دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
رسم عشق

بعد از سه روز جسم عزیزش کفن نداشت یوسف‌ترین شهید خدا، پیرهن نداشت او رفت تا که زنده کند رسم عشق را از خود گذشته بود، غم ما و من نداشت

 

سفید می‌شود این تارهای مو کم‌کم

چقدر مزّۀ چایی‌ روضه‌ها خوب است

کنار لطف شما حال و روز ما خوب است

 

میان نافله وقتی قنوت می‌گیری

برای حال دل ما کمی دعا خوب است

روضۀ رضوان

شهی که روضۀ رضوان، گلی است از چمنش

به چشم دوزخیان خار بود در زمنش

 

مهی که مهر فلک، عکس پرتو رخ اوست

فغان! که بود فزون از ستاره، زخم تنش

 

 

غریب صحرای بلا

 

ای شهیدی که جدا سر ز قفا شد ز تنت!

وی غریبی که به صحرای بلا، شد وطنت!

 

ننمود از غم خود، ناله به دوران، ایّوب

یاد می‌کرد دمی گر غم و رنج و مِحَنت

شهید «اولوا العزم»

 

آن شب که بُرید از نفس خود، کفنت را

پیچید در اندوه، خداوند، تنت را

 

می‌خواست شهیدان «اولوا العزم» ببینند

افتاده به‌خون، بی‌سر و عریان، بدنت را

گفتگوی حضرت زهرا (س) با امام حسین (ع)
مظلوم ِ من

ای لاله، پیش مرگ چمن می‌شوی چرا؟

 راضی به حُکم چیده شدن می‌شوی چرا؟

 

 این چشم خیس و چادر خاکی ِ من که هست...

 آشفته حال ِغسل و کفن می‌شوی چرا؟

پیش حسین، حرف کفن با حسن مزن

ای بال و پر شکسته دم از پر زدن مزن

برخیز و حرف رفتن و غسل و کفن مزن

 

در بین نوحه خواندنت از مادرم، پدر!

حرف از وصال خویش و جدایی ز من مزن

به مناسبت وفات حضرت خدیجه (س)
جبریل با گریه گریز کربلا زد

ایثار تا حدِّ گذشت از خویشتن بود

 دریاتر از دریا دل یک شیرزن بود

 

گر چه نبی از مکه بیرون شد غمی نیست  

هر جا خدیجه بود، بهتر از وطن بود

نیمه‌ای از سیب

بالا ببر از دوشم سرو چمنم را

در قاب فلک سایۀ وجه حسنم را

 

ای زینت آغوش من ای فجر غزل‌خوان

پرواز بده بال قصیدت شدنم را

زهراترین کبود رخ بی قباله بود

 

کوچک‌ترین نبود ولی چند ساله بود

خونین‌ترین نبود ولی داغ لاله بود

 

هرکس که دید چهرهٔ او را قبول کرد

زهراترین کبود رخ بی قباله بود

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×