دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
بال قنوت

مرا به جادۀ بی‌انتهایتان ببرید

به سمتِ روشنیِ ناکجا‌یتان ببرید

 

کنار سفره اگر میلتان، تمایل داشت

دو تکّه‌ سیب، برای گدایتان ببرید

 

هفتم محرم؛ آب فرات

سپاه را چقدر سیر کرد آب فرات

چه زود این همه تغییر کرد آب فرات

 

چه کرد با جگر تشنه‌ها نمی‌دانم

رُباب را که زمین گیر کرد آب فرات

سه نقطه

گنجشک پر، جبریل پر، بابا سه نقطه

من پر، تو پر، هرکس شبیه ما سه نقطه

 

عمه نه، عمه بال‌هایش پر ندارد

حالا بماند در خرابه تا سه نقطه

کاش...

کاش می‌شد بنویسم که گرفتار شدم  مثل خورشید گرفتار شب تار شدم

  مرد این شهرم و بر پیرزنی مدیونم  این هم از غربت من بود که ناچار شدم 

یار اباعبدالله

بنویسید مرا یار اباعبدالله

اولین بندۀ دربار اباعبدالله

 

منتظر ماندۀ دیدار اباعبدالله

من کجا و سر بازار اباعبدالله

حسینیه غم

حـتی خـدا مـیان حسـینیۀ غمـش

سوگند خورده است به ماه محرمش

 

شب‌های قدر محترم و با فضیلتند

امّـا نمی‌رسند به شب‌های مـاتمش

کرامت رئوف

خاک حرم رسید، دوا نیز داده شد

آب حرم رسید، شفا نیز داده شد

 

ما طور خواستیم، مقیم حرم شدیم

ما جلوه خواستیم، خدا نیز داده شد

نقاشی

بگذار زیر پای تو نقاشی‌ام کنند

در دومین هجای تو نقاشی‌ام کنند

 

مثل کبوتران شب جمعهٔ حرم

بگذار در هوای تو نقاشی‌ام کنند

خواهر آبروی گداها

ما را برای گدایش شدن آفریدند

قُمریِ آب و هوایش شدن آفریدند

 

او را برای طواف و برای عروج و

ما را برایِ برایش شدن آفریدند

به مناسبت ۱۵ شوال، سالروز شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا: زبان حال صفیه (خواهر آن حضرت)

گمان نمی‌کنم این روح پیکرم باشد

تنی که مُثله شده در برابرم باشد

 

گمان نمی‌کنم این تکه‌های پخش شده

همان عموی رشید پیمبرم باشد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×