دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
گریه

 

او نور چراغ خانۀ حیدر بود

در شام ستم، چراغ روشن‌گر بود

 

آن روز که تکیه‌گاه آن قافله شد

یک شانه برای گریۀ خواهر بود

دردانه‌ای محبوب

دردانۀ خاندان پیغمبر بود

 محبوب پدر، نور دل مادر بود

 

از کرببلا نبود سهمش اندک

با این همه رنج، زینب دیگر بود

 

بوسۀ خنجر

تا بوسۀ خنجری به حلقوم نشست

بر نیزه، سر امام مظلوم نشست

 

تنها نه فقط میان رگ‌های حسین

آن نیزه به قلب «امّ کلثوم» نشست

 

سوگ غریبانه

غم بر دل هر پیر و جوان است، امشب

ماتم‌زده بغض آسمان است، امشب

 

در سوگ غریبانۀ «امّ کلثوم»

محزون، دل صاحب الزّمان است، امشب

 

نائبۀ فاطمه

به حق بر فاطمه بوده است، نائب

که یک لحظه نشد در صحنه، غائب

 

در این عالم که غیر از «امّ کلثوم»؟

برادر را که شد اخت المصائب

 

صدقه

 

چگونه است؟

که تو - دختر بانوی آب‌ها -

لب‌تشنه

اسیر بیابان کربلا شده‌ای

به احترام تو

وقتی که شعر به تماشات می‌نشیند

باید به آسمان نوشت

بیهوده نبارد

 

شوق پرواز

ای تجلّای نور تو از عرش!

ماه معصوم خانوادۀ نور!

در شکوه تو، زینب کبری است

«امّ کلثوم» خانوادۀ نور!

 

آیینه‌دار

ای آینه‌دار پنج معصوم!

در بحر عفاف، دُرّ مکتوم

 

پروردۀ دامن ولایت

مظلومۀ خاندان مظلوم

 

کاروان سالار

از جگر نالید«کلثوم» ملول

کای مدینه! هان! مکن ما را قبول

 

از تو ما روزی که بربستیم بار

هم‌عنان بودیم با اهل و تبار

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×