دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
نجف و طوس و کربلا حیدر

من همان زائری که می‌دانی

بیقرار از تب پریشانی

 

عابر کوچه‌های دلتنگی

خسته از روزهای حیرانی

 

مردی از خانواده سلمان

عاشقی از تبار ایرانی

چه جوری بگم بدونید، که چه بغضی تو گلومه

ای خدا ببین بُریدم، دیگه از هر چی گناهه

ای خدا منم همون که، عمریه که روسیاهه

 

این روزا دارم می‌فهمم، عمری با خودم چه کردم

حالا اما از ته دل، پُر ِ اندوهه یه مَردَم

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×