دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
می‌نویسم لیلی تا که بخوانیم حسین

به کسی کار ندارم که بهشتم لیلی است بت بتخانه و رهبان کنشتم لیلی است

خاک من خاک جنون است و سرشتم لیلی است هرچه در مکتب استاد نوشتم لیلی است

از یمن قدومش شده در عرش هیاهو

 

امشب ز دل میکده پیمانه رسیده

جبریل خبر کرده که دردانه رسیده

 

هرکس که به پشت در میخانه رسیده

از زیر لبش نالۀ مستانه رسیده

بوی محرم

بوی محرّم آمده ما را صدا کنید

ما را دوباره در غم خود مبتلا کنید

 

سالی به انتظار شما گریه کرده‌ایم

شاید به چشم ما قدمی آشنا کنید

وقت عزا

ای دل محرّم آمده، وقت عزا شده

ماه عزای حضرت خون خدا شده

 

ماتم میان چشم همه موج می‌زند

چشمان گریه چشمۀ شور و شفا شده

اذن عزا

از برکت وجودِ شما دَم گرفته‌ایم

اذن عزا و روضه و ماتم گرفته‌ایم

 

ما دخل و خرج و رزقِ تمامی سال را

از گریه‌های ماه محرم گرفته‌ایم

حسینیه غم

حـتی خـدا مـیان حسـینیۀ غمـش

سوگند خورده است به ماه محرمش

 

شب‌های قدر محترم و با فضیلتند

امّـا نمی‌رسند به شب‌های مـاتمش

خود را فدای حضرت ارباب می کنم

خود را فدای حضرت ارباب می‌کنم

این دیده را به عشق تو بی خواب می‌کنم

 

اسم مرا گذار فدایی زینبت

چربی دیده را ز غمش آب می‌کنم

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×