دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
اسفندِ وقت آمدنش را بیاورید

اشعار سرخ دل‌شکنش را بیاورید

دم‌نوحه‌های سینه‌زنش را بیاورید

 

دارد صدای قافله از دور می‌‌رسد

اسفندِ وقت آمدنش را بیاورید

 

ﺟﺎﺭﻭﮐﺶ ﻓﺮﺵ ﻋﺰﺍﯾﺖ ﺟﺒﺮﺋﯿﻞ ﺍﺳﺖ

ﺁﻣﺪ ﻣﺤﺮﻡ، ﻧﺒﺾ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺣﺮﮐﺘﺶ ﺣﺘّﯽ ﺯﻣﯿﻦ ﻫﻢ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ

 

ﻣﺎ ﭘﯿﺮﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ‌« ﻓﺎﺑﮏ ﻟﻠﺤﺴﯿﻦ‌» ﯾﻢ ﺑﺮ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺩﯾﺪﻩ ﺷﺒﻨﻢ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ

۳

محرم اومد و بازم دوباره خراب و مبتلای کربلاتم نشد باشم حرم توی محرم به جاش حالا میون روضه‌هاتم

 

نوبت گریه

چگونه شکر بگویم؟ که زنده ماندم و دیدم

رسیده نوبت گریه دمیده ماه محرم

 

چگونه شکر بگویم؟ که زیر سایۀ پرچم

کنار حضرت زهرا نشانده‌اند مرا هم!

 

آقای عطشان

سردر این خانه ها با ما، و پرچم با خودت

دسته سینه زنی با ما، ولی دم با خودت

روزی اشک تمام نوکران هم با خودت

واقعاً دلواپسیم آقا، محرم با خودت

 

خوان کرم

باز چشمان دو عالم شده گریان حسین

سینۀ ارض و سما گشته پریشان حسین

 

باز بر گوش فلک روضۀ او می‌‌خوانند

آتشی هست به دل از غم سوزان حسین

کربلای غم

در خودم مانده بودم و ناگاه تا به خود آمدم محرم شد

چشم بستم درون خود باشم کربلای غمت مجسّم شد

 

همۀ آنچه روضه خوان می‌‌گفت پشت این چشم بسته می‌‌دیدم

بی خود از خود سیاه پوشیدم کار ده روزم اشک و ماتم شد

 

هاجر سلام بر لب شش ماهۀ تو داد

بی تو زمین زمینۀ خرّم شدن نداشت

نسل بشر لـیاقت آدم شدن نداشت

 

ای عشق کل، که کل جهان جزء کلّ توست

بی تو جهان شهامت عالم شدن نداشت

بساط چای و تکیه

پلاک و داربست و شال و پرچم بساط چای و تکیه، اندکی غم

چنان سرگرم بودم با رفیقان نفهمیدم تو را ماه محرم

ترکیب بند عاشورایی شفیعای شیرازی (بند اول)

شد محرم، کز زمین و آسمان خیزد فغان

حلقۀ ماتم شود آفاق  بر اهل جهان

 

در نظر تیغ سیه تاب آید از ظلمت هلال

بس که آه اهل ماتم سوی گردون شد روان

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×