دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ماتم اسلام

 

دور گردون بس که دشمن‌کام شد

ماتم اسلام، عید عام شد

 

شد چو در شام، اختران برج دین

آسمان گفتی فروشُد بر زمین

عید تازه!

بازگشتم آتش از پا تا به سر

تا دهم از شام غم، شرحی دگر

 

بِه که در این قصّه آرم شاهدی

شاهدی مانند «سهل ساعدی»

 

شبّر و شبیر

کوفیان بر ناقه‌ها بستند بار

رو به سوی شام گشته ره‌سپار

 

حضرت سجّاد، ماه احتشام

هم‌چو انجم، کودکان دورش تمام

 

ترکیب‌بند عاشورایی

بس که از قتل برادر، زینب محزون گریست

قتلگه چشمی شد و بر حال زینب، خون گریست

 

کربلا آهی کشید از دل که نامش شد سحاب

آن سحاب از ماتم لب‌تشنگان، جیحون گریست

 

 

مدیحۀ حضرت امام حسین (ع)

سیّد کونین، سبط مصطفی

بهترین فرزند خیرالاولیا

 

پروریده حق در آغوش بتول

زیب دامان، زینت دوش رسول

 

در نقشه‌ها فرات به کوثر نمی‌رسد

فطرس رسیده جا به کبوتر نمی‌رسد

حتی فرشته پیش تو با پر نمی‌رسد

 

پس با وجود این همه شعبان که رفته است

دیگر گناهکار به محشر نمی‌رسد

سه میلاد

از افق تابید ماه مرحمت

 بر همه شد باز باب مغفرت

 

آمده دریای بخشایش به جوش

 تا در این دریا بشویندت، بکوش

 

تکمیل شهادت

 

من راه قیام تو به اتمام رساندم

 برنامه‌ی خود را به سرانجام رساندم

 

آن عهد که بر عهده من بود، برادر!

 کوشیدم و با صبر به انجام رساندم

اربعین

 

باز اشکم به دیده می‌آید

«بوى گل‌هاى چیده می‌آید»

 

باز از دور، بانگ قافله‌اى

 که به مقصد رسیده می‌آید

دُرّ پیروزى

ندارم از غم آن حالت که گویم حالت خود را

 پریشان‌تر شوم چون یاد آرم حسرت خود را

 

تو سرّ اللّهى و آگاهى از حالم ولى خواهم

 بیان سازم ز سوز دل، حدیث محنت خود را

 

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×