دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ورود به کربلا

نه تنها جان خود را هدیه بر درگاه آوردم

 الها! هر چه دارم من به قربان‌گاه آوردم

 

نه تنها یک گلستان لاله دارم بهر پژمردن

 کنارش یک نیستان ناله‌ی جان‌کاه آوردم

 

مدح حضرت علی اکبر (ع)
اَشهدُ اَنّ عشق چاقویش!

کاروان کاروان شب تاریک، گم شده لابلای گیسویش خنجر از دست ماه می‌افتد، در مصاف هلال ابرویش

چشم‌هایش از آسمان لبریز، سینه‌اش داغدار طوفان هاست دست‌هایش به وسعت دریا، هیبت کوه در دو بازویش

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×