دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
سلیمان کربلا

خوشا جانى که جانانش حسین است

 خوشا دردى که درمانش حسین است

 

بُوَد فرمان‌رواى کشور دل

 خوشا مُلکى که سلطانش حسین است

 

واغربتا!

در این دیار «لا ملجَاءَ لى سِواه»

این جا که نیست غیر از غم و اشک و آه

 

یاران روند، من مانم و قتلگاه

واغربتاه! واقلّت ناصراه!

 

غم به روى غم

چون شور نینواى تو در عالم اوفتاد

در عرش از مصیبت تو، ماتم اوفتاد

 

خورشید تیره گشت و در و دشت خون گریست

گویى که آسمان و زمین در هم اوفتاد

 

دیهیم سلطنت

ای قبله‌گاه دل، در دولت‌سرای تو!

تاج سر ملوک جهان، خاک پای تو

 

یاد بهشت کی کند؟ آن ‌کس که با خضوع

یک شب نمود صبح به کرببلای تو

 

نوای نینوا

بیا، بشنو نوای نینوا را

بسوز اسطوره‌ها، افسانه‌ها را

 

حقیقت نیست در آواز آنان

طریقت نیست در پروازِ آنان

کجایی؟

به دور از شور و حالِ نینوایی

روایت می‌کند هرکس به نایی

 

تو امّا غایبی در های و هوشان

حسین نازنین من کجایی؟

کنار علقمه

ناگاه، باغ سبز پیمبر، سوخت

آیینۀ شجاعت حیدر، سوخت

آتش گرفته فاطمه را، گلزار

سرو بلند قامت اکبر، سوخت

خلیل نینوا

گر جسم تو، سوده گشت در هاون صبر

روح تو ببخشید توان بر تن صبر

 

پیداست، خلیل نینوای عشقی

ای سینۀ آتشین تو، گلشن صبر

زیارتگاه

ای محاسنت خونین، داغ کربلا دارم

از هجوم غم‌هایت همچو نی، نوا دارم

 

گر چه بی‌نوا هستم، دل به نینوا بستم

دلبرا تهیدستم، میل نینوا دارم

 

غربت من عصر عاشورا بود

کاش می‌شد همره باد صبا

پر کشم تا آستان مجتبی

 

گوش بسپارم به آه و ناله‌اش

شکوه‌های داغ چندین ساله‌اش

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×