دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
کعبۀ دل

بوی بهشت می‌وزد از کربلای تو

ای کشته‌ای که جان دو عالم فدای تو

 

دیوانه‌وار، آمده‌ام تا به قتلگاه

وقتی به استغاثه شنیدم، صدای تو

 

نقدینه‌ای که داشتم از اشک و خون دل

تقدیم کرد، دیده به گنبدنمای تو

شکرانۀ تشرف به بارگاه ملکوتی اباعبدالله الحسین

پایان کعبه، کرب و بلا بود راه ما

آری حسین می‌دهد آخر پناه ما

 

خون خدا به کرب و بلا بود و حاجیان

در راه کعبه، وای بر این اشتباه ما

 

عیدی

 

یا محول دل من رنگ جلا می‌خواهد مس جان می‌دهد و شمش طلا می‌خواهد خلق از دست شما عیدی خود می‌طلبند باز این بنده‌تان کرببلا می‌خواهد

 

زیارتت همه ایام سال پر فیض است

دلم گرفته به عشق تو پر شب جمعه

به سمت کرب و بلا رفته هر شب جمعه

 

دگر مرا بطلب محضرت که بنشینم

دم ضریح شما تا سحر شب جمعه

دست عشاق گرفتی و حرم بردی

نازنین یار! مرا باز ندیدی! باشد! به گمانم که دل از من تو بریدی! باشد!

 

بود همواره امیدم که مرا می‌خواهی من همانم که نشستم به امیدی، باشد!

گریه کنیم

در سایۀ پر‌‌های علم گریه کنیم با شورش شعر محتشم گریه کنیم

ای کاش شب جمعه، کنار گودال با مادر صاحب حرم گریه کنیم

 

قلب مکدر

 

هر چند که زخم سینه از در دارد هم قلب پر از خون و مکدر دارد

هر هفته می‌آید به حرم تا گویند این کشتۀ سر بریده مادر دارد

 

اَمانُ مِن النّار لِزوّارِ الحسین فی لَیلَهِ الْجمعه

یکدفعه عاشقم شد و کم کم مرا خرید زیبا و زشت، هرچه که بودم مرا خرید

 

مانند «جُون» قبل مُحَرَم شدم غلام مانند«عُون» بعد مُحَرَم مرا خرید

زیارت کربلا

دیدم به طواف مرقد دوست

آلوده‌تری ز من نباشد

 

بالای سرش نماز خواندم

آن جا که سری به تن نباشد

 

جشن ولایت

 

تا زائر بیت وحی و عصمت شده‌ایم

مهمان، سرِ سفره‌ی ولایت شده‌ایم

 

در جشن ولادت حسین بن علی

از جانب اهل بیت دعوت شده‌ایم

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×