دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
بلا‌گردان تو

 

دوست دارم، شمع باشم تا که خود تنها بسوزم

بر سر بالینت امشب، از غم فردا بسوزم

 

دوست دارم، هاله باشم تا ببوسم روی ماهت

یا شوم پروانه از شوق تو بی‌پروا بسوزم

 

احرام عشق

بر لب آبم و از داغ لبت می‌میرم

هر دم از غصّه‌ی جان‌سوز تو، آتش گیرم

 

مادرم داد به من درس وفا‌داری را

عشقِ شیرین تو آمیخته شد با شیرم

 

آرزو‌های ساقی

دوست دارم، داد دل از چرخ بازی‌گر بگیرم

با لبی پُر خنده تا اوج شهادت پر بگیرم

 

دوست دارم، جان‌فدای مکتب توحید باشم

تا نشان افتخار از دست پیغمبر بگیرم

 

میر لشگر

ای نازنین برادرِ با جان برابرم!

افتاده‌ای به خون ز چه؟ ای میر لشگرم!

 

برخیز بهر یاری‌ام، ای آن که بوده‌ای

در هر بلیّه یارم و در هر ورطه یاورم!

 

روح غیرت

قحط آب است و صدف از روی گوهر شد، خجل

هم ز مادر، طفل و هم از طفل، مادر شد، خجل

 

کافری از بس که زآن مُسلم نمایان دید، دین

سر به پیش افکنْد و در نزد پیمبر شد، خجل

 

عترت عطشان

 

ز بهر تشنه‌لبان، روح‌پرور است، این مشک

علاج تشنگی آل حیدر است، این مشک

 

به حفظ مشک سرم گر رَوَد، هراسم نیست

مرا عزیزتر از جان و از سر است، این مشک

 

تفسیر عشق

شه‌سوار مُلک دل، سقّا و پرچم‌گیر عشق

ماه برج هاشمی، زیبا‌ترین تعبیر عشق

 

کِلک نقّاش ازل نازم! که این صورت نگاشت

آفرین بر کِلک و بر نقّاش و بر تصویر عشق!

 

مه انجمن

 

آمد آن ماه که خوانند مه انجمنش

جلوه‌گر نور خدا از رخ پرتو‌فکنش

 

آیت صولت و مردانگی و شرم و وقار

روشن از چهره‌ی تابنده و وجه حسنش

ماه هاشمی

ای ماه هاشمی‌نسب! ای سرو سرفراز!

«عشّاق را به ناز تو، هر لحظه صد نیاز»[i]

 

گُل‌های تشنه بر سر راه تو منتظر

«ای سرو ناز حسن! که خوش می‌روی به ناز»

 

سجود عشق

 

بیا از خاک بردار و به دامانت، سرم بگذار

به پیش چشم دشمن، پای بر چشم ترم بگذار

 

اگر چشمم پُر از خون است و جایی بهر پایت نیست

بیا چشم انتظارم، پا به چشم دیگرم بگذار

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×