دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
پای پیاده عشق می‌چسبد

ما قدرت پرواز هم داریم هرچند پابند زمین هستیم پای پیاده عشق می‌چسبد چشم انتظار اربعین هستیم

 

اربعین

ما جدا از تو چه دیدیم، خدا می‌داند

تا چه دیدیم و شنیدیم، خدا می‌داند

 

این سفر بود چهل روز ولی در این راه

این چهل روز چه دیدیم، خدا می‌داند

 

قبله دل زندگان

اى کشته‌اى که قبله‌ی زنده‌دلان شدى!

 جاوید شد حق از تو و تو جاودان شدى

 

برگشته است از سفر آن کاروان عشق

 کاو را به سر، تو پیشرو کاروان شدى

 

بازگشت

ای سینه‌ها در ناله‌ای جانسوز باشید

ای قلب‌ها محزون‌تر از هر روز باشید

 

ای چشم‌ها امروز بارانی ببارید

ای اشک‌ها در زخم دل مرهم گذارید

 

اربعین

بنازم! آن که دائم گفت ‏وگوى کربلا دارد

دلى چون جابر اندر جست‏ وجوى کربلا دارد

 

دلش چون کربلا، کوى حسین است و نمى‏‌داند

که هم‌چون دوردستان، آرزوى کربلا دارد

 

 

اربعین و جابر بن عبدالله انصاری

        

«شنیدستم که مجنون با دل زار

چو شد از مُردن لیلی خبردار»

 

گریبان چاک زد از بهر دلبر

به قبرستان شدی با دیدۀ تر

 

تو لطف کردی و گفتی که ذاکرت باشم

           

تمام عشق من این است شاعرت باشم

وَ با دو پای پیاده مسافرت باشم

چه می­‌شود که شب اربعین حرم آیم؟ کبوترت بشوم، آه! زائرت باشم

کنار ماه رخت سوخت، سوخت چون خورشید

          

عزیز فاطمه! برخیز بهر استقبال

که زینب آمده با یک جهان شکوه و جلال

 

اگر چه سرو قدش را شکسته کوه غمت

به بام چرخ نهاده لوای استقلال

از کربلا تا شام

 

بیش از چهل منزل به دنبال سر ِ تو

از کربلا تا شام آمد خواهر ِتو

 

هم هِجر ِ تو هرگز نمی‌شد باور ِ من

هم هِجر ِ من هرگز نمی‌شد باور ِ تو

 

       

فتح شام

        

از جان خود اگرچه گذشتم به راحتی

دل کنده‌ام ولی زتنت با چه زحمتی

 

می‌خواستم به پات سرم را فدا کنم

اما به خواهر تو ندادند مهلتی

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×