دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
سر خورشید شده گرمی دکان تنور

چه شبی می‌گذرد در دل پنهان تنور

سر خورشید شده گرمی دکان تنور

 

این چه نوری است؟ تنور از نفسش روشن شد

این چه داغی است که آتش زده بر جان تنور؟

عرش می‌پیچد به خود از آه و سوز کاروان

مطلع الفجر است یا تابیده قرآن روی نی کاین چنین افتاده آتش در نیستان روی نی؟

 

عرش می‌پیچد به خود از آه و سوز کاروان باد می‌پیچد به موهای پریشان روی نی

شام عزا

بر خاک کربلاست اگر پیکر حسین

امشب رسیده است به کوفه سرحسین

 

ای آسمان بنال که از ظلم کوفیان

خاکستر تنور شده بستر حسین

 

یاد روضه

یک بار اگر روی زمین افتادم صد بار به یاد روضه‌ات جان دادم

یک بار تنور خولی و بار دگر یاد سر و تشت و خیزران افتادم

 

با کاروان نیزه (بند ششم)

 

ای زلف خون فشان توام لیله البرات

وقت نماز شب شده، حی علی الصلات

 

از منظر بلند، ببین صف کشیده‌اند

پشت سرت تمامی‌ ذرات کائنات

ورد زبان

 

عهد و پیمان نه چنین بود، میان من و تو

با فلک نیز نه این بود گمان من و تو

 

که توام نیم‌ره از یاد فراموش کنی

یا کند دور ز هم، چرخ، مکان من و تو

فتنۀ خاکستری

 

آتش چقدر رنگ‌پریده است، در تنور

امشب مگر سپیده دمیده است، در تنور؟

 

این ردّ پای قافله‌ی داغ لاله‌هاست؟

یا خون آفتاب چکیده ا‌ست، در تنور؟

 

خاتون حور

 

رأس حسین تا که به نی در ظهور شد

گفتی که دیدگان مه و مهر، کور شد

 

آن سر چو بر سپهر سِنان سَنان نشست

عیسی به چرخ یا که چو موسی به طور شد

تنور

 

یا رب! چه روشنى است که در خانه‌ی من است؟

 گویا دمیده ماه به کاشانه‌ی من است

 

من در تنور خانه چراغى نداشتم

 پس این فروغ کیست که در خانه‌ی من است؟

گل احمر تنور

 

ای سر که سر گذاشته‌ای بر سر تنور!

آتش گرفته از غم تو مجمر تنور

 

خورشید پاره پاره‌ی زهرا! چه شد که حال

تو ماهِ روی نیزه‌ای و اختر تنور؟

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×