دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
لا یوم کَیَومِکَ أباعبدالله

چشمان تو غرق خون و لب‌ها پر آه آتش به دلت شراره می‌زد ناگاه

هر قطرهٔ خون روی لب تو می‌گفت: لا یوم کَیَومِکَ أباعبدالله

بهشت من

عاشقی کردم که مجنونم کنند

خاک تو آغشته با خونم کنند

 

عشق تو باشد بهشتم یا حسین

تـرسم از این است بیرونم کنند!

نذر سپیده

 

در شام فقط اشک ز دیده می‌ریخت

صد قطرۀ خون نذر سپیده می‌ریخت

 

سنگ از لب بام سوی سرها می‌رفت

از نیزه فقط سر بریده می‌ریخت

 

بر فراز تارک تاریخ

بود لبریز از می توحید جامت یا حسین  

تا شهادت ریخت شهد خود به کامت یا حسین

ای که دیدی هر بلا در کربلا، گفتی بلی  

بود سرشار از ولای دوست جامت یا حسین

گلشن عشق

اى حسینى که جهان در مِحَنت خون گرید!

 آسمان بر تو و قبر و وطنت خون گرید

 

گلشن عشق بُوَد کرببلایت امّا

 عوض خنده، گل این چمنت خون گرید

 

 

رباعى

هر چند که ما گناه‌کاریم، حسین!

 امّید دگر جز تو نداریم، حسین!

 

عمری است که از خون و پیام و هدفت

 در سنگر اشک پاس‌داریم، حسین!

 

 

حماسۀ اسارت

 

روزی که به خون دل، طهارت کردم

آهنگ حماسۀ اسارت کردم

 

هنگام وداع با عزیز دل خویش

رگ‌های بریده را زیارت کردم

افتخار غلامی

الا! که ذرّه‌ی ناچیز را بها دادی!

ز آفتاب رُخت جلوه بر سُها دادی

 

به هر که راه تو بگْزید، رهبرش کردی

به هر که خاک تو بوسید، توتیا دادی

 

ضامن اسلام

 

اى نهضت تو مجرى احکام! حسین!

 تو از همه ادیانى و اقوام، حسین!

 

اى ریشه‌کن ستمگران تاریخ

 خون تو بُوَد ضامن اسلام، حسین!

خون خروشان

آشفته و تب‌دار و برافروخته‌اند

در آتش اشتیاق تو سوخته‌اند

 

امروز فرشته‌ها به گنجینۀ عرش

از خون خروشان تو اندوخته‌اند

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×