دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
رود باده

دلم به خاطر زوار ساده راه افتاد

برای اینکه شود استفاده، راه افتاد

 

رسید با گذر دیگری به مرز خودش

اجازه داده، اجازه نداده راه افتاد

 

عرض ارادت

براى عرض ارادت به یار راه افتاد

درست چند دقیقه به چار راه افتاد

 

در ازدحام خیابان به راهبندان خورد

وَ قبل از اینکه بیاید، قطار راه افتاد

هوای کربلا

به دل شور و نوا دارم اباالفضل

دلی درد آشنا دارم اباالفضل

 

اگر چه تازه برگشتم ولی باز

«هوای کربلا دارم اباالفضل»

مهمان یک‌شبه

اى عرش و فرش، سفره‌ی احسانت! اى حسین!

 سر سوده هر چه هست به سامانت، اى حسین!

 

مهمان کربلا که شدى تشنه‌لب شهید

 عالم شدند ریزه‌خور خوانت، اى حسین!

 

 

در رحمت

 

 

شود آیا که ره کرببلا بگشایند؟

 در رحمت به رخ اهل ولا بگشایند؟

 

شود آیا که دگر قافله‌ها، طایفه‌ها

 بار در بادیه‌ی کرببلا بگشایند؟

داغ کربلا

اى دوست! در هواى تو می‌سوزم

 می‌سوزم و براى تو می‌سوزم

 

چون ابر از فراق تو می‌گریم

 چون شمع در هواى تو می‌سوزم

 

خورشید بى‌زوال

 

اى یکّه‌تاز عرصه‌ی صبر و رضا! حسین!

 وى رهنماى قافله‌ی کربلا! حسین!

 

جان رسول و نور دل بضعه الرّسول!

 خون خدا و زاده‌ی خون خدا! حسین!

آرزوی اربعین کربلا

نور مهر آن نگار ماه‌رو دارم هنوز

 سرفرازم چون به مهرش سر فرود آرم هنوز

 

رهنورد کوى عشقم، راه را گم کرده‌ام

 در پى گمگشته‌ی خود جست‌وجو دارم هنوز

 

زیارت کربلا

 

عشق بر جان خرد بلاى تو را

 عقل می‌پرورد ولاى تو را

 

اى حسین! اى که هل اتى باشد

 ورقى دفتر عطاى تو را!

قبر مطهّر

خواهم که مرا ز عشق پُرجوش کنی

با قبر مطهّرت هم‌آغوش کنی

 

هرگز نکنم تو را فراموش، حسین!

حاشا که تو هم مرا فراموش کنی

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×