دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
شادی همیشه هست، ولی غم دقیقه‌ای

از من نخواه با تو نباشم دقیقه‌ای

دق می‌‌کنم بدون محرّم دقیقه‌ای

 

بگذار کنج روضه کنارت نفس زنم

شادی همیشه هست، ولی غم دقیقه‌ای

 

از روز ازل

دلم از روز ازل تنگ تو بوده است حسین

به لبم ذکر تو، آهنگ تو بوده است حسین

 

در صف سینه زنان این همه سال از عمرم

آنچه بر سینه زدم، سنگ تو بوده است حسین

 

در جوانی پاک‌بودن شیوۀ عشاق توست

ما که کل سال پای روضه‌ها غم می‌‌خوریم

غصۀ اتمام این ده روز را کم می‌‌خوریم

 

هر سه‌شنبه صبح یا که هر شب جمعه کمیل

بادۀ تقوای خود را پای پرچم می‌‌خوریم

 

مقتدای عزادارها

به اذن حضرت مولا شدم کبوتر تو

که  بال و پر بزنم پای روضۀ سر تو

 

ببخش با پر زخمی، به زحمت افتاده

لباس نوکری‌ام را بریده مادر تو

 

اشک کالایى ا‌ست که در هر دو عالم می‌‌خرند

عاشقانت می‌‌فروشند عیش را، غم می‌‌خرند

دل به پاى روضه می‌‌ریزند، ماتم می‌‌خرند

 

باز هم شیر حلال مادران تأثیر کرد

بچه‌ها دارند از بازار پرچم می‌‌خرند

 

رنگین کمان

رنگ عالم شد سیاه

در جهان عاطفه پیراهن غم شد سیاه

 

تکیه تکیه یاحسین

درغمت پیراهن این شهر کم کم شد سیاه

 

دست گدایی، سوی تو حاتم گرفته

ماه عزا آمد دل عالم گرفته

زهرا بنی یا بنی دم گرفته

 

هرکس به هر نحوی عزادار شما است

حتی خدا در عرش خود ماتم گرفته

 

هوای محرم

این شهر را هوای محرم گرفته است

حال و هوای قلب مرا غم گرفته است

 

قبل از دهه برای عزای تو مادرم

اسپند و چایی و رطب بم گرفته است

 

بوی عطش

باز هم کوچه و بازار، پر از غم شده است

بر سر و سینه بکوبید، محرّم شده است

 

هر طرف می‌‌نگرم بوی عطش می‌آید

غیرت آب از آنسوی عطش می‌آید

 

طوقی دل

طوقی دلم به گنبدت زائر شد

پرچم که سیاه شد قلم شاعر شد

 

پیک از طرف فاطمه آورده خبر

پیراهن مشکی شما حاضر شد

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×