نگفتی

     من عطا کم نجاه

مگر نگفتی هرکه بیایدپیش شما نجات پیدا می کند. آقا بد آمدیم،بی ادب هستیم، معرفت نداریم. کجا برویم آقا، برویم از کی معرفت بگیریم، از کی ادب بگیریم، کجا برویم، هرچی که ادب هست ازعزاداری شما داریم ماکه نمی فهمیم هرچه ادب هست از عزاداری شما است. آقا دو چیز شنیده ایم خیلی امیدواریم. یکی اینکه شنیده ایم شما یتیم نوازید. و بعد شنیده ایم ما درآخر زمان یتیمان آل محمد (ص) هستیم. نمی دانیم به کی باید متوسل بشویم پ. به جناب مسلم علیه السلام. داستان حضرت مسلم سریع اتفاق افتاد آن حضرت چقدر سریع، به غریبی و تنهایی و ذلت و خوانده اید چون بزرگوار خواست آب بنوشد آنقدر زده بودنش آن حضرت را، خون ریخت توی آب، هی آب را عوض کردند باز نشــد دندان مبارکـش شکسته بود. گفت اصلا خیـری در آن هست آره خیری در آن هست کربلاییها تشنه هستند از مسلم داستان شروع شد، خدمت مولایمان امام زمان علیه السلام عرض می کنیم آقا ما صفریم  بلکه زیر صفریم آمدیم که ما را آدم و ادب کنی.

صل الله علی سیدنا محمد وآله                                           

                 

×


 بسم الله الرحمن الرحیم

لازم است من یک اجمالی از بحث دیشب را خدمتتون عرض بکنم تا در جریان ان شا الله در بحث قرار بگیریم .

عرض شد که اگر روز عاشورا یک بار اتفاق افتاد اون واقعه ویا ایام دیگر که ما در ایامی که به خدا وند مرتبط داریم

ما که در این روزگار متولد شدیم و به دنیا آمده ایم گاهی که دلمان و یادمون به واقعه کربلا می افته آرزومندیم که ای کاش ما هم اون جا بودیم عرض شد که اگر کسی محبت اهل بیت علیه السلام را داشته باشه به شروتی که اون محبت را داشته باشه هر وقت اون خاطره را یاد می کنه از ته دل می گه ای کاش اونجا می بودم حالا برای چی می بودم کمک می کردم کشته می شدم هرچی آب می آوردم عرض شد که این همان (یا لیتنی کنت معکم )است و خدا وند کریم از باب کرامت الهی این لطف را   می کند که اگر کسی نیت کنه کار خیری را و آرزو کنه کار خیری را خداوند هر چند که به اون کار نرسه خداوند لطف می کنه و به اون ثواب را می ده . نکته دوم این بود که نشان آن کس که محبت دارد به امام حسین علیه السلام و اصحاب و اولاد و اجدادش نشانش این است که منفعل می شه و ناراحت می شه و این که نتوانست که دراین روزگار یاری کند امام حسین علیه السلام این حسرت بروز می کند و ظهور می کنه در آدمی این که هر وقت به یاد اون واقعه می افتد  غصه دار می شه و بلکه برای اقامه عزا سعی و تلاش می کنه که البته توجه کنید دارم خلاصه و مجمل قضیه را بیان می کنم و الا یک مقداری مفصل تر از این که این جا گفتگوشد دیشب وپریشب تذکر داده شد و مطلب سوم این بود که اگر این کسی که از این دنیا رفته و محبوب ماست کشته شده باشد به اون شکل (الذی قتلوه عطشانا )آدمی هر وقت متذکر می شه ،به طور طبیعی به سوی لعن به اعدا و قاتلان توجه می کنه و بعد می گرده اون قاتل را پیدا کنه که انتقام بگیره ، پس اگر بخواهیم بحث های شب های گذشته را جمع کرده باشیم و در ذهن باشه که ان شاالله که بحث امشب را بیشتر را ان‌شاالله بتونیم فهم بکنیم اینه از علائم محب آن است که یک آرزومند ای کاش من آن جا بودم2=  در احیای آن عزا و در آن ماتم می گیرد و عزاداری می کند و 3= خود را طالب ثار می داند و اون خون طلب می کند و اگر اون خونخواه او کسی است که بزرگ است آدم آرزو می کند ایکاش ما هم در کنار او خونخواهی کنیم .

آقایون تصور کنید که یکی از خویشان نزدیکتان از دنیا رفته انشاالله خداوند همه ی پدران را زنده نگه دارد . فرض کنید پدرتان از دنیا رفته مجلس ختم است ، شما هم دم در مسجد ایستادی. پدر شما آدم شریفی است صاحب منصب است ، و در محله و در شهر همه او را می شناسند بسیار آدم وجیهی است خب کسانی که به مسجد می آیند برای ختم و شما هم ایستادید و در هر صورت به یک معنا دارید سلام می کنید به اون صاحب عزا و اونها کسانی که وارد می شوند از علما هستند و فضلا و نمی دانم صاحبان مناسب مملکتی و ... . اینها وارد می شوند جمع جمع سنگینی است در مسجد و کسانی که در این سوگ و ماتم نشسته اند تقریبا همه یک دست ، مجلس نشون می ده که چه آدم های بلند مرتبه و والا مقامی هستند اگر ببینند از در مسجد کسی آمد به عنوان  عرض تسلیت به شما وارد شد که بد کار ترین فرد محله است و همه می شناسند و هر کس هر گونه انتساب خودش را به او منکر است و اصلا نمی خواهد یک جوری بشود که طرف او بره یا او طرفش بیاد ، آدمی است که همه می شناسند به بد کاری هر منادی هر گناهی هست در اون محله یا شهر به این آدم بر می گرده .و همه هم می شناسند اگه این آدم وارد مجلس شد آمد به شما تسلیت بگه رفت توی اون جمع نشست ، شما هی لبت را گاز می گیری هی توی دلت یه چیزایی می گی بابا تو دیگه چرا آمدی آبروی بابا ی من را بردی ، آخه واسه چی امدی ؟ حالا همه ی اینا فکر می کنند که مثلا تو با بابای من رفیقی ، نمی گن ؟ این را برای این مثال گفتم . تذکر : دقت کنید : بد ترین آدم روی زمین همین چیز هایی که ما عرفا با هاش برخورد می کنیم فاصله بد ترین آدم محله ما چه قدر است ؟ صد پله . فاصله ما با ا ئمه بینهایت است . آقایون فکر نکنید همین جوری خیمه عزا به پا شده و شما اومدید تسلیت بگید به آقا رسول الله (ص) . این لطف اون هاست ها ،نه صاحب عزا ما هستیم خوب گوش کنید ،شلوغش نکنید نه ما ادب عزا داری بلدیم بعدا هم ملائکه آسمان نگاه می کنند می گویند : اا نگاه کن این فلانی که اصلا وضعش معلوم نیست چیه اومده به این خیمه اما لطف و مرحمت این رحمت للعالمین رسول خدا (ص) و امام حسین (ع) این سفینه ی نجات آن است که در این خانه را باز می گذاره فقط یه چیز می خواد ازت اینکه بخاهی وارد شوی ، اما اگر وارد شدی و یا اگر از خونه که قصد کردی بری مجلس امام حسین (ع) حقیقتا قصد کرده باشی که : آقا من هم می خواهم بیام اسمم ثبت بشه جزء عزادارها ،به شرطی که در این نیتت خالص باشی به قطع و یقین مورد عنایت بیشتری واقع خواهی شد . این را می دونی واسه چی گفتم واسه این گفتم: اون آدم بی سر و پا که اومد توی مسجد به شما تسلیت بگه ، شما خودت و آبروی خودت و بابات و خوانواده ات را مورد خطر دیدی حالا اون آقا بلند بشه اونجا سخنرانی کنه در باب این که آقا اصلا مجلس عزا چرا ؟ چه لزومی داره چرا و ... می گن آقا اصلا کی به تو می گه وارد شی اصلا مال تو نیست عزا که نظر می دی اصلا مال تو نیست نظر می دی خوب دقت کنید یک عنایت الهی است ملائکه مقرب جزء مدالهایی که می گیرند ،این است که گریه برکنیزی امام حسین علیه السلام است . مقرب می شن این جوری عرض کردم خدمتتون ما اذن دخول ما چگونه عرضه می داریم : اجازه می گیریم از از ملائکه مقرب مقیم فی هذاالمشهد شریف درسته. حالا به ما این لطف کردند تو زمین اجازه دادند مجلس عزا به پا بشه به من و تو هم اجازه دادند وارد بشیم جزء عزاداران باشیم اونوقت نشستیم بحث می کنیم آقا عزاداری برویم یا نه ببینید چقدر آدمی :(یا ایها النسان ما عزک بربک الکریم ) اون یه جوری بهونه درست کرده تو را قاطی خوبهابکند اونوقت تو ایستادی بهونهداری ادا درمیاری با این تذکر بحث را ادامه می دهیم دیشب دو روایت من خدمتتون خوندم در باب احیای امر ائمه علیه السلام ما اسرار داریم هم تادیبا هم از باب فرمایش ائمه معصوم علیه السلام دوست می داریم که ما جزء کشسانی باشیم که امرائمه را احیا بنمائیم در عالم دو گروه اند به صورت کلی تقسیم کنیم : یک گروه آنانی هستند که می خواهند خدا و خدائیان در خفا و غیبت و پنهانی به سر ببرند و قریب باشند و قریب باشند .یک عده هم می خوان اینها رو ظاهر کنند ، حاضر کنند ذکر ، یاد ، زنده کردن ، هی به همه بگویند اینها بودن . این تلاش دو گروه است . لذا نسیان و غفلت مال شیطان است ، ذکر و آگاهی مال الله و خدا است دوستان عزیز من این جملاتی که می گویم گمانم این است که خیلی لز سوالات با اینها جواب داده می شه منتها نه جواب زمینی که تو یکی بزن و من یکی بزنم ، نه . جواب دو جور است یک موقع است که یکی می زنه تو گوش آدم ، جواب جواب اونهم سیلی است ، اما یک موقع هست اصلا به ما ربطی نداره داستانها ،بلا تشبیه بلا تشبیه ، داستان "صربت حیدری " است . همچنین میزنه که "عبدود " اصلا ساقط می شه تموم شد . آقا شما امام داری حق مال ماست . "امام زمان (عج) مال ماست نه ما مالک اوئیم نه ما رو رعیت او به حساب می آورند . انشا الله . حاکم عالم امام شماست . ولی عالم امام شماست . عالم زیر نگین انگشتری اون بزرگوار است . عالم مثل یک گوی در دست اوست . این امام شماست پس چرا می ترسید ؟هر کس سوال کرد قبل از این که ذلیل بشویم این جمله را بگوییم :قل هاتو برهانکم ان کنتم صادقین . بیاورید برهانتون را اگر راست می گید . آدمی که امام حسین (ع) را داره که ذلیل نمی شه که . تو صحنه کربلا کدوم یک از اصحاب را شما دیدید (پناه بر خدا ) به اندازه نوک سوزن ذلت رو درشون ببینید ،دیدید ؟ ابدا . خوب پس دو گروهند : یک گروه آنان دسته ای که می خواهند حق را پنهان کنند و یک گروه توفیق آن را دارند که احیا کنند حق را . در قرآن ما یک سری آیات داریم که این آیات رو ابدا اگر فرصت کردیم از طریق معجم هایی که دست شما ببینند این آیاتی که عرض می کنم خدمتتون .

قرآن یک منطقی داره که در منطق قرآن زنده و مرده با منطق ما فرق می کنه در منطق ما زنده اون آدمی است که ما می بینیم راه می ره و نفس می کشه ، در منطق قرآن زنده آن است که حیات طیب داره آن است که به دعوت رسول الله جواب مثبت داده ، آنست که " من عمل صالحا من ذکراو انثی و ..." زنده اینها هستند . مرده کیه ؟ مرده اون کسی است که گوشش نمی شنوه ، چشمش نمیبینه:"صم بکم عمی فهم لا یعقلون" میت اینه . چشم ما حی و میت را اینگونه تشخیص میده .منطق قرآن زنده را آنی می داند (این مضامین مال ماست عین عبارت نیست ) که ایمان داشته باشه ،تقوی پیشه کنه، از خدا بترسه ،عمل صالح انجام بده و هر چی که قرآن گفته . و اگر این آیه را متذکر شده باشیم ، آیه 24 سوره انفال : "یا ایها الذین آمنو استجیبوا الله ..." ای اونهاییکه ایمان آوردید جواب مثبت بدهید ، پاسخگو باشید ،پاسخ بدهید به خداوند و رسولش ، هنگامیکه شما را می خواند به شما را زنده کند . ماها مردهایم . الله خواستند ما را بخواند ، ما زنده کند . – سوره انعام آیه 122 که منطق حی و میت را در قرآن فقط در همین 2 آیه متذکر شویم : او من کان میتا فاحییناه ... او که مرده ما زنده اش کرده ایم و برای اونوی قرارداشویم تا در بین مردم بتواند راه برود . لذا هرچه که نور است ، هدایت است، تمانینه است مال حیات و زندگی است . هرچه که اضطراب است ، شک ظلمت و کوری است مال میت ها و مردگان است . آمده اند ما را زنده کنند . بالاتر از این :یک نفر در زندگی دنیا راه میره به لحاظ معنوی هم زنده است ، حالا این می میرد، آخیش مرد . " ولا تحسبن الذین قتل فی سبیل الله ..." هرگز گمان مکن آن کسیکه در راه خداوند کشته شده است . مرده است بلکه زنده است و ... روزی خوردن کار کیه ؟ کار زنده است . بنابراین نه اون حی و میتی که ما خیال می کنیم در لسان قرآن جاری است و نه این چیزهایی که شما در فیزیک خواندید و چیز هایی حیوانی و... است .(ما در این مورد صحبت نمی کنیم ) ما داریم علم مقولات الهی و مقولات علم و کلام الله رو می گیریم . و بعد تازه اگر در این زندگی دنیا شما دیده ایدید از حللات عمودی بودن و متحرک در آمد و شد افقی و صامت و ساکت و هیچی ترازش نشنیدی و ندیدی گمان نکنی مرده ، اتفاقا زنده اینه اگر در راه خدا کشته شده باشه . پس میشود کسی حیات دنیا داشته باشد ، نفس بکشه اما مرده باشه و می تواند کسی حیات دنیا را در چشم ما نداشته باشد اما زنده باشه . دقیقا میتونه سیستم به عکس عمل کنه .

پس اینکه رسول الله (ص) فرمود دعوت می کنه شما را به آنکه زنده کنه ، یعنی مرده اید . خوب این منطق قرآن . آیه "ما عندکم ینفقو ما عندالله باق " . هرچی (از لغت عربی استفاده کنم) عند شماست . زائل شدنی است . نفاد پذیر و زوال پذیر است و هرچه که عند الله است باقی است در همین آیه قبل خواندیم چه کسی "عند رب "است ؟اگر بنده وارد یک مجلس بشوم ببینم یک نفری داره به سر وصورتش می زنه و گریه می کنه ، خیلی احمقانه است بنشینیم و بخندم و بگویم آقا گریه نداره ، چرا گریه می کنی ؟ قبلش می پرسند آقا ببین آخر این چشه که داره گریه می کنه بعد بهش اعتراض کن ، بعد استدلال کن براش .

ما یک روزی رفته بودیم شمال ، چند نفری داشتند غرق میشدند که بالاخره نجات پیدا کردند . یکی شون داشت از دنیا می رفت و با هر بدبختی بود نجات پیدا کرد (یک زنی بود )به هوش که آمد (در واقع مردنی بود ) گفت خواهرم کجاسند ؟ خواهرش را دید که روی ما سر ها کنارش مرده بودند . من تا حالا ندیده بودم که زن اینطوری بخواد گریه کنه ،جیغ ،فریاد ، موهاش رو پریشان می کرد و ... حالا بنده بیام برای ایشون استدلال بذارم که اینکار از نظر منطقی درست نیست  صورتت زخمی می شه و... می گه برو بابا دلت خوشه ، تو اصلا نمی فهمی اینجا نشستی ، این خواهر منه ، یه عمر با هم زندگی کردیم ، دست خود من نیست که .

اگر کسی عزادار است ، مپلا بهش خبر می دهند که مادرت دو ساعت پیش فوت کرد (این جمله اول) جمله دوم : باید گریه بکنی . جمله سوم : باید به سر بزنی . جمله چهارم : باید فرماید بکنی . آخه کسیکه ماتم داره دیگه بهش یاد نمی دن چیکار کنه .  2 چیز است که عکس العمل آدم رو در ماتم تعیین می کنه : یکی " شدت ماتم" است ، یکی " اندازه صبر " است . لذا اگر شما یک رفیقی که روزگاری با هم همکلاس بودید را بشنوید از دنیا رفته ، متاثر می شوید و اشک دور چشممتون حلقه می زنه . اما همین کار رودر مرگ مادرتون نمی کنید .هیچ کس حق اعتراض نداره . میگه آقا مادر مرو دلبستگی ام بیشتره لذا عزاداری و گریه رو نباید یاد داد که . حالا یک نفر زحمت کشید و تحقیق کرده میگه اینکه به سینه می زنه از سال فلان شروع شده . حالا بشه یا نشه . مپل اینکه یک نفر بیاد تحقیق کنه بگوید آدمها از سال فلان مادرشون می مرده می زدن تو سرشون (چه فرقی می کنه؟) میگه خوب گریه تاثر قلبی است ما قبول داریم متاثر میشه ، اما به سرش میزنه ؟ میگن :چه میدونم چرا به سرش میزنه ؟ من نمی دونم چرا به سینه می زنه ؟ چرا گریبان می کنه ؟ منکه نمی تونم به او بگویم چرا . پس اگر کسی در اون نکته دومی که من عرض کردم ، محب امام حسین (ع) باشه ، به شدتی که این حب رو داره در ماتم و در اینکه این واقعه گذشت و او نبود و بگرید و عزادار است ، باید ببینی شدت اتصالش چقدر است ؟ ما روایت داریم " هر جزعی در مصیبت مکروه است " که یک نامرد این رو در کتابش نصفه و نیمه نقل کرده : در ماتم امام حسین (ع) جزع نکنید چون مکروه است و اجرش از بین میره . گفتند در هر مصیبتی جزع نکنید ولی مادری که داغ دیده دست خودش نیست (حرام نیست ) و بعد گفتند اگر گریه کنی و داد بزنی و فریاد کنی و بد و بیراه به همه بگویی و... این اجرتان را کم می کنه ، چون مصیبت اجرا داره ، خدا اینقدر مهربان است . منثال : میگه مومن دست می کنه در جیبش کلید برداره می بینه نیست ، یک لحظه جا می خوره ، به همین اندازه که جا می خوره (حالا تو جیب دیگرش است ) خدای کریم ، نه نه خدائیکه وظیفه اش است به او عنایت می کنه و اجر می ده ، به همین اندازه که دلش ریخت . خیلی خدا کارش درست است . " خبیر است" "سمیع" است "بصیر بالعباد" است ،"رئوف" است "رحیم " است "کریم "است ... هر جزعی در مصیبت مکروه است " الابرای امام حسین علیه السلام " و هرکسی اونجا جزع کنه اجر می گیره . وارد مسجد شدیم ، طرف مادرش مرده داره گریه می کنه ، زار می زنه و تو سر خودش می زنه ، بنده هم دانشمندم ، روانپزشکم ، روان شمناسم نشستم دارم اون مادر مرده را تحلیل می کنم . یعنی مچلی و معطلی دیگر . آخه ما ها خیلی نامردیم .اگر مصیبت مادر امام زمان (ع)  باشه کسی حق نداره کاری بکنه ، امان همین آدم اگر جلوی رویش بیان بزنن توی گوش مادرش که گوشواره اش بیفته ،همهی اون علمها و تکنیکها و فنها را فراموش می کنه ،اگر آدم باشه .یه نفر در مصیبت مادرش داره گریه می کنه ، فردا میشه باز هم گریه می کنه ، روز سوم و چهارم باز هم گریه می کنه ، تا کی گریه می کنه ،به شدت اتصال و محبتش به مادرش و اینکه دو رو بر چه اتفاقی بیفتد که این یادش بره ،آلبم عکسش را می گزارن کنار ، لباس های مادرش را جدا می کنند اونچه که خاطرات مادر رو زنده می کنه حذف و محو می کنند ، مشغول به یک کار دیگه می کنند ، دورو برش را می گیرند و... این کار هایی است که برای یک مصیبت زده می کنند . مثل همون کاریکه  برای زینب (س) کردند .یک نفر قدمی برنداشت که این مصیبت زده ها مصیبت را فراموش کنند ، بلکه اومدن از جلوی جنازه ها رد شدن ، بعد تازه سر ها رو هم باهاشون بردن .به تناسبی که در این کار موفق باشند این ماتم زده مادر مرده را می توانند کم کم  آرام کنند . این البته یک چیزی لازمه اش است و اون اینه که "آدم فراموش بکنه " که آدمی این طور است "فراموش میکنه" . خداوند آدم را طوری خلق کرده که فراموش می کند ، نسیان برای او تعلق می گیرد . و این اولا بد نیست مگر در ذکر الهی و در اون مقولات (چون چیز هایی که خدا داده بد نیست )اگر قرار بود خدا این نسیان را نمی داد ، یک نفر که یک ماتم بهش می خورد یا یک تصادف می دید تو اتوبان حالش بهم می خورد همیشه همون حال می موند ، یادش نمی رفت که . همیشه صحنه برایش حاضر و زنده بود ،بیچاره می شد اگر مادرش می مرد تا آخر عمر دیگه کاسب نبود که . نه کار می تونست بکنه ، نه غذا بخوره ، نه حرف بزنه ، نه ارتباط برقرار کنه ، فاتحه این آدم خونده بود .خدا لطف داره . سختیها را ،مشکلات را ، شکستها را ،مصیبت ها را ، به تدریج انگار غباری می گیره آدم فراموش می کنه . حالا اگر کسی پیدا شد که فراموشی در او راه پیدا نکرد فرض کنیم یکی از ما یک جوری خلق شده یم که هیچ گاه فراموش نمی کنیم . یعنی به محض اینکه الان می خواهی توجه کنی به مادرت دقیقا در اون لحظه ای قرار می گیری که مرده (اشکال که نداره همچین آدمی باشه ) اگر یک آدمی چیز هایی که در عالم اتفاق افتاده در نزد او حضورش و بودنش ، مدل زنده باشه و باقی باشد و نسیان غفلت در او راه نداشته باشد چه اتفاقی براش می افته ؟ تو این مصیبت ، همین لحظه که داری صحبت می کنی ، رو کنید به امام زمان (عج) د اون بزگوار غفلت راه نداره نسیان راه نداره .( پایان طرف اول )

آقا مگر ابوالفضل (ع) بازوی امام حسین (ع) نبود ؟ مگر اباالفضل (ع) تو کربلا نبود ؟ چطور اینها رادید ؟ برای آقا می خوای روضه بخوانی دیگه ، همه چی براش حاضر است . هر چند که مادر عاشورا در کربلا نبودیم اما می توان فهم کرد کسی را که اون واقعیت را می بیند . حالا فهمیدی که فرمود "لا بکین بدل الدموع دنا " یعنی چه ؟ یک چیز بگویم که این را خوب بفهمید : یکی از افراد بسیار خیر ، بسیار متمول و بسیار شریف که اگر اسم ببرم ای بسا همه بشناسند ، این در همسایگی ماست . چند سال پیش این چهار تا فرزند داشت ، همه رشید ، همه مودب ، همه کارامد ، بازوی پدر ،انصافا با تربیت ، دونه دونشون قیمتی . در یک تصادف 3 تا بچه بزرگشان با هم کشته می شوند . جوان هایی که کار های بابا را انجام می دادن، رشید بودن . خوب مصیبت خیلی سنگینه درسته ؟ چند روز گذشت ، یکدفعه اینها نگران شدند ، مادر می خواست گریه کنه از چشماش خون می اومد بجای اشک (این واقع شده یعنی همچین کسی هست ) سریع بردنش دکتر .گفتند :این از فشار مصیبت است ریا، مصیبت وقتی برای کسی خیلی بزرگ باشه آنچنان فشار می ۀورد به چشم که دیگر فرصت نمی کنه اشک بیاد . خون میاد : لابکین ... .ای بی غیرتی که امام زمان (عج)را قبول نداری ، وقتی این خمله را می گویند ، دنبال صد تا سوراخ می گردی برای فرار و توجیح ،حیا کن ، امام زمان (عج) است ، ولی عالم است ، صباحا و مساعا ندبه می کنند .

نکته سوم : مطلب خونخواهی (در ادامه بحث های شب های قبل ) خیلی ها نگران خدا شدند و نگران این شدند که نکند مخلوقات خدا نسبت به خدا بد بین شوند . لذا برای اینکه خدا را جا بدهند و مکتوبش کنند  اگر شرع الهی و امر و نهی الهی برای خودش دایره ای حد و مرزی دارد ، اون را انقدر باز می کنند ، باز می کنند که همه جا شوند و همه خوب شوند . بعد هم خوب دیگه خدای مهربان مگه می شه کسی را عذاب کنه ؟ پدر مگه دوست داره بنده اش را در آتش بسوزانه خدای مهربان بنده اش را که خلق کرده بسوزاند ؟ نه اینها را گفته اند که ما را بتر سانند ، خدا " رحمان و رحیم " است . با خدا که نمی شه شوخی کرد خدا خدا است اصلا این کار ها را نمی خواهد . "ان یشا یذهبکم و یاتی بخلق جدید " : بخواهد همه و همه را می برد . یک عده دیگر را می آورد . با خدا که نمی شود بازی کرد . این عذابی که از او یاد شده است و الیم و دردناک است شوخی است؟ خدا چه جوری و با چه زبانی بگوید که شما بفهمید بابا " خدا عذاب هم داره " . بازی که نمی شه با لفظ کرد ." خالدین فیها " شوخی است ؟ یکی از چیز هایی که ما در مورد خداوند در قرآن خوانده ایم و کلام او ما را هدایت کرده اینه که : در چند جای قرآن ما می خوانیم که خدا" عزیز ذوانتقام" است (صاحب انتقام است) انتقام لفظ بدی است ، بدت می آید ؟ خودت را درست کن تا از انتقام خوشت بیاد . تو مشکل داری خدا که مشکل نداره که . یکی می گفت : آقا این اسلام چقدر قانون های خلاف بشری دارد ، چه خشن است، دست دزد را قطع کنند (حالا با شرایطی که فقها تعیین کردن ها) همون جا بهش گفتم این اصلا بحث نمی خواد این یک راه بیشتر ندهره و اونهم اینه که تو الان بری خونه ، ببینی در خونه را شکسته اند شیشه ها رو هم شکسته اند ، بچه ات هم تو خونه خوابه ، بلند شده از ترس بیهوش شده ، خونه را هم خالی کرده اند رفته اند . بعد تو حقوف بشری برخورد می کنی . یک سال جون می کنی و درست می کنی . بعد دوباره همین اتفاق می افته . بعد از ده سال که این اتفاق تکرار شد اربده می کشی بابا این چه مملکتی  شد ، آدم امنیت نداره من بلند می شم می رم از این مملکت ، دزد بازار است . حالا اگر اسلام گفت بیا 4 انگشت را بزن ، برای چیست ؟ این انگشت ها را برای چی می خواد ؟ برای اینکه به دیگران تجاوز نکنه که هر جا راه رفت بفهمه کیه دیگه ، نشان دارش کردن دیگه . حالا بنده نمی گویم بیان این را پیاده کنند یا نه ، اصلا به من ربطی نداره ، من می گویم با قانون الهی مگه می شه شوخی کرد ؟ حالا بعد دزد را بگیر بینداز در زندان ، چیکارش می خواهی بکنی ، تو آب نمک می گذاریش؟اگه ولش کنی که همون است ، اگه نگهش داری که نمی شه ، پس چه کارش می خواهی بکنی ؟ چه قدر بدبینی ؟ اسلامی که

«قُل لا تَمنُّوا عَلَیَّ اسلامکُم، بَلِ اللهِ یَمُنُّ ...»

منت نذارید سر ما که مسلمان شده‌اید (خدا می‌گه) خدا بر شما منت نهاده در قرآن می‌فرماید به جز فرمایش:

«عزیزٌ ذوانتقام»، «اَن تَقَعنا مِنَ الَّذین اجرَموُا»

ما انتقام می‌گیریم از کسانی که جرم مرتک شدند.

«وَ کانَ حَقّاً عَلَینا»

این حق ماست، یاری و پیروزی مؤمنان، ما به مخلوق و بنده‌مون گفتیم مؤمن باش، به من اعتماد کن، توکل کن، به من اعتماد کرده، دینداری کرده، مورد اذیت وآزار قرار گرفته، بعد من ولش کنم؟ نه پو.ست‌تون رو می‌کنم.

«انَا مِنَ المُجرمین مُنتَقمون» (این شدیدتر از فعل است)

ما انتقام گیرنده‌ایم (به کلمه انا توجه کنید) اگر از این لغت بدت می‌آید خوب بدت بیاد، خدا انتقام می‌گیره. نه انتقام یک کسی که (پناه بر خدا) ذلیل است، نه این آیه را برایتان می‌خوانم تا بفهمید:

«فَنَتَقمنا مِنهُم»

خدا انتقام گرفت.

«فَاَغرَقنا هُم فی الیم»

خواستم انتقام بگیرم، همه رو فرستادم رفتن تو آب.

به نوح فرمود: بسه دیگه، خیلی خسته شدی، دیگه هیچکس ایمان نمی‌آورد، جمع کن بساطت رو، کشتی بساز سوار شوید، می‌خوام همه را ببرم. اون‌وقت نوح این‌ا ایستاده، دلش برای خدا سوخته، خدایا خلق کردی افراطه که این‌وری برخورد کنی.

آقایون ولی خدا عالم رو با کاکل علی‌اکبرش علیه‌السلام برابرنمی‌دونه.

«عَلَی الدُّنیا بَعدَکَ ...»

چند بار فرمود در شهادت بزرگواران که دیگه خیری تو این دنیا نیست اون‌وقت تو می‌خواهی بگویی هست؟

در مثال گفتیم: مادرتون مرده حالا اگر بدونید مادرتون روکشته اون دکتر، مسامحه کرده، بر مرگ طبیعی نمرده، عصبانی می‌شوی و پیگیری می‌کنی حالا 10 سال پیش بوده، پرونده رو می‌آوری بالا، شکایت می‌کنی، اگر یقین شد که دکتر کشته، جزت در می‌آد، 10 سال گذشته بعد اگر به نفع دکتره رأی بدهند می‌گویی عیب ندارد، دنبالش می‌کنم، هرجا گیرش بیارم می‌کشمش. قانون شرع چیه؟ سر جای خودش، طبق اون عمل کنید،؛ من دارم عاطفه‌ات را می‌گویم. امیرالمؤمنین علیه‌السلام کجای تاریخ دیدید که بترسد؟ تو جایی‌که همه فرار کردند:

«ناد علیاً مظهر العجائب ...»

اما این امیرالمؤمنین علیه‌السلام بعد از رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله و سلم با فاطمه‌ی زهرا سلام‌اللهه علیها همسرش، اون کار رو باهاش می‌کنند، دست‌های حضرت بسته است، نه به لحاظ ظاهری، چون پیغمبر صلی‌الله علیه و آلیه و سلم گفته: علی علیه‌اسلام جان کاری نکن. آخر آدم زور داشته باشه و هیچی نگوید؟ زنش رو جلویش ادیت کنند؟ خیلی سخته. این‌جا آدم می‌فهمد امیرالژمنین علیه‌السلام چه‌قدر بنده است در مقابل خدا. ای خدا، فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله علیها دختر پیغمبر است دارن اذیتش می‌کند، دست من بسته باشد؟ امام حسن علیه‌السلام: خدایا تو که می‌دونی من از کسی باک ندارم، می‌گویی دستم بسته باشه، در مقابل معاویه (لعنت‌الله) هیچی نویم، چشم. این رو ملائکه آسمان می‌گویند، ضجه می‌زنند، تعجب کردن از صبر امام حسن علیه‌السلام، تمام آسمان پر بود. از ملک و زمین از جنیان، لشکرهای متعدد بری یاری امام حسین علیه‌السلام، از قبل از به کربلا رسیدن. حضرت فرمودند: صبر کنید. عالم تعجب کردن از این صبر امام حسین علیه‌السلام. امام حسین علیه‌السلام بهشون اجازه نمی‌دهند نه نه. من هستم و خدای خودم. هی ملائکه به خدا ضجه می‌زنند، خدایا اجازه بده ما همه‌ی این‌ها رو برداریم از زمین خدا: نه نه. ولی‌ام اون‌جاست، ما داریم با او معامله می‌کنیم، کسی رو نمی‌بنیم تو این عالم.

«لِیُهلُکَ مَن هَلَک اَن بَیِنّه».

حضرت اجازه نمی‌دهند به ملائک کمک کنند. اون واقعه رخ می‌دهد بعد ملائکه به جهت اون تقاضاشون به این افتخار نال می‌شوند روی زمین باشند و خاک‌آلود و غبارآلوده و غمگین باشند و گریه کنند بر امام حسین علیه‌السلام. ملائکه‌ای که اصلاً جایشان اون‌جاست، روی زمین کاری ندارند که. اما وقتی کربلا روی زمیناست، رأس امام حین علیه‌السلام این‌است، مقتلش این‌جاست، دیگه آسمون چه قیمتی داره؟ می‌دونید چرا؟ مگر «لیله القدر خیر من الف شهر» نیست؟ توش چه اتفاق می‌افته؟ تنزل الملائکه و الروح ... کجحا می‌آن، می‌آن پیش امام‌شون. آسمان می‌آد زمین.

امام حسین علی‌السلام رو می‌کشند. شما فکر کردی رسول دو سرا که قبل از شهادت حضرت می‌بینه واقعه را، موقعی که کربلا دارن سر فرزندش رو می‌برند. نمی‌بینه؟ فکر کردین فاطمه‌زهرا سلام‌الله علیها با چادر خاکی‌اش نمی‌بیند؟ فکر کردید آنی که فرمود:

لا یَومُ کَیَومُکَ یا اباعَبدِالله علیه‌‌السلام

نمی‌بیند؟ فکر کردید امیرالمؤمنین علیه‌السلام که بارها گریستند دستان ابوالفضل علیه‌السلام را دیدند نمی‌بینند؟ چی‌کار می‌کنند؟ صر می‌کنیم. تا کی؟ تا این‌که مهدی عجل‌الله تعالی و فرجه‌الشریف بیاید. خدایا تو خواستی که ما همه ساکت باشیم و دست‌بسته بنده‌ی توایم خدا. اگر پسر نتوانست انتقام مادرش رو بگیره، نوه این کار رو می‌کنه، دنبال می‌کنه. ای خدا چرا این‌جوری است؟ همه حق دارند خون پذر و مادر و برادرشون رو خواهان باشند، به امام ما که رسید، می‌گویندچرا خونخواهی می‌کند؟ اگر فقط این باشد که امام زمان عجل‌الله تعالی و فرجه‌الشریف ظهور بکند، فقط انتقام از اون دو تا رو بکشند بیرون، از قتله‌ی کربلا انتقام بگیرند. همین فقط باشد بس است برای عالم.

«وَ مَن قُتِلَ مَظلوماً»

هر کش مظلوم کشته شد،

«جَعَلنا لِوَلّیُ السُّلطان»

ما قرار می‌دهیم خون مظلوم مال ماست.

وقتی خون هر مظلومی رو خدا این‌جوری پشتش ایستاده، اون‌وقت اون کسی که «مظلوم» که هست هیچی، «عطشان» که هست هیچی؛ اهلش رو «سیر» کردند، همه رو «کشتند». بعد هم «ثارالله» خون خداست بعد هم «وبن ثاره». لذا آیه فرمود:

«اَنَّه لا یُصرِف فی القَتل».

امام زمان عجل‌الله تعالی و فرجه‌الشریف،

«اِنَّهُم یَرَونَهُ بعیداً و نَراهُ قَریباً»

ما آقامون رو پیش خودمون می‌بینیم، اگر اون بزرگوار بیاید، روایت فرمود: همه‌ی عالم رو بکشه به خون‌خواهی امام حین علیه‌السلام، اصراف در قتل نکرده است، چرا؟

«لَولاک وَ ما خَلَقتُ الافلاک»

ای رسول صلی‌الله علیه اگر تو نبودی افلاک رو خلق نمی‌کردم. و بعد شنید: حسین علیه‌السلام منی وانا من حسین، این‌هم شنیدی. حالا فهمیدی اگر همه‌ی الم کن فیکون بشه به خاط امام حسین علیه‌السلام لا یصرف فی القتل.

امش شب یک امانتی است که سپردنش. امام حسین علیه‌السلام خیلی مصیبت دارد، اما گمان نمی‌کرد که در امانت‌‌داری این‌چنین بشه. می‌گویند در کربلا 9 نفر بودند که وقتی که شهید شدند مادرشون در خیمه ایستاده بود می‌دید، یکی‌شون قاسم‌ابن الحسن علیه‌السلام بود. چون قاسم علیه‌السلام از حضرت اذن جهاد خواست، آن حضرت اجازه نمی‌داد و می‌فرمود: تو یادگار برادرم هستی، می‌خواهم زنده باشی تا به وسیله‌ی توخودم را تسلی دهم. قاسم به خیمه خود آمد، سر به زانوی غم نهاد، اشک از چشمش سرازیر شد و قلبش محزون بود، ناگاه یادش آمد که پدر تعویضی بر روی بازوی او بسته، یک چیزی‌که هنگام غم و اندوه که می‌شه اون مثلاً همراهش باشه. فرمود: هرگاه اندوه و غم بسیار بر تو غلبه کرد این تعویض را باز کن و بخوان و آن‌چه که در او نوشته عمل کن (امام حسن علیه‌السلام) قاسم علی‌السلام با خود گفتـ تا به حال مرا چنین درد و رنجی نیامده. اون تعویض رو از بازویش باز می‌کنه، می‌گه بابام گفت: هر وقت دیگه قلبت گرفت باز کن و بخوان این‌رو. باز می‌کنه و می‌خواند: ای پسرم: تو را سفارش می‌کنم هرگاه برادرم و عمویت حسین علیه‌السلام در کربلا به دست دشمنان گرفتار شد، جهاد و مبارزه با دشمنان خدا را ترک نکن. اگر از رفتن به جهاد نهی کنند، تو بر آن اصرار نما تا اذن بگیری. (این جمله رو دشمن گفته: من دیدم پاره‌ی ماهی آمد، زره ندارد. و گفت: خودم دیدم که بند یکی از کفش‌های او باز است» قاسم‌ابن الحسن علیه‌السلام به میدان می‌رود. اما وقتی که می‌افته عمو را که صدا می‌کنه؛ امام حسین علیه‌السلام می‌فرماید: قاسم علیه‌السلام جان خیلی سخته، وقتی داری صدا می‌کنی که دیگه کاری نمی‌تونم بکنم.

الا لعنت الله علی القوم الظالمین.

آمین. 

×


 

                                                                                                                                           بسم الله الرحمن الرحیم

که اگر در این دنیا واقعیاتی اتفاق می افتد که به تأمل و تصور ما این وقایع یک بار واقع می شود و آن وقایع در رابطه با خداند و اللهی هستند .ولادت ائمه و شهادت آن ها و یکی دیگر بحث عاشورا به تصور ما یکبار اتفاق افتاده امّا ایامی که مربوط به خداوند است ایام زنده است و ما در عاشورا سالگرد می گیریم .سالگرد می گیریم تاریخ نمی زنیم مثلاً سالگرد 137 این طوری نیست بلکه زنده است بعد ما وقتی که واقعه عاشورا را می شنویم اگر که حقیقتاً محب ائمه (علیه السلام) بوده باشیم و خدایی بوده باشیم 3 اتفاق بر ما خواهد افتاد به طور طبیعی یکی اینکه آن داستان را می شنویم و این خاطره را مرور میکنیم ای امام حسین (علیه السلام) کاش من هم بودم حالا به هر نوعی بود جانم رادر راه تو می دادم،ایکاش مه هم بودم از احوالات تو با خبر بودم در قلب من می گذرد این همان «یا لیتنی کُنتُ مَعکُم» است و خداوند کریم به این آرزومندی و به این نیت ما از باب کرامتش اجرو صواب میدهد اگر راست بگویم نه از باب           که بگویم نه خدایا چون اگر من آنجا بودم به قطع و به یقین مت در سپاه امام حسین(علیه السلام) یک نفر از علما یک همچین چیزی را ذهن گذرانده بود و درعالم رویا دید که در صحرای کربلا و در سپاه عمر سعد ست .ما در مقابل خداون هیچ گاه پررویی نمیکنیم نه این جور نیست خدایا هر چه هست توفیق تو است   یک حسنه مِن الله این ها عنایت اللهی است و همینتو که افسوس و حسرت خوردی که چرا در آن زمان نبودی از این حسرت به این اجر میدهد .خداوند کریم است .آن کسی که مشتاق است و امام حسین (علیه السلام) و اصحاب و اولاد آ« بزرگوار را دوست دارد وقتی که داستان را می شنود و عاشورا را متذکر می شود در عزای آنها گریه و بلکه برای عزای آنها فعالیت و تلاش و کوشش می کند جون نبود .این یک وجدانی است از معنای این روایت که هر کس که گریه کند و مجلس عزا به پا کند همانند کسی است که آن جا بوده زیر خیمه.این هم یک نشان دیگر و نشان سومش نه این که همه نشان فعالییت است که لا به لای مردم می گردد و انتقام را میگیرد و اگر      که روزگاری می آید که  بقیه الله  خوهد آمد و         خون اوست او هم آرزومند است که در سپاه او و زیر پرچم        الحسین انتقام بگیرد یک کمی راجع به این توضیح دادیم . یک تعبیری که ما این تعبیر را عمومی کنیم اعم از اینکه ما آرزو داشتیم که آنجا بودیم و طلب کنیم خون خواهی آن بزرگوار را ما بیاییم آن معقولات را اسمش را بگذاریم خاطره بلا تشبیه مجاز نیست قرار بدهیم خیال نشه که یک دعوا بوده خدا مگه امروز و فردا دارد خدا مگر نو و کهنه دارد آن چه خدایی است مگر از بین رفتنی است نه خیر زنده است اگر حیاتی باشد این ها که پیش ماسترا شما میبینید در این روزگار یک عدّه ای هستند و دارند واقعه عاشورا را در واقع به آن می پردازند و گریه می کنند سیاهی می زنند و یک عدّه می گویند یک هزار سال پیش اتفاق افتاده چرا بی خود دعوا را زنده می کنید اگر میبینید ائمه (علیه السلام) تعبیری بکار می برند با این لفظ که هر کس امر ما را احیا کند . دو چیز در این دنیا در مقابل هم است ذکر ،نسیان.ائمه (علیه السلام ) آمدند که فقط یاد و تذکر کنند. مردم همه می دانند خدا هست تو برو بهشون بگو بیدار بشوند ائمه آمدند و گفتند ما رسوا الله هستیم و یک عدّه چیزی نگفتند الله قبول داشتند      است فرعون هم که در لحظه آخر داشت می مرد گفت آمنتُ دیگه الان فایده نداشت یک طرف ذکر است یاد آوری است یک طرف نیسان است جنود شیطان طرف نسیان است دیشب عرض کردم شیطانی                               آنها امامشان را       می کنند در خانه نشسته ای که ما امامان را زنده ، فعال ولی خدا شاهد ،ناظر حاکم فعال دو گروه هستند در عالم که خدا و خدائیان را زنده و دیگری می میرانند . حال روایت گوش کنید امام صادق (علیه السلام)از یکی از اصحاب این گونه سؤال می کنند (تحبون و...)سخنان را نعم بله فداتون بشوم این مجالس را من دوست دارم پس امر مارا زنده کنید خدا رحمت کند دعای حضرتِ هر کس امر ما را زنده کند چرا به روضه آمدی چرا سیاهی زدی عرض کردم که می خواهد زنده کنمبرخلاف آنها که می گویند ختم کنید .کسی که مارا یاد کند یا نزد او یاد شود یعنی ما نزد او یاد شویم (یا حسین  علیه السلام) یاد ما بیفتد از چشمانش به اندازه یک بال مگس اشک بیایید خدا او را می بخشد هر چند که بیشتر از کف دریا...

امام رضا (علیه السلام) فر مودند: آقا ی من امر شما چگونه احیا می شود فرمودند : علوم ما را یاد بگیرید و به مردم یاد بدهید . چیزی که درش شک نیست اگر شما خواستید علوم آن ها را یاد بگیرید از کتاب که حدیث نقل کرده شما می توانید بگویید من میخواهم علوم ائمه را یاد بگیرم امّا بروید کتاب یک نویسندۀ دیگر را بخوانید بحث این است که اگر بخواهید علوم ائمه (علیه السلام) را بخوانید نقطه شروع کتاب، جزوه یا قرآن است.که از کلام یک بزرگوار که به نور قلب او هدایت شود چه بسا ولی قاعده و منطق علوم ائمه (علیه السلام) این است که از کلام آنها استفاده کنیم.کلام ما را یا د بگیرید و یاد بدهد.اگر مردم زیبایی کلام ما را بدانند پیروی هایی که در عالم رخ می دهد این پیروی ها از کیست؟و از چیست؟این پیروی ها از کلام است .مطلب این است پیروی هایی خوب و عاقلانه ،تو شیفته چی شده ای؟ اگر بنده آدم در کنار فرزندم، شاگردم، کسی را غیر از الله بزرگ کردم ،در مکتب من می گویند الله اکبرآن وقت بزرگی خدا را می بیند.بزنید به شرق عالم محال است پیدا کنید علم صحیحی که از ما ائمه آمده است.شیفته منطقی ،فکری و هر کدام که باشد.لذا حضرت خیلی معنی بلندی فرمودند.بنده خای نکرده می گویک بیا حرفهای مرا گوش کن. بحث این است که این را جای حق و خدا نشاندیم . این است احیای امر.«السلامُ علیک ایها العَلم المنصوب والعِلم المصبوب واغوث و الرّحمه الواسِعَه»تو علم منصوبی محکم جایی است که طرف گم نشود و نصب شده در جانب الله خیلی آدم باید خجالت بکشد و بگوید که این چه روزگاری که از علم شما به ما نمی رسد خوب تو نمی روی زیر بار علم  پیش هر کس و نا کسی میروی و بلند نمی شوی دو رکعت نماز حاجت بخوانی و بگویی آقا نفهمیدم .چند سال دار درس میخوانی؟12 سال آدم هیچ وقت پیش مولا و کریمش را متهم نمی کند وقتی خداوند می فرماید( اُدعونی اَستجب لَکُم )مگر می شود آدم برود پیش مولا و سرورش چیزی بخواهد و بهش ندهند.دشمن کارش این است که امام دیده نشود و تمامی داستان این بود که در زندگی می خواستند خود را معرفی کنند. امام حسین (علیه السلام)در قضیۀ کربلا و عاشورا هر گاه در مقابل دشمن قرار می گرفتند می گفتند مرا نمی شناسی؟خودشان را معرفی می کردند استدلال و بحث این حرفها نیست .اقوام گذشته که انبیاء را انکار کردند برای چه؟فکر کنید اقوام چیشین با انبیاء درگیری داشتند کسی با خدا درگیری نداشت .می گفتند ما نمی توانیم زیر بار که تو بشری مثل ما بیایی و برای ما حکم برانی ؟زیر بار این قضیه نمی رفتند .شما فکر میکنید داستان ائمه (علیه السلام) چیست؟هر کس از راه میرسد از مدینه سراغ خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) را می گیرد .امام حسین (علیه السلام) رد راه کربلا به یک منطقه ای رسید آنجا امامبا زهیر ،در واقع چادر ها کنار هم قرار می گیرد در واقع طوری تنظیم کرده بود که با امام برخورد نکند.هم در دورانی زندگی کرده بود که امام علی (علیه السلام) خانه نشین بوده امام حسن (علیه السلام) مظلوم بود و حالا امام حسین (علیه السلام) .حال زهیر هم عثمانی مذهب است و می گوید بابا نه این وری نه آن وری ما با کسی کاری نداریم>خلاصه میرسد به یک جایی که دو خیمه نزدیک به هم است حضرت فردی را به دنبال او فرستاد، این که ما از روی متقل می خوانیم،او با عدّه ای از اطرافیانش مشغول خوردن غذا بود.به محض رسیدن خبر به آنها هر چه در دست داشت به زمین انداخت گویی عقاب تیز چنگالی بالای سرشان دور میزند ای دل غافل!همسرش به او گفت «سبحان الله » پسر رسول الله تو را می خواند تو او را اجابت نمی کنی .زهیر با اکراه به خیمه گاه سیدالشهدا رفت دیری نگذ شت که با روی گشاده به سوی اصحابش باز گشت و دستور داد به سوی امام حسین (علیه السلام)بشتابید  به یارانش گفت هر کس دوست دارد بیاید و گرنه دیگر مرا نخواهد دید .چه اتفاقی برایت افتاد؟بعد از رسول خدا تمام سعی دشمن این بود  امیر المومنین(علیه السلام) دیده نشود ،به تعبیری امروزی عکس او جایی نباشد،اسم او جایی نباشد،روی هیچ منبری از او یاد نباشد کلی با او جنگیدند و او را کشتند امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) را .میخواهند یک کاری کنند ما او را گم کنیم جای دیگر برویم کسی دیگر را بپرستیم در جاییکه الله اکبراینان عند ربهم یرزقون (هر جا رب است)لذا وقتی که شما میخواهید توجه کنید به سوی خدا توی زیارات می خوانیم کسی که قصد خدا را میکند.ای خدا به سوی تو از خانه و کاشانه ام به رحمت تو برسم چون عند ربهم است زهیر می گوید تو آزادی به همسرش من خود  را فدای او خواهم کرد همسرش را به پسر عموهایش سپرد همسرش به او گفت خداوند به تو خیر بدهد.زهیر کسی بود که به این جا رسید سابقه زهیر را اگر خواستید در مفاتیح نوشته ،عثمانی مذهب است برای اینکه از بچه بپرسید که رادوست داردولی ما می توانیم دروغ بگوییم.روزی یک جماعتی از اصحابشان داشتند می گذشتند دیدند یک سری بچه دارند بازی میکنند حضرت آن جا می نشیند زمین بین دو چشمش را می بوسند و بغلش می کند ومی بوسد .آقا چیست؟یک روز من دیدم بچه ای دارد بازی می کند با حسین (علیه السلام)من هر جا حسین من قدم می زند خاک پای حسین را به چشمانش میزند و من او را دوست دارم به خاطر اینکه دوست دارد حسین(علیه السلام) من را جبرئیل به من گفته که این انصار حسین(علیه السلام) است.در واقعه کربلا شنیده ای که زهیر آن چه که شایسته رو و چشمش دانست چه بود «یا لیتنی کنت تُرابا»یعنی چه ؟اما عیبی ندارد وسط راه گمراه می شود عثمانی مذهب می شود اما امام امت دلها را می بیند و ولایت دارد بر همه عالم می خواهد زهیر را بخرد ببرد سفینۀ نجات است زهیر نمی خواهی بهر      

پیش ما؟ زهیر بیا من را ببین چه می شود به چهرۀزرد من نظری برای خدا کنی ؟چه می شود به چهرۀ زرذ من که اگر کنی همه درد منبه یکی نظاره کنی ،ای آن که خاک را به نظر کیمیا کنی یا صاحب الزمان(علیه السلام) آیا شود که گوشۀچشمی به ما کنی ؟قیمت امام دیدن خیلی زیاد است آیت الله است ،هر کس او را ببیند او نشان و آدرس خدا را می دهد.(سبحان الله.....من المسجد الحرام)منزه است خدایی که سیر داد بنده اش را شبانه از مسجد الحرام به مسجدالاقصی چرا سیر داد برای آنکه به او نشان دهیم آیت مان را لذا در معراج بخوانید مقامات امیر المومنین (علیه السلام)را ببینیم که با چشم سر ببیند آن وقت چه دید رسول خدا در آن جا.حالا قدر احیای مجلس امام حسین را میدانیم.زهیر چه دیدی رفتی  در چادر زهیر پس آنقدر که می گویند هدایت سخت نیست آقا این ها از منفی به مثبت اضافه شدند حر هم همین بود. اما این چیز فقط امام است و امروز امام است، ولی است. آقایان خدا کار از دستش در رفته است. خوب گوش کنید بعضیها میگویند خدا امام را غایب کرده توش مانده. نه این جور نیست .آن که خدا می پسندد و نه این که اگر امام را غیب کرده ما خوبیم امروز این مدل حکومت و ولایت  را برای امام پسندیده است و او در پرده غیبت است.و غیبت الهی محور تدین است در این زمان هر کس در دلش با امام زمان زندگی می کند.یک دفعه در خیابان داری می ری می بینی پادشاه عالم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است یک لحظه چشمت می رود جای دیگر خجالت می کشی .عجب پادشاه مقتدری است برای همین هم آدم خجالت می کشد .پدرها را دیده اید چه جوری مراقب بچه هایشان هستند بچه که می خواهد راه بیفتد ،بچه بزرگ شده ازدواج کرده هر وقت می بیند ، باباجون حالت خوبه مشکل نداری اگر بچه مشکل داشته باشد خودش را به زحمت می اندازد تا پولی به دست بیاورد تا کار آباد بشود.امام والد شفیق نیست!بچه ها امام زمان می بیند پایتان را کج بگذارید دلش نمی سوزد؟ نمی گوید نرو پسرم ؟بد نیست ما کارهامون را بکنیم بعد بگوییم امام نداریم؟!اعوذ بالله من الشیطان الرجیم درست است قرآن همه را هدایت میکند . متقین کیست؟ نماز شب می خواند؟نه روزه زیاد میگیرد؟ نه کسانی که ایمان دارند به غیب ، بعضی ها تا نبینیم به چشم خودمان چقدر دل            خدا همه چیز در دلت گذاشته می خواهد امتحانت کند.وقتی امام حسین (علیه السلام) از شدّت زخم ها سست شد . اصلاً این بدن به هم وصل نیست که و خون ریزی او را از پای در آورده و نیرویش او را به ضعف گرائید و توان ایستادنش نبود نشست. السلام علیک حین تقوم    السلام علیک حین تقعد قربانت بروم آقا قربان وایستادن وقتی می نشینی سلام بر تو .کودکان و زنان را با چشم و دل مراقب بود افتاده و دیگه نمی تواند حرکت کند هی نگاه می کند به خیمه ها یک لحظه برویم در خیمه ها را ببینیم چه خبر است حضرت زینب(سلام الله علیها) چه می بیند . کشته شده         میدان برادرش کسی که یک عمر با هم بودند .حضرت زینب (سلام الله علیها )از این طرف خانمها مراقب است بچه ها را آرام می کند لب ها خشک است .عمه جان آب چه شد ؟بابم گفت می روم آب بیارم . عمه جان بابا کجاست؟حضرت زینب (سلام الله علیها).دشمنان امام را محاصره کرده بودند.امام حسن (علیه السلام) را یاد گار است حضرت قاسم عبدالله ابن حسن که وضع عمو یش را دید نتوانست خود داری کند آخرین نفر از لشکر بود. امام حسین (علیه السلام).و بچه های بودند که در خیمه بود به سرعت به سوی عمو آمد زینب(سلام الله علیها)جلوی او را بگیرد گریخت و به نزد عمویش آمد. در این حال بحربن کعب خواست آن حضرت را بزند عبالله داد زد از زاده بد کاره آیا عمو یم را می کشی .ابن کعب ضربه ای به سوی او وارد آورد خواست امام را بکشد عبد الله ابن الحسن دستش را می آورد جلو آخه پسرک دست تو سپر می باشد مانع شمشیر دست او را تا پوست برید و دست آویخته گردید می خواهی بدونی این بچه بود با لشکر فریاد زد عمو امام حسین (علیه السلام) او را در آغوش گرفت فرمود :ای پسر برادر صبر داشته باش .آن گاه حرمله با تیری کودک را در آغوش امام بود کشت. حضرت که در این حال بود نمی توانست سر کودک روی گردن افتاده بود.

×


 

بسم الله الرحمن الرحیم

     امشب ان شاءالله بحث اگر توفیق باشد از نقطه ای شروع می کنیم که ظاهرا منفصل با بحثهای دیشب و شبهای گذشته ولی ان شاءالله اگر توفیقی بود و توانستیم بحث را پیش بگیریم اتصال و ارتباطش را با بحثهای شبهای گذشته متوجه خواهید شد.

     علم و جهل دو مقوله ای است که به محض اینکه به زبان می آید برای همه مشخص است که علم خوب است وجهل بد است و همه هم دوست دارند خود را عالم بدانند و از جهل مبرا. یکی یه جایی اگر گفتگو میشود و از آدم چیزی می پرسند آدم خجالت می کشد بگوید من نمی دانم. شروع می کند به نظر دادن ژست می گیرد. خدا نکنه آدم تو جایی توی صحبتی یک کلمه ای یک چیزی باشد یک فرمولی بلد باشد اظهار می کند و می خواهد خودش را عالم نشان بدهد و آدم بدش می آید که به آدم بگویند جاهل و حالا اینکه نزد همه معروف است و بحث کردن نمی خواهد و بگوییم نه بعضی ها شک دارند که حالا علم  بهتراست، یا جهل بهتر است. همه می دانند. علم و جهل کما اینکه اشاره شد این تقسیم بندی در لسان قرآن حالا به اعتبارهای مختلف و یا حالا به هر نوعی که خداوند است و کلامش و ما نمی توانیم خیلی قضاوت بکنیم. کوری و بینایی را در واقع در کنار هم که قرار می دهد قرآن به یک معنا و به یک وجه همین را مراد می کند که مساوی نیست کور و کسی که بیناست حب کسی که بیناست می بیند کسی که کوره نمی بیند از آنچه که او به دیدنش رویت می کند و دیدار می کند می شود علم و آن کسی که کور است و فاقد این می شود جهلش هم همچنین حی و میت که دیشب عرض شد. زنده بودن ومرده بودن ما به لحاظ همین ظاهری و در عرف ها زنده آن است که می بیند و می شنود و می فهمد و اینها و مرده آن است که اینها را درک نمی کند حب تا اینجا که علم و جهل معلوم است یعنی چه کلام مثبت است و کدام منفی. هیچ کس در آن شک ندارد اما درد بودن درمان از این به بعد شروع می شود برای اینکه درد روشن شود عرض کنم خدمتتان که

     والله اخرجکم من بطون امهاتکم لا تعلمون شیئا

لذا کسی حق ندارد رویش را زیاد کند البته فعلا ها. ما این جوری متولد شدیم البته این اشتباه نشود این به این معنی نیست که ما یک ظرف خالی هستیم و هیچ چیزی نداریم. یک بحثی ایست به اسم بحث فطرت که شاید شنیده باشید. فعلا نمی خواهم آن را قاطی بکنم با اینجا داریم مقوله علم را می گوییم حب خدا که خلق می کند این جوری نیست که حتما هر کسی بنی آدم یا آدم یا انسان خلق شد حتما باید علم داشته باشد نه!

     وربک یخلق ما یشاء و یختار.

البته این آیه معنی اصلیش این نیست به هر صورت من انسان آمدم می دانم که اولا جاهلم، اولا تاریکم، اولا کورم، اولا متیم، عرض کردم:

     یا ایها الذین امنوا استجیبوا للله و لرسول اذا دعاکم و لما یحییکم.

آمده است ما را زنده کند ما مرده ایم حب ما که تاریکی هستیم و جهل و فقدان و ظلمت و نداری و خداوند عنایت می کند و به ما یک چیزهایی می دهد. کم کم همدیگر را که می بینیم گمان که عالم شدیم من گمان می کنم تو عالمی تو گمان می کنی که من عالمم، در حالی که اگر قرار است که آیه ای یا روایتی را استفاده کنید که در آن لغت علم یا یعلمون یا علم یا عالم، هر کدام از لغاتی که مشتقات علم است اگر خواستید روایتی بکار ببریم یا آیه ای بکار ببرید یادتان باشد( باید معنای علم را آن کسی بگوید که کلام را گفته) اگر فرمود نماز را بپا دارید:

     صلوه اقم الصلوه

نمی توانم بگویم صلوه چه جوری است اگر فرمودند اعبدالله من نباید بگویم عبادت خدا یعنی این برای خودم یک پوست راه بیندازم و بساط راه بیندازم عبادت خدا اینهایی است که من می گویم آنها را ولش کن اگر خدا گفته اعبدالله پس خودش باید تکلیفمان را تعیین کند که چه جوری عبادت کنیم اگر خواستید آقایان از قرآن حالا این چیزهایی که مرسوم است تحقیقات قرآنی کنید به لسان روایات مطلبی را در باب علم فهم کنید اگر خواستید بکنید بدانید نمی شود صاحب کلام خدا است و ائمه علیهم السلام و چهارده معصوم. آنها راجع به علم سخن گفته باشند و که نمی دانم طلب علم چی

     من علمنی حرفا و ...

و آنها را بیاییم برداریم و ما بگوییم علم چیه؟ تعلیم چیه؟ اینها نیست. قاطی نکنیم و برای اینکه این قضیه، این قضیه که ما داریم در واقع عقلی می گوییم و هر کسی که نگاه کند می فهمد که میگوید خدا حرف زده و خودش باید تعیین کند که چه کسی گفته این را همه هم می فهمیم حالا برای اینکه این فهم به اصطلاح با یک روایت نزد شما ماندگار شود یک روایت معروف که همه شنیده ایم فرمودند رسول خدا(ص):

     انا مدینُه العلم و علی بابها

شهر علم منم و امیرالمومنین باب آن است

     و من راد المدینه و الحکمه

هر کس این شهر و حکمت این دو تا را می خواهد یادتان باشد

     فلیاتها من بابها

و خاطرتون هست که چند شب پیشتر عرض کردم خدمتتان بر آن نیست که

     اَن تات البیوت من ظهورها

(بِر) دستور العمل زندگی توی شهر و اینها را نمی دهد

     ولکن البر من التقی و التات البیوت من ابوابها

این را هم که قرآن می گوید این حدیثی که خواندیم

     انا مدینه العلم و علیٌ بابها

عرض کردم چند شب پیش که خواندم برایتان گفتم این دیگه چیزی دارد که کسی شک ندارد حالا ممکنه معنی اش را کم و زیاد بکنند در اصلش کسی شک ندارد خب ما می خواهیم به مدینه دست پیدا کنیم و حکمت. از باب وارد شویم و اگر قرار است به ما چیزی برسد از علم و آن مدینه از باب بیرون می آید عرض کردم "در" هم مسیر رفت را تعیین می کند هم مسیر برگشت را تعیین می کند لذا به ولایت به امیرالمومنین علیه السلام و ابه ائمه علیهم السلام می توانیم راه پیدا کنیم به رسول الهی و به این مدینه و حکمت و اگر به تو نصیبی رسید از مدینه و حکمت یقین بدان که به امیرالمومنین (ع) و به ائمه هدی علیهم السلام است. حب تا اینجا که روشنه دیگه حالا یک کم فکر کنید این حرفهایی که در مورد علم می زنیم و تعلیم و تعلم و عالم و چه قدر ما داریم الفاظ را راحت استفاده می کنیم و بعد روایت را می خوانیم نمی فهمیم و یا شک می کنیم گیر می کنیم. تا اینجا چی شد؟ علم خوبه. جهل بده. اولا هم ما عالم نیستیم مگر به ما علم بدهند علم هم یک جا بیشتر نیست یک در هم بیشتر ندارد تموم شد حالا سئوال؟ اینهای که ادعای علم دارند از کجا می آورند؟ شوخی دارید با امیرالمومنین گمان کردید چیزی که ملک آن هاست ما بدون اجازه آنها می رویم می دزدیم یک جمله بگویم خیلی روشن است می دانید که طعام در قرآن هم به طعامی که شما می خورید درواقع اشاره دارد هم به طعام که علم است

     وانظر الی طعامک

نگاه کن چه می خوری ببخشید

    فلینظر الانسان الی طعامک

و بعد فرمودند که هم غذاست و هم اینکه انسان آدمی باید بداند که علمش را از چه کسی می گیرد نه اینکه چه چیزی می گیرد. از چه کسی میگیرد. خب یک سیب توی میوه فروشی است سیب را اگر دزدیدی می خوردی می شوم حرام گوشتی که از آن بیاوری می شوم حرام هیکلی که از این درست می شود می شود حرام تکرار می شود قصی القلب تکرار شد می شود معصیت کار همان سیب را پول بده می شود حلال می شود گوارا وجود به بسم الله بخور میشود شفا درست شد و همین سیب را بهش دعایی سوره ای بخوان یک خواصی پیدا می کند درست شد سیب است می توان حرامش کنی بخوری می توانی حلال و شفا و نافعش کنی بخوری درسته. گمان کردیم بدون توسل و تمسک به امیرالمومنین  و ائمه هدی علیهم السلام و بدوه زاری در خانه امام زمان علیه السلام گمان کردیم روایت را برویم و برداریم از کتبی که چاپ شده نصیبی به ما میرسد نه آقایون به همین سادگی و روشنی که من مثال زدم شما سیب را می خوری 2 نفر دارند با هم دو تا سیب می خورند با هم گاز می زنند با هم می جوند با هم می بلعند هیچ اتفاقی هم در ظاهر رخ نمی دهد دو نفر دارند با هم روایت می خوانند با هم لغت در می آورند با هم فهم می کنند اما یکی عاجزانه و مودب و ذلیل در پیشگاه امامش نشسته و التماس میکند و یکی غد را می گویند شما هم گوش می کنید هر دو به این می خوره لذا شما فکرکنید قرآن چه می فرماید ما این کتاب را مضمون آیات ما این کتاب را فرستادیم که بخوانید این را تو برای مردم ما ای رسول ما برای مردم روشن کنی بیان کنی تا اینکه اختلافها جمع شود. عجب از آن موقع که قرآن آمد که اختلاف بین مسلمانها آن موقع که مسلمانی نبود مسلمانی درست شد به قرآن استناد شد اختلاف که بیشتر شد بدتر که توی اون امتهایی که مسلمان نبودند ما انواع و اقسام مسلمان پیدا کردیم همه هم می گویند قرآن ملاک قرآن قرآن قرآن یک کم که توی شکمشان برویم می گویند نه آقا ما با عقلمان می فهمیم ما عاقلیم انگار که فقط او عاقله بقیه جاهلند همه می گویند قرآن همه فرق می گویند قرآن امام علیه السلام فرموده: هر کس که در مهله اسلام است اقلش این است که به قرآن اعتقاد دارد و به رسول خدا اعتقاد دارد حالا نه این اعتقاد نه این اعتقادی که حالا بخواهد واقعی باشد همه می گویند قرآن همه هم ژست می گیرند همه هم متفکرند و نظر می کنند به آیات همه هم دقیق می شوند همه هم عمیق میشوند هم آیات مختلف را می بینند هم کتابهای تفسیر را کنار هم باز میکنند مقایسه می کنند هم cd دارند می بینند ترجمه ها و تفاسیر را اینها خوبان که ولی توجه به این مال ملک، ملک تلق ائمه علیهم السلام است رسول خدا است به دزدی مال دزدی است حرام است می خوری قوی می شوی و انرژی می گیری اما باهاش کار حرام می کنی شما اون گوشت حرام و غذای حرام که می خوری انرژی میگیری اون که حرام می خوری بزرگ می شود او که علم حرام می گیرد می تواند احتجاج کند حرف می  زند بحث می کند استدلال می کند اما حرام است و آن چه که در حرام دیده می شود به چشم آدمهای معمولی است در دنیا چیزی دیده نمی شود در آخرت است که دیده می شود

     و کشفناک عنک طاعتک و بصورک یوم الحدید

قرار نیست همه چیز دیده بشود امروز روز عمل است روز حساب نیست که اگر کسی به نام محرم نگاه کرد فوری خدا چشمش را کور کند بگویند چه شد؟ هیچی با شرمندگی به یک نامحرم نگاه کردم چشمو خدا کور کرد خیلی مثل اینکه قضیه جدیه را 1 دومی 1 سومی از فردا کسی دیگر نگاه نمی کند یعنی عمل می کنی حسابتو همون جا می گذارند کف دستت پس دیگه چی امروز که قرار بود عمل بشود حساب و آن چیزی که دیدنی بود آن طرف بود البته تفسیر این جورها هم نیست که هیچی دیده نمی شود اینجا. اگر کسی نگاه کند. نگاه عبرت، نگاهی که نگاهش او را عبور دهد او را نگاه اعتبار داشته باشد می فهمه خب بنابراین کلام خداوند و کلام ائمه علیهم السلام صاحب دارد علم، ملک آنها است علم، از خداست عالم شدن به ائمه علیهم السلام است درست شد می توان دزدی کرد شما گمان دارید توی دنیا دزدی می کنید خدا نمی بیند مگه اموال مخلوق خدا را نمی دزدید خدا اونجا دستتان را خشک می کند نه شما فکر کردید به قصر اغتشاش و انحراف یک روایت را بردارید و بخوانید خدا چشمتان را کور می کند نه این همه منحرف حالا اینکه این وسط ادعای یقین بکند؟ حضرت ابراهیم ازخدا می خواهد که خدایا به من نشان بده ملائکه خدا می گویند:

     لا علم لنا

نه اینکه هیچی الان پیش ما نیست چرا هست اما

لا علم لنا الا ما علمتنا

مگر تو یاد دادی اون روزی که حلاله یک جمله بگویم آقایون خدا وکیلی اگه امام زمان یک کلمه به ما یاد بدهند یک حرف یاد بدهند این روزی حلال ما را تا قیامت هدایت شده و سالم می برد. حلال است و گوارا وجود. اما اگر یک کوه الفاظ و اصطلاحات جمع کردی از خودت از حلقوم دیگران، جویده دیگران را بکن شما فکر کردید که فقط من بلدم که حرف بزنم همه بلدند که حرف بزنند شما فرصت بدهید چند شب پیش چی عرض کردم گفتم احیای امر ما به چیست؟ اینکه علم ما را یاد بگیرید و یاد بدهید اگر مردم محاسن کلام ما را بدانند

     لتبعونا

نمی گذارید شما، مردم نشسته اند و می خواهند حرف خدا و پیغمبر خدا را بشنوند تو حرف خودت را می زنی واسه چی؟ وقت ما می خواهیم این وسط ما فقرا، ما موجوداتی که فاقدیم هیچ نمی دانیم یک مرضی ای که می گیریم نمی تونیم خودمون نمی دونیم که چه جوری خودمونو را جمع و جور کنیم ادعا می کنیم چه ها دیدیم حضرت ابراهیم ملکوت را که می خواهد، یقین را که می خواهد

     لیطمئن قلبی

طمانینه را که می خواهد از خدا می خواهد لذا یکی از دلایل که ائمه علیهم السلام و رسول خدا وا نبیا الهی در پیشگاه خدا می گویند ما هیچ علم نداریم. تو فقط عالم غیبی غیب مال توست واسه چی می گن برای اینکه هرآنچه که تو بدهی ما داریم تو ندهی ما نداریم اما اگرساختیم آن صناعت خود ماست خودمان ساختیم به درد خود ما میخورد هیچ جایی هم مصرف ندارد دراین بین یک گروهی هستند که تاریخ نشان می دهد یعنی تاریخ بزنید روز به روز ما ه به ماه سال به سال شاید در نوع رشته های علمی این گروه سابقه شان از همه بیشتر است شاید دوره های تخصصی شان از همه بلند مدت تر است و شاید کتابهایی که باید ببینند علوم و مقدماتی که باید یاد بگیرند از همه رشته ها بیشتره اینها فقها هستند فقط ما بخواهیم اسم کتابهایی که اینها باید بخوانند به زبان بیاوریم باید یک شب بحث فقط راجع به این باشد اسم کتاب فقط ببریم آقا شیخ عباس قمی می خواهد سفینه البحار را بنویسد میگوید سه بار بحارالانوار را خواندم به ما بگویند سه بار این صد جلد را از این طرف سالن ببر آن طرف و برگردان زورمان می آید آن وقت علامه ای که این را نوشته ببین کیه فقها بیشترین منابع را می بینند بلند مدت ترین دوره تحقیق و مطالعه را می گذرانند و کار فقها و بحث فقها قوی دوره ای که بخواهند علوم را با هم مقایسه بکنند تاریخ را ببینیم به لحاظ سنوات و قرن از همه با سابقه تر است این فقها آمده اند استنباط کرده اند احکام را درآورده اند نماز این جوری است زکات این طوری هر کس خواسته باشد که بفهمد نماز چه طوری هیچ چاره ای ندارد جز این که همان سیری که فقها رفته اند را برود یک وقتی می گویند:

    تابع العن الملعون همون که ملعون

نه غرضم این که باید مقدماتی را که طی کند باید روایات را ببینند کنار هم بگذارند بله البته که می شود که امام زمان به یکی عنایت کند که همه را به آنی در قلبش بیندازند این چیزی نیست که سابقه نداشته باشد چرا سابقه داشته باشد ولی این قرار نیست رویه بشود اینکه رویه نشده این همه دکان درست کرده دکان درست کردن نه قراربا قاعده انجام بشه با رویه اگرکسی خواست ادعا کند سند بیاورد لذا فقها محققانه ترین روش و عالمانه ترین روزش را درارائه نتایجشان دارند چرا وقتی ازشان میپرسیم این کلم را ازکجا آوردید؟ تمام سندهایشان را بهتان می گویند وقتی می گوییدازکدام روایت می گویند ازاین روایت ازاون از اون از معصوم نقل شده علوم دیگر را ببینید این را از کجا آوردید کی چه تاریخی کی اصلا گفته اش کجاست کجا ثبت شده چه جوریه بعد این را که میگویی اسنادش کوواین را بدانید توی همه علوم بشری که فعلا ما داریم برخورد می کنیم نه اونی که از بالا می آید توی همه اینها استنباط است پزشک هم وقتی زیر میکروسکوپ می بیند وقتی به متخصص مراجعه میکنید آزمایش می دهد انواع و اقسام آزمایش را میدهد و بعد میخواهد نسخه بدهد و تشخیصش را اعلام کند میگوید من این را می فهمم ما اگر عاقل باشیم نمی گوییم دیگه لذا پزشکان با هم اختلاف نظر دارند کما اینکه در همه علوم و فقها سروران عزیز عنایتی بکنند تا اونجا که امکان داره جلوتر تشریف بیاورید ظاهرا جا نیست اگر امکان داره جلوتر تشریف بیاورید صلوات خب به اینجا رسیدیم که وصف علوم بشری این است واین بشرعاجزچاره ای ندارد که هنگامی که میخواهد مستند به متون سخن بگوید نظر بدهد استنباط کند همین رویه را پیش بگیرد بله راههای دیگه ای هم هست اما هر که را اسرار آموختند مهر کردند و لبانش را دوختند اگر به کسی سیر یاد بدهند اگر خدا وکیلی سری باشد میآید سر بازار داد می زنند و به هم می گویند اگر واقعا این سیررا به تو یاد دادند و ازسیر گدایی و عجز و نیاز این را گرفتی بعد می آیی تکبر بکنی و با این خرید و فروش بکنی و مرید بخری خب نمی کنی نمیکنی انصافا خب بنابراین چه شد که ما ابتداعا که خلق شدیم فاقد هر کمالی هستیم هیچی نداریم مگر دانه دانه خدا داده باشد ادعیه گزارش این را می گوید آیات قرآن گزارش این را می گوید حالا بماند یکی از اونهایی که خدا عنایت می کند علم است مدینه علم رسول خدا و بابش امیرالمومنین و مدل دومی هم ندارد هر کس مال حلال خواست علم حلال است علم نافع خداست ما پناه می بریم به خداوند از علمی که لا ینفع است علم استها علم است اما لا ینفع بدبختت می کند اگر این علم روزی تو بود حلال بود گوارای وجودت تنومندت می کند نگهت می دارد کما اینکه غذا این کار را می کند و اگر این علم این حرام بود دزدیده بودی و بدون توجه به وجه الله و بدون زاری و استیضاء از ولی الله برداشته باشی خب حرام است چرا هیکلتو به صورت ناموزون به لحاظ علمی گنده می کند ولی ته خط معلوم می شود چه خبره و تمامی اصناف بشر این روش بشری را در کسب علم و هر علمی حالا علم مقولات علم بشری باشد صناعت بشری باشد یا علومی که مصدرش فرمایشات ائمه علیهم السلام است و قرآن فرق نمی کند همه اینها تیپشون این است می خوانند تحقیق می کنند بعد آخرالامر می گویند ما گمان می کنیم حکم این است وصف الحال همه است الا اینکه یک نفر عجول است زودتر نظر می دهد یک نفر تقوا ندارد زودتر نظر میدهد نه دیگه این صفات اشخاص است که امام فرمودند فقیه باید تقوا داشته باشد با تقوا باشد صائن النفسه باشد اینها را گفتم برای چه واسه اینکه اگر یکی از اینها را نداشته باشد تمام است مطیعا لامر مولا فقیه باید بزرگتر داشته باشد بالای سرش اما تو حق نداری با فقیه دست و پنجه نرم کنی فقیه فقیه هست کلام داده توی رساله آخر هم ما نفهمیدیم واسه چی اینو حرام واسه چی اینو حلال کردن خب عزیزم تو آخرش هم نمی فهمی تا آخرش هم نخواهی فهمید مگر اینکه این مشی را تو هم طی کنی و برای همین است که توی تمامی تخصصها و توی تمامی علوم بشری بنگرید و ببینید که همه جا اختلاف نظر هست و شاید یکی از جاهایی که آدم می بینه که با وجود اینکه اختلاف نظر هست وعمیق هم هست ما فقیه که می گوییم آن اوصاف را دارد ها توجه کنید نه فقیهی که این می کند ابزار برای همه هم چی نه اون صفات را دارد یعنی متقی است یعنی اگر به شهری وارد شود فوری نمی گویدآقا بیا این رساله من نه نه آقای فلانی هست می گوید خواندیم شرح احوالات و داستانها را می دانیم خب اختلاف نظر هست حالا ببینید چه قدر کودکانه است یکی برگردد بگوید آقا این فقها چرا نمی نشینند این مشکل را حل بکنند دیگه این مگه مستحب است اون دیگه مکروهه اون میگه یک بار آب بریزید اون می گوید دو بار آب بریزید آخه چیکار کنیم ما، عزیز من خیلی تند می روی برو اول به دکترهات بگو مشکلها را حل کنند الان کسی هست که فرزندش توی این مجلس است چند سال بیماری داشت می رفت دکترانواع آزمایش و... تمام داروهای قلب همه اینها شش هفت سال بهش دادند آخرفهمیدند سرطان است از همان موقع پیش دکتر می روی یک چیزی می گوید اون یکی یک چیز دیگرمی گوید و... این بدی دکترها است خب نه دکترها اختلاف دارند شما دکتر نمی روید چرا با هم جمع شوند مشورت کنند بالاخره یک تصمیمی بگیرند خب بنشینند فرق مگه می کنه تا موقعی که تو بشری تو واسطه ای درفهم واستنباط همین اتفاق می افتد و غیر ازاین نیست اون ماء معین اون علم اوصافی اون علمی که هیچ رگه ای هیچ اختلافهایتان را برطرف کنید انگار مثلا یک سری آدم از گروه راه رسیده اند دارند با هم دعوا می کنند یک پیرمردی میگه آقا دعوا نکنین بنشینن با هم حل کنین وبعد برگردن آقایون این فقها این هم سال چیکار کنند آقا تکلیف این روایت را روشن کنید کدام درسته کدام غلطه دیگه بابا هنوز شما تکلیف فرضیه انیشتین و قانون نیوتن و صد تا دیگه چیز توی فیزیک نور را نمی فهمید چیه سه تا تئوری دارید باهاش کار میکنید چطور اینجا با ok اینجا که رسید ما هم مشکلمان حل شد یک چیز بگیم شما هر چیز خواستید بگویید نیست این طور بشر است نشان عجزش این است روی پیشانی اش نوشته شده هر جا پا می گذارد دقت کنید علوم بشری چه جوری است هر چی جلو می روی تخصص بیشتر می شود کنید چه اتفاقی می افتد انشعاب بیشتر می شود اختلاف بیشتر می شود می خواهیم حافظ شناسی کنیم در مورد حافظ صد نظر مختلف است من می خواهم بشوم فضل الخطاب تحقیق می کنم نظریه جدیدم را بعد از 50 سال حافظ شناسی می دهم من نمی شوم یک نفر بقیه محو شوند من می شوم نفر صد و یکم بعدی می شود نفر صد و دوم توجه کنید هرچه جلو می رود بشر به اختلاف و گسستگی و انفصال می رسد درحالی که علوم ائمه علیهم السلام این طور نیست که اونجا هر که وارد شود جمع جمع شدن است با هم بودن است یگانه بودن است خب شاید فکر کنید که چرا ما این بحث را داریم می کنیم اما می خواهم با یک کلمه نتیجه را بگویم این همه اختلاف تو همه جای عالم است توی همه علوم چه بشری چه علومی که مصدرش از ائمه معصومین علیهم السلام است همه فقها این همه سال صدها سال زحمت کشیدند که بگویند بالاخره توی وضو گرفتن شستن دست و صورت به چه شکل است همه اینها را داشته بودن طرف و تئوری جدید و... اما فقط وقتی می رسد به گلوی علی اصغر به گلوی امام حسین علیه السلام همه شروع به دعوا آقا این چه چیزی است مقاتل چرا اشتباه نوشته اند چه جوری نوشتند امام حسین علیه السلام که فرزندش را آورده بود آب بدهند تیر زدند یا رفت ببوسه و خداحافظی کنند تیر زدند مظلومیت را ببینند همه مشکلات و اختلافات عالم حل شده فقط رسیده به گلوی حضرت علی اصغر امام حسین علیه السلام همین فقط آقا این مداحها برای خودشان می گویند دیگه می گویند. آقا من نمی گویم تو هیچ صنفی خطا کار نیست اما انصاف نیست که آدم بیاید دو نفر راکه تو صنف امام حسین علیه السلام پیدا کند او را علم کند بزند توی سر بقیه چقدر آقایون این سئوال برای شما مطرح بوده و پرسیدند و این را از شما پرسیدند؟ آقا بالاخره داستان حضرت قاسم علیه السلام چه بوده آقا امام حسین علیه السلام 34 تا زخم شمشیر برداشتند یا مثلا 45 تا برداشتند چه فرقی دارد 2 بلا تشبیه 3 بزنند بچه ات را بکشند جلوت بعد یکی بیاید خیلی محققانه تحقیق بکند که نظر بدهد برو بابا توهم حوصله داری او را کشتند داره مثل مرغ سرکنده پرپر می زنه.

دقت کنید آقای ما مولای سرور ما ولی نعمت ما بزرگ ما چه می فرماید؟ هنگامی که می آید الا یااهل العالمانا الامام بعد اون نام مبارکشان که اشاره به قیام حضرت دارد می گویند یعنی ببینید آن امامی که قرار بود قیام کند خونخواه امام حسین و حضرت زهرا(س) و تمام مصیبت باشد او آمد الحسن الحسین قاما او قعدا آنی که ما دستش را باز کردیم ناظر وقتی که دیشب که انتقام بگیرند و حکومت الله را برهمه زمین برقرار کند او آمد

     الا یا اهل العالم انا صمصام المنتنم

گفتیم از لغت انتقام بدتت می آید خدا منتقم است انا من المجرمین منتقمون خدا انتقام می گیرد

     الا یا اهل العالم ان جدی الحسین قتلوه عطشانا

     الاا یا اهل العالم ان جدی الحسین ترحوه عریانا

     الا یا اهل العالم ان جدی الحسین سحقوه عریانا

آقای ما این جوری ندا می دهد آن وقت تو می خواهی جلویش بایستی می گوید آقا شما چرا آمدید این خونی که کهنه شده زنده کنید این بحث هایی که بود که شبهای گذشته داشتیم لذا توجه کنید آقا آن چه بهتون داده اند بگیرید

     ما اتاکم الرسول فخذوه

اگر بهتون عنایت کردند دادند یقنبی که دادند

     لا تجعلوا علمکم جهلا و یقینکم شکا

یقینی که دارند تبدیل به شکش نکن آقا نمی دونی بالاخره حضرت علی اصغر علیه السلام چه جوری شهید شد دقیقا نمی دانی خب نخواهی هم دانست نه آقا من می خواهم بدانم چه جوری داستان می خواهی بدانی متوسل شود ملک آنها است خواستند می دهند

     هذا عطانا فامنن او امسک بغیر حساب

ای رسول ما این عطای ماست به تو همین حالا ما داریم حالا خواستی به هر کس منت بدهی بدهید داده اید نخواستید هم ندادید روی اینش دیگه ما حساب نگذاشتیم درست اما توجه کنید به کسی دادند این عطا را که رحمت للعالمین است به کسی دادند که کریم است خب من گمانم این مقدار بس باشد برای اون بحثی که من شاید لازم می دیدم خدمتتون ان شاءالله رسانده باشم و عرض کرده باشم.

امشب شب علی اصغر علیه السلام است. ان شاءالله مقتل را می خوانم همه هم می دانیم من فقط چند تا جمله عرض بکنم یکی ازآقایون می گوید ما مشرف بودیم با عده ای مشهد نشسته بودیم وحاجت خواهی میکردیم من گفتم که از امام زمان علیه السلام این را خواستم که چیزی به من بدهید که تا به حال به کسی نداده اید یک جوری هم باشد که خیرش به همه برسد. دوستان گفتند چه ادعای بزرگی کردی، گفت خب ادعا کردیم یک چیزی بزرگ خواستیم اگرهم بزرگ است می خواهیم نفعش به همه برسد می گوید در حال توسل مضرع و زاری بودم که دیدم یک کسی آمد کنار من نشست یک سید جلیل القدری خیلی نورانی من را به اسم صدا زد و فرمود که فلانی شب نهم ماه رجب تولد علی اصغر را جشن بگیر. خیرش هم به همه می رسد هیچکس هم  از این قضیه خبر ندارد ما تو حال خودمان بودیم یک مرتبه به خودم آمدم این کی بود و چه گفت، دیدم خوش درخشید ولی تموم شد. منقلب شدم. خیلی خوشحال شدم آمدم به علما گفتم و آنها تحقیق کردند. دیدن همین است و آنها دیدن سند همین است. گفت وقتی شب تولد آن شاهزاده فرار رسید مجلس جشنی درمنزل به پا کردم همان شب حضرت زهرا علیها السلام برای تشکر می آید و این را می فرماید دلی شکسته تر از من در آن زمانه نبود. در این زمان دل فرزند من شکسته تر است. امام زمان علیه السلام. حضرت ربابه ازبهترین و با فضلترین زنان بود.

ابن اثیر این را نقل می کند و می گوید بعد از شهادت امام حسین علیه السلام رباب را همراه اسیران به شام بردند چون به شام برگشت، زیر سقف خانه رفت در آفتاب میماند تا ضعیف و ناتوان شد تا ازغصه و اندوه ازدنیا رفت. ازحمید ابن مسلم نقل شده: که من با لشکرابن زیاد لعنت الله علیه بودم ونظری کردم به آن طفل که روی دست سیدالشهدا بود. ناگاه دیدم که از خیمه زنی نورانی بیرون آمد که نورش نور آفتاب را کنار می زد. میدوید گاهی می افتاد و گاهی بر می خواست و میگفت: واولدا تا به نزد آن طفل آمد و خود را برروی آن انداخت. دخترانی چند از خیمه بیرون آمدند و خود را برروی نعش آن طفل شهید انداختند. همه می دانید یکی از شهیدانی که نقل شد دفنش کردند و بر وی نماز خواندند حضرت علی اصغر بود. نمی دانم شاید اگردفن نمی شد بعد از آن تاختن اسبها دیگر از او چیزی باقی نمی ماند. شاید این بوده که امام حسین علیه السلام دیده برای بقیه نمی تواند قبر بکند، اما این کوچک است برای او قبر بکند.

یکی از ملعون ها را می برند نزد مختار، مختار می پرسد ای ملعون در کربلا هیچگاه دلت به حال آقای ما امام حسین علیه السلام سوخت. او میگوید بله ای امیرالمومنین، یک مرتبه آن قدر دلم سوخت که مرگ خود رااز خدا خواستم تا آن حالت زار حضرت را نبینم. مختار گفت: بگو ببینم چه دیدی؟  گفت: امیرهنگامی که سیدالشهدا علیه السلام طفل کشته خود را زیر عبا گرفت از میدان برگشت. رو به خیمه کرد من تماشا میکردم دیدم زنی چادر به سرونقاب به صورت بیرون خیمه ایستاده. آقای من این قرار بود آب بخورد. گویا مادرآن طفل بود، درانتظار بچه اش بسر می برد همین که امام چشمش افتاد به مادرکه منتظرایستاده برگشت، مقداری صبر کرد، دوباره رو به خیمه آورد باز خجالت کشیده و برگشت. تا سه مرتبه امام رو به خیمه آمد و برگشت وازمادرعلی اصغرخجالت کشید. چون آن حالت امام را دیدم جگرم کباب شد. بعد این ملعون می گوید بالاخره امام پیاده شد طفل را روی زمین نهاد با غلاف شمشیرقبری حفرنمود، برآن طفل نماز خواند و او را به خاک سپرد و برگشت. آخه دیگرعلی اصغررفت زیرخاک ودیگرمشکلی برایش پیش نمی آید. نقل است می گویند: مختارازاین خبربیهوش شد وگریه کرد وگریبان چاک زد. بعد میگویند این حالت امام حسین علیه السلام دلم را ازهمه بیشتر سوزاند که نخواست بدن این طفل آزار ببیند یا سرش را ببرند یا زیر سم اسبان لگد شود. آن ملعون میگوید مختار بخدا قسم نگذاشتند بدن آن طفل سالم بماند. روز یازدهم سرهم سروری را به سرداری دادند که جهت افتخارسرنیزه کنند وبه کوفه نزد ابن زیاد برد وجایزه بگیرند. به ابوایوب که سرکرده و سرداربود سری از شهدا نرسیده دستورداد که زمین را بکنید. زمین کربلا را زیرورو می کنند تا جسد را پیدا میکنند.                          

×


بسم الله الرحمن رحیم

دیشب عرض که اگر بشر بخواهد یک حرکت علمی انجام دهد و چیزی را بشناسد، شناخت پیدا کند بر مبنای تفکراتش و آن چیزی که در توانشه است، که بشر محدود است. اولاً جاهلِ شروع می کنه به فکر کردن، نتیجه گرفتن، بحث کردن و پیش رفتن، هرچه جلوتر می رود به جای اینکه به نقطه مشترکی برسد این افکار منفصل می شود، جدا می شود، اگر یک علمی در بین مردمان را پیدا کند مثلاً به اسم پزشکی و مثلاً اون اسم را یک پزشک مثال می زنیم مثلاً بقراط، بوعلی یدک می کشد و کلیه مواردی که هست برای صحت و سلامتی جسم اونها می توانند رویش نظر بدهند و معالجه کنند، جلوتر که می آیند پزشکی تخصصی می شود، باز می شه، باز می شه، منشعب می شه، منشعب می شه و هزاران هزار تخصص با تذکر اخلاقی هم پزشکها نمی توانند از رأی خودشان منصرف شوند چون اگر پزشک است و اگر رأی دارد و اگر حقیقتاً این چیزی که
میگه واقعاً بهش رسیده خوب نمی تونه که از آن صرف نظر کند لذا وقتی مریضی مراجعه
می کند، پزشکها نظرهای متفاوت می دهند و هیچ شواری پزشکی و سمیناری نتوانسته پزشک ها را جمع کنه که همگان یک نظر بدهند، این اصلاً وصف بشر است، عجز بشر است و نشان عجز بشر است و اشاره شد که با سابقه ترین عالمان و پرتلاش ترین عالمان و مقیدترین عالمان و
منظبط ترین عالمان که دقت می کنند که آنچه نقل می کنند از کجا نقل می کنند، گفتیم، فقهای ما هستند، لذا این انصاف نیست که همه در همه علوم حق اختلاف رأی و تفاوت دارند به فقهای ما که می رسد شروع می کنند به ایراد و اشکال، نه آنها مدعی همتند و نه مدعی آنند که علم الهی را در نزدشان دارند و نه این سخن که ما اینجا بنشینیم و گفتگو کنیم ایراد است بر آنها، نه خیر آما با همه این اوصاف کما اینکه هر عقلی گزارش می کند که اگر مریض شدی به دکتر مراجعه کن، همان عقل، البته به علاوه عقل موارد دیگری هم هست به تو حکم می کند که در دین اگر بخواهی انضباط دینی داشته باشی باید به فقیه مراجعه کنی و از او تقلید کنی همان کاری را که وقتی مراجعه به پزشک می کنی برای مریضیت انجام می دهی، پزشک می نویسد، دوا را می خری، می خوری عین همان کار، خوب بعد از آنجا عرض شد که در هیچ جای عالم شما نتوانستید به یک وحدتی به یک انسجامی برسید چگونه انتظار دارید که توی مقولات دینی ما این اتفاق بیفتد، لذا دوستان هیچ وقت نگران آن نباشند که آقا چه جوری است،  بالاخره دیشبم عرض کردم مثلاً فرض کنید شهادت فلان صحابی در میدان کربلا چگونه بوده است، اینطور بوده است یا اینطور بوده مادرش به این الفاظ با او خداحافظی کرده است، یا به این الفاظ، آیا مادر او در صحنه کربلا بوده است یا نبوده است، آیا طفل شش ماهه را دفن کرده اند یا نکرده اند آیا اسم او
 علی اصغر است یا عبدالله، آیاچه، آیاچه؟ این سؤالات که حکایت از عجز ما می کند در همه جا وجود دارد، اما اصل ماجرا  را خراب نمی کند، توجه کردید این اصل ماجرا را خراب نمی کند، و اگر کسی نگران آن است که حقیقت مطلب چیست؟ اقلش آن است که در این مطلب اجتهاد کند، جهد کند، تلاش کند، بخواند، مطالعه کند تا اینکه به نتیجه برسد، این اجمال بحث دیشب،
رسول خدا صلی الله علیه وآله خداوند بر ما منت می نهد و او را به ما زمینیان معرفی می کند،

(م-1)لَقَدمن الله علی المؤمنون بعث فیهم رسول من انفسم

خداوند منت می نهد بر ما و بعد ما باید عاجزانه و ملتمسانه تقاضا کنیم

(م-2)قول لا تمنّرا عَلَیِّ اسلامکم بل الله یمنّا علیکم عن هدیکُم للایمان

شما منت نگذارید که دارید مسلمانی می کنید و بر شما منت دارد، در صدر اسلام زمان رسول خدا می بینیم که با آمدن حضرت همه دکون دستگاههایی دور و بر حضرت جمع می شه خیلی سعی می کنند یکجوری مطلب را حل کنند برای خودشون نمی شه، حضرت می آیند،
می خواهند دعوت کنند بگویند من پیغمبر خدا هستم، اول مسخره می کنند حضرت ساکت
می شوند می گویند بروید، یک نوبت دیگر دعوت می کنند، دعوتشون را علنی می گویند، بر مردم قرآن تلاوت می کنند، مردم قرآن را می شوند همه مخالف و موافق اذعان می کنند که این کلام کلام بشر نیست، خیلی آقایون عجیبه، من فقط یک اشاره کنم، خیلی رویش فکر کنید، مگه
می شود آدم حرف بزنه از حرف زدن یکی آدم بفهمد که این کلام کلام بشر نیست، چه جوری
می شود همچین چیزی، دقت می کنید خیلی ها تو عالم حرف می زنند، نوارهاشون هست، کتابهاشون هست، آدم حضوری می شنود چه جوری می شود که این صوت، این کلام که وقتی آدم می شنود نه یک نفر این اذعان را بکند با سواد، بی سواد، شاعر، کارگر، ادیب، غیر ادیب، عالم، جاهل همه در مقابل این رسول عزیز وقتی که آیات را می شنیدند از زبان حضرت بی تردید، بدون توقف، بدون تفکر، اذعان می کردند که کلام الله است، واساساً اینه معجزه رسول الله، درسته خوب تا به حال فکر کردید که چه جوریست این داستان، چی جوری می شه یک صوتی، یک گفتاری یک جوری باشد که وقتی یه کسی می شنود احساس کند کلام الله است این سرش را رسول خدا فرموند، ما توجه نکردیم، سرش چیست؟ سرش این است که

(م-3)اِنّی تارکٌ فیکم الثقلین

(ده دقیقه اول)

من چیز لنگه نگذاشته ام براتون، لنگه نیست، جفت است، با هم بود کار می کند، بی هم فایده ندارد، لذا هرکس خواست  وجدان کند قرآن را به کلام الهی، هرکس خواست با شنیدن قرآن وجدان کند که این چیزی که خوانده می شود و او می شنود کلام الله است یک راه بیشتر ندارد، یک راه، یک راه فقط یک راه و آن اینکه آنرا از زبانش تالیش بشنود، تالی کتاب، در زیارت
آل یاسین ما چه جور عرض می داریم

(م-4)اسلام علیک یا تالی کتاب الله

ما در زیارت الفاظ و اصطلاحات عمومی به کار نمی بریم، ویژگی خاص به کار می بریم، قرآن قرآن است، کتاب خداست، ولی توجه کنید اگر این باشد و ثقل دیگرش نباشد، انتظار داری عمل کند، اثر کند، فایده کند، من نمی گویم هیچ فایده ندارد، اما توجه کن، همین خواندن این قرآن که به سادگی در صدر اسلام هنگامیکه تلاوت می شد همه به زانو در می آورند، همین قرآن را صبح و شب ما برای هم می خوانیم هیچ اتفاقی نمی افتد، حل مشکل ثقل دیگر است،« اسلام علیک یا تالی کتاب الله و ترجانه» عرض شد در زیارات ما نمی آئیم اوصافی را برای ائمه علیهم السلام عرضه بداریم که همگان دارند، مطالبی را می گوئیم که اختصاصی ایشان است، و فاصله اون با ما خیلی زیاد است، لذا هرکس خواست قرآن بشنود و در اون موقعی که شنید بفهمد که اون معجره است، از زبان او باید بشنود. چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن این شد حل مشکل، دانستید، حالا خوب گوش کنید، بعد از این رسول عزیز که هرجا وارد شد، بر هرکس قرآن تلاوت کرد، هرکس به او وارد شد قرآن بر او تلاوت شد همه به زانو در آمدند، نهایت اگر حق را دید نپذیرفت می شود کافر، پذیرفت می شود مؤمن، نه اینکه نپذیرفت می گویند داره تفکر می کند، مطالعه می کند، تحقیق می کند، نه خیر و آن کس که چاره نداشت قرآن را می شنید، می دید یک اثری رویش می کند نمی خواست برود زیر بار، بر می گشت می گفت این کلام سحر است، سحر می کنه مرا، بیچاره قلبش مریض بود، نمی خواهد زیر بار نمی رفت. دانستید حالا شما گمان دارید این رسول عزیز خوب گوش کنید بحث امشب را چون ار محوری ترین مباحثی است که اگر انشاءالله توفیقش برای من باشد که منتقل کنم و شما هم بگیرید انشاءالله یادگاری است که برای شما می ماند، البته کلام کلام من نیست، انشاءالله همه را از فرمایشات ائمه علیهم السلام داریم مدد می گیریم و می گوئیم، حالا از شما سؤال می کنم، آقایون این رسول عزیز، این رسول خاتم چی گذاشت و رفت، دو ثقل یکی از آن دست من است یکی نیست، نمی بینیم الآن، درسته، خوب بیشتر از اینکه چیزی نفهمدیم، سؤال: بعد از رسول دشمن طراحی کرد برای اینکه اسلام وارونه کند، خراب کند اینو گذاشت بماند پس اون یکی را از بین برد، خیلی روشن، استدلال از این روشن تر می خواهید، از این واضح تر استدلال می خواهید، بعد آن رسول اسلامی که وارونه شد،

(م-5)انقلبتُم علی اعقبکُم ارتدالناس بعد النبی اِلاّ ثلات یاسبع

از انگشتان دو دست کمتر یعنی چه، چی شد که وارونه شد. رسول خدا برای ما دو چیز گذاشت، ما یک دانه اش را نگه داشتیم، داریم چاپ می کنیم، اوه بیا و ببین چه قدر چاپ
می کنند، مجانی همه جای دنیا، عربستان کولاک می کند هان!!

می بینید، خوب، اینکه یکیش است اون یکی نیست، اون یکی کجاست، بعد از رسول الله کجاست، سه روز اول مشغول اون وظایفی که باید انجام دهد برای رسول خدا، دفن حضرت، بعد کجاست، خانه نشسته است. چرا؟ یاوری ندارد. یا امیرالمؤمنین چرا قیام نمی کنی، آن چه که رسول را حفظ کرد تو بودی، شمشیر تو بود، توکه از کسی نمی ترسی، چرا قیام نمی کنی، ما هستیم، حضرت فرمودند ایراد ندارد، برای اینکه برای شما اتمام حجت شود فردا حالا مثال می زنیم ساعت 8 صبح مثال داریم می زنیم سر این کوچه چهل نفر اگر آمدند چهل نفر من کار آنها را یکسره
می کنم، پس قرارمون شد فردا صبح سر کوچه، مثال اما سرها تراشیده یعنی از خانه بیرون
 می آیی باید نشان بدهی کجا می روی، تو اگر نتونی نشان بدهی، بترسی، بیایی تو معرکه فرار
می کنی، سر را بتراشید بیائید، چند نفر آمدند زیر 10 نفر، درست شد، لذا امیرالمؤمنین علیه السلام خانه نشین می شود خوب بعدش چه اتفاقی می افتد، بعد این بشر که آمد وسط شروع
 می کند به رقاصی، امیرالمؤمنین علی علیه السلام چه دارد؟ قرآن دارد هرچه که رسول گفته است او دارد، عیب نداره ابتکار عمل را ما به دست می گیریم، جار می زنیم، هرکسی از قرآن هرچی داره بیاره قرآن را ما می نویسیم، ما چاپ می کنیم، پیش امیرالمؤمنین علیه السلام قرآن است ما می گیریم، چاپ می کنیم و مردم را از قرآن ( امیرالمؤمنین علیه السلام) بی نیاز
می کنیم، دیگه چه می کنی؟ مال دارند، فدک را می گیریم آقا امیرالمؤمنین

(م-6) السلام یا امین الله فی ارضه

چه کار می کنی ای امام علی علیه السلام تو جانشین رسول الله هستی،

ده دقیقه دوم

هیچ  قنات، نخلستان که فقراء شیعه بتوانند زندگی کنند، فدک را می گیریم، چی مونده که ما را اذیت می کند هنوز بوی رسول الله صلی الله علیه و آله را می دهد، فاطمه زهرا سلام الله علیها برنامه اش را ریخته ایم، برنامه اش مرتبه، چه آثاری مانده، از آن زمان هر اثری مانده همه را محو می کنیم، زائل می کنیم،  فضائل می سازیم برای دیگران، فضائل او را از بین می بریم، هرکس وارد مدینه شد آدرس جای دیگر را می دهیم. ببینید خوب دقت کنید یک نتیجه اینجا بیگریم، شما گمان دارید هزار و چهارصدسال گذشته از آن زمان هرکسی که حاکم بوده، دقت کنید بر مسلمانان نه این جمعی که ما اینجا نشسته ایم اون کسی که داره بر ما حکومت می کند الان دل ما را از می برد این ور و آن ور، درست می کنه حاجت روایی می کند، آقا امام زمان علیه السلام است او ولی عالم است الا اینکه تو ولایت او را بپذیری یا نپذیری، اما مسمانهای دنیا که این نیستند، دست است یا نه؟ هزار و چهارصدسال نه یک گروه سیاسی، یک گروه فرهنگی تو جامعه مسلمین مشغول خرابی امیرالمؤمین علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها است نه خیر، قدرت حاکمه دست، آنها بود، حالا از شما سؤال می کنم بعد از هزارو چهارصدسال من و تو اینجا
 نشسته ایم می خواهیم بگوئیم آقایون توجه کنید گریستن بر امام حسین علیه السلام ثوابش اینقدر است شما فکر کردید این حرف براحتی قابل باور است، در فضای اسلام و مسلمانان نه خیر قابل باور نیست چون وارونه جلوه داده شده است. خطبه غدیر را بخوانید من توصیه می کنم به دوستان عزیز، خطبه غدیر را بخوانید، بخوانید، بخوانید، مکرراً بخوانید، ببینید در یک جایی از خطبه غدیر حضرت اینجور می فرمایند خطبه غدیر را همه می دانید داستانش چیه، کل واقعه غدیر سه روز طول کشید دو روز فقط بیعت فرد فرد، چند ساعت خود اون خطابه طول کشید با قبل و بعدش توی اون گرما، این رسول رحمتٌ للعالمین مردم را نگه دارد که چه بگوید؟ بگوید با امیرالمؤمنین دوست باشید این مسخره ترین توجیه است که می شود گفت، این رسولی که
نمی خواهد بر امتش هیچ چیز سختی بیاورد در بین خطبه مکرر در خطبه حضرت فرمودند
ها شرالناس، هاشرالناس آی مردم، آی مردم

(م-7)معاشرالناس و کل حلالٍ دَللتکم علیه و کل حرام نهیتکم عنه فَانّی لَم ارجع اَن ذلک و لم اُبدِّل

هر حلالی را به شما گفتم چیه، هر حرامی را نهی کردم از اون شما را پس من بر نمی گردم از این و تغییرش نمی دهم، لذا حلال

(م-8)محمدٌحلال الی یوم القیمهعلی فذکروا ذلک فحفظ و تواصو به ولاتبدلّوا و لا تغییروا

حواستون باشد، حفظش کنید به هم بگوئید، توصیه کنید، تغییرش ندهید و تبدیلش نکنید. درست شد

(م-9)عَلی و انّی اُجددُالقول

آگاه باشید دوباره می گویم

(م-10) علی فاقیموالصلوه و اتی الزکوه بالمعروف و نهواعَن المُنکر

حواستون باشد اقامه صلوه کنید، ایتاء زکوه کنید امر به معروف کنید و نهی از منکر درست شد، خوب من نمازی که می خوانم همان نمازی که دیگران دارند می خوانند الا اینکه من دستم بازه، دیگران دستشون بسته است، فرق نماز من که در ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام باید با بقیه چه فرقی بکند، نرفتی بپرسی این همونی که حذف کردند، همونی که محو کردند، همونی که نگذاشتند که به تو برسد، حالا گوش کن آقایون امام حسین علیه السلام، برای چه قیام کرد،
نمی دانم اما یه چیزهایی فرموده اند یکی اینکه

(م-11)اَریدُ اَن اَمَربالمعروف و انهی عَن المنکر

همه، همه ادعا می کنیم که فهمیدم امام حسین علیه السلام امر به معروف و نهی از منکر کرد و برای این آمد. درست حالا گوش کنید امر به معروف و نهی از منکر چیست؟ امر به معروف و نهی از منکر چیست؟

حضرت در کربلا و در عاشورا چند بار به دیگران نماز یاد دادند، و نماز گفتند بخون؟ چند بار
زکوه و احکام زکوه را گفتند چند بار راجع به روزه صحبت کردند چند بار راجع به حج صحبت کردند چی گفت؟ این عزیز پیامبر در کربلا و عاشورا، یک چیز بیشتر نگفت خودش را معرفی می کرد و اینکه با ما باشید، بخوانید فرمایشات حضرت را، حالا گوش کنید آقایون امام حسین علیه السلام برای امر به معروف و نهی از منکر قیام کرد، درست. کلمات امام حسین علیه السلام را جمع کنید، بخوانید بعد از آنجایی فرمود اُرید اَن اَمَرَ بالمعروف ببینید اون یک استدلال حالا گوش کنید خطبه غدیر را

(م-12)عَلی و اِنّ الرأس امِرَبالمعروف عَن تنتهوا علی قولی وتبلغّوا مَن لم کفیرُوتأمُروا بقبولِه عنّی و تنهوا عَن مخالفته وانّه اِمرمن عزوجل و هنّی

رأس امر به معروف آن است که این که امیرالمؤمنین علیه السلام را دارم منصوب می کنم این را به دیگران برسانید و آنها را به قبولش امر کنید و از مخالفتش نهی کنید، حالا گوش کن

وَلا اَمرَبمعروفٍ و لا نهی عَن المنکراِلاّ مَعَ امامٍ معصوم

بخوانید خطبه غدیر را خطبه ای که حضرت وقتی می خواستند بخوانند تو دلشون چه گذشت، نمی دانم ولی خدا گفت

(م-14)والله یعصمکُ من الناس

کسی که حفظ کرد رسول را برای اینکه این خطبه را بخواند الله بود وگرنه به همین خطبه
می خواستند حضرت را بکشند دانستی، خوب، حالا اینو خواستم عرض کنم از دین آنچه که به ما رسید سعی شد از این دین روحش را، جانش را حیاتش را، ماءش را حذف بکنند و عمل انجام شود بدون انضمام به ولایت نه اینکه آقا من ولایت را قبول دارم اما نماز می خوانم، آقا برو یاد بگیر هر عملی باید با ولایت باشد، چه جوری است برو یاد بگیر، کما اینکه گفتم اگر قرآن را با ثقل دیگرش شنیدی یک آیه، یک حرف زندگیت را زیر و رو می کند، حالا ببین دشمن چه کرد،

ده دقیقه سوم

اولی می آید باید یک ظاهری داشته باشد، یک قیافه ای داشته باشد، اقلاً به قیافه فریب بدهد دومی قمه کشی او را می کند، سومی می آید نوبت به معاویه لعنت الله علیه می رسد خوب دقت کنید اون زمانی که رسول خدا بودند و امیرالمؤمنین را معرفی می کردند گمان نکنید که یکدفعه حضرت رحلت کرد، اتفاقات سر همون یکی دو روز رخ داد، نه خیر برنامه از قبل تدارک دیده شده بود، حسادتها، کینه ها، امام حسین علیه السلام را کشتند، انتقام بدر را گرفتیم، خوب اینجوری که شما سند خودتون را رو کردید، بدر جنگ کی با کی بود، مسلمان با مشرک، جنگ بدر جنگی بود که به مدد الهی مسلمانان پیروز شدند کی حالا باید انتقام بگیرد از بدر، مشترک/ بیچاره با این جمله سند رو کردید انتقام بدر را اونی می گیرد، که مشرک است است که شما بدتر از مشرکید، این سه خلیفه ملعون بیخود نیست که ما می گوئیم

(م-15)الهم العن اوّل ظالمٍ

شما توی مدرسه ای وارد شوید بلاتشبیه، بلاتشبیه مدیر تو گوش بچه می زند پیش بچه ها بهش اهانت میکنه، می زنه تو گوشش، بعد از اون این حریم شکسته می شود، بچه ها با هم پچ پچ
می کنند، پس می شد زد می شد فحش داد اون سیلی اون سیلی و بر حرمتی را علنی کرد همه کینه داشتند اما اون حرام زاده «اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک» داستان از آنجا شروع شده، جواب سلام واجبه، نماز هم که می خوانی با اون شرایطی که فقهاء گفته اند باید وسط نماز جواب رابدهی، درسته یا نه، دو ملعون می آیند پیش حضرت زهرا سلام الله علیها داستان را می دانید، با اصرار و التاس هرچی که هست سلام می دهند فاطمه زهرا سلام الله علیها که می گوید دیدم مادم نشسته یک ساعت داره دعا می کند دیدم همش دعای می کنه واسه دیگران این، این بانو که همه عالم، همه عالم به سر زلف او بند است. باور
نمی کنید آنجایی که آمد گفت مویم را پریشان می کنم التماسش کردند گفتند بروید جلوی فاطمه را بگیرد اگر مویش را پریشان کند عالم دگرگون می شود یعنی این، این بانوی محترم جواب سلام این دو ملعون را نداد چون کافر را نباید جواب داد، سند خورد، آمدند ماست مالی کنند ظلمی را که کردند تا ابد برای آنها سند خورد، بعد سؤال می کند حضرت ، شما شنیدید از رسول خدا که فاطمه و «بضعهمنّی»شنیدید گفت بله شنیدیم، تمام شد دیگر خودشان گفتند شنیدیم شنیدید که حضرت فرمود هرکس او را اذیت کند مرا که رسول خدایم اذیت کرده، گفتند شنیدیم و هرکس رسول را اذیت کند خدا را اذیت کرده، شنیدیم، آن وقت ببینید آدم این روایت را نمی خواند متوسل نمی شود، تقاضا کنه آدم را هدایت کنند، باور کنید استدلال از این قریم تر، استوارتر، ماندگارتر تو عالم بگردید پیدا نمی شود، خوب خودتون گفتید(م-16) هرکس فاطمه را اذیت کند خدا را اذیت کرده هرکس او را خشمگین کند خدا را خشمگین کرده خوب قبول کردید، آره، حالا یک نکته ای بگم خیلی عجیبه، آقایون بعضی ها رفتند سراغ اینکه بحث کنند که حضرت اذیت شده یا نشده یک چیز تعیین می کند که حضرت اذیت شد یا نشد یک چیز، یک چیز اونم اینکه خودش باید بگوید که اذیت شدم یا نه، دردش زیاد بود یا نبود، پهلویش شکست یا نشکست، محسنش سقط شده یا نشد، هرچی خواستید بگوئید، بگوئید، بگوئید، من یک چیز
می گویم اونی که تعیین می کند که اذیت شدم یا نشدم اوست، خوب لذا استدلال بعدش مانده هنوز وقتی گفتند بله رو کرد به قبله خدایا شاهد باش این دو منو اذیت کردند تمام شد، خوب داستان از اینجا شروع می شه، آنقدر مکارانه پیش روی می کنند تا زمان معاویه علیه العنه به جایی می رسد که لعن امیر المرمنین علیه السلام در نماز جمعه، در منابر، در خطابه ها واجب
می شود، واجب می شود، که طرف یادش می رود لعن کنه یک دفعه یادش می آید، به خاطر این تذکر یادآوری که امیرالمؤمنین علی علیه السلام را؟؟؟ کند برای اینکه این توفیق که نصیبش شد، بتوانید یک جوری شاعر باشد مسجدی می سازد آنجا، به خاطر این تذکرش، مسجد ذکر، ما
نمی فهمیم یعنی چی، آقا ببخشید ما را مسخره کردند، مسخره کردند، مولای ما، خدا وکیلی این سه تا خلیفه به سنی ها چه دادند، خدا وکیلی چی دادند، تو این عالم من که اینجا نشسته ام با تمام بند بند وجودم می گویم هرچه دارم از زمان دارم، هرچه در زندگی دارم از علی بن موسی الرضا علیه السلام دارم، هرچه دارم از امام حسین علیه السلام و هرچه دارید از مولایتان دارید، دیشب گفتم، سه شب پیش گفتم، هرچه هست داد به رسولش

(م-17)هذا اعطائنا ضَمن اَو امسک بغیر حساب

دانستید باب این عطائنا امیر المؤمنین علیه السلام است، و گفتم باب یعنی این یعنی در مراجعه به اون عطا از باب باید وارد شد و از اون عطاء هرچه بخواهد به شما برسد از اون باب می رسد، فهمیدید من که همه چیزم را از اونها دارم و آنها که هیچ چیز از اون سه تا ندارند، آقا جایی ثبت نشده برید یک جایی که یک توسلی به اونها شده باشد یک حاجت روایی شده باشد، برید بخونید، یا قوت جان را همه می دانید داستانش را می گوید متوسل شدم به اولی و دومی و سومی فایده نکرد چه قدر غیر مسلمان متوسل شدند

ده دقیقه چهارم

 به حضرت رقیه، به ابوالفضل العباس علیه السلام حاجت روا شده اند، کورند، خوب بله معلوم است که کورند

(م-18)صمَّ بکمٌ عمیٌ

معلوم است که کورند،

(م-19)ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوه

خوب معلومه قرآن دارد می فرماید ما چیزی نداریم دقت کنید اگر ما هم به خودمون باشد با اونها مساوی هستیم، با آنها فرقی نداریم، یادتون باشه، اما مادر این آستانه و در نشسته ایم همیشه التماس می کنیم آقا یک جور نشه توی این جابجایی ها جای ما را عوض کنید یه کم دورتر بشویم همین جا باشیم بلکه جلوتر بیائیم، این است دیگر زاریمون، درست شد، عزیزان چگونه است که اگر من به یکی از اون سه تایی که برای آنها هیچ کاری نکردند تو این عالم یک لعن بکنم خودی و بیگانه سینه سپر می کنند که آه وا اسلاما ولی به مولای من یک قرن و دوقرن فحش بدهند و صب کنند، با کدام منطق سازگاره چند تا جمله از این کتاب معاویه و تاریخ براتون بخونم، جاهد می گوید معاویه در آخر خطبه خود می گفت خدایا ببخشید من دارم سخنان این ملعون را می خوانم همه اینها برگردد به خودش دیگه نمی خواهم هی قطع کنم، خدایا ابوتراب از دین تو برگشت و راه تو را مسدود ساخت.

اینک او را از رحمت خود دور ساز و عذاب دردناکی به او برسان، آقا ما نگفتیم که خودتان دارید می گوئید، خودتون گفتید، خودتون نوشتید، ثبت کردید ما میگیم جرمه جاهذ گوید معاویه دستور داد به تمام بلاد و امکنه، اقالیم، ولایات نوشتند تا این کلمات را بالای معابر بگویند، جاهذ گوید گروهی از بنی امیه گفتند تو که اکنون به آرزوی خود رسیدی دیگر دست از این عمل بردار، ولش کن دیگه، گفت من دست از این عمل بر نخواهم داشت تا آنگاه که کودکان با این عقیده بزرگ شوند و جوانان پیر گردند و دیگر کسی پیدا نشود برای علی علیه السلام فضائلی ذکر کند و از اهل بیت او تجلیل و تکریم کند. داره اینجا که دست و پاها می برند هرکس فضائل را می گفت بر شاخه های درختان آنها را دار می زند، چشم ها را در می آوردند، این که دارم می گویم مدارک خودشان است، اینقدر از عثمان فضیلت گفتند، ساختند، ساختند که معاویه برگشت گفت بسه دیگه مال عثمان داره زیادی می کنه حالا شروع کنید برای صحابه دیگر بسازید، کودکان را در مکتب ها و مدارس با همین وضع تربیت کردند و این اخبار جعلی و مناقب جعلی توسط معلمین جیره خوار به کودکان تعلیم داده می شد، اینگونه روایت را مانند قرآن به بچه ها تعلیم می دادند ما خطبه غدیر را به بچه هامون مثل قرآن یاد نمی دهیم، خطبه غدیری که همه نقل کرده اند، آنها بر علیه امیر ما انشاءالله امیر ما باشد، خیلی با او فاصله داریم، حتی کار را به جایی رساندند که مردمان در منازل خود این اخبار را به زنان و دختران خود تعلیم می کردند، دستور می ده هرکس که از دوستان امیرالمؤمنین علی علیه السلام است از کارهای دولتی عزلش کنید، هرکه احتمال داره، هرکس احتمال داده می شه که این از امیر المؤمنین علی علیه السلام دفاع می کنه یا محبتی دارد گفتند خونه اش را خراب کنید، ملعونی آمده در زمان یکی از اون خلفاء گریه زاری می کنه می گه ببین از چه دری وارد می شه من بدبختم، من بیچاره ام، پدرم اسم من را علی گذاشته من برای همین است ک فقیر شدم، پدرم اسم من را علی گذاشته برای همینه که فقیر شدم، می گفت طرف اسمش علی بود و خجالت می کشید، خجالت می کشید، کجاست اون کسی که می گوید چرا نام علی در قرآن نیست، که باید بگوید نامش هست یا نیست، خو علی را کشتند تو فکر می کنی نامش را می گذارند بماند که تو ببینی، آدرس شو بهت می دهند، چرا اینقدر ما ساده لوحیم، چرا اینقدر ساده لوحیم چرا به جای رفتن در خانه امام زمان علیه السلام و تقاضای یقین و طمأنینه و معرفت و ایمان به جای این می رویم به خیال خودمون کتب و اسنادی که نزد همگان معبتر است از توی اونها می خواهیم دین را در بیاوریم، ناظر به بحث دیشب دارم عرض می کنم، شیعیان امیرالمؤمنین علی علیه السلام به بلای شدیدی گرفتار شدند زندگی بر آنان بسیار سخت شد، کار به جایی رسید که حتی شیعیان نسبت به خدمتگزاران خود ظنین بودند هرگاه اراده می کردند مطلبی با آنان بگوئید عهد و پیمانهای شدیدی از آنها می گرفتند، کسی به کسی اطمنیان نداشت خیلی تو این زمینه داستان شنیدید پدر و مادر هردو شیعه بودند ولی به همدیگر نمی گفتند و تو دلشون هردو به همدیگر فحش می دادند، می گفتند این دشمن علی است، بعد که یکی از آنها از دنیا می رفت بچه می آید میگوید بابا این نبوده، اینجوری نبوده چقدر شنیدیم اینو، خوب اینها را شیندید چرا اینها را گفتم واسه اینکه بدانید از کدام آبشخور تغذیه
می کنید بدانید اگر فرمود

(م-20)انی تارک فیکم الثقلین

قرآنی که قرآن به نطق قرآن ناطق است که قرآن است و کلام الله است و وحی است.من به دوستان عرض کردم، می ارزد تمام عمر آدم ذجه بزند آیاتی را از زبان آن بزرگوار بشنود، هان دین اینه دیگه، امام حسین علیه السلام سرشون بر روی نیزه چه می خواند آی ملعون هایی که سر بر بدن دارید و با این قافله می روید که نه می دانید قرآن چیست؟ و نه خوانده اید این سری که بر نیزه است قرآن می خواند، قرآنی که هرکس می شنود منفعل می شود حالا می فهمی چی
می خواهم بگویم، اصحاب شهید شدند، اهل بیت مانده اند، مجبوب ترین آنها نامش چیست؟ علی،

علی چی؟

ده دقیقه پنجم

 علی اکبر امام سجاد علیه السلام یک روز مروان جسارت می کند می گه اسم تو چیه، می گوید علی، برادرت علی، آن یکی برادرت علی می گه اَه علی، علی، علی، چه قدر علی می گذارید اسم  بچه ها را، امام سجاد علیه السلام می آید داستان را عرضه می دارد بر امام حسین علیه السلام. امام حسین علیه السلام می فرماید: اگر خداوند به من صد پسر می داد بلا استثنا اسم همه آنها را می گذاشتم علی، نکند من خجالت بکشم اسم بچه ام را فاطمه بگذارم، بگذارم زینب، بگم تو این روزگار بده، یادتون بیاید یه روزی روزگاری بود هرکسی اسم بچه اش را علی می گذاشت خجالت میکشید، بچه شیعه تو دیگه خجالت نکش، خجالت نکش، ببین چه کردند با ما، علی اکبر می خواهد برود به میدان، کی می خواهد برود به میدان، عبارت را در مورد حضرت شیندید، وقتی که علی اکبر خواست به میدان برود یکی از جاهایی که امام حسین علیه السلام نتوانست جلوی خودش را بگیرد، امام حسین علیه السلام صبر، گریه مقاتل نوشته اند حضرت آنچنان گریه ای کرد که شنیدند، به عمر شعد حضرت می فرماید

(م-21)قطع الله رَحِمَک

هنوز نرفته علی اکبر چه ته عمرسعد خدا رَحِمت را قطع کند یک جمله ظریف بگم فهمیدید، وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها قرار شد امام حسین علیه السلام را حاعل شود در ازایش چی گرفت، یکیش این بود که امامان از فرزندان او باشند، حالا ببین فرزندان امام حسین علیه السلام چیند، خوب یه دونش موند. قطع الله رحمک خدا رحمت را قطع کند بعد حضرت محاسنشون را می گیرند چیزی می گویند که همه مقاتل قبل از فرمایش حضرت این را داشتند، اولاً یادتون باشد هروقت اهل حرم چه در کربلا چه قبل دلشون برای رسول خدا صلی الله علیه و آله تنگ
می شد علی اکبر را نگاه می کردند چون بزرگشون رسول الله بود دیگه تا رسول صلی الله علیه و آله بود فاطمه دخترش بود، رفت دیگر کسی حرمت قائل نیست، درست شد،

(م-22)اَشبه الناس برسول الله خَلقً و خُلقً و منطقا و کُنا اِذسْتقْنا اِلی رؤیت نبیک نظرنا علیه

آقایان دقت کنید بحث، بحث خیال و تصور نیست، بحث بحث نظر است هروقت مشتاق رسول خدا می شدیم نگاه می کردیم به علی اکبر از جهت خلقت از جهت

(م-23)انک لَعَلی خُلقُ عظیم

 از لحاظط خُلق، خَلق و منطق اشبه الناس برسول ا لله. حضرت فرموند،

(م-24)اشهد علی ها فقد بَرَزَ علیهم

فرمایش را فرمودند شما فکر می کنید چه اتقافی افتاد، چه اتفاقی افتاد، یکدفعه سپاه آنور بهم ریخت، چون حضرت هیئت ظاهر را به لحاظ لباس هم به رسول الله صلی الله علی وآله شبیه کردند و فرستاند حالا گوش کنید رسول الله به میدان آمده است، سپاه آنور داشتند از هم دیگر
می پاشیدند به رسول الله ببین آقا حجت اینجوری تمام  می شود، حجت اینطور تمام می شود یعنی بدانید شما رسول الله هم اگر بود می کشتید، عمر سعد دید سپاه داره از هم وا می ره، تمام شد می دونین چه گفت گفت باشه، شبیه رسول است عیب ندارد، اما اسمش علی است، آنوقت اینو گفت سپاه آنوری شد، اسمش علی است، آه علی، علی را یادتون آمد بزنید بکشید. ببینید کینه با امیرالمؤمنین علیه السلام را ببینید کینه را آن وقت این انصافه که من به تو توصیه کنم، تو به من توصیه بکنی که آقا اینقدر از امیرالمؤمنین علیه السلام نگو، آقا اینقدر دشمن امیرالمؤمنین را لعن نکن، آقا چرا تو به این مطلب داری گیر می دهی، ببینم اگه امیرالمؤمنین علیه السلام را برداریم چی می ماند در این عالم، چه می ماند و برای کی می ماند، حضرت علی اکبر، بعد از مدتی تشنگی که بر علی اکبر مسلط شده بود به نزد پدر آمد و از او آب خواست، قطعاً بدانید علی اکبر علیه السلام می داند آب نیست، می داند پدر آب ندارد، می داند این خواسته او را شرمنده می کند، بفهمید شدت عطش را، بفهمید شدت عطش را، وگرنه اون بزرگوار اهل صبر است علی اکبر  چندین بار بر دشمن هجوم آورد وقتی کشته ها زیاد شده او را از هر طرف گرفتند، همه آمده اند علی بکشند، علی بکشند، علی اکبر را، از علی اکبر باید بکشند تا علی اصغر همه را باید بکشند، علی نباید بماند، از هر طرف محاصره اش می کنند. آن بزرگوار را می زنند، حضرت می افتد به زمین اینها جرأت ندارند وقتی می زنند کینه ها شون تمام نمی شود، تکه تکه می کنند علی اکبر را ، اینقدر می زنند، شما فکر می کنید: حضرت یعقوب وقتی خواست یوسف با برادرانش برود باز کند و خوشگذرانی کند ایستاد چه گفت، حضرت یعقوب گفت نبرید این بچه مرا، من خیلی دوستش دارم نمی توانم دوریش را ببینم، پیغمر خداست شما این را بگذارید کنار امام حسین علیه السلام او می رود «یرتع و یلعب»این می رود یقاتل و یقتل او می رود با برادرانش او کجا می رود، او بر می گردد بالاخره این دیگه بر نمی گردد و از امشب دیگه بچه ها دلمون را پر از کینه می کنیم نسبت به دشمنان امیرالمؤمنین علیه السلام.

 

"والسلام علیکم و رحمه الله"

×


 

بسم الله الرحمن الرحیم

    اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک اللهم العن العصابه التی جاهدت الحسین و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله اللهم العنهم جمیعاً.

    السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابداً ما بقیت و بقی الیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم، السلام علی الحسین و علی علی‌بن الحسن و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.

    مرسوم است که این شب را یا اساساً این شب آخر عزاداری را به عنوان شب مزد مطرح می‌کنند و همه چشم گدایی به دستان حضرت‌زهرا (سلام‌الله علیها) دارند. نکته‌ای را من عرض می‌کنم که امیدوارم توفیقش باشد من بتوانم ان‌شاءالله عرض کنم و ان‌شاءالله فهمش هم حاصل شود. در مقولات دینی یکی از چیزهایی که حالا به لحاظ ظاهری معتبر است و به لحاظ ظاهری کارساز است گفت‌وگو کردن، بحث کردن و استدلال کردن است. کسی سؤالی دارد، اعتراضی دارد می‌پرسد یک کسی هم که توان جواب دارد لحن او را بلد است جواب او را می‌دهد الا این‌که جواب بگیرد یا نگیرد و به فرد بعدی مراجعه بکند یا نکند یا سرانجام به کجا بیانجامد. اما یک نکته خیلی مهم این است: گاهی اصلاً مطلب استدلال‌پذیر نیست و به استدلال اقامه نمی‌شود و با گفت‌وگو درمان نمی‌شود. خودت را بکشی هم فایده ندارد. آدمی که تا به حال درد نکشیده شما با سخنرانی نمی‌توانید درد را به او بفهمانید. کودکی که گرما را، سوختن را تجربه نکرده هر چه قدر بهش بگید آقا این مثلاً سماور، این کتری داغ است می‌سوزوند، این بخاری داغ است دست بزنی می‌سوزی اصلاً نمی‌فهمد یعنی چه هر چه قدر که شما صورت‌تون را یه جوری نشان بدهید که بخواهید منتقل کنید نمی‌شود، الا محاله او یک بار تجربه می‌کند. دست می‌زنه، قرین این تجربه شما بهش لفظ را می‌گوید و این اسم را براش کد می‌کنید که می‌فهمد که هر وقت دیگه گفتید داغه یعنی او اتفاقه می‌افتد، تجربه کرده. در مقولات دینی مادامی که ما نشستیم و حرف می‌‌زنیم، خب داریم حرف می‌زنیم اما شما می‌خواهید به یکی راجع به نماز توضیح بدهید

(الصلاه المعراج مومن) (م1)

    چی می‌خواهی براش توضیح بدهی یا آدم بالا می‌رود آدم یک حسی می‌کنه چی می‌خواهی بهش بگی؟ چه جور می‌شود نماز را وصف کرد؟ این حس نماز را منتقل کرد که طرف بفهمد؟ اون هم مایی‌که نه خودمون تجربه نماز درستی داریم و نه بعد از تجربه چون دقت کنید همیشه این نیست اگر ما چیزی را تجربه کرده باشیم قدرت بیانش را داشته باشیم به فرض هم که تجربه کرده باشیم از کجا معلوم که قدرت بیان را داشته باشیم و تازه مشکل هنوز سر جای خودش هست. تو بیان کنی از کجا معلوم او بگیرد و بفهمد. لذا آن رسول عزیز هنگامی‌که نماز را برای ما هدیه آورد و منت نهاد بر ما، بالاترین مدل تعلیم و تربیت و تفهیم را ارائه کرد حضرت فرمود:

[صَلّوا کما رَأیتمونی اَصَّلی)] (م2)

[نماز بگذارید آن گونه که من به جا می‌‌آورم.]

    لذا هر کس بخواهد بفهمد نماز چیه و طعم نماز را بچشد باید اون کار را بکند و هر کس به مقداری که در نیتش این‌که اون نمازی را بجا بیاره که مولایش گفته امید است که ان‌شاءالله طعم اون رو بهش بچشانند. حالا نشستند سر نماز بحث کردن آخه آقا چه فایده دارد 2 رکعت این‌جوری می‌خوانیم 4 رکعت این‌جوری می‌خوانیم. دولا می‌شیم راست می‌شیم. عربی می‌گوییم نمی‌فهمیم حالا همه اینا رو بگویند به طرف، می‌گه والا من نمی‌فهمم تو چی می‌گی جوابت رو هم بلد نیستم بدم اما می‌‌ایستیم سر نماز، نماز می‌خوانم یه حسی دارم یه حالی دارم که نمی‌‌توانم منتقل کنم حالا تو هر چه می‌خواهی بگو. میوه‌ای را که کسی نخورده شما چطور می‌خواهید براش توصیف کنی؟ بهترین مدلش اینکه میوه را بدی بگی بخور. خوردی، حالا فهمیدی این میوه چیه. پرتقال چیه، فهمیدی، به این می‌گن پرتقال، می‌چشد درست شد. چرا این مثال رو زدم؟ خیلی از سئولات دینی همین‌گونه است. تازه اگر کلامی هم هست فرمایشی هم هست اون بزرگواران از غیب برای ما آورده‌اند. و ما رو دلالت کردند، بهش، وگرنه ما به خودی خودمون بلد نیستیم چی بگیم چی می‌تونیم از روزه بگیم؟ از ماه مبارک رمضان بگیم الان چه آن بزرگوار می‌فرماید که شهری است ماهی است که برکت و رحمت و مغفرت در آن است. حا‌لا شروع کن به چشیدن و انصافاً همه چشیدیم. ماه مبارک‌ رو متفاوت یافتیم با ماه‌های دیگر. دانستید؟ یک نفر آلان اینجا از گرد راه برسد و بگه آقا شما چه قدر خودتان را معطل می‌کنید ده شب است جمع می‌شوید دور هم سیاه می‌‌پوشید، گریه می‌کنید، به سر می‌زنید، سینه می‌زنید، نوحه می‌خوانید این همه وقت ملت که چه بشه؟ یه چیزی که همون از درون می‌خواهیم بهش بگیم. ببین بابا جان تو بیا، تو خودت رو بنداز تو این دریا می‌فهمی که ما چه بلایی سرمون می‌آد، ما نمی‌توانیم توضیح بدهیم می‌گه خب آخه من می‌دونم که گریه کردن یعنی چه، می‌دونم مصیبت یعنی چه. ولی آخر این مدلش آخه چیه این بازی چیه که شما درمی‌آورید هر چی شما بیایید براش توضیح بدی می‌تونی توضیح بدی؟ نمی‌تونی توضیح بدی. استدلال‌بردار نیست. نه از باب این‌که مطلب محکم نیست که نمی‌تونه استدلال کنند نه‌خیر چون مطلب وجدان‌کردنی است باید بیاد وجدان بکند بعد که وجدان کرد بگیم دیدی این حالت رو، همان حالتی بود که در روایت می‌گفت. دونه دونه سؤال می‌کنه، بارها شد من این سؤال و جواب را امشب شنیدم از دوستان. اول‌های ماه محرم بلکه قبل از ماه محرم بود، مراجعه می‌کردند آقا ما یه کوه سؤال داریم. آقا پیش کی بریم آقا کجا بریم آقا یه راهی، یه سیری، یه سلوکی، بیچاره شدیم. بار گناهان داره ما رو از پای درمی‌آره، از کجا شروع کنیم؟ قاطی کردیم، انواع و اقسام این سؤالات. نه به لحاظ این‌که وقت نبود، من به همشون گفتم بریم بعد از دهه با هم صحبت می‌کنیم. یعنی چی بعد از دهه؟ یعنی عزیز من تو بیا اون‌وقت می‌فهمی که این سؤال‌ها، همه‌اش را جواب می‌گیری این‌جا. می‌فرماید کسی که (مضامین رو دارم عرض می‌کنم)؛ در مصیب امام‌حسین علیه‌السلام بگیرد، خیلی کم‌ها؛ خدا گناهانش را می‌بخشد. مثل روزی است که از مادر متولد شده. آقایون می‌آیند در مجلس عزا اولش همه متأثر شدیم گریه می‌کنیم سینه‌زنی تمام می‌شه دارند شام می‌دهند همه قیافه‌ها باز است نوعاً انگار سبک شدند انگار تو عزادار بودی چه‌طور تو داری می‌گی می‌خندی. نمی‌گم حالا خندیدن چیز خوبیه، چیز دیگری دارم می‌گم، می‌گم طبیعتت دارد رخ می‌نماید. جور دیگری نفس می‌کشی این رو حس نمی‌کنید؟ چه‌جوری به ما بفهمونن؟ چه‌جوری به ما طعم رو بچشانند؟ اگر فرمود بعد از عزا

[اِستَعنِفِلِ العَمَل] (م3)

حساب کتاب‌های قبلی صاف، پذیرفتیم دیگه با ما مشکلی نداری شروع کن به عمل ببینیم چه می‌کنی. حالا می‌فهمی یعنی چه؟ چه10 شب، چه 5 شب، چه 1 شب، چه امشب اومدی که عزاداری کنی می‌خواهی گریه کنی درسته؟ همه اونایی که گفتند درسته و دقیقه. یعنی انصافاً گناهان را می‌بخشند، انصافاً شوینده لوح سیئات است حسین، انصافاً همین است. می‌شورد و می‌برد اما تو بعدش چی‌کار می‌کنی؟ چند نفرمون تو این دهه تصمیم‌های اکید و جدید گرفتیم که امسال دیگه مثلاً یه‌جور دیگه باشم؟ این‌ها سرنخش کجاست؟ آقایون حاشا و کلاً خدا بخواهد مخلوقاتش را هدایت بکند، آن‌وقت در هدایت کردنش یک مکانیزمی طراحی بکند که طرف تا دست پیدا بکند به آن هادی پدرش دربیاید، گریه‌اش دربیاید یه فرمولی بدهد سخت، هر کس بخواهد فرمول حل کند نتیجه نگیره اصلاً این‌طوری نیست اصلاً قبل از این‌که تو تقاضا کنی

[انّا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفوراً] (م4)

تو این آیه دقت کنید

[اما شاکراً و اما کفوراً]

امشب رو شکر کن

[انا هدیناه السبیل]

شکر کن

[اما شاکراً و اما کفوراً]

نکند بگی نه بابا اصلاً ما نمی‌فهمیم چه‌کار باید بکنیم؟ هدایت‌گر مگر نباید هدایت کند. ما که گم شده‌ایم که نمی‌تونیم خودمون راه را پیدا کنیم. کوری عصاکش کور دیگر شود. اون هادی که امام زمان است عَلم منصوب است هم عَلم است هم منصوب است همه می‌بینند، چراغ روشنی را کسی گم نمی‌کند تو این شب‌ها ما به این نقطه رسیده‌ایم و در این شک نداریم و طعمش را چشیده‌ایم. از خدا می‌خواهیم که این طعم را در کام ما نگاه دارد که اگر نگه دارد آن‌وقت ان‌شاءالله می‌مانیم تا سال بعد. آن نکاتی که در مورد عزای امام‌حسین علیه‌السلام فرمودند بخوانید آن‌وقت دونه دونه‌اش را الان برید سراغ خودتون ببینید دقیقاً نقد فی المجلس گرفتیم. حالا روز قیامت که بماند مفصلاً خبرهایی هست همین الان دارم می‌گم خب اون‌وقت این شب‌ها چه‌کاری انجام می‌شد؟ چه اتفاقی در ما می‌افتاد؟ یک عده‌ای می‌گفتیم عجب امام حسین این بود ما نمی‌شناختیم، عجب دشمنان حضرت این‌ها بودند و ما نمی‌شناختیم. ای عجب تفاوت دشمنان و دوستان حضرت به این بود که اون‌ها می‌خواستند فقط این را بگویند که یاحسین با تو هستیم، اون‌ها می‌خواستند بگویند که ما بر علیه تو هستیم این بود، ما توجه نداشتیم چه نکاتی درست شد؟ این 1. 2، دیگه چه اتفاقی می‌افتاد این‌که تا قبل از محرم کسی یاد امام‌حسین به اون‌صورت نمی‌افتاد ولی وقتی محرم می‌شود انگار آدم می‌افتد توی دریایی و ناخودآگاه یاد حضرت می‌افتد درست است؟ این دو تا را توجه کنید، این دو تا را حفظ کنید، نگه دارید. یعنی اگر فرق بهشت و جهنم به یک چیز است که حقیقتاً هم به یک چیز است و آن معرفت امام است چرا؟ چون از معرفت امام شروع می‌شود همه چیزدیگه

[انتم الاول]

از اونا شروع می‌شود دیگه چون هر کس عملی را انجام بده بدون این‌که امامش. امام کیست؟ امام آنی است که از جانب خداست اولاً یعنی منصوب است ثانیاً امام است جلوی توست و غیر از این طریق خداوند حبل دیگری را از آسمان به زمین قرار نداده. از آسمان به زمین چیزی می‌خواهد بیاید به این حبل است از زمین به آسمان هر چه می‌خواهد برود به این حبل است. کما این‌که در باب مدینه‌العلم گفتیم چند شب پیش‌تر درست شد؟ امام فرد فرید است، توحید الهی تا امامتش کشیده شده است لذا اگر کسی نماز خواند قشنگ هم خوانده خوب هم خواند، با تعقیبات و سجده‌های خوب خیلی خوب اما نه به خاطر این‌که امامش فرموده این نماز، دوزار ارزش ندارد. سجده شیطان است که از سجده بر آدم ابا می‌کند و می‌گوید خدایا سجده‌ای می‌کنم برایت که سیصد هزار سال طول بکشد مرا از این معاف کن خداوند می‌گوید

[عبادتی من حیث ارید لا من حیث ترید] (م5)

من باید بگم چه‌جوری عبادت کنی نه تو برای من تعیین تکلیف کنی من که نمی‌خواهم تکلیف شاق بدهم به بندگانم. خدا نمی‌توانست تکلیف کند که از صبح تا شب سر به سجده بگذارید بنده‌‌ایم، عاجزیم، همه را داده می‌گه باید بکنی به یک تکه نان خشک هم باید قناعت کنیم مگه چه‌قدر تکلیف به من و شما گفته؟ 17 رکعت نماز کمر چه کسی رو شکسته اما اون سرنخ خراب است اون‌جا را باید مواظب باشی اینی که شما ولایت کسی را که به ظاهر به بشر است، به روح و آن چه دیده می‌شود. مثل تو است و اون‌هایی که نمی‌رفتند زیر بار ولایت همین را می‌گفتند. تو هم که مثل ما هستی که یعنی

[قُل إِنَّما اَنَ بَشَرٌ مثلکُم] (م6)

تا همین‌جا می‌ایستادند اما

[یوحی الیه]

اما داستان این‌جاست خوب دقت کنید. کسی که بخواهد ولایت امامش را بپذیرد و بداند امامش چه گفته است اولاً باید بداند که امامش کیست یا نه؟ خب باید بداند دیگه. لذا امامش را کسی گم کند یا نشناسد یا قاطی بکند یا عوضی بگیرد کسی رو خوب دیگه تمام کارش دیگه. ما نمی‌خواهیم بنشینیم این‌جا برای خدا تعیین درجه بکنیم برای عقوبت مردم، ما به کسی کاری نداریم، حالا اهل سنت چه می‌شوند چه نمی‌شوند به ما ربطی ندارد. خداوند خالق و مالک یوم‌الدین خودش است می‌دونه، به ما چه ربطی داره ما داریم با هم گفتگو می‌کنیم لذا این اولین چیزی است که ما موظفیم به لحاظ دینی و عملی به اون دست پیدا کنیم، معرفت امام است. راه‌هایش چیست؟ راهش چیست؟ تو این مجالسی که ما بودیم دیدیم که چه‌قدر به قول معروف اتوماتیک بی‌دردسر نزدیک شدید، احساس کردید که چه‌قدر آن بزرگوار مهربان است، احساس کردید که چه‌قدر راحت حرف می‌زند به جانتان این رو شنیدید که وقتی سلام می‌دید به اباعبدالله جواب می‌گیرید. احساس کردید گاهی همراه کاروان کربلا دارید می‌روید تکریم کردند ما رو، تحویل‌مان گرفتند. تعارف نداریم. روز اولی که ما مجلس داشتیم من خدمت دوستان عرض کردم مجلس عزای امام حسین علیه‌السلام مال ما نیست. صاحب عزا یک نفر و آن هم بقیه‌الله است و آن هم فرزند اوست، دیگه بقیه طفیلی او، اجازه می‌گیرند و تو مجالس عزا شرکت می‌کنند لذا این حالی که ما الان داریم در همین حالی که هستیم توجه کنیم اون‌وقت آن روایاتی که در مورد عزاداری خوانده می‌شود این‌جاست که آدم می‌فهمد. امام‌حسین علیه‌السلام و اولاد و اصحاب‌شان شهید شدند و عیالات آن بزرگوار اسیر شدند. آقا توجه کنید ما اگر اومدیم مجلس عزای امام‌حسین علیه‌السلام و از قِبل مجلس عزای امام حسین علیه‌السلام خیلی چیزها می‌بریم و نصیب‌مون می‌شه هیچگاه خوش‌مون نمی‌آد از این‌که واقعه مثلاً اتفاق افتاده، ولی خب بزرگی اون‌هاست دیگه. ببینید آقا خداوند با امام‌حسین علیه‌السلام یه معامله‌ای کرده، یک درجه‌ای است برای امام‌حسین علیه‌السلام که به آن درجه نمی‌رسد الا به این شهادت. امام‌حسین علیه‌السلام می‌توانست اختیار کند که این درجه رو نگیرد حالا بزرگوار اختیار کرده که این درجه رو بگیرد. مصیبتی بر آن بزرگوار اختیار کرده که این درجه رو بگیرد. مصبیتی بر آن بزرگوار وارد شد که بزرگند از آن مصیبت در عالم وجود ندارد و همه آن مصیبت‌های دیگه ذیل این مصیبت است و هر کس خواست بر مصیبتی گریه کند می‌بایست بر مصیبت امام حسین علیه‌السلام گریه کند. فقط احمالاً بگم پیغمبران مثلاً حضرت ابراهیم علیه‌السلام پیغمبر بزرگ خداست می‌دانید از آن پیغمبران است که امتحانات خیلی گردن کلفت، خدا ازش گرفته، خیلی زیاد. اما مقایسه کنید، حضرت ابراهیم علیه‌السلام مأمور می‌شد که سر بچه‌اش را ببُرَد می‌آید، ببینید تا دم عمل هم می‌روند یعنی امتحان رو پس داده ازش قبول می‌کنند از باب لطف، مادرش: کجا می‌بری بچه رو، آره قرار است این کار را بکنم، حال مادر حضرت اسماعیل رو ببینید، حال حضرت ابراهیم رو ببینید، حال حضرت اسماعیل رو ببینید، می‌آید کارد رو می‌گذارد رو گلوی اسماعیل می‌کشه خداست دیگه نمی‌خواهد ببرد. حضرت ابراهیم است دیگه، می‌گه خدایا چرا نمی‌شه؟ بجایش گوسفندی می‌دهند بهش می‌گن سر این‌رو ببر به جای اون، می‌گه خدایا نمی‌شه سر بچه‌ام رو ببرم این رو ازم قبول کنی، جواب رو ببینید.

[فَاَوحَلّا، فَاَوحَلّا عزوجل یا ابراهیم مَن اَحَبَّ خَلقی الیک] (م7 و 8)

محبوب‌ترین خلق من نزد توکیست؟

[وَ قالَ یا رب ما خَلَقتُ خلقاً هُوَ احَبَّ اِلیهِ من حبیبک محمد (ص) فَاَوحَلّا اِلَیه اَفَهُوَ احَبُّ علیک اَن نَفسُک] (م9)

عرضه می‌دارد به خدا خب معلوم است محبوب‌ترین خلق تو کیه؟ بعد می‌گه تو خودت را بیشتر دوست داری یا او را؟ عرضه می‌دارد:

[بَل هُوَ اَحبَّ اِلیَّ مِن نفسی] (م10)

مسلماً من او را بیشتر از خودم دوست دارم.

[قالَ فَوَلَدَهُ اَحبُّ الیک اَن وَلَدُک] (م11)

ادب یاد بگیریم از پیغمبران خدا فرزند تو نزد تو محبوب‌تر است یا فرزندان پیغمبر

[قالَ الوَلَد]

مسلم است فرزند او. حضرت زینب سلام‌الله علیها دیدید جایی به سینه بزند به‌خاطر بچه‌های خودش؟ اما برای علی‌اکبر چه می‌کند؟

[قالَ اذبَحَ وَلَدُهُ ُطلماً علی ایدی اعدائهی فذبح ولدهی ظُلماً علی ایدی اعدائهی او جعلَ قلبک او ذبح ولدک بیدک فی طاعتی] (م12)

بگو ببینیم ای ابراهیم آیا ذبح فرزند او از سر ظلم بر دست دشمنانش این دل تو را بیشتر به درد می‌آورد یا این‌که فرزند تو با دست خودت در راه اطاعت من ذبح بشود قال:

[یاربّ بَل ذِبحُ علی ایدی اعدائهی او جعلُ لقلبکُم] (م13)

خدایا معلوم است اون دل آدم رو بیشتر به درد می‌آورد این که مسلم است که قال:

[یا ابراهیم فَاِنَّ طائفَهً تنزعم اَنَّها من امت محمد صلی‌الله علیه و آله] (م14)

پس من ترجمه را بیان می‌کنم.

[ای ابراهیم پس گروهی که گمان دارند که امت پیامبر خاتم هستند به زودی می‌کشند حسین پسرش را بعد از آن از سر ظلم و دشمنی همان‌گونه که گوسفند را سر می‌برند و به این واسطه مستوجب سخط من می‌شوند و]

[جَزَعَ ابراهیم لذلک] (م15)

و حضرت ابراهیم علیه‌السلام جزع می‌کند و قلبش به درد می‌آید و شروع می‌کند به گریستن، خداوند وحی می‌کند ای ابراهیم حالا کجا این قربانی قبول می‌شود؟ جزع تو بر پسرت اسماعیل اگر به دست خودت ذبحش می‌کردی به‌خاطر این‌که بر حسین و قتلش جزع کردی پذیرفتم. یعنی تو کارد رو بردی نبریدی که، به‌خاطر این‌که بر امام‌حسین علیه‌السلام جزع کردی که شنیدی فقط، جزع کردی سر بریدن رو که بعدش بشینی گریه کنی همه این‌ها رو از تو پذیرفتم و برای تو برترین درجات اهل ثواب بر مصائب را قرار دادیم و

[و ذلک و قُولَ الله عزوجل و هدیناه بذبح عظیم] (م16)

حالا این مصیبت حضرت ابراهیم علیه‌السلام که بیاید بچه را بیاورد از خانه بیرون و مادرش خداحافظی کند و گریه کند و بیاورد برسد و کارد رو بگذارند و گلو را نبرد و این داستان، این رو بگذارید کنار کربلا، ببینید چه‌قدر آن‌وقت مقایسه کنید، مصیبت‌ها را با هم. به حضرت فاطمه سلام‌الله علیها هنگامی که حضرت زهرا سلام‌الله علیها امام حسین علیه‌السلام را دارا میشود، متولد می‌کند پدرش به او خبر می‌دهد که امت او به زودی او را بعد از او خواهند کشت حضرت زهرا سلام‌الله علیها می‌فرماید: من احتیاجی به این ندارم یا این‌که نمی‌خواهند بکشند یا این‌که این‌جوری این چه بچه‌ای است من آن‌قدر دوستش دارم.

[اِنَّ الله عزّوجل قد اَخبرنی اَنَّ هوَ یَجعل ائمه من ولده] (م17)

خداوند خبر داد که ائمه علیهم‌السلام از ولد اوست، خوب دقت کنید. این روایت را با یک روایت دیگر می‌خواهم کنار هم بگذارم. خب زهرا سلام‌الله علیها گفتند:

[یا رسول‌الله! قد رضیت] (م18)

راضی شدم همین که ائمه علیهم السلام فرزندان او هستند در جایی دیگری دارد جزء چیزهایی که، چون ام‌سلمه به حضرت عرضه می‌دارد که یا رسول‌الله

[یا رسول‌الله فلله اَن یَدفَع ذلکَ عنه] (م19)

در یک داستان ای رسول خدا ازخدا بخواه که این مصیبت را دفع کند حضرت می‌فرماید:

[قَد فعلتُ]

این کار را کردم اما خداوند وحی کرد بر من که برای او درجه‌ای است که احدی از مخلوقین به آن نخواهد رسید و برای او شیعیانی است که شفاعت می‌کنند نه مورد شفاعت واقع می‌شوند، شفاعت می‌کنند و یکی از چیزهایی که به عنوان شاخص و به عنوان چیز درخشنده مطرح می‌شود

[وَ اَنَّ المهدی مِن ولده] (م20)

یک مدال است چه افتخاری بزرگ‌تر از این؟ شما دارید در زمان امامت آن بزرگوار زندگی می‌کنید. توجه کنید در زمان امامت و ولایت او، منتهی امامت و ولایتی که نمی‌بینید او رو نه اینکه عالم را رها کرده به حال خودش.

[فطوبی لمن کان من اَولیاء الحُسین] (م21)

خب این روایت را خواستم عرض کنم به‌خاطراین قسمتش برگردیم سر اون روایت. حضرت زهرا سلام‌الله علیها به خاطر این‌که ائمه علیهم السلام او ولد امام حسین علیه‌السلام است این را پذیرفتند تمام رو پذیرفت، داستان تمام است اما گوش کنید. امام حسین علیه‌السلام می‌روند شهید می‌شوند می‌خواهم بگم که چه‌قدر ما باید خجالت بکشیم و چه‌قدر باید آرزومند باشیم، نه خداوکیلی این مجلس را بگویم، خدا وکیلی اگر شنیدیم جایی مجلس عزای امام حسین علیه‌السلام است باید التماس کنیم به خاک بیفتیم که بتوانیم به آن‌جا راه پیدا کنیم و تقاضا کنیم مجالس ما را مجالس امام حسین علیه‌السلام بپذیرند چرا؟ امام حسین علیه‌السلام این همه مصیبت می‌کشند که خب بعضی‌هایش اشاره شد و اصلاً نمی‌شود گفت واقعاً نمی‌شود گفت. یک بابی دارد در بحار، که به خاطر شهادت آن بزرگوار خداوند در عوضش به آن بزرگوار چی داده است؟ یکی آن چیزی است که حضرت زهرا سلام‌الله علیها در روایت آمد بر آن بزرگوار اما دو تا چیز دیگر هست که این‌جا اشاره نشده یعنی رضایت حضرت زهرا سلام‌الله علیها به همین‌جا تمام. دو چیز اضافه‌تر است چی؟ 3 تا چیز بود که گفتیم یکی‌اش را همان که حضرت زهرا سلام‌الله علیها گفتند.

[اَنَّا الجَعَلَ امامه فی ذریه] (م22)

تمام شد.

[والشفاعه فی تربت و اجابه دعا و عنده قبر یا تحت قبه]

دیگه چی و شمرده نمی‌شود ایام زائری روزهایی که زائرش می‌گذراند.

[جائباً و راجعاً من عمره] (م23)

روزهایی که ظرف داره می‌رود ظرف زیارت امام حسین علیه‌السلام و برمی‌گردد از آن موقعی که نیت می‌کند برود تا آن موقعی که برمی‌گردد و تمام می‌شود داستان زیارت امام حسین علیه‌السلام این قسمت جزء عمرش حساب نمی‌شود. یکی از ساده‌ترین چیزهایی که

حساب باید پس بدهید نه اون قدم‌هایی که برمی‌داری جای دیگر انگار برمی‌داری خیلی مقام‌بلند است در زیارت ائمه علیهم‌السلام که ما مشرف می‌شویم یک دعایی است، این اواخر مفاتیح است، بگذاریم یک کمی از بزرگواری این بزرگواران بگیم البته می‌دانیم ولی چون امشب می‌خواهیم گدایی کنیم امشب می‌خواهیم به حضرت زهرا سلام الله علیها عرضه بداریم خانم بیایید رو سر مجلس با این چادر خاکی‌تون رو بتکونید، به ام‌البنین علیهم‌السلام عرضه بداریم آن خاک بقیع را که می‌نشستید عزاداری می‌کردید بتکانید روی سر ما، روی دل ما. در دعای عالیه المضامین که آدم همه چیز را از خدا می‌خواهد و می‌خواهد چون ما داریم می‌گیم که اللهم انی لا وحدت شفعاء اقرب الیک محمد صلی الله علیهم و آله و اهل بیت اخیار الائمه الابرار لجعلت شفعاء. خدایا آخه من چه کنم. از این‌ها پیش تو مقرب‌تر کیه؟ همه عالم به من می‌گن چرا می‌روی مجلس امام حسین علیه‌السلام خب کجا برم، اینایی که اومدند صبر کردند، خون دل خوردند، خار چشم و استخوان در گلو، صبر، صبر تا آخرین لحظه فزت این‌جا گفتند فزت، شما در دعای توسل چه می‌گید؟

[یا وجیهاً عِندالله] (م25)

ای آبرودار نزد خدا خب که ما همون بی‌آبرو هستیم آقا یه نفر پیدا شد تو این عالم زیر این آسمان به ما نشان بده کجا بریم، با کی جفت بشیم، شفع یعنی جفت، شفاعت جفت شدن است آی مردم تو این دنیا با کی جفت بشیم که روز قیامت کارم حل شود. در قیامت آن کسی که با خدا آشناست و آن کسی که اجازه دارد بر شفاعت و آن کسی که اجازه دارد بسان مرغی که دانه برمی‌دارد در محشر بیاید و بردارد شیعیان خود را، فاطمه زهرا سلام‌الله علیها این‌ها آبرومندانند. خب اینها رو که به ما دادند اسم‌شون را هم که گفتند محبتش را هم که به دلت انداختند دیگه چرا این در و اون در می‌زنی، چرا می‌ری از هر کس و ناکسی یک سؤالاتی، یک حاجت‌هایی رو می‌خواهی که اصلاً کسی عدد و رقم جواب دادنش نیست. نقطه آغاز سلوک این‌جاست، نه این‌جایی که من و شما نشستیم، نه بابا یعنی برو پیش امام حسین علیه‌السلام است. مسیر سلوک زندگی در محضر امام زمان علیه‌السلام است و نهایت راه قرب الهی است و قرب الهی و جنبالله نیست مگر ائمه علیه‌السلام.

[انتم الاول و الآخر] (م26)

خدمت ائمه علیهم السلام مشرف می‌شوی، ببین جمله خیلی سنگین است، چی عرضه می‌داری یا سیدی یا مولایی، اسم آن امام را می‌آوریم.

[صلَّ الله علیک و علی روحک و بدنک انتَ وسیلتی الی الله و بریئتی الی الله ربی] (م27)

برای من است، ببین از سر خوبی و کرامت ما پر رو شدیم، ولی برای من حق و ولی حق مولاتی و تأمیلی و برای من است حق موالات و آرزومندی. ایشون فرمود: هر کسی که آرزومند بیاید در خونه ما بنشیند، حق دارد به گردن ما، خیلی حرفه؛ ما دست خالی ردش نمی‌کنیم ولی

[حق مولاتی و تأمیلی]

حالا چه می‌خواهم

[فکُن شفیعی الی الله عزوجل فی الوقوف علی قصبتی هذه.] (م28)

آقا اون‌جایی که یَومَ یَفَرُّ المَرءُ من اخیه همه از هم فرار می‌کنند

(لکلِ اجرٍ یومَئذٍ شَأنِ یغنی) (م21)

نمی‌دونی چه خبره، خیلی بزرگه اون‌موقع، منم نمی‌دونم، کسی هم نمی‌دونه، اون‌جا کسی را نمی‌شناسد. خدایا آیا ما آشنا هستیم چه‌جور آشنایی ایجاد بکنیم و یقین بدانیم به یک‌بار عزاداری برای امام‌حسین علیه‌السلام بالاخره یک آشنایی ایجاد می‌شود اما خب موقف خیلی بزرگه و مشکل خیلی زیاده و عاقبت به خیری معلوم نیست داستانش چیه، خب برویم چند تا قسمت از مقتل رابخوانیم. و دست به دامن زینب سلام‌الله علیها بشویم. در مقاتل نوشته‌اند که رأس امام‌حسین علیه‌السلام که در آن تشت که در مقابل ابن‌زیاد بود و اون ملعون با چوب می‌زد به دندان حضرت، ملعون این جمله را گفت:

[لًقًد اًسرَع شیبُ الیک یا ابا عبدالله] (م30)

اباعبدالله خیلی زود پیر شدی چی شده؟ حضرت زینب آن‌جا می‌فرماید: ابن‌زیاد برادرم پیر نبود، داغ علی‌اکبر پیرش کرد، یک داغ علی‌اکبر چه‌قدر داغ دید این بزرگوار، بیایند ما به حضرت ابراهیم علیه‌السلام نظر کنیم بیاییم با گریستن و عزاداری در مصیبت فرزند آن پیامبر خاتم ما هم برویم در زمره کسانی که از ما قبول کنند. امام حسین علیه‌السلام به مقامی رسیده است نزد خدا سوره والفجر مال حضرت است آیه می‌فرماید:

[فلسوف یعطیک ربک فترضی] (م31)

هر وقت این آیه را می‌خوانید این را بگویید. از خودم دارم می‌گم، نمی‌گم روایاتی ذیل این است نه، همین‌جوری، روی گدایی داریم می‌گیم خداوند به زودی آن‌قدر به تو می‌دهد تا این‌که راضی شوی ای امام حسین نکند راضی بشی همه را بهشت ببری و ما جا بمانیم همین یک کلمه، چون خدا گفته آن‌قدر به تو می‌دهم تا تو راضی بشی. وَلَسوف یعطیک ربک فترضی. من چند تا تکه بخوانم. دیگه امشب شب ماتم است دیگه به سینه که نمی‌خواهیم بزنیم و می‌خواهیم بنشینیم و همین‌جوری زمزمه کنیم. به نقل از علامه مجلسی یکی ازاون ملعون‌ها تیری بر دهان آن حضرت زد، ملعون دیگری تیر بر حلق شریفش زد، ملعون دیگری ضربتی بر کتف آن مظلوم وارد ساخت و دیگری نیزه بر سینه آن غریب فرو کرد. چرا دارم مصیبت امام حسین رو می‌خوانم گوش کنید، چون حضرت زینب سلام‌الله علیها کنار بدن برادر آمد به شمر فرمود: بگذار که با حضرت حسین وداع کنم دفعه‌ای دیگر، نزد او بنشینم پیش از آن‌که از او جدا شوم و ما را به اسیری ببرند. برادر من از تشنگی غش کرده است ما را مهلتی ده که آبی به صورت او بپاشیم تا به هوش آید. آن ظالم، به شمر دارد می‌فرماید؛ آن ظالم کعب نیزه را بالا برد و بر سر زینب زد که ای دختر علی برگرد دیگر برادرت را نخواهی دید. حضرت زینب به گریه درآمد، چون صدای گریه زینب به گوش امام مظلوم رسید چشم گشود و فرمود ای خواهرم دست طفلان مرا بگیر و داخل خیمه شو تا مرا زیر شمشیر نبینی. یک وقت نکند توی دلت بیاید، این بیچاره‌هایی که امام حسین علیه‌السلام را کشتند فریب خوردند، گناهی ندارند که، حکومت ظالم بود نگذاشت امام حسین علیه‌السلام شناخته بشود. حضرت از شدت عطش آب طلب می‌کند آن ملعون گفت ای فرزند ابوتراب تو ادعا می‌کنی که پدرت ساقی حوض کوثر است، صبر کن تا تو را آب دهد. حضرت فرمود: آیا مرا می‌کشی؟ و می‌دانی که من کیستم؟ اتمام حجت است. آن لعین گفت تو را می‌شناسم مادر تو فاطمه زهراست، پدر تو علی مرتضی است، جد تو محمد مصطفی است و تو را می‌کشم و پروا نمی‌کنم. پس به دوازده ضربت سر مبارک آن حضرت را از بدن مطهرش جدا ساخت. می‌روند سر امام حسین علیه‌السلام را ببرند نمی‌توانند، برمی‌گردند، شمر می‌گوید: چه مردمی؟ چه‌قدر شما ترسو هستید هیچ‌کس سزاوارتر از من برای کشتن او نیست، شمشیر گرفت و آمد و بر سینه حسین نشست، آن حضرت چشم گشود و فرمود من أنت؟ کیستی؟ بر مقامی بلند برآمدی که مدام بوسه‌گاه رسول خدا بود گفت: من شمرم، فرمود: مرا می‌شناسی گفت: نیکو می‌شسناسم، خوب می‌شناسمت، نه من می‌دونم سر چه کسی را دارم می‌برم. می‌گویند روضه وداع را آقای ما خیلی دوست دارد و فرمود:

[اسرَعَ فَرسُک شعارذاً اّلی خیامک] (م32)

فاطمه دختر امام حسین علیه‌السلام گفت من درب خیمه ایستاده بودم و پدرم به اصحاب او را که چون گوسفندان در روز عید قربان سر بریده و عریان روی زمین بودند می‌دیدم اسب‌ها روی ایشان جولان می‌دادند در اندیشه بودم که بعد از پدر، بنی‌امیه با ما چه می‌کنند، آیا ما را می‌کشند یا اسیر می‌کنند ناگاه سواری را دیدم که با نیزه زنان را می‌زند و می‌دواند و آنان به یکدیگر پناه می‌برند، مقنعه از سر ایشان برمی‌دارد و النگوی آن‌ها را می‌گیرد و آن‌ها فریاد می‌زدند، وا جداه، وا ابتاه، وا علی‌یا، آیا کسی نیست که دشمن را از ما دور کند. از مشاهده این‌ها دلم پرید و اندامم لرزید، از ترس به راست و چپ نظر می‌کردم و عمه‌ام ام‌کلثوم را جستجو می‌کردم که به او پناه ببرم، مبادا آن مرد آهنگ من کند، در این‌حال بودم که مرد قصدمن کرد به سوی من روان شد. از ترس فرار کردم و گمان کردم که از او محفوظ می‌مانم ولی از قفای من آمد و نیزه بین دو کتف من زد که به رو افتادم، گوش مرا درید، گوشواره از گوش من کشید. مقنعه از من گرفت خون از سر و روی من روان شد و آفتاب بر سر من می‌تابید، بی‌هوش افتادم چون می‌گفتند آمار گرفتند دیدند دو نفر کم هستند یه دختر امام حسن علیه‌السلام یه دختر امام حسین علیه‌السلام، خیلی گشتند، اون ملعون اومد دید دو تا دختر در یه جایی همدیگر را در آغوش گرفتند و افتادند، با تازیانه زد، اعتنایی نکردند، باز زد دید اعتنا نکردند، باز زد اومد دید از تشنگی مردند، دو تایی از تشنگی مردند گفت بیهوش افتادم چون به هوش آمدم عمه‌ام را دیدم که کنار من گریه می‌کند و می‌گوید برخیز تا برویم، ببینیم بر زنان و برادر بیچاره‌ات چه گذشته است.

×
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×