دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
اذن میدان خواستن علی اکبر از پدر بزرگوار

 

باز دل سیل رخ دلبر کند

ز اشک خونین دامنم را تر کند

 

خامه امشب سد بابم می‌شود

صفحه دفتر حجابم می‌شود

 

شبیه حضرت خورشید آسمانی بود

کسی که عاشق چشمان مست دریا شد پرید سمت خدا سمت عشق زیبا شد

چه سرنوشت غریبی، طلوع کن خورشید خدا نوشته تو را تا که آب رسوا شد

ساغر کوثر

هر که سودای رخ ماه تو در سر دارد

بی گمان در دل خود مهر پیمبر دارد

 

تن به طوفان زدنت در دل دریای خطر

ارث نابی ست که ذریۀ حیدر دارد

سیه پوش حسین

روی قبرم بنویسید که نوکر بوده

سائل روز و شب آل پیمبر بوده

 

روی قبرم بنویسید «سیه پوش حسین»

بنویسید که با کعبه برابر بوده

 

قصۀ سربسته

قصّۀ سربستۀ جسم تو آخر باز شد قدر قرآن نبی آیات کوثر باز شد چشم من تار است یا اربا اربا گشته‌ای؟ یا که بر جانت زبان تیز خنجر باز شد؟

 

تقدیم به یار

تا نظر بر رخ مانند بهارت کردم

ساغری داشتم از اشک نثارت کردم

در نگاه تو، خدا را به حقیقت دیدم

پیش یک جلوۀ او‌ آینه دارت کردم

 

پاداش برابر

اکبر که رخش جلال سرمد دارد

 این آینه، زیبایى احمد دارد

 

چون اوست شبیه مصطفى، دیدارش

 پاداش زیارت محمّد دارد

 

آینه

 

آنان که به رخساره‌ی اکبر دیدند

زآن آینه، سیمای پیمبر دیدند

 

زینب چو گرفتش به بغل، هاشمیان

در دامن او حسین دیگر دیدند

 

سائل

 

بر درگه تو سائل آواره آمده است

در باز کن که عاشق بی‌چاره آمده است

 

بر درگهت، حسین! گدای همیشه است

این بار هم به عادت هر باره آمده است

 

مهرت افتاد به قلبم

دست در دست تو دادیم و جهان شکل گرفت

حرکت کرد زمین بعد زمان شکل گرفت

 

مژه‌ات تیر کجی بود و برای پرتاب

چونکه ابروی تو خم گشت کمان شکل گرفت

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×