دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
برگرد...برگرد...

می‌رفتی آرام آرام با کوله باری پر از درد

غم با دل بی قرارت آن روز آیا چه می‌کرد؟

 

آیینه بودی که گفتند این سنگ تقدیمی تو

در خود شکستی ولی باز این قوم ایمان نیاورد

کوتاه سروده
نماز ظهر عاشورا

عَلَم‌های عزا برپاست در دل

فغان و اشک و واویلاست در دل

 

میان تیر و خون قامت به قامت

نماز ظهر عاشوراست در دل

کوتاه سروده
از نیزه شکسته بندری ساخته‌اند

با تیر به دریای تنت تاخته­‌اند

از نیزه شکسته بندری ساخته‌اند

 

در ظهر عطش تمام کشتی­‌بانان

روی بدن تو لنگر انداخته‌اند

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×