دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
اندوه عظیم

زن، رشک حور بود و تمنّای خود نداشت

چون آسمان، نظر به بلندای خود نداشت

 

اسمی عظیم بود، که چون رازِ سر به مُهر

در خانه‌ی علی، سَرِ افشای خود نداشت

 

«امّ‌البنین»، کنایه‌ای از شرمِ عاشقی است

کز حُجب، تابِ نامِ دل آرای خود نداشت

عروس هل اتی

گل نورالهدی امّ‌البنین است

عروس هل اتی امّ‌البنین است

 

همایون بانوی آئین عصمت

شرف را رو نما امّ‌البنین است

ام ادب

ای فلک یک مه و سپهر سه اختر

شیر خدا را خجسته همدم و همسر

 

فاطمه دوم بهشت ولایت

یار علی، نایب بتول مطهّر

 

چشمان او نشانۀ دست بریده است

او مادر کبوتر در خون تپیده است

                             این زن، همان زنی که دلش داغ دیده است

 

بانوی دست‌های به دریا رسیده و

                             بانوی چشم‌های به دریا کشیده است

در خانه، عباسم غلام و من کنیزم

تو شاهکار عشق‌بازی در زمینی

تو دست پنهان خدا در آستینی

اُمُّ الادب،  اُمُّ الوفا، اُمُّ البنینی

دلگرمی و وصف امیرالمونینی

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×