دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
غمش ز جنس حسین است هرکه مظلوم است

نه بوی مشک، نه چون بوی نافۀ ختن است

نه بوی یاسمن است این، نه بوی یاس من است

 

نه بوی چادر خاکی، نه عطر آن گودال

بقیع، روضۀ مکشوف کوچه و زدن است

 

دو تا کریم

حسن شدی که کریمان فقط دو تا باشند

دو تا کریم در عالم برای ما باشند

 

حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند

کبوتران همه راهی سامرا باشند

 

این درد از مدینه مرا برد کربلا

آنقدر خسته‌ام، قدمم پا نمی‌دهد

گاهی مسیر از من عابر کلافه است

وقتی پیاده راهی این جاده می‌‌شوم

حتی برای من چمدان هم اضافه است

سنگینی سفر به بلندای جاده‌هاست

 

قبلۀ دل‌های عاشق

بقیعا السلام ‌ای تربت عشق

سلام ‌ای بارگاه غربت عشق

 

سلام‌ ای خاک پاکت نور باران

سلام ‌ای مرقد زهرا تباران

 

یک نیستان ناله

جلوۀ جنت ‏به چشم خاکیان دارد بقیع

یا صفاى خلوت افلاکیان دارد بقیع

 

گر حصار کعبه را جبریل دربانى کند

صد چو موسى و مسیحا پاسبان دارد بقیع

 

تجسّم غربت

سلام ما به بقیع و بقاع ویرانش

بر آن حریم که باشد ملک نگهبانش

 

سلام ما به بقیع، آن تجسّم غربت

گواه بر سخنم تربت امامانش

 

معصوم هفتم

ای پنجمین امام که معصوم هفتمی

از ما تو را ز دور «سلامٌ علیکمی»

 

بر درد جهل خلق، ز عالم طبیب‌تر

نامت غریب و قبر، ز نامت غریب‌تر

 

زمان پر زدن

چقدر نالۀ بی جان و بی صدا داری

به زیر لب تو فقط ذکر ربنا داری

 

گمان کنم که رسیده زمان پر زدنت

که زهر کینه اثر کرده و نوا داری

 

تو یادگار داغ‌‌های کربلایی

ای آنکه قبرت بی چراغ و سایبان است

روضه نمی‌خواهی؟ مزارت روضه‌خوان است

 

گلدسته‌ات سنگی است، روی تربت تو

گنبد نداری، گنبد تو آسمان است

 

آرامگاه لاله‌های پرپر

کاش اینجا داشت تکه سایه بانی لااقل

کاش می‌‌دادند بر گریه زمانی لااقل

 

کاشکی می‌‌‌شد بریزی آب بر قبر حسن

کاش اینجا داشت شب‌‌ها روضه‌خوانی لااقل

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×