دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
بی‌زره

چشم‌هایش همه را یاد مسیحا انداخت

در حرم زلزلۀ شور تماشا انداخت

 

هیچ چیزی که نمی‌گفت فقط با گریه

جلوی پای عمو بود، خودش را انداخت

 

با تعجب همه دیدند غم بدرقه‌اش

کوه طوفان‌زده را یک تنه از پا انداخت

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×