دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
خیمۀ شمشادها

 

نیمۀ شب بود و تنها می‌رسید، قاصدک از خیمۀ شمشادها

با خودش سوغات خون آورده بود، از غروب حجلۀ دامادها

 

خیمه‌ها از داغ دریا سوختند، شعله‌ها در سوگ او افروختند

دشت‌ها دامانی از خون دوختند، با عبور چکمۀ جلادها

حالا من و تو در غم اینان چه می‌کنیم؟

از کاروان خسته به گوشم صدا رسید  سعی و صفا رها شده و نینوا رسید  فریاد قدسیان همه شد تا فلک بلند  شادی گذشت، موسم درد و بلا رسید 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×