دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
چقدر روضه‌ها شبیه هم است

 

آنکه بر محضر شما نرسد

مطمئنا که تا خدا نرسد

 

بهتر است اینکه زیر خاک رود

آن سری که به سامرا نرسد

گریه کن...

در بسترش نشسته فقط آه می‌کشد

با چشم خیس نالۀ جانکاه می‌کشد

 

در بسترش نشسته سرش درد می‌کند

می‌سوزد از درون جگرش درد می‌کند

به رقیه قسم!

سامرا، از غم تو، جامه‌دران است هنوز

چشم «نرگس» به جمالت، نگران است هنوز

 

دل شهزادۀ روم، آینه‌ی دلبری‌ات

تاک‌ها مست تو و این لقب عسکری‌ات

روضه‌های خیزران

باید که دنیا فصل در فصلش خزان باشد

وقتی که با تو اینچنین نامهربان باشد

 

ای کاش که من نیز امشب زائرت بودم

جایی که فرزندت در آنجا روضه‌خوان باشد

 

خورشید آشنا

زائر خسته و دل‌آزرده

تا که از دور سامرا را دید

همۀ غصه‌ها و غم‌هایش

رفت و خورشید آشنا را دید

 

السلام علیک ای دو غریب...

السلام علیکما مسموم...

پس شکوه حریم سامره کو؟

السلام علیکما مظلوم…

دلم به یاد دل زین العابدین افتاد

امام عسکری آن آفتاب کشور جان

سپرد چند ورق نامه بر ابوالادیان

 

که ای ز کار تو راضی خدا و پیغمبر

برو مدائن و این نامه‌ها به همره ببر

یک کرببلا عطش برایش مانده

قلبی که به دست غصه‌ها زنجیر است

مانند هوای سامرا دلگیر است

 

آقای جوان شهر غم‌ها دیگر

از شدت ظلم این زمانه پیر است

 

یاد حسین می‌دمد از نای تشنه‌ات

 

آقای سامرا چقدر ناتوان شدی

خیلی شبیه مادر خود قد کمان شدی

عمری اسیر طعنه و زخم زبان شدی

تبعیدی مجاور یک پادگان شدی

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×