دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
کنار

مو می‌کنم اگر نروی از برش کنار

بردار چهره از رخ از خون ترش کنار

 

باید کسی صدا کند عباس را بیا

شاید رود به خاطر آب آورش کنار

هر که را اسرار حق آموختند

وقتی از داننده­‌ای کردم سؤال        

که مرا آگه کن ای دانای حال

 

با همه سعیی که در رفتن نمود  

رجعت اکبر ز میدان از چه بود؟

به میدان رفتن حضرت علی اکبر (ع)

خوش نباشد از تو شمشیر آختن                              

بلکه خوش باشد سپر انداختن

 

مهر پیش­‌آور، رها کن قهر را                                   

طاقت قهر تو نبود دهر را

تصویر پیمبر

ای باغچه‌ها که یاس پرپر دارید

هفتاد و دو پروانۀ بی‌سر دارید

 

تصویر پیمبر به زمین افتاده ا­ست

این عکس هزار تکّه را بردارید

درس مردانگی

تا ابد جلوه‌گه حق و حقیقت سر توست

معنی مکتب تفویض، علی‌اکبر توست

 

طفل شش ماهه تبسم نکند پس چه کند

آنکه بر مرگ زند خنده، علی‌اصغر توست

اربا اربا گشته‌ای...

مثل عکسی که میان قاب لذت می‌برد

چشم تو دارد از این محراب لذت می‌برد

 

این که گاهی چهره‌ات را ماه می‌خوانیم ما

بیشتر از هرکسی مهتاب لذت می‌برد

کجای دشت به خون سر گذاشتی؟ برگرد

که گفته بال کبوتر اضافه آمده است

فقط ز جسم تو یک سر اضافه آمده است

 

برای کشتن تو چون که چون پیامبری

کمان به دست دو لشگر اضافه آمده است

کوتاه سروده
اشک خاموش حسین

زینب...نه ببین! دوباره مادر با اوست

عباس...نه، آیینۀ حیدر با اوست

 

اکبر...نه، بخوان در اشک خاموش حسین

تکرار جوانی پیمبر با اوست

حیدر تو می‌شدی، شه خیبر اگر نبود

پرواز قصه بود فقط، پر اگر نبود

شوق رسیدنِ به فراتر اگر نبود

 

جمعی دخیل بسته به درهای رحمتت

اوجی نبود، حلقۀ این در اگر نبود

رگ ذوالفقار

دارند می‌­برند به صحرا بهار را، گل‌های نوشکفتۀ باغ انار را

پیوند می‌زنند به اشک تمشک‌ها، سیب گلاب تازه­‌تر شاخسار را

 

پیوند می‌زنند قلم را به چشم تر، با شعر داغدار پدرهای بی ­پسر

کی می‌­شود به ثانیه‌­ای بشکند کمر؟ اسبی بیاید و ببرد انتظار را

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×