دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
عصمت الله

هستی اش را داد تا محفوظ باشد معجرش

مثل کوهی ماند پای اعتقاد و باورش

 

وقت بیرون رفتن از خانه، حسین و مجتبی

با یل ام البنین بودند در دور و برش

زینت حجاب

زینب نگار حجلگی حرمت حجاب

شرح حیا و معنی شرم، آیت حجاب

 

هر شاهدی مزین اگر از حجاب شد

افزود او ز عفت خود زینت حجاب

 

جواب کوبنده

زینب آن جلوه‌ی شکیبایی

روح دانایی و توانایی

 

منطقش منطق متین علی

خطبه‌اش خطبه‌های زهرایی

 

یوسف تشنه

بهار تب‌زده قربانی خزان شده است

زمین بهانه‌ی نفرین آسمان شده است

 

سر مفسّر قرآن به رحل نیزه نشست

و خاک غم به سر خیل قاریان شده است

فاتح شام

زینب آمد شام را یک باره ویران کرد و رفت

اهل عالم را ز کار خویش حیران کرد و رفت

 

از زمین کربلا تا کوفه و شام خراب

هر کجا بنهاد پا فتحی نمایان کرد و رفت

 

خطّ نامحرم

دیشب برای تو کمی ماتم نوشتم

مرثیه‌ای با رنگ‌های غم نوشتم

 

در انتهای آسمان هفت‌گانه

نام تو و پرواز را با هم نوشتم

مظهر جلال

یا که خدا به خلق پیمبر نمی‌دهد

یا گر دهد پیمبر ابتر نمی‌دهد

 

حتی اگر چه فیض الهی به هیچ کس

غیر از رسول سوره‌ی کوثر نمی‌دهد

 

دختر در این قبیله تجلّی کوثر است

بی‌خود خدا به فاطمه دختر نمی‌دهد

پرده‌نشینی

تو نوری و خورشید هم خاکستر توست

پرواز صد جبرئیل در بال و پر توست

 

این آیه‌های مریمِ در حالِ تنزیل

با آبشار رشته‌های معجر توست

خزان گلشن

بر گلشن دین رسید چون موسم دى

شد فصل غم و زمان شادى شد طى

 

تا رفت سر‍ِ‍‍‍ سرّ خدا بر سرِ نى

در ناله شدى زینب کبرى چون نى

 

قدر مخفی

کسی نشناختت، ای دخت مظلوم!

نباشد قدر تو بر خلق، معلوم

 

اگر زینب بُوَد امّ المصائب

تویی اخت المصائب، «امّ کلثوم»!

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×