فریم تصویر

امام حسین (ع) و ملائکه

دکتر محمد دولتی

خلاصه آلبوم:

1. خدمت به اهل بیت(علیهم السلام)، علّت شرافت فرشتگان است.

2. رابطه‌ی فرشتگان با امام حسین (ع) .

3. عنایت فرشتگان الهی به دوستدار امام حسین (ع).

4. برابری امام حسین (ع) با تمامی فرشتگان از لحاظ مرتبه و جایگاه.

تاریخ سخنرانی:‌ محرم ۱۴۳۴

۱۳ وضعیت متن

به همراه خلاصه سخنرانی ها

۱
۲
۳
۴
۵
۶
۷
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۱۳
  • با بررسی تاریخ در می یابیم که گاهی آدمی تمایل پیدا می کند به فرستاده ای از خدا ایمان بیاورد که دیگر نیست و از دنیا رفته است. دلیل این امر آن است که دیگر آن فرستاده حضور دنیایی ندارد و نمی تواند به فرد دستور و فرمانی بدهد و از سوی دیگر فرد نیز می تواند راجع به دستورات قبلی آن فرستاده نیز تحلیل و برداشت مطابق با خواست خود را ارائه دهد.
  • در زمان فعلی نیز آدمی می بایست مراقب باشد تا گرفتار چنین آفتی نشود. برای اینکه متوجه شویم که چنین باوری در ما وجود دارد یا نه کافی است در خود جستجو کنیم که انتظار ما نسبت به ظهور امام زمان(علیه السلام) چگونه است ؟ آیا اگر آن حضرت ظهور کند رفتار و یا عادتی در ما وجود دارد که با ایشان در تعارض باشد ؟ و اگر اینگونه باشد می بایست درون خود را اصلاح کنیم.
  • اگر دید ما نسبت به ظهور اینگونه باشد که در مقاطعی فقط آرزوی آن را داشته باشیم در واقع امام زمان را به عنوان امیر خود قبول نکرده ایم بلکه جایگاه او نزد ما به مانند یک وزیر است. (وزیر هر موقع که به او احتیاج باشد مراجعه می شود و دستورش لازم الاجرا نیست ولی امیر کسی که هر موقع که بخواهد به زیر دستانش مراجعه می کند و دستورش لازم الاجرا است).
  • بنابر این کسی منتظر واقعی است که پذیرای ظهور آن حضرت در زندگی و رفتار خودش باشد. به عبارت دیگر زندگیش طبق دستورات ایشان باشد.
  • در کربلا نیز این بحث و دیدگاه قابل رؤیت است. کوفیان در ابتدا با نامه خود به حضرت سید الشهدا(علیه السلام) او را به عنوان امیر به دیار خود دعوت کردند ولی در واقع بدین صورت نبود. زمانی که با تهدیدات و از دست دادن منافع دنیوی رو به رو شدند از دعوت خود برگشتند و آن حضرت را تنها گذاشتند.
  • همین رفتار در مورد قرآن و پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز صورت گرفت. نپذیرفتن ولایت و جانشینی امیرالمؤمنین(علیه السلام) بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله) و تفسیر به رأی قرآن مصادیق بارز آن هستند.
  • این نوع روش دین داری، دین داری از روی نفس است نه دین داری به دستور خدا. به عبارت دیگر این همان روشی است که شیطان به خاطر آن از درگاه الهی رانده شد زیرا که از دستور خدا پیروی نکرد و به خواست خویش عمل نمود. در روایتی آمده است که مَثَل پذیرفتن ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) مَثَل سجده ملائکه بر انسان است و مَثَل نفاق مَثَل سرکشی شیطان از سجده بر انسان است.
  • دین واقعی نزد خدا، اسلام است یعنی تسلیم شدن در پیشگاه خدا و امام زمان(علیه السلام) یعنی همان ویژگی که یاران امام حسین(علیه السلام) داشتند و تسلیم محض آن حضرت بودند.
  • منبع رواسی


×

نوعی از دین داری که بیان می کند که «فقط خدا» و غیر او را نباید مورد توجه قرار داد، قصدش بر این است که فرستادگان و موضوعاتی را که خداوند منسوب به خود دانسته است را حذف کند تا از این طریق بتواند تفسیر و تحلیل متناسب با خواسته های خود را در رابطه با دین ارائه دهد.

عبارت «فقط خدا» به معنی پرستش و اطاعت از خدا، به خودی خود درست است. ولی اگر خداوند فرمانی را بدهد، به عنوان مثال بگوید که اطاعت از من اطاعت از پیامبر(صلی الله علیه) است و یا رضایت من در گِرو رضایت امام زمان(علیه السلام) است می بایست تسلیم آن بود و آن را پذیرفت.

این دیدگاه(فقط خدا) در بعضی فرق شیطان پرستی نیز قابل مشاهده است. زیرا آنها سرکشی شیطان در رابطه با سجده نکردن به انسان را نشانه موحد بودن او می دانند در حالی که این عمل بزرگترین سرپیچی از فرمان و دستور خدا بود.

بعضی افراد این جمله را مطرح می کنند که «خداوند با هر آنچه که برای آدمی موجب لذت است مخالف است». در جواب این عبارت می بایست اینگونه پاسخ داد که اگر خداوند مخالف لذت بود که می توانست آدمی را به صورتی خلق کند که نتواند هیچ لذتی را احساس کند و یا می توانست تمامی نعماتی را که به او داده است تا از آنها لذت ببرد را خلق نکند. خداوند لذت را برای آدمی خلق کرده است و نحوه لذت بردن را نیز به او نشان داده است.

بنابراین در ارتباط با دیدگاه «فقط خدا» می بایست به این نکته توجه کرد که مفهوم کلی این مطلب که آدمی همیشه باید نگاهش به خدا باشد درست است ولی این مطلب نباید به گونه ای دیده شود که سایر جنبه های الهی و خدایی را مانند توجه پیامبر(صل الله علیه)، ائمه(علیه السلام)، قرآن و ... تکذیب و رد شوند و با آنها در تضاد باشد.

یکی از موضوعاتی که آدمی را به سمت این نوع دیدگاه انحرافی(فقط خدا) سوق می دهد عدم توجه به موضوعاتی نظیر ملائک و نپذیرفتن وجود آنهاست. این موضوع از آن رو با اهمیت است که در قرآن آمده است که " مؤمنان به آنها (از لحاظ جایگاهی بعد از خدا) ایمان دارند(بقره/285)" و یکی از مواردی که "کافران به آن کفر می ورزند نیز این موضوع است(نساء/136)."

ملائکه در واقع نقش رابط بین خدا و این دنیا را دارند و خداوند به وسیله آنها نظم این دنیا را برقرار می سازد. اگر ملائکه نباشند عالم در واقع به صورتی می شود که دارای یکسری قوانین ثابت است و تغییری در آنها امکان پذیر نیست و همچنین عالم تبدیل به عالمی می شود که بر تصادف و شانس استوار است.

در روایتی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که از آن حضرت پرسیده می شود که تعداد ملائکه بیشتر از انسان هاست یا خیر؟ ایشان در پاسخ می فرمایند: قسم به کسی که جان من در دست اوست که تعداد ملائکه در آسمان از تعداد دانه های خاک بر روی زمین بیشتر است؛ به حدی که در آسمان مکانی خالی و بدون ملائک وجود ندارد. (تفسیر قمی، ج2، ص255)

در روایتی دیگر آمده است که هر قطره باران به همراه خود مَلَکی را دارد که وظیفه هدایت و نازل شدن آن قطره را دارد. (صحیفه سجادیه، دعای سوم)

روایتی دیگر در این رابطه بیان شده است که از حضرت سؤال شد که جنس مَلَک از چیست؟ ایشان در پاسخ فرمودند: جنس آنها مانند هوایی است که در میان من و شما قرار دارد و اگر قدرت مشاهده آنها را داشته باشید آنها را به مانند بشر تصور می کنید. (بحارالانوار، ج56، ص171)

حال مشکل بعضی افراد در عدم پذیرفتن وجود ملائک چیست؟. زیرا باور و ایمان به این مخلوقات باعث می شود که آدمی همیشه از رفتار و اعمال خود هراسان باشد زیرا می داند ملائک در همه جا و همه وقت به دستور خدا ناظر اعمال او هستند از این رو گرایش به معصیت دشوار می شود! از طرفی دیگر فردی که چنین ایمانی داشته باشد با آرامش بیشتری زندگی می کند زیرا به هنگام سختی ها و مشکلات می داند که ملائک در همه جا حضور دارند و با دعا به پیشگاه خدا می تواند از آنها کمک بگیرد.

همه ملائک هر روز به ولایت ائمه(علیه السلام) تقرب می جویند و برای محبین آنها استغفار می کنند و به دشمنان آنها لعنت می فرستند و برای آنها از جانب خدا تقاضای عذاب می کنند. (تفسیر قمی، ج2، ص255)

 

منبع رواسی



×

توجه به اینکه عالم دارای نظم و حساب است این موضوع را رد نمی کند که خدا هیچ معصیتی را نمی بخشد. 

در  فراز هایی از روایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در ارتباط با خلقت ملائکه آمده است که ایشان می فرمایند ملائکه ای که خدا آفریده است در آنها سستی و غفلت وجود ندارد، سرپیچی در آنها وجود ندارد، ملائکه مخلوقاتی هستند که بیشتر از سایر مخلوقات خدا را می شناسند، بیشتر از سایرین نسبت به خدا خوف دارند، بیشتر از بقیه مخلوقات اطاعت خدا را می کنند و خستگی در آنها راه ندارد، از نطفه آفریده نشده اند و به صورت آنی خلق شده اند، خداوند آنها را امین وحی خود قرار داده است و از آفات دور نگه داشته است و ... . در انتها آن حضرت می فرمایند که این ملائک(با این توصیفات) زمانی که پرده حجاب از برابرشان برداشته شود و درکشان از خدا بیشتر شود اعمال خود را بسیار کوچک و ناچیز می دانند.

یکی از فریب های شیطان هنگامی که آدمی به ملائکه ایمان می آورد(با ویژگی هایی که در مورد آنها بیان شده است) این است که فرد را به سمت پرستش ملائک سوق می دهد. 

در روایتی از پیامبر(صل الله علیه) بیان شده است که می فرمایند خداوند چهار ملک را (جبرئیل، اسرافیل، میکائیل و عزرائیل) را برگزید و هر یک از آنها مفتخر هستند که در موضوعی به اهل بیت( علیهم السلام) خدمت می کنند.

تمامی شرافت ملائک به خاطر خدمت به اهل بیت(علیهم السلام) است. از این روست که  در زیارت قبور آن بزرگواران از ملائکه نیز برای ورود کسب اجازه می کنیم. و این در صورتی است که انسان ها نیازمند و محتاج این هستند که ملائک به منازلشان بیایند.

افتخار و ترفیع درجات ملائک در گِرو خدمت به اهل بیت(علیهم السلام) است.

علت اینکه حضرت امام حسین(علیه السلام) در پاسخ به درخواست ملائک که به ایشان عرضه داشتند که ما در خدمت شما هستیم، این درخواست را نمی پذیرند آن است که بر همگان در تمامی تاریخ روشن شود که چه کسانی و به چه دلیلی اهل بهشت هستند و چه کسانی و به چه دلیلی اهل دوزخ هستند تا مطلب برای همه روشن باشد و جای هیچ شبه و توجیهی باقی نماند.

 

منبع رواسی



×

ایمان به وجود ملائکه باعث می شود آدمی به صورت دائم به خود متذکر شود که مراقب اعمال و رفتارش باشد زیرا که همیشه به وسیله ملائکه تحت نظر خداوند است.

از این رو آدمی وجود ملائک را به واسطه چنین نتیجه ای(تحت نظر بودن به صورت دائم) نمی پذیرد. اینچنین دیدگاه و دیدگاه هایی از این قبیل(نظیر قبول نداشتن امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه اطهار (علیهم السلام)) به این دلیل است که نفس آدمی تمایل به قدرت نمایی و دستیابی به خواسته های خود را دارد.

انسان برای بهره مندی از ملائک می بایست چه کاری انجام دهد و به چه جایی مراجعه کند؟. حرم ائمه اطهار (علیهم السلام) از مکان هایی است که ملائک مقرب در آن به صورت دائم حضور دارند و به صرف حضور فیزیکی در این مکان ها می تواند از وجود ملائکه بهره مند گردد. 

داستانی که در مورد فُطرس بیان شده است که او از جایگاهش در آسمان رانده شده بود و به واسطه دستوری که پیامبر(صل الله علیه) به او داد و گفت خود را به گهواره حسین(علیه السلام) نزدیک کن، و این عمل باعث شد که به جایگاه پیشینش بازگردد می خواهد این مطلب را به ما متذکر شود که جایگاه ائمه(علیهم السلام)  در کجاست(به خصوص در ارتباط با ملائک).

هر کس به هر چیزی که مرتبط به ائمه(علیهم السلام) است خود را متصل کند زمینه حضور ملائک را در اطراف خود فراهم ساخته است.

در روایتی آمده است که بعد از واقعه کربلا شیطان به دور زمین چرخید و تمامی یارانش را جمع کرد؛ با خوشحالی به آنها گفت که امروز(عاشورا) ما توانستیم آدمیان را جهنمی کنیم مگر آنهایی که بر این مصیبت گریه کنند.

آثار حضور فرشتگان در اطراف انسان سبب می شود که او نورانی شود و احساس آرامش عمیقی  کند. که نظیر این احساس(آرامش) را تمامی افرادی که به زیارت قبور ائمه اطهار(علیهم السلام) رفته اند تجربه کرده اند(به واسطه حضور دائمی ملائک در این مکان ها).

 

منبع رواسی



×

در قرآن کریم خداوند می فرماید که بعضی افراد ملائکه را فرزند خدا می دانند در حالی که آنها عباد و بنده خداوند هستند؛ (سوره انبیاء، آیه26) آنها مطیع کامل (بدون کوچکترین تخطی در اطاعت) خدا هستند و نسبت به او خوف دارند.

در آیاتی دیگر از قرآن کریم خداوند در ارتباط با ملائکه می فرماید آنها چیزی را نمی خواهند مگر آن چیزی که خدا خواسته است. (الإنسان :  30 وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلیماً حَکیما) این ویژگی در ملائکه نشان دهنده میزان بندگی و نزدیکی آنها به خداست (به عبارت دیگر از آنها به خدا نزدیکتر وجود ندارد). اهل بیت(علیهم السلام) نیز دارای چنین ویژگی هستند، آنها نیز به غیر از چیزی که خدا می خواهد اختیار نمی کنند. 

در بررسی از منظر عقل نیز متوجه می شویم که این ویژگی صحیح است، زیرا اگر بین فرمان خدا، و انجام آن توسط ملائک فاصله و خللی باشد نظم و ترتیب جهان بر هم می خورد (لازم به ذکر است به عنوان مثال دلیلی که فطرس (از ملائک مقرب الهی) به خاطر آن از جایگاهش در آسمان رانده شده بود همین بود که در اطاعت از خدا کمتر از لحظه ای درنگ کرد). آدمی نیز از این منظر که بنده خداست می بایست به این ویژگی توجه داشته باشد و سعی کند خود را به آن نزدیک کند.

بنابراین آدمی می بایست در زندگی روزمره خود همیشه آماده اطاعت از فرامین امام زمان (علیه السلام) (که همان فرامین خداست) باشد و سعی کند که آن را بدون درنگ انجام دهد.

در آفرینش انسان زمانی که خدا از ابلیس دلیل سجده نکردنش بر آدم را می پرسد به او می گوید مگر تو از «عالّین» هستی؟ (سوره ص، آیه75). عالّین در واقع کسانی هستند که به خاطر درجه و مرتبه شان از سجده بر آدم معاف بودند و آنها کسی نیستند جز ائمه(علیهم السلام).  

دلیل سجده ملائک بر حضرت آدم خود وجود ایشان نیست بلکه روحی است که در اوست و منسوب به خداست. از این مطلب این نکته را برداشت می کنیم که ارزش و بهای آدمی در چیزی است که در قلب او جا دارد و آن را دوست می دارد.

ملائک با همه توصیفاتی که قرآن در ارتباط با آنها بیان کرده است در برابر ائمه (علیهم السلام) سجده می کنند و هرچه را که در عبادت دارند از ائمه (علیهم السلام) کسب کرده اند. 

 

منبع رواسی



×

در قرآن منظور از آن کسی که فرشتگان به او سجده می کنند خود شخص حضرت آدم(علیه السلام) است و دلیل سجده بر او وجود روح اهل بیت(علیهم السلام)در درون است.

سجده دارای سه ویژگی است؛ به یک سو و جهت، به فرمان کسی و بر چیزی. 

هر سجده ای به فرمان خداست و اوست که تعیین می کند بر چه چیز و به کدام جهت باشد. 

نکته مهم این است که سجده نمی تواند بر خود خدا باشد زیرا که خداوند سو و جهت ندارد. از این رو سجده ملائک بر آدم (و همچنین سجده بر تربت امام حسین(علیه السلام) ) به فرمان خداست و از این رو شرک محسوب نمی شود.

حقیقت سجده بر کعبه به واسطه کسی است که در آن متولد شده است؛ یعنی امیرالمؤمنین(علیه السلام). اهل بیت(علیه السلام) نیز به واسطه همین بیت و خانه است که اهل بیت نام دارند. هر انسانی نیز از وجود آن بزرگواران در خانه دل خود بهره مند است.

در ارتباط با غسل میت از امام رضا(علیه السلام) سؤال شد که فلسفه آن چیست؟. ایشان در جواب فرمودند به واسطه آن است که از هر بیماری و عیب و نقصی پاک شود زیرا که او (روح آدمی) می خواهد با ملائک آسمانی که از پاکان هستند ملاقات و دیدار کند. (علل الشرایع، ج1، ص300) در رابطه با پاکی روح توصیه هایی از ائمه(علیه السلام) شده است؛ نظیر اعمال مستحبی که قبل از خواب می بایست انجام داد تا روح به هنگام خواب در جایگاهی مناسب سیر کند.

در روایتی از پیامبر(صل الله علیه وآله) در ارتباط با حقیقت خلقت سؤال می شود که ایشان می گویند جهانیان از وجود من و عرش از وجود امیرالمؤمنین و ملائکه از وجود ائمه(علیه السلام) به وجود آمده اند و آنها(اهل بیت(علیه السلام) از ملائک بالاتر هستند. در ادامه در رابطه با قیامت می گویند که از ایشان (پیامبر(صل الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) ) خواسته می شود که کسانی را که دوست دارند وارد بهشت کنند و کسانی را که شایسته آتش هستند را وارد جهنم سازند. (بحارالانوار، ج54، ص192، حدیث139)

 

منبع رواسی



×

 ارتباط خدا با بندههایش از قانون و ضابطه برخوردار است. خداوند در عین اینکه حجاب ندارد و بنده می تواند مستقیم با او حرف بزند ولی برای اینکه ارتباطش به گونه ای باشد که در آن به اصطلاح بده بستان صورت گیرد. این گونه خواسته که این ارتباط از طریق واسطه هایی (فرستادگان) که او تعیین کرده است صورت بگیرد و بندگان روشی را که او برای ارتباط با خودش بیان می کند، استفاده کنند.

وجود ملائکه مقرب(برگزیده خدا) بدین معناست که ملائکه از لحاظ درجه و مرتبه با یکدیگر متفاوت هستند. دلیل و وجه این برتری در چیست؟ خداوند در قرآن می گوید که بین رُسُل الهی تفاوتی وجود ندارد ولی خدا بین بعضی از آنها نسبت به مابقی برتری و فضیلت قائل شده است. همین نکته در ارتباط با ملائکه الهی نیز وجود دارد. دلیل این فضیلت و برتری تفاوت در انجام معصیت نیست زیرا در چنین مرتبه ای معصیت وجود ندارد. دلیل این فضیلت در طاعت است. نوع طاعت است که فرستاده ای را نسبت به سایر فرستادگان برتری می دهد (اثبات الهدات، ج3، ص456: َضَرْبَهُ عَلِیٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَهِ الثَّقَلَیْن‏). ملائکه خدا به واسطه اینکه فرمان خدا را چگونه اطاعت می کنند رتبه بندی می شوند.

بالاترین نوع عبادت، بندگی است که همه پیامبران الهی از آن برخوردار بودند. نوع بندگی کردن آنها رتبه ایشان را در پیشگاه الهی تعیین می کند.

آیا می توان سخنانی را که پیامبر از جانب جبرئیل بیان می کند به صورت انتخابی پذیرفت؟ در جواب این سؤال می بایست گفت خیر زیرا که شناخت و درک ما از قرآن به واسطه پیامبر است وایشان نیز با بیان اینکه این جملات(قرآن) را جبرئیل بر من خواند، آن  را به عنوان قرآن مطرح کردند، پس سایر فرامین و سخنانی که از جانب جبرئیل به پیامبر(صلی الله علیه و آله) وحی شده است (مانند دستور معرفی امیرالمؤمنین(علیه السلام) به جانشینی خود) نیز می بایست از طرف افراد پذیرفته شود و مورد اطاعت قرار گیرد (سوره نساء، آیه80: مَنْ یُطِعِ‏ الرَّسُولَ‏ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه‏) زیرا سخن همان فردی است که قرآن(کلام خدا) را آورده است.

 

منبع رواسی



×

مکان اقامت و بازگشت ملائک به آسمان منزل حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و اولاد ایشان است. 

واقعه کربلا به مانند قرآن شبیه یک تیغ دو لبه است. همانطور که قرآن برای مؤمنین باعث آرامش و اطمینان است و برای کافران باعث دلهره و اضطراب واقعه کربلا نیز در دل خود نشان می دهد که کسانی که مانند یاران امام حسین(علیه السلام) مؤمن هستند و آن حضرت را یاری می کنند از آرامش برخوردار هستند و کسانی که کافر هستند و در مقابل آن حضرت ایستادند سرتاسر ترس و اضطراب هستند. و در طول تاریخ عاشقان و دوستداران آن حضرت به رستگاری می رسند و دشمنانش به عقوبت و گرفتاری دچار می گردند.

هر کس که یاد و محبّت سید الشهدا(علیه السلام) را در درون خود داشته باشد پاک می شود. و این پاکی باعث می شود که ملائک الهی او را مورد عنایت خود قرار دهند. نتیجه این هم جواری با ملائک این است که فرد از آرامشی واقعی برخوردار می شود و ترس و غصه در او راه نمی یابد. به واسطه همین ویژگی بود که یاران امام حسین(علیه السلام) در عاشورا از هیچ کس و هیچ اتفاقی ترس نداشتند.  

ملائک از آن رو که صاحب اختیارشان خداست آدمی نمی تواند با آنها ارتباط مستقیم برقرار کند و آنها را به تسلط خود در آورد. کسانی که ادعای ارتباط با غیر انسان را دارند در صورت صحت ادعایشان ارتباط آنها با جن هاست نه ملائک الهی.

مجموعه احکام دینی که به وسیله اهل بیت(علیهم السلام) به ما تعلیم داده شده است(مانند نماز، غسل، مراقبت از چشم و گوش و ...) بدین خاطر است که آدمی به وسیله آنها وجود خود را پاک کند. که پاکی در نهایت به آرامش درون می انجامد و اگر آدمی جز این راه(احکام الهی) را انتخاب کند به اضطراب و تشویش درون می انجامد.

آرامشی که از غیر راه الهی(احکام دینی) به دست آید(مثل داروهای عصبی، موسیقی و ...) در واقع باعث می شود تا آدمی اضطراب خود را فراموش کند؛ نه اینکه به آرامش برسد.

یکی از اصلی ترین راه های پاک سازی درون برای رسیدن به آرامش استغفار از درگاه الهی است. راه مهم دیگری که پیامبر(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت(علیهم السلام) بدان توصیه کرده اند نماز است چنانکه در روایتی از پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمده است که نماز به مانند رود روانی است در کنار خانه شما که روزانه پنج مرتبه خود را در آن شستشو می دهید و گناهان شما به وسیله آن پاک می شود. (تهذیب الاحکام، ج2، ص237)

راه رسیدن به آرامش بسیار ساده و در دسترس است و آن چیزی نیست جز تعلیمات اهل بیت(علیهم السلام). مشکل اینجاست که آدمی به دنبال راه های دیگر است و نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) ایمان و اعتماد واقعی ندارد. 

 

منبع رواسی



×

مکان اقامت و بازگشت ملائک به آسمان منزل حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و اولاد ایشان است. 

واقعه کربلا به مانند قرآن شبیه یک تیغ دو لبه است. همانطور که قرآن برای مؤمنین باعث آرامش و اطمینان است و برای کافران باعث دلهره و اضطراب واقعه کربلا نیز در دل خود نشان می دهد که کسانی که مانند یاران امام حسین(علیه السلام) مؤمن هستند و آن حضرت را یاری می کنند از آرامش برخوردار هستند و کسانی که کافر هستند و در مقابل آن حضرت ایستادند سرتاسر ترس و اضطراب هستند. و در طول تاریخ عاشقان و دوستداران آن حضرت به رستگاری می رسند و دشمنانش به عقوبت و گرفتاری دچار می گردند.

هر کس که یاد و محبّت سید الشهدا(علیه السلام) را در درون خود داشته باشد پاک می شود. و این پاکی باعث می شود که ملائک الهی او را مورد عنایت خود قرار دهند. نتیجه این هم جواری با ملائک این است که فرد از آرامشی واقعی برخوردار می شود و ترس و غصه در او راه نمی یابد. به واسطه همین ویژگی بود که یاران امام حسین(علیه السلام) در عاشورا از هیچ کس و هیچ اتفاقی ترس نداشتند.  

ملائک از آن رو که صاحب اختیارشان خداست آدمی نمی تواند با آنها ارتباط مستقیم برقرار کند و آنها را به تسلط خود در آورد. کسانی که ادعای ارتباط با غیر انسان را دارند در صورت صحت ادعایشان ارتباط آنها با جن هاست نه ملائک الهی.

مجموعه احکام دینی که به وسیله اهل بیت(علیهم السلام) به ما تعلیم داده شده است(مانند نماز، غسل، مراقبت از چشم و گوش و ...) بدین خاطر است که آدمی به وسیله آنها وجود خود را پاک کند. که پاکی در نهایت به آرامش درون می انجامد و اگر آدمی جز این راه(احکام الهی) را انتخاب کند به اضطراب و تشویش درون می انجامد.

آرامشی که از غیر راه الهی(احکام دینی) به دست آید(مثل داروهای عصبی، موسیقی و ...) در واقع باعث می شود تا آدمی اضطراب خود را فراموش کند؛ نه اینکه به آرامش برسد.

یکی از اصلی ترین راه های پاک سازی درون برای رسیدن به آرامش استغفار از درگاه الهی است. راه مهم دیگری که پیامبر(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت(علیهم السلام) بدان توصیه کرده اند نماز است چنانکه در روایتی از پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمده است که نماز به مانند رود روانی است در کنار خانه شما که روزانه پنج مرتبه خود را در آن شستشو می دهید و گناهان شما به وسیله آن پاک می شود. (تهذیب الاحکام، ج2، ص237)

راه رسیدن به آرامش بسیار ساده و در دسترس است و آن چیزی نیست جز تعلیمات اهل بیت(علیهم السلام). مشکل اینجاست که آدمی به دنبال راه های دیگر است و نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) ایمان و اعتماد واقعی ندارد. 

 

رواسی



×

همه اعمال آدمی مخلوق او هستند و با اختیار او به وجود می آیند. تمامی این مخلوقات توسط دسته ای از ملائکه الهی ثبت و ضبط می شود و آدمی می بایست نسبت به تمامی آنها در روز قیامت پاسخگو باشد.

خداوند است که در قرآن آدمی را به استغفار و توبه رهنمون می کند پس این دیدگاه که خداوند توبه و استغفار را نمی پذیرد اشتباه است و از لحاظ عقلی پذیرفتنی نیست. بنابراین این باب(توبه و استغغار) همیشه برای آدمی باز است ولی مشکل آدمی در آنجاست که یا به سمت این باب نمی آید و یا خود آن را برای خود می بندد.

معنی استغفار آن است که آدمی به اشتباه بودن عمل خود پی ببرد و از انجام آن پشیمان باشد، وگرنه بدون پشیمانی و درک اشتباه بودن عمل استغفار سودی برای او نخواهد داشت.

کهف که در قرآن خدا از آن یاد می کند استعاره از چیست؟ کهف در واقع همان اهل بیت(علیهم السلام) هستند که آدمی در زمانی که از دنیا و تعلقات آن خود را رها می سازد می بایست به آنها پناه ببرد.

آیا شک می تواند باعث ترقی فرد شود؟ بله شک می تواند موجبات رشد و ارتقاء فرد را فراهم کند ولی به شرطی که به دید مثبت به دنبال برطرف کردن آن باشد، نه اینکه آن شک را به طرق مختلف برای خود تکرار کند.

در روایاتی در ارتباط با شک آمده است که ارتکاب به گناه و معصیت باعث می شود که فرد به ورطه شک کشیده شود. از این روست که تعلیمات قرآن(خدا) و اهل بیت (علیهم السلام) بر ترک معصیت استوار است و بر آن تأکید دارند. از دیگر مواردی که زمینه را برای معصیت و یا ترک آن فراهم می کند افرادی هستند که فرد با آنها همنشینی می کند. اگر آدمی اهل بیت(علیهم السلام) و دوستداران ایشان را به عنوان همنشین انتخاب کند درونش پاک می شود و به آرامش واقعی دست پیدا می کند.

علاوه بر استغفار، باب دیگری که خدا برای بازگشت و توبه بندگان خود قرار داده است محبت به امام حسین(علیه السلام) است. با این محبت و ارادت به آن حضرت خداوند توبه و استغفار به زبان نیاورده را نیز از آدمی می پذیرد.

گریه بر امام حسین (علیه السلام) که اصلی ترین نشانه محبت به آن حضرت است در واقع عملی است که امام زمان(علیه السلام) و ملائکه الهی در حق آن حضرت انجام می دهند و به همین جهت از ارزش و درجه بالایی برخوردار است.

 

منبع رواسی



×

چرا ملائک علی رغم وعده امام حسین(علیه السلام) برای ملاقات ایشان بعد از واقعه عاشورا به آنجا رسیدند؟(دلیل تأخیر آنها در رسیدن و یاری رساندن بر آن حضرت چه بود؟). 

در داستان خلق آدم، خدا به ملائکه اش می فرماید که من خلیفه ای برای خود در زمین قرار دادم و ملائکه در پاسخ به خدا بنا به علمی که داشتند گفتند چرا او را در دنیا قرار می دهی در حالی که خون به پا خواهد شد و خدا در جواب به ایشان می گوید که من از چیزی مطلع هستم که شما آن را نمی دانید. (سوره بقره، آیه30) 

چند نکته را در مورد این مکالمه بین خدا و ملائکه می بایست روشن نمود. اولاً منظور خدا از خلیفه خود اهل بیت(علیهم السلام) هستند زیرا آنها هستند که می توانند نشانه و نماینده خدا بر روی زمین نه آدمی که امکان عصیان و سرکشی از خدا را دارد. دوماٌ صحبت ملائکه در مورد خونریزی اشاره به واقعه کربلاست و کشته شدن امام حسین(علیه السلام) به دست اشقیا و منظور از خونریزی کردن و عصیان، آن افراد هستند نه خلیفه خدا (امام حسین(علیه السلام) ). سوماً آن موضوعی که خدا در اول خلقت به آن اشاره می کند و می گوید که ملائک از آن اطلاع ندارند در واقع درجه و مرتبه امام حسین(علیه السلام) است.  این درجه و مرتبه به قدری است که ملائکه مقرب از قِبَل آن به مراتب نائل می شوند که بالاترین آن مقیم شدن ایشان در حرم امام حسین(علیه السلام) و خدمت به زائرین آن حضرت است.

نکته دیگری که خداوند به ملائک در ارتباط با امام حسین(علیه السلام) متذکر می شود آن است که به آنها می گوید که اگر چه شما همیشه به تسبیح و تقدیس خدا مشغول هستید ولی امام حسین(علیه السلام) (خلیفه خدا) در تسبیح و تقدیس خداوند به درجه ای نائل شده است که در گودی قتلگاه بعد از آن همه مصیبتی که بر او وارد شده است به خدا می گوید که به قضا و خواسته تو صبر می کنم. (لهوف، ص110)

در ارتباط با صفات امام حسین (علیه السلام) آمده است که از لحاظ ویژگی ها آن حضرت دارای صفات ملک بود و آن هم نه ویژگی های و صفات یک ملک بلکه ویژگی ها و صفات تمام ملائک. به عبارت دیگر امام حسین(علیه السلام) با تمامی ملائک از لحاظ مرتبه و جایگاه برابری می کند.

 

منبع رواسی



×

ملائکه از واقعه کربلا در شگفت هستند. این شگفتی به خطر خود آن واقعه نیست بلکه این شگفتی به واسطه صبری است که امام حسین(علیه السلام) داشته است. این صبر تنها بر یک موضوع(به عنوان مثال عطش) نبوده است بلکه صبر بر انواع مختلف مصیبت ها بوده است که بر ایشان وارد شد.

درسی که این صبر به آدمی می دهد آن است که آدمی دو حالات مختلف صبر را پیشه کند. به عنوان مثال قبل از ارتکاب به معصیت صبر کند تا شیرینی معصیت از ذهنش خارج شود ویا به هنگام مصیبتی که به او وارد می شود صبر کند و به خدا اعتراض نکندو ...

صبر را می توان به دو دسته کلی تقسیم نمود. صبر بر موضوعاتی که مربوط به خدا می باشد و صبر بر اموری که غیر خدایی می باشد و ارتباطی با او ندارد. صبری که از دسته اول باشد و به عبارت دیگر در راه خدا باشد عبادت است و چه بسا اعظم بر عبادت است. زمانی که گفته می شود دین نزد خدا چیزی نیست جز اسلام و اسلام نیز چیزی نیست جز تسلیم شدن می بایست دقت داشت که زمینه تسلیم شدن چیزی جز صبر نیست. 

با مشاهده امام حسین(علیه السلام) که اسوه کامل صبر است می بینیم که آن حضرت حتی در کوچکترین لحظه ای در روز عاشورا از خود بی تابی و بی صبری نشان نداده اندو نسبت به خواست خدا صبر کردند. این صبر تا حدی بوده است که ملائکه نمی توانند آن را توصیف کنند.

خداوند در ارتباط با بندگانی که صبر پیشه می کنند می فرماید: به کسانی که ایمان آورده اند بگو برای کسانی که کار نیک انجام دهند حسنه ای است و برای صابران پاداشی است بلند مرتبه و بی حساب. (زمر/ 10)مصداق کامل و تمام معنای صبر پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه (علیه السلام) هستند و خداوند کسانی را که به مانند ایشان صبر پیشه کنند پاداشی بی حساب می دهد.

یکی از مصادیق صبر، بخشش و دستگیری از دیگران است. ائمه (علیهم السلام) نمونه کامل این عمل بودند. عبادات و طاعات بی وقفه آنها نیز از این رو بود و برای دستگیری و استغفار ازشیعیانشان انجام می شد.

 

منبع رواسی



×

هنگامی که آدمی از مصیبتی اندوهگین می شود بدین معنی است که با صاحب مصیبت پیوندی دارد. نشانه این پیوند گریه و اشکی است که جاری می شود.

چرا متذکر شدن مصیبت امام حسین(علیه السلام) اینگونه است که هر کس را به گریه و حزن دچار می کند؟. این پیوند بین افراد و این مصیبت در چیست ؟. از آن رو که این مصیبت به اهل بیت(علیهم السلام) مربوط است، رشته این پیوند به رسول الله(صلی الله علیه و آله) ختم می شود. و از آن رو در آخر این رشته به خدا متصل می شود. به عبارت دیگر هر چیزی که الهی است(پیامبران الهی، اولیاء خدا و ...) به پیامبر(صلی الله علیه و آله) و او تنها کسی است که به خدا متصل است. هر مصیبتی که بر ائمه (علیهم السلام) وارد شده است (به ویژه واقعه عاشورا) بر قلب پیامبر(صلی الله علیه و آله) و حضرت فاطمه(سلام الله علیها) جمع می شود.

ملائک نیز بر ایشان( حضرت فاطمه (سلام الله علیها) ) نازل می شوند(تنزل الملائکه و الروح فیها). مرتبه ایشان به حدی است که در مورد خلقت امام حسین(علیه السلام) (با آن سرنوشت) از او کسب اجازه می شود که آیا راضی هستند فرزندی از ایشان با چنین ویژگی هایی متولد شود یا خیر.

امروز نیز حامل مصیبت اهل بیت(علیهم السلام) و امام حسین(علیه السلام) از طرف حضرت فاطمه (سلام الله علیها) امام زمان (علیه السلام) است. آدمی هنگامی که بر این مصیبت ها می گرید و نسبت به آنها محزون می شود می بایست خدا را شکر کند زیرا که بین قلب او و خاندان رسول الله(صلی الله علیه و آله) پیوندی برقرار شده است. و صاحب این مصیبت کسی است که رضایت خدا در رضایت اوست و غضب خدا در غضب اوست. 

کسانی که این پیوند را در درون خود ندارند همان کسانی هستند که گریه بر امام حسین(علیه السلام) را به تمسخر می گیرند و به عبارت دیگر همان کسانی هستند که به امیرالمؤمنین(علیه السلام) می گفتند که به فاطمه(سلام الله علیها) بگو از گریه خود کم کند(یا در روز گریه کند یا در شامگاه).

 

منبع رواسی



×
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×