دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
پدر و پسر

هر چه بالا ببرد هر چه سری را پسری

خم کند گاه به آنی کمری را پسری

 

دیده‌ای پشت در خانه به خود می‌بالی

روی تو باز کند چون که دری را پسری

نذر حضرت علی اکبر علیه‌السلام
طرح

خورشید شقیقه‌اش

خطبۀ شقیقه‌اش را

حیدرتر از تو نیست

از نسل حیدری و دلاورتر از تو نیست

یعنی پس از علی، علی‌اکبرتر از تو نیست

 

منطق قبول داشت که با خُلق و خوی تو

شخصی میان خلق، پیمبرتر از تو نیست

زیادتر شده‌ای از سپاه ابن زیاد

 

ببین که دشمنت از هر نظر کم آورده

چطور ضربه زدی که سپر کم آورده؟

 

بلند بودی و با تیر بیشتر هر کس

هدف گرفته تو را بیشتر کم آورده

آه ای علی ...

با عطر یاس‌های بهشتی معطری

آه ای علی چقدر شبیه پیمبری

 

بسیار خفته‌ای تو در آغوش گرم من

اما دریغ از تو و این خواب آخری

 

ذکر حضرت علی اکبر (ع)

بازم اندر هر قدم، در ذکر شاه                                 

از تعلق گردی آید سد راه

 

پیش مطلب، سد بابی می‌شود                                      

چهر مقصد را، حجابی می‌شود

یک دشت کفن

ناز پوشیده شدن می‌خواهی

کمی از چادر من می‌خواهی

 

این‌چنین که تو ز هم پاشیدی

قدر یک دشت، کفن می‌خواهی

آیینۀ نبی (ص)

دلتنگ روزهای مبادا نمی‌شوی

چشم انتظار دیدن فردا نمی‌شوی

 

هر زخم روی جسم تو یک بال گشته است

یعنی اسیر جذبۀ دنیا نمی‌شوی

علی‌اکبرها

ای تجلّی صفات همۀ برترها

چقدر سخت بود رفتن پیغمبرها

 

قد من خم شده تا خوش قد و بالا شده‌ای

چون که عشق پدران نیست کم از مادرها

شبه پیغمبر

قدری قدم بزن بر بابا، علی‌علی

میدان مرو به خاطر لیلا، علی‌علی

 

گر می‌روی برو، به سلامت، ولی چرا

آتش زنی به سینۀ زهرا؟ علی‌علی

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×