دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
بانوی شرافت

هم خواهر و هم دختر معصوم تویی

مظلوم‌تر از زینب مظلوم تویی

ای شاعرۀ حماسۀ عاشورا!

بانوی شرافت، «امّ کلثوم» تویی

 

داغ غریب

در ماتم دردانۀ معصوم علی

خون می‌چکد از دیدۀ مظلوم علی

 

امروز زمین لباس غم پوشیده

از داغ غریب «امّ کلثوم» علی

 

جفای تاریخ

 

هرکس به جهان تو را ثنا کرده بسی

خشنود دل فاطمه را کرده بسی

ای دختر با وقار زهرا و علی!

در حق تو تاریخ، جفا کرده بسی

 

روضه‌خوانی

شش‌ماه شبیه روضه‌خوان می‌خواندی

از غربت و داغ بی‌کران می‌خواندی

از نیزه و قتلگاه و خون می‌گفتی

از طشت طلا و خیزران می‌خواندی

 

 

غم مجسّم

 

تو وارث اندوه محرّم هستی

تندیس غم، اندوه مجسّم هستی

 

زینب که غم است و غم که زینب، پس تو

ای سنگ صبور! خواهر غم هستی

 

درس صبوری

ای زینب دیگر! که جگر سوخته‌ای

چو لاله ز داغ، رُخ بر افروخته‌ای

 

تو درس صبوری و فداکاری را

پیداست که از فاطمه آموخته‌ای

 

سخنان تو

هم دختر خورشیدی و هم دختر ماه

هم خواهر مجتبی و هم خواهر شاه

 

بعد از سخنان تو بگفتا زینب:

لا حـول و لا قــوّه الّا بـاللّه

 

 

شبیه اشک

 

بر جدّ مطهرت شبیهی، بانو!

بر فاطمه مادرت شبیهی، بانو!

 

بر زینب و اشک‌های او می‌مانی

بر غربت خواهرت شبیهی، بانو!

حلق تشنه

ای کاش! که ای شهید مظلوم!

ای تشنۀ از فرات محروم!

 

تیری که به حلق اصغرت خورد

می‌خورد به قلب «امّ کلثوم»

 

 

حقیقت پاک

زآن مرثیۀ بزرگ محکم

در روی تو شد علی، مجسّم

 

گفتی که نکوترین مردم

از بعد ظهور نور خاتم،

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×